چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا


فرنگی‏ها


فرنگی‏ها
مقاله‏ی حاضر گزارش مختصری از تصورات مسلمانان از غرب و غربیان از آغاز تا دوره‏ی عثمانی، با تكیه بر گزارش‏های جهان‏گردان و جغرافیادانان مسلمان است. این مقاله از دو بخش تشكیل شده است: بخش اول به بررسی گزارش‏ها و آگاهی‏های مسلمانانِ مشرق زمین از اروپا و جهان مسیحی می‏پردازد و بخش دوم به گزارش‏های مسلمانان اندلس از آنها.
مقاله‏ی حاضر گزارش مختصری از تصورات مسلمانان از غرب و غربیان از آغاز تا دوره‏ی عثمانی، با تكیه بر گزارش‏های جهان‏گردان و جغرافیادانان مسلمان است. این مقاله از دو بخش تشكیل شده است: بخش اول به بررسی گزارش‏ها و آگاهی‏های مس لمانانِ مشرق زمین از اروپا و جهان مسیحی می‏پردازد و بخش دوم به گزارش‏های مسلمانان اندلس از آنها. امید است كه مقاله‏ی حاضر كه شرحی است از تاریخچه‏ی غرب‏شناسی مسلمانان، گامی باشد در غرب‏شناسی ما ایرانیان.
اِفْرَنج یا فِرَنج، تعبیر عربی فرانك‏ها است. این اصطلاح كه به احتمالی از طریق بیزانسی‏ها به مسلمانان رسیده است، در اصل برای ساكنان امپراتوری شارلمانی (charlemagne) به كار می‏رفت و بعدها اروپایی‏ها را به طور كلی در برگرفت. در سده‏های میانه، اصطلاح فوق معمولاً مسیحیان اسپانیایی،۳ اسلاوها۴ یا وایكینگ‏ها۵ را در بر نمی‏گرفت، بلكه به گونه‏ای دیگر و نسبتاً گسترده، قاره‏ی اروپا و جزایر بریتانیا را مد نظر داشت. [در عربی‏] سرزمین فرنگی‏ها اِفْرَنجه (و در فارسی و تركی فرنگستان) خوانده می‏شود.
نخستین تصورات مسلمانان از تركیب جغرافیایی اروپای غربی، از كتاب نظریه‏ی جغرافی‏۶ بطلمیوس (ptolemy) نشأت می‏گیرد. این كتاب را الخوارزمی به عربی اقتباس نموده‏۷ و مسلمانان آن را به طور كامل می‏شناسند. جغرافی‏دانان متقدم مسلمان اطلاعات اندكی را بر این اثر اف زوده‏اند. ابن خرداذبه (حدود ۲۳۲ ق / ۸۴۶ م) می‏داند كه افرنجه همراه دیگر «سرزمین‏های شرك» به اندلس پیوسته (تجاور الاندلس)۸ و بخشی از اروپاست كه وی آن را اروفا۹ می‏نامد. او بندگان فرنگی و مرجان را از جمله‏ی وارداتی می‏داند كه از آن سوی دریای مدیترانه به جه ان اسلام می‏رسد. علاوه بر این، گزارشی كنجكاوانه و بیش‏تر منقول از خبر دیگران، از گروهی یهودی به نام راذانیه [مدخل‏] می‏دهد كه گویند میان بنادر افرنجه و خاورمیانه به تجارت می‏پرداخته‏اند.۱۰ دیگر جغرافی‏دانان متقدم نیز در باب افرنجه اطلاعاتی اندك ارائه می‏ كنند، با وجود این، ابن رُسته (حدود ۲۹۰ - ۳۰۰ ق / ۹۰۳ - ۹۱۳ م) جزایر بریتانیا را یاد كرده‏۱۱ و كامل‏ترین گزارش‏ها را درباره‏ی رم به دست می‏دهد.۱۲ این گزارش‏ها بر روایت اسیر آزاد شده‏ای به نام هارون بن یحیی‏۱۳ مبتنی است و ابن رسته مطالب مختصری در باب افرنج ه و بریتانیا به وصف هارون از رم می‏افزاید. سخن او مبنی بر این‏كه بریتانیا را «هفت پادشاه» اداره می‏كرده‏اند، ظاهراً اشاره‏ای است دیر به حكومت منسوخ و هفت شاه‏یِ انگلوساكسون (anglo - saxon) كه پیش از این گزارش وجود داشته است. اما مسعودی اطلاعات نسبتاً بیش ‏تری در اختیار داشته است؛ وی هم در مروج‏۱۴ و هم در تنبیه‏۱۵ به فرنگی‏ها اشاره می‏كند. او می‏گوید كه فرنگی‏ها از تبار یافث و مردمی بی‏شمار، شجاع، منظم و مرتب، با قلمرویی گسترده و یكپارچه هستند. آنان حدود ۱۵۰ شهر به مركزیّت باویره(bawira) (باریزه؟)(bariza) دارند. در میان نویسندگان عصرش، تنها مسعودی فهرستی از شاهان فرنگی، از كلوویس(clovis) تا لویی چهارم(louis iv) به دست می‏دهد كه به گفته‏ی وی این فهرست مبتنی است بر كتابی كه اسقفی مسیحی به سال ۳۲۸ قمری / ۹۳۹ میلادی برای حكم ولیعهد (و سپس خلیفه‏ی) اندلس فراه م كرده بود. مسعودی یك نسخه از این كتاب را به سال ۳۳۶ قمری / ۹۴۷ میلادی در مصر به دست آورده بود.
تماس‏های سیاسی بین فرنگی‏ها و دستگاه خلافت اندك بود و آثار كمی نیز در این باره بر جای مانده است. مبادله‏ی مشهور سفارت‏هایی چند میان شارلمانی و هارون الرشید را تنها از یك منبع فرنگی می‏توان شناخت؛ با این حال اگر اصولاً چنین سفارت‏هایی انجام شده باشد، اهم یتی كافی برای جلب توجه وقایع‏نگاران مسلمان نیافته است؛ زیرا آنان هیچ توجهی بدان ننموده‏اند. بارتولد(barthold) در واقع تمام داستان را معتبر نمی‏داند و آن را رد می‏كند.۱۶ نخستین گزارش قطعی از سفر یك هیأت فرنگی به بغداد، تاریخ سال ۲۹۳ قمری / ۹۰۶ میلادی را د ارد، آن‏گاه كه بنا بر كتاب الذخائر و التحف نوشته‏ی الأوحدی، سفارتی از جانب برتا(bertha) دختر شاه لوتار دوم لارانی(king lothair ii of lorraine) و همسر آدالبرت توانگر،(adalbert the rich) ماركوس(marquis of ivreإ) ایوری به دربار المكتفی آمد.۱۷ فرستاده كه خوا جه‏ای اهل شمال افریقا بود، هدایای گوناگون و نامه‏ای به خط فرنگی شبیه یونانی، اما مستقیم‏تر با خود داشت. بعد از قدری جست‏وجو یك فرنگی را كه در دكانی جامه‏دوزی كار می‏كرد، یافتند و او نامه را خواند و آن‏را به یونانی و سپس اسحق بن حنین آن‏را از یونانی به عر بی ترجمه نمود. حدود ۸۰ سال بعد ابن ندیم این مطالب را به مطالب خویش در باب خط فرنگی افزوده و آن را در بحث خود از خط می‏آمیزد و می‏افزاید كه این خط را اغلب بر شمشیرهای فرنگی دیده است.۱۸
تا دوره‏های بعد، مهم‏ترین سیاح مشهوری كه در این دوره از سرزمین‏های اسلامی به اروپا رفته است، ابراهیم بن یعقوب [مدخل‏] یهودی اندلسی اهل طُرْطُوشه است؛ وی حدود سال ۳۵۴ قمری / ۹۶۵ میلادی مفصلاً به فرنگ سفر كرده و به احتمال، نوعی مأموریت رسمی را در سفر خویش برای خلیفه‏ی اموی قرطبه انجام می‏داده است. گزارش خود ابن یعقوب مفقود شده، اما از نقل جغرافی‏دانان دوره‏های بعد، به ویژه بكری و قزوینی روشن می‏گردد. این گزارش تنها توصیفی شخصی از اروپای غربی است كه جهان‏گردی از جهان اسلام تا پیدایی نخستین گزارش‏های عثمان ی از اروپا، به دست داده است.
در خلال قرن یازدهم پیشروی مسیحیت در غرب، مركز و شرق مدیترانه روابط جدیدی را علیه اسلام شكل داد. بیش از دو قرن فرنگی‏ها و مسلمانان در تماس نزدیك و منظم با یكدیگر - بیش‏تر در نبرد، تجارت، روابط سیاسی و حتی گاه اتحاد - بودند. اكنون شناخت فرنگی‏ها و سرزمینش ان برای مسلمانان تنها حاصل كنجكاوی عقلانی نبود، بلكه ضرورت عملی نیز داشت؛ از این‏رو بسیار قابل ملاحظه است كه ببینیم مسلمانان هم‏چنان توجه اندكی به فرنگی‏ها نمودند. در شرق، وقایع‏نگاران مسلمان مطالب بیش‏تری برای گفتن درباره‏ی اقدامات نظامی و - در مقیاسی ك وچك‏تر - سیاسی صلیبیانی كه مسلمانان معمولاً آنان را افرنج می‏خواندند، داشتند، لیكن آنان هم علاقه‏ی بسیار اندكی به مسائل داخلی دولت‏های صلیبی و نیز تفاوت‏های میان ملت‏های گوناگون صلیبی نشان می‏دادند و هیچ علاقه‏ای به خاستگاه ایشان و علت حمله‏شان به [سرزمی ن‏های اسلامی‏] از خود ابراز نمی‏كردند. افرادی چون ابن جبیر و اسامهٔ بن مُنقِذ برداشت‏های شخصی از تماس مسلمانان و صلیبی‏ها در شرق مطرح نمودند، اما این افراد استثنا بودند و تأثیری بر نویسندگان دوره‏های بعد نگذاشتند. تنها یك كتاب را ذكر كرده‏اند كه چنین نشان می‏دهد كه گزارشی است از «فرنگی‏هایی كه در این روزگار به سرزمین‏های اسلام آمده‏اند»؛ این كتاب نوشته‏ی حمدان بن عبدالرحیم الاثاربی، از نویسندگان قرن ششم قمری / دوازدهم میلادی است.۱۹ مانند همیشه این كتاب حتی به شكل منقول نیز باقی نمانده است. رشد اصلی شناخت مسلمانان نسبت به اروپا از شرق صورت نپذیرفت، بلكه از غربِ [اسلامی‏] و آن هم نویسندگان اندلسی، صقّلی و افریقی، مانند ابوعبید بكری، الادریسی، ابن سعید و ابن عبدالمنعم الحمیری شكل یافت. این مؤلفان اطلاعات جغرافیایی كامل‏تر و دقیق‏تری را فراهم نمودند كه اساس بیش‏تر گزارش‏های شرقی متأخری را كه به زبان عربی است، تشكیل می‏دهد.نخستین اثر موجود اسلامی در باب تاریخ فرنگ - جدای از فهرست شاهان مسعودی - فهرستی است كه [خواجه‏] رشیدالدین [فضل اللَّه همدانی‏] در تاریخ عمومی خویش، جامع التواریخ فراهم آورده است. مخبر او جهان‏گردی فرنگی و احتمالاً، راهبی بود كه ایلچی درگاه پاپ در دربار ایلخانان مغول ایران بود. رشیدالدین از طریق او توانست از كتاب یك وقایع‏نگار اروپایی كه یان او را مارتین تروپویی(martin of troppau) معرفی می‏كند استفاده نماید. این وقایع‏نگار به مارتین پولونو(martin polonus) (م ۱۲۷۸ م) نیز شهرت دارد. رشیدالدین توانست از ای ن منبع كه با اطلاعات شفاهی تكمیل شده بود، تاریخی مختصر از امپراتوران دوم مقدس تا البرت اول (albert i) و از پاپ‏ها تا بِندیكْت یازدهم(benedict xi) گرد آورد؛ هر دو فهرست به درستی [آنها را] همان گونه كه در آن روزگار می‏زیسته‏اند، وصف می‏كند.
به نظر می‏رسد كه جدای از دیگر آثار مشابه یا مبتنی بر جامع التواریخ، هیچ مؤلف مسلمان دیگری تا قرن ۱۰ قمری / ۱۶ میلادی درباره‏ی فرنگ چیزی ننوشته باشد. حتی ابن خلدون آگاه هم مطالب اندكی در باب اروپای مسیحی ابراز می‏نماید. او صرفاً، با احتیاطی آشكار می‏گوید در این اواخر شنیده است كه علوم فلسفی در آن نواحی رونق گرفته است، ولی خداوند به آنچه در آن‏جا می‏گذرد آگاه‏تر است.۲۰ در دوره‏های اولیه بی‏تردید مسلمانان دلایل درستی در خودداری از ابراز همان توجه علمی‏ای كه به یونانیان، ایرانیان و هندیان مبذول می‏كردند، ن سبت به فرنگی‏ها داشتند. اما در قرن هشتم قمری / چهاردهم میلادی این رویكرد به طور خطرناكی منسوخ گردید. حتی رشد سریع روابط تجاری و سیاسی پدید آمده پس از جنگ‏های صلیبی هم عملاً علاقه‏ی محدودی را ایجاد كرد. در حدود ۷۴۱ قمری / ۱۳۴۰ میلادی شهاب‏الدین العمری دو شاه غربی یعنی پادشاه اسپانیا و فرانسه را در فهرست شاهانی ذكر می‏كند كه با سلطان مصر مكاتبه داشته‏اند، به علاوه‏ی جزئیاتی اندك، همراه عنوان درست و رسمِ مخاطب قرار دادن هر كدام از آنها. در نسخه‏ی تجدید نظر شده‏ی بعدی با عنوان «تثقیف»، چند نام دیگر افزوده ش د، اما قلقشندی فهرستی بسیار كامل‏تر از دولت‏ها و حاكمان اروپایی ارائه می‏كند كه حاوی اطلاعاتی در مورد هر كدام از آنهاست.۲۱
عثمانی‏ها از دیرباز با گروه‏های گوناگون فرنگی، اعم از بازرگانان، دشمنان، همسایگان و سفیران سیاسی رابطه داشتند. آنان در یونان امیرنشین‏های فرنگی را تسخیر و به سال ۱۴۴۴ در وارنا(varna) شوالیه‏های فرنگی را اسیر كردند و در جامه‏های با شكوهشان در سراسر سرزمی ن‏های اسلامی تا هرات به نمایش درآوردند.۲۲ در قرن شانزدهم آنان روابط گسترده و پیچیده‏ای با دولت‏های اروپایی داشتند. علایق عثمانی‏ها به اروپای مسیحی تا همه جانبه بودن بسیار فاصله داشت، به طور قابل ملاحظه‏ای از علایق ملل مسلمان اولیه بیش‏تر بود. این علایق د ر اثر تماس‏های نزدیك‏تر، سرازیر شدن جهان‏گردان و نومسلمانان اروپایی به جهان اسلام و گاه در اثر بروز آگاهی فزاینده‏ی عثمانی از قدرت و ثروت اروپا فزونی یافت.
یك حالت از این علایق، مطالعه‏ی تاریخ اروپاست كه در عین محدودیت قلمرو و تأثیر، می‏تواند نشان دهنده‏ی تغییر در بی‏توجهی تقریباً كامل دوره‏های اولیه باشد. به سال ۵۸۰ قمری / ۱۵۷۲ میلادی دو نویسنده كه یكی از آنها مترجم و دیگری كاتب بود، به فرمان رییس افندی ف ریدون بك [مدخل‏] تحریری تركی از تاریخ فرانسه از فارامون اسطوره‏ای(legendary faramund) تا سال ۱۵۶۰ میلادی فراهم ساختند. این تحریر به شكل نسخه‏ی خطی منحصر به فردی موجود است. این كتاب با تاریخ الهند الغربی كه گزارشی است مقتبس از منابع اروپایی درباره‏ی كشف د نیای جدید، آغاز گردید و در قرون هفدهم و هیجدهم با شماری از آثار تاریخی و جغرافیایی دیگر كه برخی گزارش‏ها را در باب اروپا به دست می‏دهند و عمدتاً هم از منابع اروپایی اخذ شده‏اند، ادامه یافت. طی قرن هیجدهم سلسله سفرای عثمانی كه به مأموریت‏هایی در پایتخت‏ها ی اروپا می‏رفتند، برخی اطلاعات دیگر - اگر چه بیش‏تر قالبی - را فراهم كردند. در مراكش و ایران نیز گزارش‏های مشابهی از سفر به اروپا عمدتاً توسطِ فرستادگان رسمی، به رشته‏ی تحریر درآمد.۲۳ از هندوستان نیز دو جهان‏گرد برجسته، شیخ اعتصام‏الدین و ابوطالب خان [هر دو مدخل ]گزارش‏هایی از سفر خویش به اروپا برجای نهاده‏اند؛ اولی گزارش خود را در سال‏های ۱۷۶۵ - ۱۷۶۶ و دومی در فاصله‏ی سال‏های ۱۷۹۹ - ۱۸۰۳ نگاشته‏اند. هر دو كتاب به انگلیسی هم ترجمه شده‏اند.
در فاصله‏ی قرون شانزدهم تا نوزدهم، در بیش‏تر كشورهای اسلامی اصطلاح فرنگ به طور عام برای اروپاییان مسیحی متداول گردید، لیكن همان‏گونه كه سامی فراشری( frasherismi) توضیح می‏دهد،۲۴ این اصطلاح به كاتولیك‏ها و پروتستان‏ها محدود ماند و روس‏ها، یونانی‏ها، بلغا رها، صرب‏ها و دیگر ملل ارتدوكس را شامل نشد. هم‏چنین این اصطلاح گاه برای چیزهای گوناگونی كه دستاورد فرنگی‏ها به شمار می‏آیند مانندِ سفلیس،۲۵ توپ (نظامی)، لباس‏های اروپایی و تمدن جدید نیز به كار می‏رود.۲۶
● اندلس‏
در نوشته‏های عرب‏های اندلس و مغرب، اصطلاح افرنج (هم‏چنین اغلب افرنجه به‏معنای دیگر«سرزمین افرنج») به هر یك از مردمان مسیحی اشاره دارد كه نویسندگانِ [مسلمان‏] با آنان آشنایند. اصطلاح متداول‏تر «روم» یا برای مسیحیانِ شبه جزیره،۲۷ «جلالقه»۲۸ یا «بَشكُنِ ش» [مدخل‏] است. به نظر می‏آید كه در این‏جا تمایزی میان افرنج و روم نباشد و علی‏رغم این‏كه ممكن است نویسندگانی خاص در كاربرد این دو اصطلاح به شیوه‏ای دقیق تردید داشته باشند، تمایز آشكار این دو اصطلاح امكان ندارد؛ یقیناً نظر نویسندگان در این باب متفاوت است و بدون وجود مدارك مؤید همه‏ی حالات ویژه، اطمینانی نیست كه بتوان بنابر كاربرد اصطلاح افرنجه نتیجه‏ای قطعی در این زمینه به دست داد. از این‏روست كه ابن الابّار می‏گوید كه به سال ۶۱۴ قمری / ۱۲۱۷ میلادی افرنج، الكاسردوسال ( salalcؤcer do) را گرفتند.۲۹ این گز ارش در روض المعطار (ذیلِ قجر ابی دانیس) عبارت روم را دارد. نویسنده‏ی روض القرطاس (ذیلِ سال ۶۱۴ ق) به سادگی تعبیر العدّو را (كه استعمالی عام دارد) می‏آورد. مسیحیان مورد توجه در این حدود پرتغالی‏هایی بودند كه صلیبی‏های آلمانی آنان را یاری می‏كردند. استعمال واقعی نوشته‏های تاریخی، این فرض طبیعی را كه افرنج عمدتاً به معنای «فرانك‏ها»ست، تأیید نمی‏كند؛ برای نمونه، ابن الخطیب یكی از شاهان مسیحی شمال غرب اندلس را از شاهان افرنجه می‏داند،۳۰ اما به یورشی بر بلاد الروم اشاره دارد كه به طور قطع آن بلاد الروم، ناحی ه‏ی ناربونه (narbonne) است.۳۱ به نظر می‏رسد كه پیش از همه، ابتدا نویسنده‏ای اندلسی، ابن القوطیه (م ۳۶۷ ق / ۹۷۷ م) واژه‏ی افرنج را به كار برده باشد؛ وی این واژه را برای ساكنان ناحیه‏ی سرقسطه به كار می‏برد.۳۲
این ابهامِ واژگانی باعث ابهام در شناخت نیز می‏گردد، چرا كه شاید همین ابهامِ واژگانی نتیجه‏ی فقدان كنجكاوی باشد كه حتی در افرادی كه صریحاً ادعای عرضه‏ی اطلاعات را می‏كنند هم به چشم می‏خورد. وجود این كمبود نسبی و اطلاعات آشفته‏ای كه این گروه از نویسندگان ارائه می‏دهند، صحت این نظر را تأیید می‏كنند كه افرنج همان فرانك‏ها هستند. در طبقات الامم‏۳۳ [قاضی‏] صاعد الاندلسی كاربرد آغازین سلسله روایاتی را می‏بینیم كه اصطلاح «الارض الكبیره» را برای منطقه‏ی شمال كوه‏های پیرنه استعمال كرده‏اند و این ویژگی، آنها را ا ز دیگر روایات متمایز می‏سازد. صاعد «افرنجه العظمی» را با الارض الكبیره یكسان می‏گیرد، ولی آن را از اِفرانسه جدا می‏كند. بكری (زنده در ۴۶۰ ق / ۱۰۶۷) معاصر صاعد و دیگر نویسندگان پس از وی، مانند عبدالمنعم الحمیری از اصطلاحات مشابهی استفاده می‏نمایند، لكن اش اره به اِفرانسه را حذف می‏سازند.۳۴ گویا این سنتی محلی است كه ربطی به شرق ندارد، اما گروه عمده‏ی دیگری از روایات هستند كه ابتدا در آثار مسعودی متجلی می‏گردد.۳۵ مطالب قابل ملاحظه‏ی گزارش مسعودی عبارت است از این‏كه افرنج غیر از جلالقه‏اند؛ یعنی آنان ساكن شب ه جزیره نیستند و یا پایتختشان پاریس است. هم بكری‏۳۶ و هم عبدالمنعم اطلاعات مسعودی را با مطالبی برگرفته از منبعی ناشناخته مورد استفاده قرار می‏دهند، ولی هیچ‏یك از این دو نویسنده مطالب مسعودی را به شیوه‏ای دستكاری نمی‏كنند كه خواننده را مجاب سازد كه مطالب فوق روز آمد شده و یا با اطلاعات دیگری مقابله گردیده‏اند؛ بنابراین هرچند مدخلِ افرنجه در الروض المعطار به شیوه‏ای منطقی گزارشی منسجم از فرانسه به دست می‏دهد، مدخلِ بوردیل (بوردو)(burdil )bordeaux() به گونه‏ای دقیق این شهر را در جلّیقیه دانسته، می‏گوید كه بارسلونا اقامتگاه شاه افرنجه است. هیچ‏كدام از گزارش‏های باقی مانده از جهان‏گردان مسلمان چون غزال، طرطوشی، ربیع بن زید مشهور به رِسِموندو(recemmundo) اطلاعاتی درباب افرنج / فرانك‏ها ارائه نمی‏كنند.
تصویری كه از اروپای غربی شكل می‏یابد، تصویری است از سرزمینی وسیع، سرد، اما حاصل‏خیز كه از جانب شمال تا آن‏جا كه سكونتگاهی هست، امتداد دارد؛ این سرزمین از طرف شرق نیز به كوه‏ها و جنگل‏هایی محدود می‏گردد كه صقالبه در خود آنها و ورای آنها اقامت گزیده‏اند. افرنج مسیحی علی‏رغم عادات كثیفشان جنگ‏جویانی قوی و خوب‏اند. از دیرباز آنان مردمان پادشاهی به شمارند كه پایتختش پاریس یا لیون است و یا این‏كه بوده است. این تصویر چنان مبهم و ناقص است كه انسان حق دارد تردید كند كه آیا آثار موجود، اطلاعات مسلمانان اندلس را از اروپای غربی دقیقاً نشان می‏دهند!
۱. این گفتار ترجمه‏ی مقاله‏ی ifrandj مندرج در encyclopeadia of islam، چاپ دوم است. مترجم عنوان این نوشتار را «فرنگی‏ها» نهاد؛ چرا كه به گمان وی این اصطلاح برای ما فارسی زبان‏ها آشناتر است. بخش اول مقاله‏ی نوشته‏ی برنارد لوئیس (b.lewis) و بخش دوم آن (اندلس) نوشته‏ی ج. ف. پ. هاپكینز (j.f.p . hopkins ). است.
۲. دانشجوی دكتری تاریخ، فرهنگ و تمدن اسلامی - دانشگاه تهران.
۳. ر.ك: اندلس، جِلّیقیه، [در دایرهٔ المعارف اسلام‏] و ادامه‏ی این گفتار.
۴. ر.ك: صقالبه، [در دایرهٔ المعارف اسلام‏].
۵. ر.ك: مجوس، بخش ۲، در دایرهٔ المعارف اسلام.
۶. geographike hyphegesis.
۷. درباره‏ی این اقتباس و بررسی شیوه‏ی خوارزمی، ر.ك: برنارد لوئیس، نخستین مسلمانان در اروپا، ترجمه‏ی م. قائد، ص ۱۸۶ نیز، یگناتی یولیانوویچ كراچكوفسكی، تاریخ نوشته‏های جغرافیایی در جهان اسلامی، ترجمه‏ی ابوالقاسم پاینده، ص ۷۷.
۸. b.g.a. , vi, ۹۰.
۹. ibid, p ۱۵۵.
۱۰. ibid, p ۱۵۳ - ۴.c.cahen, ya-t-ileudes rahdؤnites? , in rej, iveser, iii )cxxiii(, ۱۹۶۴, p۴۹۹ - ۵۰۵,
وی در این نوشتار تردیدهای مستندی را درباره‏ی این ماجرا بیان می‏دارد.
۱۱. b.g.a., vii, ۸۵.
۱۲. ibid, p ۱۲۷ -۱۳۰;
هم‏چنین ر.ك: رومیه، در دایرهٔ المعارف اسلام.
۱۳. برای بحثی دقیق از این نوع اسرای آزاد شده، جاسوسان عرب در روم و سفارت‏هایی كه همگی منجر به كسب اطلاعاتی از اروپا شده‏اند، ر.ك: كراچكوفسكی، همان، ص ۱۱۰ - ۱۰۴؛ لوئیس، همان، ص ۱۲۱ مترجم.
۱۴. ۳ / ۶۶ - ۶۷، ۶۹ - ۷۲، تصحیح و ترجمه‏ی شارل پلّا (ch. pellat) ر.ك: ص ۹۱۰ - ۹۱۱، ۹۱۴ - ۹۱۶.
۱۵. b.g.a. viii, p ۲۲ - ۱۷۶ غیره و.
۱۶. socineniya, vi, moscow ۱۹۶۶, ۳۴۲ - ۶۴, = khristianskiy vostok, i (۱۹۱۲), ۶۹ - ۹۴;
برای نظری مقابل این نظریه ر.ك:
f.w. buckler, harunu&#۰۳۹;l-rashid and charles the great, camlbridge ۱۹۳۱; قس, f.f.schmide در isl, iii )۱۹۱۲(,۴۰۹ - ||; barthold, soc, vi,۴۳۲ - ۶۱ = khrist. vostok, iii (۱۹۲۷),۲۳۳ - ۵; s. runciman, charlemagne and palestine, در english historical review, ۱ (۱۹۳۵), ۶۰۶ -۹۱;
ماجد خدّوری، الصلات الدبلوماطیقیه بین هارون الرشید و شارلمان؛
g.musca, carlo magno ed harunal - rashid, bari ۱۹۶۳.
۱۷. m.hamidullah, embassy of queen bertha to caliph al - muktafi billa in baghdad ۲۹۳ / ۹۰۶,در j. pak. his. soc., i (۱۹۵۳)(, ۲۷۲ - ۳۰۰; رد ومه islam tetkikleri enstitدsد dergisi, ii )۶۵۹۱ - ۷(, ۱۱۵ -۴۵; g. levi della vida, la corrispondenza di berta di toscana col califfo muktafi, در rivista storica italiana, lxvi (۱۹۵۴), ۲۱ -۳۸ = همو , aneddoti e svaghi arabi e non arabi, milan - naples ۱۹۵۹, ۲۶ - ۴۴.
۱۸. ابن ندیم، فهرست، تصحیح گ. فلوگل (g.flدgel) ص ۲۰؛ درباره‏ی شهرت فراوان شمشیرهای اروپایی میان مسلمانان، ر.ك: ا . زكی ولیدی، [طوغان‏]،
die schwerter der germanen nach arabischen berichten des ۹ - ۱۱ jahrhunderts,در zdmg, xc(۱۹۶۳),۱۹ - ۳۷.
ابن ندیم در بحث خویش، خط فرنگی‏ها را با خط روسی‏ها مقایسه می‏كند، ولی گزارش وی از سفر فرستاده‏ی برتا تا اندازه‏ای با آنچه نویسندگان آورده‏اند و ما نیز آن‏را ترجمه نمودیم، متفاوت است. ر.ك: ابن ندیم، الفهرست، تصحیح ر.تجدّد، مترجم.
۱۹. ابن مُیَسَّر، اخبار مصر، تصحیح ه . ماسه (h.massإ)، منقول در
f.rosental, a history of muslim historiography۲, leiden ۱۹۶۸ , ۶۲
۲۰. مقدمه، تصحیحِ كاترمر (quatremre) ج ۳، ص ۹۳، ترجمه‏ی‏
rosenthal, iii, ۱۱۷ - ۸.
۲۱. عُمری، التعریف بالمصطلح الشریف، ص ۶۰ - ۶۵؛ قلقشندی، صبح الاعشی، ج ۸، ص ۳۳ - ۵۳.
۲۲. قس: فقراتی كه ز.و. طوغان در
turk dili ve edebiyati dergisi, iii(۱۹۳۰). ۵۳۵.
این‏كه عثمانی‏ها توانسته باشند، اسرای خویش را در هرات و حدود آن نمایش دهند، محل تردید است. مترجم.
۲۳. در باب گزارش‏های تركی، ر.ك:
babinger, ۳۲۳ دعب ه‏ب و koray۲,۱۹۵ - ۷;
در باب گزارش‏های فارسی،
storey, i/۲, ۱۰۶۶ - ۷۱, ۱۱۵۳, ۱۱۹۵;
در باب جهان‏گردان مراكشی،
h. pers, l&#۰۳۹;espagne. vue par les voyageurs musulmans de ۰۱۶۱ ۰۳۹۱, paris, ۱۹۳۷, ۹ hesperis zamuda,در جاهای متعدد ;
هم‏چنین ر.ك: سفیر و سفارتنامه [در دایرهٔ المعارف اسلام‏]، برای ملاحظه‏ی بحثی دقیق و نقادانه درباب گزارش‏های فارسی ر.ك: عبدالهادی حائری، نخستین رویارویی‏های اندیشه‏گران ایران با دو رویه تمدن بورژوازی غرب ۱۵۸ به بعد، مترجم.
۲۴. قاموس الاعلام، ذیل مدخل «فِرِنك».
۲۵. همان، آبله فرنگی، مترجم.
۲۶. ر.ك: تَفَرْنُجْ.
۲۷. منظور شبه جزیره‏ی ایبری است. مترجم.
۲۸. ر.ك: جلّیقیه، [در دایرهٔ المعارف اسلام‏].
۲۹. حلّه [السیراء]، ج ۲، ص ۲۹۰.
۳۰. اعمال [الاعلام‏]، ج ۲، ص ۲۳.
۳۱. اعمال [الاعلام‏]، ج ۲، ص ۱۱ - ۱۲.
۳۲. [تاریخ افتتاح الاندلس‏]، ص ۱۳۳.
۳۳. قاضی صاعد الاندلسی، طبقات الامم، ص ۸۵.
۳۴. بكری، جغرافیهٔ الاندلسی و الأروبا، تصحیح عبدالرحمن الحاجّی، ص ۶۶ - ۶۷؛ الروض المعطار، ذیل مدخل «افرنجه».
۳۵. مروج، ج ۳، ص ۶۷؛ تصحیح و ترجمه‏ی پلّا، ص ۹۱۱.
۳۶. بكری، همان، ص ۱۳۷ به بعد.
مترجم: عباس احمدوند
- i. guidi, "l&#۰۳۹;europa occidentale negli antichi geografi arabi," in florilegium melchior de vogue, paris ۱۹۰۹, ۲۶۳ - ۹.
- b. lewis, "the muslim discovery of europe," in bsoas, xx (۱۹۷۵), ۴۰۹ - ۱۶.
- idem, masudi on the kings of the franks, in al-masudi millenary commemoration volume, aligarh ۰۶۹۱, p ۷ - ۱۰.
- idem, "the use by muslim historians of non-muslim sources," in b.lewis and p.m.holt, historians of the middle east۲, london ۱۹۴۶, p ۱۸۰ - ۹۱.
- d.m. dunlop, the british isles, according to medieval arabic authors, in iq, iv (۱۹۷۵), ۱۱ - ۲۸.
- t. lewicki, "die vorstellungen arabischer schriftsteller des" ۹. und ۰۱. jahrhunderts von der geographie und von den ethnischen verhltnissen osteuropas, in isl., xxxv )۹۵۹۱(, ۲۶ - ۴۱.
- idem, l&#۰۳۹;apport des sources arabes medievales (ixe-xe siecles) la connaissance de l&#۰۳۹;europe centrale et orientale, in l&#۰۳۹;occidente e l&#۰۳۹;islam nell&#۰۳۹;alto medioevo, i, spoleto ۱۹۶۵, ۴۷۱ ff.

- مجموعه‏ای از مقالات عبدالرحمن علی الحاجی درباره‏ی روابط بین امویان اسپانیا و اروپای مسیحی در

iq, ix (۱۹۶۵), ۴۶ - ۵۵; x (۱۹۶۶), ۱۹ - ۲۵ and ۸۴ - ۹۴; xi(۱۹۶۷), ۱۲۶ - ۳۶ xiii )۹۶۹۱(, ۲۶ - ۱۱۳.
- rashid al-din fadl allah, kitab tarikh-i ifrandj (historie des francs), ed. with french translation by k.jahn, leiden, ۱۹۵۱.
- h.lammens, correspondance diplomatique entre les sultans mamlouks d&#۰۳۹;egypte et les puissnces chretiennes, in roc, ix (۱۹۰۴), ۱۵۱ - ۸۷.
- e.ashtor, checosa sapevanoi geografi arabi dell&#۰۳۹; europa occiden tale?, in riv. stor. it., lxxxi / ۳ (۱۹۶۹) ۴۵۳
منبع : خبرگزاری فارس