جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

اوج زمستان - Dead Of Winter


اوج زمستان - Dead Of Winter
سال تولید : ۱۹۸۷
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : مترو - گلدوین - مایر
کارگردان : آرتور پن
فیلمنامه‌نویس : مارک شموگر و مارک مالون
فیلمبردار : جان وینکه
آهنگساز(موسیقی متن) : ریچارد آینهورن
هنرپیشگان : مری استین‌برگن، رادی مک‌داول، یان روبش، ویلیام راس، وین رابسن و مالون.
نوع فیلم : رنگی، ۱۰۰ دقیقه.


«کتی مک‌گاورن» (استین‌برگن)، بازیگری جویای نام که همراه دوست عکاس خود، «راد» (راس) و برادرش، (مالون) در نیویورک زندگی می‌کند، پیشنهاد مردی اسرارآمیز به‌نام «مورای» (مک‌داول) را برای ایفای نقشی در یک فیلم می‌پذیرد. «راد» با این پیشنهاد مخالفت می‌کند، چون «کتی» باید به خانه‌ای اعیانی در شهر دورافتاده‌ای در نیو انگلند برود و به جای بازیگری به‌نام «جولی رُز» (استین‌برگن) که کارش را نیمه انگلند برود و به جای بازیگری به‌نام «جولی رُز» (استین‌برگن) که کارش را نیمه کاره رها کرده، بازی کند. «مورای»، (روبش)، تهیه‌کننده سوار بر ویلچر، معرفی می‌کند. «کتی» را به «دکتر لوئیس» (روبش)، تهیه کننده سوار بر ویلچر، معرفی می‌کند. «کتی» برای امتحان، صحنه‌ای را بازی می‌کند تا فیلم ویدئوئی آن را برای کارگردان بفرستند. در واقع، «دکتر لوئیس» روان‌پزشک و «مورای» هم قبلاً بیمار او بوده است. «مورای» نوار ویدئوئی بازی «کتی» را در نقش «جولی‌رُز» نزد نزدی ناشناس می‌برد. همزمان، «کتی» به میزبانان مرموزش بیشتر شک می‌کند؛ و زمانی که عکسی از «جولی رُز» مرده را می‌یابد، به او می‌گویند «جولی» خودکشی کرده است. «مورای» و «لوئیس»، گواهی‌نامه رانندگی و کارت شناسائی «کتی» را می‌سوزانند تا هویت واقعی او را محو سازند؛ «کتی» می‌گریزد، اما او را باز می‌گردانند و یکی از انگشت‌هایش را قطع می‌کنند. «کتی» سعی می‌کند راهی برای فرار پیدا کند و پیدا کردن تلفنی در اتاقک زیر شیروانی، به «راد» و پلیس خبر گرفتاری خود را می‌دهد. در این فاصله، «لوئیس» ماجرا را برای او شرح می‌دهد: «جولی» به‌عنوان بیمار به «دکتر لوئیس» مراجعه کرده و گفته است خواهرش، «اولین» (استین‌برگن) پس از ازدواج، پدرش را به خاطر پول به قتل رسانده است. «لوئیس» برای اخاذی نقشه‌ای طرح می‌کند. «اولین»، «جولی» را به کام مرگ فرستاده و قاتل یکی از انگشت‌های «جولی» را قطع کرده است. «لوئیس» که «اولین» را متقاعد کرده «جولی» هنوز زنده است، منتظر آمدن «اولین» است. وقتی «اولین» می‌رسد، «کتی» فرصتی برای فرار می‌یابد و در رویاروئی با «اولین»، او را می‌کشد. سپس، لباس «اولین» را به تن می‌کند و با گم راه کردن «مورای»، او را نیز به قتل می‌رساند. «لوئیس» که شاهد این وقایع است به تعقیب «کتی» می‌پردازد و او را در اتاقک زیر شیروانی، که جسد «جولی» را آنجا مخفی کرده است، گیر می‌اندازد...
* یکی از مهمترین علایق تماتیک پن کشمکش پدر و پسر است، کشمکشی اودیپی کاریکاتورهائی از فیلم‌های قبلی پن دانست که در آنها هرچه چهره‌های پدرانه ناتوان‌تر و معلول‌تر هستند، سنگ‌دلی بیشتری هم نشان می‌دهند. تفاوت میان او دو فیلم این است که در هدف هنوز امکان پیشرفت رابطه عاطفی میان پدر (جین هاکمن) و پسر (مت دیلن) وجود داشت. در اوج زمستان با وجود روبشِ ساکن در خانه کهنه و تاریک، این الگو تبدیل به یک بازی ترسناک می‌شود. شاید بتوان گفت کسی که پن با او هم ذاتی‌پنداری می‌کند در طول زمان عوض شده است: از پسران بی‌پدر و معذب فیلم‌های دهه 1960 به چهره میان سال هاکمن در هدف و به روبش در اینجا. خود پن گفته است که این طرح از اصل به او تعلق نداشته است، بلکه او برای کمک به نویسندگان فیلم‌نامه که هم‌کلاسی‌های پسرش بودند، حاضر به کار روی آن شده است. او حتی اطمینان نداشته که آیا نامش باید به‌عنوان کارگردان بیاید یا نه. البته در نهایت امضای او روی فیلم است - شاید همین نکته اطلاعاتی روشن‌گر باشد: این پیوند و همکاری میان نسل‌ها، باعث آشکار شدن تضاد شدیدی شده است که میان نوع فیلم پن و فیلم‌های ترسناک دهه هشتادی دارای هیولای غیر قابل نابودی وجود دارد. اوج زمستان از این نوع دوم است، بهره‌مند از مهارت تکنیکی یک استاد کار معترف به این که دورانش سپری شده است. برگرفته از فیلم رده ب نام من جولیا راس (جوزف ه لوئیس، 1945).