یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

بحران‌ فارس‌


انتشار «بیانیه‌ نهضت‌ مقاومت‌ جنوب» در اول‌ شهریور ماه‌ ۱۳۲۵ خبر از رویداد بزرگی‌ می‌داد كه‌ نقش‌ ماندگاری‌ در تاریخ‌ معاصر ایران‌ بر جای‌ می‌گذاشت.
قیام‌ ایلات‌ و عشایر فارس‌ در برابر كابینه‌ قوام‌السلطنه، با هر انگیزه‌ای‌ كه‌ صورت‌ گرفته‌ باشد، فی‌نفسه‌ به‌ عنوان‌ یكی‌ از آخرین‌ تحركات‌ بزرگ‌ ایلی‌ در تاریخ‌ ایران، موضوع‌ پژوهشی‌ پراهمیتی‌ برای‌ پژوهشگران‌ است.
این‌ قیام‌ به‌ رهبری‌ ناصرخان‌ قشقایی‌ و با حمایت‌ علما و رجال‌ برجسته‌ جنوب‌ ایران، عمدتا در اعتراض‌ به‌ حضور رهبران‌ حزب‌ توده‌ در كابینه‌ قوام، گسترش‌ نفوذ این‌ حزب‌ در شهرهای‌ جنوبی‌ و همچنین‌ نابسامانی‌های‌ سیاسی‌ --- اقتصادی‌ جنوب‌ كشور انجام‌ گرفت‌ و تاثیرات‌ عمده‌ای‌ بر تحولات‌ سیاسی‌ روزگار خود گذاشت. هر چند برخی‌ نهضت‌ جنوب‌ را یك‌ لایه‌ رویین‌ از سیاست‌های‌ انگلیس‌گرایانه‌ دولت‌ قوام‌ می‌دانند، هسته‌های‌ اولیه‌ پیدایش‌ و پرورش‌ سیاست‌ «موازنه‌ منفی» در تاریخ‌ معاصر ایران‌ را می‌توان‌ در همین‌ قیام‌ و نهضت‌ تاریخی‌ جست. این‌ رویداد تاریخی‌ با هرگونه‌ اجمال‌ و ابهامی‌ كه‌ پیرامونش‌ را احاطه‌ كرده‌ باشد، محقق‌ تاریخ‌ را بر آن‌ می‌دارد تا نكته‌ها و رازها، و ایده‌ها و انگیزه‌های‌ آن‌ را بازكاوی‌ كند و سیمای‌ روشنی‌ از این‌ واقعه‌ تاریخی‌ را فرا روی‌ دوستداران‌ تاریخ‌ ملی‌ و دینی‌ سرزمین‌ ایران‌ ترسیم‌ نماید. مقاله‌ای‌ كه‌ پیش‌ رو دارید، به‌ منظور پاسخگویی‌ به‌ بخشی‌ از این‌ نیاز به‌ خوانندگان‌ گرامی‌ تقدیم‌ شده‌ است.
●اتحاد عشایر جنوب‌
حوادث‌ آذربایجان‌ و فعالیت‌های‌ حزب‌ توده‌ موجب‌ شد كه‌ دو ایل‌ بزرگ‌ كشور، یعنی‌ قشقاییها و بختیاریها، با وجود اینكه‌ در گذشته‌ روابط‌ چندان‌ دوستانه‌ای‌ با هم‌ نداشتند، به‌ یكدیگر نزدیك‌ شوند. از این‌ رو، در نهم‌ تیرماه‌ ۱۳۲۵ ناصرخان‌ و خسروخان‌ قشقایی‌ همراه‌ با هشتاد نفر از كلانتران‌ و خوانین‌ قشقایی‌ بنا به‌ دعوت‌ سران‌ بختیاری‌ عازم‌ منطقه‌ بختیاریها شدند و در مدت‌ چهار روز در منطقه‌ ییلاقی‌ «شلمزار» و «دستنا» با حضور سران‌ بختیاری‌ از جمله‌ مرتضی‌قلی‌خان‌بختیاری، امیرحسین‌خان‌ظفر، فرماندار چهارمحال، و ابوالقاسم‌خان‌بختیاری‌ بین‌ آنان‌ مذاكراتی‌ صورت‌ گرفت. ناصرخان‌ برای‌ ادامه‌ مذاكرات، كلیه‌ سران‌ بختیاری‌ را به‌ منطقه‌ ییلاقی‌ قشقاییها، یعنی‌ سمیرم، دعوت‌ كرد.۱
به‌ این‌ ترتیب‌ در مرداد ماه‌ ۱۳۲۵ طی‌ ضیافت‌ باشكوهی‌ از طرف‌ قشقاییها در منطقه‌ «نخودان‌ پالقنا»، در حوالی‌ سمیرم، از سران‌ بختیاری‌ پذیرایی‌ به‌ عمل‌ آمد.۲ در این‌ گردهمایی‌ پس‌ از مذاكرات‌ طولانی، بین‌ دو طرف، توافقنامه‌ای‌ با قید سوگند به‌ قرآن‌ در ۲۳ مرداد ۱۳۲۵ منعقد شد. هدف‌ از این‌ عهدنامه، ایجاد اتحاد برای‌ خدمت‌ به‌ میهن‌ و حفظ‌ شوون‌ ملی‌ و اجتماعی... و حفظ‌ استقلال‌ و تمامیت‌ كشور و اطاعت‌ از دولت‌ مركزی‌ بود و اینكه‌ در صورت‌ بروز اختلاف‌ و احتیاج‌ به‌ هرگونه‌ استمداد، برای‌ هر طرف‌ از هیچ‌گونه‌ مساعدت‌ و فداكاری‌ مضایقه‌ و دریغ‌ نكنند و در صورت‌ تعدی‌ هر متجاوز به‌ یكی‌ از دو ایل، ایل‌ دیگر به‌ محض‌ اطلاع‌ موظف‌ است‌ با تمام‌ وسایل‌ و قوای‌ مادی‌ و معنوی، برای‌ دفاع‌ از متحد خود وارد عمل‌ شود.۳
پس‌ از امضای‌ این‌ موافقتنامه‌ خبر آن‌ در روزنامه‌ اطلاعات‌ بدین‌گونه‌ منتشر شد كه‌ هدف‌ از این‌ اتحاد، طبق‌ قرار منعقده‌ دو ایل، خدمتگزاری‌ به‌ دولت‌ آقای‌ قوام‌ السلطنه‌ را ابراز، و آمادگی‌ خود را جهت‌ اجرای‌ نظرات‌ و كلیه‌ اوامر آقای‌ قوام‌ السلطنه‌ اعلام‌ كردند. اما با وجود اینكه‌ نامی‌ از دشمن‌ مشترك‌ به‌ میان‌ نیامده‌ بود از شواهدی‌ می‌توان‌ حدس‌ زد كه‌ منظور، حزب‌ توده‌ بوده‌ است؛ زیرا گسترش‌ نفوذ حزب‌ توده‌ به‌ طرف‌ جنوب‌ برای‌ دو ایل‌ باعث‌ نگرانی‌ شده‌ بود.۴
پس‌ از انعقاد این‌ موافقتنامه‌ شایعات‌ زیادی‌ درباره‌ این‌ دو ایل، بر سر زبانها افتاد؛ از جمله‌ توزیع‌ مقادیر زیادی‌ اسلحه‌ از طرف‌ دولت‌ بین‌ بختیاریها و مهمتر از آن‌ تصمیم‌ ایلات‌ بختیاری‌ و قشقایی‌ برای‌ حمله‌ به‌ اصفهان‌ و شیراز و به‌ تصرف‌ در آوردن‌ دفترهای‌ حزب‌ توده‌ در این‌ دو شهر. گفته‌ می‌شد كه‌ برای‌ انجام‌ این‌ تصمیم، ایل‌ بختیاری‌ كوچ‌ فصلی‌ خود به‌ قشلاق‌ (خوزستان) را متوقف‌ كرده‌ بود تا در نزدیكی‌ اصفهان‌ باقی‌ بماند و حركت‌ ایل‌ قشقایی‌ سرعت‌ گرفته‌ بود تا برای‌ موعد مقرر در اطراف‌ شیراز باشد.۵
سران‌ قشقایی‌ پس‌ از مطلع‌ كردن‌ قشقاییها از منظور خود برای‌ بر پا داشتن‌ این‌ حركت، زنان، كودكان‌ و سالخوردگان‌ را همراه‌ با دام‌های‌ آنان‌ مدتی‌ زودتر به‌ طرف‌ قشلاق‌ روانه‌ كردند و خود با جمع‌آوری‌ اردوی‌ نظامی‌ در مناطق‌ «سراب‌ بیضا» و «تنگ‌ خیاره» در غرب‌ شیراز اجتماع‌ كردند۶ و به‌ خاطر همسویی‌ ایلات‌ دیگر فارس، به‌ مشورت‌ با آنان‌ پرداختند و در مجمعی‌ كه‌ باحضور خسروخان‌ قشقایی، عده‌ای‌ ازسران‌ كهكیلویه‌ و بویر احمد و ممسنی‌ تشكیل‌ شد، آنها نیز به‌ اتحادیه‌ نهضت‌ جنوب‌ پیوستند و با نیروهای‌ خود به‌ طرف‌ شیراز حركت‌ كردند.
علاوه‌ بر آن‌ بنا به‌ دعوت‌ قشقاییها، عده‌ای‌ از سران‌ طوایف‌ عرب‌ و باصری‌ از ایل‌ خمسه، به‌ آنان‌ پیوستند. از سوی‌ دیگر، جمعی‌ از مالكان‌ با نفوذ شیراز و چند تن‌ از روحانیون‌ و روزنامه‌نگاران‌ و سران‌ محلات‌ شیراز نیز با قشقاییها هم‌داستان‌ شدند و شروع‌ به‌ تبلیغات‌ به‌ نفع‌ سران‌ نهضت‌ كردند.۷
در این‌ زمان، خوانین‌ سایر ایلات‌ و بنادر جنوب‌ از جمله‌ ایلات‌ حیات‌ داوودی، لیراوی‌ و شبانكاره‌ در مجمعی‌ در ناحیه‌ شبانكاره، معاهده‌ای‌ به‌ نام‌ «اتحاد صغیر» امضا كردند كه‌ در این‌ معاهده‌ از میان‌ بردن‌ كلیه‌ نهضت‌های‌ حزبی، خاصه‌ مبارزه‌ با حزب‌ توده‌ فارس، صریحا اعلام‌ شد. در آن‌ معاهده‌ به‌ دست‌ آوردن‌ امتیازاتی‌ چون‌ خودمختاری‌ آذربایجان، معافیت‌ خدمت‌ نظام‌ وظیفه، وصول‌ و دریافت‌ عواید گمركات‌ بنادر برای‌ آنان‌ و عدم‌ خلع‌ سلاح‌ نیز عنوان‌ شده‌ بود. در مجمع‌ دیگری‌ كه‌ در «چاه‌ روستایی»، در منطقه‌ حیات‌ داوود، تشكیل‌ شد، بین‌ سران‌ ایلات‌ این‌ ناحیه‌ یك‌ پیمان‌ دفاع‌ متقابل‌ شبیه‌ معاهده‌ بختیاریها و قشقاییها منعقد شد. برای‌ هماهنگی‌ با سایر اعضای‌ نهضت‌ نیز، فتح‌الله‌خان‌ حیات‌داوودی‌ مرتبا با ناصرخان‌ قشقایی‌ در ارتباط‌ بود و نتیجه‌ اقدمات‌ خوانین‌ بنادر را به‌ اطلاع‌ او می‌رساند.۸
●بیانیه‌ نهضت‌ جنوب‌
اول‌ شهریور ۱۳۲۵ اعلامیه‌ای‌ تحت‌ عنوان‌ «بیانیه‌ نهضت‌ مقاومت‌ جنوب» منتشر شد. در این‌ بیانیه‌ از تمام‌ نیروهای‌ محلی‌ خواسته‌ شده‌ بود تا برای‌ مقاومت‌ در برابر خطر «ماجراجویان‌ آنارشیست‌ و هرج‌ و مرج‌ طلبان‌ كمونیست» متحد شوند. همچنین‌ با بیان‌ نگرانیهای‌ عمومی، در مورد مواضع‌ توده‌ای‌ها در قبال‌ دین‌ و سنتهای‌ اجتماعی، هشدار داده‌ شده‌ بود و با اشاره‌ به‌ فعالیتهای‌ فریدون‌ كشاورز، وزیر توده‌ای‌ فرهنگ، سپردن‌ آموزش‌ و پرورش‌ جوانان‌ كشور به‌ دست‌ كمونیستها «تحمل‌ناپذیر» توصیف‌ شده‌ بود. در ادامه‌ بیانیه، دخالت‌ توده‌ای‌ها در امور كشور به‌ عنوان‌ عاملی‌ در جهت‌ تضعیف‌ تمامیت‌ ارضی‌ ایران‌ محكوم‌ شده‌ و ضمن‌ حمله‌ای‌ مستقیم‌ به‌ قوام‌ السلطنه‌ آمده‌ بود:
«در عمل‌ ثابت‌ شده‌ است‌ جریان‌های‌ سیاسی‌ خارجی، رییس‌ دولت‌ را مرعوب‌ و معتقد به‌ لزوم‌ مداخله‌ دادن‌ سران‌ حزب‌ توده‌ در امور میهن‌ ما ساخته‌ است... نهضت‌ مقاومت‌ جنوب‌ چون‌ عضویت‌ و ورود سران‌ حزب‌ توده‌ را در كابینه، در حكم‌ مداخله‌ علنی‌ سیاست‌ بیگانه‌ در امور اداری‌ و داخلی‌ ایران‌ تلقی‌ می‌كند و تسلیم‌ شدن‌ به‌ آن‌ را خیانت‌ به‌ ایران‌ می‌داند و چون‌ ورود لیدران‌ آنارشیست‌ها و هرج‌ ومرج‌ طلب‌ را به‌ هیات‌ دولت‌ كشور دمكرات‌ و مسلمان‌ ایران‌ به‌ منزله‌ اعلان‌ محو استقلال‌ و حاكمیت‌ و تمامیت‌ ایران‌ می‌شناسد، بدین‌ وسیله‌ اعلان‌ خطر می‌نماید... دست‌ به‌ مبارزه‌ علنی‌ خواهند زد..»۹
انتشار این‌ بیانیه‌ انعكاس‌ زیادی‌ در كشور داشت. در میان‌ سایر ایلات‌ ایران‌ مانند شاهسونهای‌ ساوه‌ و بخش‌ اصلی‌ عشایر شاهسون‌ در اردبیل‌ و اقشار اردلان‌ تحولاتی‌ به‌ وجود آمد و نظر محافل‌ سیاسی‌ داخلی‌ و خارجی‌ را نیز به‌ خود معطوف‌ داشت.۱۰ این‌ در حالی‌ بود كه‌ ناصرخان‌ اردوی‌ خود را در «آق‌ چشمه» --- در جنوب‌ شیراز--- متمركز كرد و سپاهی‌ از ایلات‌ مختلف‌ از جمله‌ بویر احمد، ممسنی، خمسه‌ و اهالی‌ اطراف‌ لار به‌ قشقاییها ملحق‌ شدند كه‌ تعداد آنها به‌ حدود ده‌ هزار نفر می‌رسید.۱۱
●توقیف‌ سران‌ بختیاری‌ در اصفهان‌
پس‌ از اتحاد قشقاییها و بختیاریها و طرح‌ حمله‌ به‌ شهرهای‌ اصفهان‌ و شیراز، مقرر شده‌ بود عده‌ای‌ تفنگچی‌ قشقایی‌ به‌ رهبری‌ زكی‌خان‌ دره‌شوری‌ برای‌ تقویت‌ بختیاریها به‌ اصفهان‌ اعزام‌ شوند و در روز ۲۵ شهریور ۱۳۲۵ به‌ طور همزمان‌ به‌ اصفهان‌ و شیراز حمله‌ كنند. لذا جهانشاه‌ خان‌ بختیاری‌ --- فرزند مرتضی‌قلی‌خان‌ --- برای‌ اجرای‌ این‌ نقشه‌ تصمیم‌ داشت‌ كه‌ با دو هزار نفر به‌ اصفهان‌ حمله‌ كند. وی‌ این‌ موضوع‌ را با ابوالقاسم‌ خان‌بختیاری‌ در میان‌ گذاشت؛ اما ابوالقاسم‌خان‌ بختیاری‌ به‌ دلیل‌ خصومت‌ و رقابتش‌ با جهانشاه‌خان، ارتش‌ را از جریان‌ مطلع‌ كرد. بدین‌ ترتیب‌ نقشه‌ بختیاریها با شكست‌ روبه‌رو شد.۱۲
در پی‌ انتشار شورش‌ بختیاریها در روز شانزدهم‌ شهریور ۱۳۲۵ مظفر فیروزمعاون‌ پارلمانی‌ نخست‌ وزیرفورا عازم‌ اصفهان‌ شد تا شورش‌ را پیش‌ از آنكه‌ توسعه‌ یابد، سركوب‌ كند.۱۳ بنا به‌ دستور وی، جهانشاه‌خان، امیربهمن‌خان، مرتضی‌قلی‌خان‌ و احمدقلی‌خان‌ صمصام‌ بازداشت‌ شدند و در تهران‌ نیز برخی‌ از سران‌ بختیاری‌ تحت‌ نظر قرار گرفتند.۱۴ مظفر فیروز علت‌ بازداشت‌ آنها را سوء قصد علیه‌ دولت‌ و امنیت‌ كشور عنوان‌ كرد ولی‌ جزییات‌ نقشه‌ آنان‌ ذكر نشد.۱۵
فیروز پس‌ از بازگشت‌ از اصفهان‌ با شركت‌ در مصاحبه‌ای‌ مطبوعاتی‌ به‌ خبرنگاران‌ گفت:
«فعالیت‌هایی‌ كه‌ در جنوب‌ از طرف‌ فرزندان‌ ناخلف‌ كشور به‌ منظور تامین‌ منافع‌ بیگانه‌ و طمع‌ خود مدتی‌ قبل‌ شروع‌ شده‌ بود، از تاریخ‌ ۵/۶/۲۵ رو به‌ شدت‌ گذاشت. یعنی‌ در این‌ موقع‌ بود كه‌ فعالیت‌ و مسافرت‌های‌ ماموران‌ بیگانه‌ در میان‌ ایلات‌ و خصوصا بختیاریها شدت‌ یافت.»
وی‌ جهانشاه‌خان‌ بختیاری‌ را عامل‌ اصلی‌ این‌ توطئه‌ نامید. بنا به‌ گفته‌ وی، آنها می‌خواستند فرماندهی‌ لشكر در جنوب‌ را دستگیر كرده‌ و شهر اصفهان‌ را اشغال‌ و سران‌ حزب‌ توده‌ را اعدام‌ كنند.۱۶
پس‌ از توقیف‌ بختیاریها، در شیراز نیز حكومت‌ نظامی‌ اعلام‌ شد و از ساعت‌ ده‌ شب‌ رفت‌ و آمد و حمل‌ سلاح‌ ممنوع‌ اعلام‌ شد. از خسروخان‌ قشقایی‌ خواسته‌ شده‌ بود كه‌ خود را به‌ تهران‌ معرفی‌ كند، اما وی‌ از عزیمت‌ به‌ تهران‌ خودداری‌ كرده‌ و در باغ‌ ارم‌ شیراز به‌ گردآوری‌ افراد مسلح‌ قشقایی‌ پرداخت.۱۷ با وجود این، سخت‌گیری‌ چندانی‌ نسبت‌ به‌ قشقاییها صورت‌ نگرفت‌ و مشخص‌ نشد كه‌ دلیل‌ برخورد خشونت‌آمیز با سران‌ بختیاری‌ و مداراكردن‌ با قشقاییها چیست؟●آغاز جنبش‌ در فارس‌
ناصرخان‌ در روز جمعه‌ ۲۹ شهریور از معتمدین‌ و روحانیان‌ شیراز دعوت‌ كرد تا در چنار اهدار در جنوب‌ شیراز برای‌ مذاكره‌ درباره‌ اوضاع‌ فارس‌ حاضر شوند. وی‌ در این‌ گردهمایی‌ (كه‌ اشخاصی‌ چون‌ سید محمد رضوی، عبدالله‌ امام‌ صمدانی، محی‌الدین‌ مزارعی، محمدحسن‌ بهبهانی، محمدباقر دستغیب‌ و مدیران‌ روزنامه‌های‌ گلستان‌ و استخر و نیز سردار فاخر حكمت‌استاندار كرمان‌ و عماد السلطنه‌ فاطمی‌ استاندار وقت‌ فارس‌ حضور یافتند) اعلام‌ كرد كه: «با همكاری‌ سران‌ عشایر نهضتی‌ برپا كرده‌ایم‌ كه‌ غرض‌ ما از این‌ نهضت‌ تامین‌ آینده‌ فارس‌ است».۱۸
پس‌ از این‌ مجمع، نمایندگان‌ طبقات‌ شیراز تلگرافی‌ را مبنی‌ بر پشتیبانی‌ از نهضت‌ به‌ سرپرستی‌ ناصرخان‌ قشقایی‌ برای‌ قوام‌السلطنه‌ مخابره‌ كردند. مدیران‌ روزنامه‌های‌ گلستان‌ و استخر و همچنین‌ روحانیان‌ از جمله‌ سید محمد باقر دستغیب‌ و عبدالله‌ امام‌صمدانی‌ مردم‌ را به‌ حمایت‌ از نهضت‌ كنندگان‌ تشویق‌ می‌كردند.۱۹
به‌ این‌ ترتیب، قشقاییها درخواستهای‌ خود را در تلگرافی‌ با امضای‌ ناصرخان، ملك‌ منصورخان، خسروخان‌ و محمدحسین‌خان‌ قشقایی‌ برای‌ قوام‌السلطنه‌ ارسال‌ كردند.قوام‌السلطنه‌ در پاسخ، با نصایح‌ خود از قشقاییها خواست‌ تا: «فورا از دخالت‌ در این‌ دسایس، خودداری‌ نمایند و جهت‌ مذاكره، نماینده‌ خود را به‌ تهران‌ اعزام‌ دارند.»۲۰
ناصرخان‌ كه‌ عملا رهبری‌ نهضت‌ را به‌ عهده‌ داشت، در آق‌ چشمه‌ مستقر شده‌ بود و به‌ دنبال‌ پاسخ‌ منفی‌ قوام‌ السلطنه‌ به‌ درخواستهای‌ قشقاییها، فرمان‌ حمله‌ به‌ پادگانها و پاسگاه‌های‌ منطقه‌ فارس‌ صادر كرد، و در مدت‌ كوتاهی‌ تمامی‌ پاسگاه‌های‌ مستقر در جاده‌ شیراز فیروزآباد، شیرازكازرون، شیراز اردكان‌ و منطقه‌ ممسنی‌ به‌ تصرف‌ ایلات‌ در آمده‌ و خلع‌ سلاح‌ شدند.۲۱ همزمان‌ با این‌ وقایع، ایلات‌ حیات‌ داوودی، لیراوی‌ و دیگر متحدان‌ به‌ فرماندهی‌ فتح‌الله‌خان‌ حیات‌ داوودی‌ بوشهر را به‌ محاصره‌ خود در آوردند. با اوج‌گیری‌ درگیری‌ در فارس، عمادالسلطنه‌ فاطمی‌ استاندار فارس‌ برای‌ ارایه‌ گزارش‌ درباره‌ اوضاع‌ فارس‌ و كسب‌ تكلیف، عازم‌ تهران‌ شد.۲۲
●اعزام‌ هیات‌ برای‌ مذاكره‌ از سوی‌ دولت‌
در روز سوم‌ مهر ۱۳۲۵، قوام‌السلطنه‌ هیاتی‌ را مركب‌ از اعزاز نیك‌پی‌ معاون‌ نخست‌وزیرمیرزاعلی‌ عضو هیات‌ دادستان‌ كل‌ كشورسردار فاخر حكمت‌ - استاندار كرمان‌ -سرپاس‌ صفاری‌ رییس‌ شهربانی‌ به‌ شیراز اعزام‌ كرد. امیرهمایون‌ بوشهری‌ كه‌ چندی‌ پیش‌ برای‌ مذاكره‌ با سران‌ ایل‌ قشقایی‌ به‌ شیراز رفته‌ بود نیز به‌ این‌ هیات‌ ملحق‌ شد.۲۳ به‌ هنگام‌ ورود هیات‌ به‌ شیراز اوضاع‌ فارس‌ به‌ شدت‌ متشنج‌ بود. نیروهای‌ ایلات‌ در اطراف‌ شیراز مستقر بودند و در شیراز نیز بیشتر اهالی‌ و اشخاصی‌ كه‌ با قشقاییها همراه‌ بودند، هر روز در حمایت‌ از آنان‌ تظاهرات‌ می‌كردند. علاوه‌ بر این، شهرهای‌ كازرون‌ و بوشهر در محاصره‌ نیروهای‌ ایلات‌ بودند.۲۴ یك‌ گروهان‌ موتوریزه‌ كه‌ برای‌ تقویت‌ نیروهای‌ دولتی‌ از تهران‌ اعزام‌ شده‌ بود، در مدت‌ مذاكرات، در آباده‌ توقف‌ كرده‌ بود.۲۵ هنگام‌ حضور هیات‌ در فارس، روحانیان‌ شیراز ضمن‌ تلگرافی‌ با تعیین‌ ضرب‌ الاجل‌ ۴۸ ساعته‌ از قوام‌ السلطنه‌ خواستند كه‌ به‌ درخواستهای‌ آنان‌ جامه‌ عمل‌ بپوشاند.۲۶
اعضای‌ هیات‌ اعزامی‌ در روز پنج‌شنبه‌ چهارم‌ مهرماه‌ ۱۳۲۵ برای‌ ملاقات‌ و مذاكره‌ با ناصرخان‌ روانه‌ آق‌ چشمه، محل‌ استقرار او شدند.۲۷ بدین‌ ترتیب، مذاكرات‌ در روزهای‌ بعد نیز ادامه‌ پیدا كرد تا اینكه‌ درخواستهای‌ قشقاییها به‌ اعضای‌ هیات‌ ارایه‌ شد.آنها نیز فورا به‌ وسیله‌ تلگراف‌ برای‌ نخست‌وزیر ارسال‌ كردند.
با وجود اینكه‌ روحانیان‌ شیراز اصرار داشتند تمامی‌ اعضای‌ حزب‌ توده‌ از كابینه‌ اخراج‌ شوند،۲۸ در میان‌ درخواستهای‌ قشقاییها، این‌ مساله‌ و همچنین‌ درخواست‌ تعطیل‌ شدن‌ دفاتر حزب‌ توده‌ و اخراج‌ آنها از فارس‌ دیده‌ نمی‌شد كه‌ خود نكته‌ای‌ قابل‌ توجه‌ بود.
قوام‌ السلطنه‌ در پاسخ‌ با ارسال‌ تلگرافی، درخواست‌ تشكیل‌ انجمن‌ ایالتی‌ و ولایتی‌ در فارس‌ و تغییر فرمانده‌ لشكر را پذیرفت، اما ضمن‌ رد بقیه‌ درخواستها تصریح‌ كرد كه‌ آنها بیش‌ از اندازه‌ در برنامه‌های‌ دولت‌ اخلال‌ ایجاد نكنند. در ضمن‌ هشدار داد كه‌ اگر قشقاییها به‌ مقاومت‌ خود ادامه‌ دهند، نیروهای‌ آنها به‌ وسیله‌ ارتش‌ متفرق‌ خواهد شد.۲۹
به‌ دنبال‌ این‌ مساله، تحركات‌ نیروهای‌ ایلات‌ در جبهه‌های‌ كازرون، بوشهر و شیراز شدت‌ یافت.
●نبرد كازرون‌
نیروهای‌ ایلات‌ كه‌ به‌ فرماندهی‌ خسروخان‌ قشقایی‌ مامور حمله‌ به‌ كازرون‌ شده‌ بودند، توانستند عده‌ای‌ از كازرونی‌ها از جمله‌ حسنعلی‌امیر عضدی‌ و شكرالله‌ شاكر را با خود همراه‌ كنند. از طرف‌ دیگر، سرهنگ‌ حسین‌ یمنی، فرمانده‌ تیپ‌ كازرون، به‌ منظور تقویت‌ نیروهای‌ خود با موافقت‌ ستاد لشكر فارس‌ و به‌ منظور حفاظت‌ از شهر، مقداری‌ اسلحه‌ و مهمات‌ در اختیار داوطلبان‌ محلی‌ قرار داد.۳۰
با آغاز حمله‌ قشقاییها و متحدان‌ آنها به‌ كازرون‌ و محاصره‌ آن‌ شهر، سرهنگ‌ یمنی‌ از فرمانده‌ لشكر فارس‌ تقاضا كرد كه‌ نقاط‌ تجمع‌ ایلات‌ را بمباران‌ كنند. بنا به‌ دستور فرمانده‌ لشكر فارس، هواپیماهای‌ ارتش‌ به‌ بمباران‌ هوایی‌ نیروهای‌ ایلات‌ پرداختند. به‌ طوری‌ كه‌ هر یك‌ از هواپیماها با دویست‌ كیلو بمب‌ و مسلسل‌ در سه‌ مرحله‌ به‌ بمباران‌ نیروهای‌ ایلات‌ در ارتفاعات‌ شمال‌ كازرون‌ پرداختند.۳۱ از آنجا كه‌ این‌ نقاط‌ محل‌ استقرار احشام‌ طایفه‌ كشكولی‌ نیز بود، عده‌ای‌ از افراد غیر نظامی‌ و تعدادی‌ از دامهای‌ آنان‌ به‌ هلاكت‌ رسیدند. كه‌ این‌ حادثه‌ احساسات‌ نیروهای‌ ایلات‌ به‌ویژه‌ قشقاییها را برانگیخت‌ و آنها برای‌ حمله‌ به‌ كازرون‌ مصمم‌تر شدند.۳۲
به‌ این‌ ترتیب‌ حمله‌ همه‌ جانبه‌ به‌ كازرون‌ آغاز شد و عده‌ای‌ از اهالی‌ كازرون‌ كه‌ اسلحه‌ و مهمات‌ از تیپ‌ دریافت‌ كرده‌ بودند، به‌ نیروی‌ ایلات‌ پیوستند. آنها با اولین‌ حمله‌ توانستند شهر كازرون‌ را به‌ تصرف‌ خود درآورند و ارتباط‌ پادگان‌ را با سایر نقاط‌ قطع‌ كنند. كه‌ در این‌ زد و خوردها سه‌ درجه‌دار كشته‌ و تعدادی‌ مجروح‌ شدند.۳۳
نیروی‌ ایلات‌ پس‌ از تصرف‌ كازرون‌ پادگان‌ را به‌ محاصره‌ خود درآوردند. تا سرانجام‌ پس‌ از دوازده‌ روز كشمكش، پادگان‌ كازرون‌ تسلیم‌ ایلات‌ شد.
●نبرد بوشهر
همزمان‌ با آغاز تحركات‌ نیروهای‌ ایلی‌ در كازرون‌ و شیراز، سران‌ ایلات‌ بوشهر و بنادر حمله‌ به‌ بوشهر توافق‌ كردند و غلام‌ رزهی‌ --- رییس‌ انتظامات‌ بلوك‌ دشتی‌ با عده‌ای‌ چریك‌ مسلح‌ از اهرم‌ روانه‌ خورموج‌ شد و پادگان‌ این‌ شهر را به‌ محاصره‌ درآورد. سرانجام‌ پس‌ از نه‌ روز درگیری، پادگان‌ خورموج‌ تسلیم‌ شد.۳۴ از طرف‌ دیگر، سران‌ شبانكاره‌ پاسگاه‌ برازجان‌ و خوانین‌ حیات‌ داوودی‌ پاسگاه‌های‌ بندر ریگ‌ و گناوه‌ را خلع‌ سلاح‌ كردند و اداره‌های‌ دولتی‌ را به‌ اشغال‌ نیروهای‌ خود درآوردند. همچنین‌ با قطع‌ كلیه‌ سیم‌های‌ تلگراف‌ و تلفن‌ هرگونه‌ ارتباط‌ بوشهر با سایر نقاط‌ ایران‌ قطع‌ شد.۳۵
سرانجام‌ تمام‌ نیروهای‌ متحد، حمله‌ همه‌ جانبه‌ای‌ را به‌ بوشهر آغاز كردند و شهر را به‌ محاصره‌ خود درآوردند.
و در روز بیستم‌ شهریور، نیروهای‌ ایلات، حمله‌ نهایی‌ خود را به‌ بوشهر آغاز كردند. كلیه‌ ادارات‌ از جمله‌ دارایی، بانك‌ ملی، بانك‌ شاهی، پست‌ و تلگراف‌ و فرمانداری‌ به‌ اشغال‌ آنها درآمد.۳۶ فتح‌الله‌ حیات‌داوودی‌ به‌ فرمانداری‌ و علی‌ تنگستانی‌ به‌ ریاست‌ شهربانی‌ منصوب‌ شدند و تفنگچیان‌ آنها نیز حفاظت‌ از شهر را به‌ عهده‌ گرفتند.۳۷
●محاصره‌ شیراز و ادامه‌ مذاكرات‌ سیاسی‌
با تسلیم‌ پادگان‌های‌ بوشهر و كازرون، اوضاع‌ آن‌ نواحی‌ تا حدودی‌ آرامش‌ یافت؛ اما نیروهای‌ مركزی‌ نهضت‌ جنوب‌ همچنان‌ در اطراف‌ شیراز با نیروهای‌ دولتی‌ در حال‌ زد و خورد بودند. مذاكرات‌ برای‌ حل‌ مسالمت‌آمیز همچنان‌ ادامه‌ داشت. سرلشكر زاهدی‌ --- كفیل‌ استانداری‌ فارس‌ و فرمانده‌ نیروی‌ جنوب‌ --- همراه‌ با جواد (امیر همایون) بوشهری‌ تلاش‌ زیادی‌ كرد تا از طریق‌ مذاكره‌ غایله‌ را خاتمه‌ دهند؛ اما زمانی‌ كه‌ متوجه‌ شد تلاش‌های‌ وی‌ به‌ نتیجه‌ای‌ نمی‌رسد، طی‌ تلگراف‌هایی‌ به‌ تهران‌ خواست‌ «در مركز از راه‌ سیاسی‌ قضیه‌ پی‌گیری‌ شود» ۳۸ و از وزارت‌ جنگ‌ و ستاد ارتش‌ هم‌ خواست‌ كه‌ فورا در مورد ختم‌ غایله‌ جنوب‌ تصمیمات‌ لازم‌ را بگیرند؛۳۹ تیراندازی‌ در اطراف‌ شهر به‌ گوش‌ می‌رسید.۴۰
روز دوازدهم‌ مهر عده‌ای‌ از اهالی‌ فارس‌ تحت‌ عنوان‌ «نمایندگان‌ طبقات‌ شهری‌ فارس‌ و بنادر» با مخابره‌ تلگرافی‌ به‌ قوام‌السلطنه‌ از ناصرخان‌ قشقایی‌ به‌ عنوان‌ «فرمانده‌ نیروی‌ ملی» اعلام‌ پشتیبانی‌ كردند و خواستار اجرای‌ كامل‌ قانون‌ اساسی‌ و استفاده‌ از مزایای‌ قانونی‌ و اصلاحات‌ اجتماعی‌ شدند. همچنین‌ یادآوری‌ كردند كه‌ جهت‌ تسكین‌ احساسات‌ عمومی‌ سریعا این‌ اصلاحات‌ ابلاغ‌ شود.۴۱
پس‌ از تصرف‌ بوشهر و كازرون، ایلات، عمده‌ نیروی‌ خود را به‌ شیراز اعزام‌ كردند. فتح‌ الله‌ خان‌ حیات‌ داوودی‌ فاتح‌ بوشهر نیز جهت‌ كمك‌ به‌ قشقاییها به‌ محاصره‌كنندگان‌ شیراز پیوست.۴۲ این‌ در حالی‌ بود كه‌ لشكر فارس‌ اعلام‌ كرد تصمیم‌ دارد از محاصره‌ شیراز جلوگیری‌ كند و نخواهد گذاشت‌ حادثه‌ بوشهر و كازرون‌ در شیراز تكرار شود. همچنین‌ در محافل‌ نظامی‌ تهران‌ گفته‌ می‌شد فرمان‌ حمله‌ عمومی‌ نیروهای‌ دولتی‌ در سراسر فارس، از تهران‌ صادر شده‌ است‌ و این‌ فرمان‌ به‌ زودی‌ طبق‌ مقتضیات‌ جنگی‌ اجرا خواهد شد. برای‌ شكستن‌ حلقه‌ محاصره‌ شیراز، هواپیماهای‌ ارتش‌ به‌ بمباران‌ محاصره‌كنندگان‌ پرداختند كه‌ این‌ عمل‌ در متزلزل‌ ساختن‌ روحیه‌ مهاجمان‌ و عقب‌ بردن‌ مواضع‌ آنان‌ موثر افتاد. در این‌ زمان‌ از اردكان‌ و جهرم‌ نیز گزارش‌هایی‌ مبنی‌ بر زد و خورد بین‌ نیروهای‌ دو طرف‌ منتشر می‌شد.۴۳●مصالحه‌ با دولت‌ و پایان‌ تحركات‌ نظامی‌
درست‌ زمانی‌ كه‌ فاصله‌ چندانی‌ به‌ تسخیر شیراز نبود، مسایلی‌ موجب‌ شد كه‌ از تصرف‌ حتمی‌ شهر جلوگیری‌ شود؛ مهم‌ترین‌ دلیل‌ این‌ بود كه‌ توده‌ای‌ها به‌ قشقاییها پیام‌ دادند در صورت‌ حمله‌ نیروهای‌ قشقایی‌ و ایلات‌ متحدشان‌ به‌ شیراز، آنها با استفاده‌ از نفت‌ و بنزین‌ كه‌ در نقاط‌ مختلف‌ شهر از قبل‌ آماده‌ كرده‌اند، شیراز را به‌ آتش‌ خواهند كشید. این‌ تهدید، قشقاییها را هراسناك‌ كرد؛ زیرا آنها ترسیدند كه‌ اتهام‌ آتش‌ سوزی‌ شهر كه‌ عده‌ زیادی‌ از مردم‌ آن‌ با آنها هم‌فكر بودند دامان‌ آنها را بگیرد؛ مساله‌ دیگری‌ كه‌ این‌ نگرانی‌ را دو چندان‌ كرد، عدم‌ كنترل‌ برخی‌ از گروه‌های‌ ایلی‌ از جمله‌ بویراحمدی‌ها بود. آنها با تجمع‌ نیروهای‌ خود در اطراف‌ شیراز برای‌ غارت‌ شهر لحظه‌ شماری‌ می‌كردند و اگر دو حادثه‌ فوق‌ به‌ وقوع‌ می‌پیوست، بدنامی‌ آن‌ به‌ حساب‌ قشقاییها گذاشته‌ می‌شد.۴۴ سومین‌ عامل‌ كه‌ این‌ نگرانیها را شدت‌ بخشید، عامل‌ طبیعی‌ و فرا رسیدن‌ پاییز و فصل‌ سرما بود، كه‌ تأخیر در حركت‌ به‌ سوی‌ قشلاق‌ ممكن‌ بود باعث‌ تلف‌ شدن‌ دامهای‌ آنها شود. به‌ همین‌ دلیل‌ كم‌كم‌ عده‌ای‌ از نیروهای‌ ایلات‌ از اردوی‌ محاصره‌ كنندگان‌ خارج‌ می‌شدند.۴۵
بنابراین، قشقاییها به‌ مصالحه‌ تن‌ دادند و ناصرخان‌ با تعدیل‌ پیشنهادهای‌ سابق‌ خود پیشنهادهای‌ جدید در حالی‌ را مطرح‌ كرد.۴۶ كه‌ از یازده‌ نفر اعضای‌ كابینه‌ قوام، هفت‌ نفر معتقد بودند كه‌ باید به‌ ستاد ارتش‌ اجازه‌ داده‌ شود تا شورشیان‌ را تنبیه‌ كنند. حزب‌ توده‌ و فرقه‌ دمكرات‌ آذربایجان‌ پیشنهاد كردند كه‌ برای‌ دفع‌ غایله‌ جنوب، مبارزان‌ خود را مسلح‌ كرده‌ به‌ صورت‌ منظم‌ به‌ جنوب‌ اعزام‌ كنند.۴۷ علاوه‌ بر این، عده‌ای‌ از ایلات‌ لرستان‌ به‌ منظور سركوب‌ ایلات‌ قشقایی‌ و بویر احمدی، آمادگی‌ خود را برای‌ اعزام‌ به‌ جنوب‌ اعلام‌ كردند.۴۸ این‌ پیشنهادها از طرف‌ دولت‌ رد شد؛ زیرا حضور این‌ نیروها در جنوب، باعث‌ برانگیخته‌ شدن‌ احساسات‌ بومی‌ و قومی‌ می‌شد و ممكن‌ بود دامنه‌ برخورد را شعله‌ورتر سازد و جنگ‌ سراسر كشور را فراگیرد.
روز شانزدهم‌ مهر ۱۳۲۵ سرلشكر زاهدی‌ برای‌ پی‌گیری‌ و گزارش‌ حوادث‌ فارس، عازم‌ تهران‌ شد و طی‌ ملاقات‌هایی‌ با شاه‌ و نخست‌ وزیر و حضور در شورای‌ عالی‌ جنگ، گزارشی‌ از وقایع‌ فارس‌ و اقدامات‌ پادگان‌ فارس‌ را به‌ شورا ارایه‌ كرد.۴۹ با وجود مخالفت‌ اكثریت‌ وزیران‌ كابینه‌ ائتلافی، قوام‌ السلطنه‌ تصمیم‌ گرفت‌ كه‌ از راه‌ مصالحه‌ بحران‌ جنوب‌ را خاتمه‌ بخشد. بدین‌ ترتیب‌ در روز بیست‌ و یكم‌ مهرماه، سرلشكر زاهدی‌ را با اختیار تام‌ برای‌ خاتمه‌ دادن‌ به‌ غایله‌ فارس‌ روانه‌ شیراز كرد.۵۰
پس‌ از بازگشت‌ سرلشكر زاهدی‌ به‌ شیراز، مذاكراتی‌ طولانی‌ بین‌ او و ناصرخان‌ صورت‌ گرفت‌ كه‌ نهایتا منجر به‌ امضای‌ موافقتنامه‌ بین‌ دو طرف‌ شد و در تاریخ‌ بیست‌ و چهارم‌ مهر ماه‌ ۱۳۲۵ سرلشگر زاهدی‌ با انتشار بیانیه‌ای‌ خبر از خاتمه‌ نهضت‌ داد.
بدین‌ ترتیب، نیروهای‌ قشقایی‌ و سایر ایلات‌ به‌ تدریج‌ اطراف‌ شیراز را ترك‌ كردند. ناصرخان‌ نیز اردوی‌ خود را به‌ سلطان‌آباد در شرق‌ شیراز منتقل‌ كرد و عملیات‌ جنگی‌ كاملا متوقف‌ شد. محمدحسین‌خان‌ از طرف‌ قشقاییها عازم‌ تهران‌ شد تا در مورد اجرای‌ مواد موافقتنامه‌ با نخست‌ وزیر مذاكراتی‌ را انجام‌ دهد.۵۱
●پیامدهای‌ خانه‌ نهضت‌
انتشار خبر خاتمه‌ نهضت‌ جنوب‌ و موافقتنامه‌ بین‌ دولت‌ و قشقاییها انعكاس‌ عجیبی‌ در كشور ایجاد كرد. به‌ طوری‌ كه‌ وزرای‌ حزب‌ توده‌ از حضور در جلسه‌ هیات‌ دولت‌ خودداری‌ كردند و سپس‌ از كابینه‌ استعفا كردند.۵۲ ایرج‌ اسكندری‌ یكی‌ از این‌ وزرا در خاطرات‌ خود می‌نویسد:
«با اینكه‌ كابینه‌ ائتلافی‌ در هیات‌ دولت‌ تصویب‌ كرده‌ بود با قشقاییها مقابله‌ شود، اما قوام‌ توجهی‌ به‌ این‌ مصوبه‌ نمی‌كرد، بدین‌ ترتیب‌ اعضای‌ توده‌ای‌ كابینه‌ بنا به‌ اعتراض‌ به‌ اینكه‌ مصوبات‌ هیات‌ دولت‌ به‌ اجرا در نمی‌آید، در هیات‌ وزیران‌ حاضر نشدند.» ۵۳
سرانجام‌ در روز بیست‌ و پنجم‌ مهر ۱۳۲۵ عمر هفتاد و پنج‌ روزه‌ كابینه‌ ائتلافی‌ قوام‌ به‌ سر رسید و آن‌ كابینه‌ سقوط‌ كرد. قوام، كابینه‌ جدیدی‌ تشكیل‌ داد و مظفر فیروز چهره‌ جنجالی‌ كابینه‌ ائتلافی‌ كه‌ مورد تنفر شاه‌ بود --- به‌ سمت‌ سفیر كبیر ایران‌ در مسكو منصوب‌ شد.۵۴
همزمان‌ با نهضت‌ جنوب‌ در فارس، در منطقه‌ غرب‌ كشور (كرمانشاه) نیز جنبش‌ دیگری‌ به‌ وجود آمد به‌ نام‌ جنبش‌ غرب‌ یا جنبش‌ قبادیان. امیر مخصوص‌ قبادیان‌ از سران‌ ایل‌ كلهر، پیمانی‌ بین‌ ایلات‌ غرب‌ تشكیل‌ داده‌ و با انتشار بیانیه‌ای‌ حمایت‌ خود را از نهضت‌ فارس‌ اعلام‌ كرده‌ بود.۵۵ آنها علت‌ قیام‌ خود را مبارزه‌ علیه‌ تحریكات‌ و تشنجات‌ حزب‌ توده‌ اعلام‌ كرده‌ بودند و منتظر بودند همین‌ كه‌ قشقاییها شیراز و قسمت‌ مهم‌ جنوب‌ را تصرف‌ كردند، ایلات‌ غرب‌ نیز از آن‌ سو شروع‌ كرده‌ شهرهای‌ غربی‌ را اشغال‌ كنند؛۵۶ اما با خاتمه‌ نهضت‌ جنوب‌ و پذیرش‌ دولت‌ مبنی‌ بر اخراج‌ دستجات‌ توده‌ای‌ از كرمانشاه‌ و اخراج‌ وزرای‌ توده‌ای‌ از كابینه، غایله‌ غرب‌ نیز خود به‌ خود خاتمه‌ یافت.۵۷
●پایان‌ بحران‌ آذربایجان‌ و واكنش‌ قشقاییها
با آغاز پیشروی‌ نیروهای‌ دولتی‌ در آذرماه‌ ۱۳۲۵ در آذربایجان، ناصرخان‌ از طرف‌ «مجمع‌ عمومی‌ نهضت‌ ملی‌ فارس» با ارسال‌ تلگرافی‌ به‌ قوام‌ السلطنه، درخواست‌ كرد كه‌ اجازه‌ داده‌ شود اهالی‌ فارس‌ اعم‌ از شهری‌ و ایلی‌ كه‌ توانایی‌ حمل‌ اسلحه‌ دارد برای‌ استقلال‌ كشور و استرداد آذربایجان‌ به‌ یاری‌ ارتش‌ بشتابد؛۵۸ اما پاسخ‌ مثبتی‌ از سوی‌ قوام‌ به‌ این‌ درخواست‌ داده‌ نشد. شاید دوری‌ قشقاییها از آذربایجان‌ و عدم‌ نیاز دولت‌ به‌ ارسال‌ نیروهای‌ كمكی‌ باعث‌ این‌ مساله‌ شده‌ باشد؛ اما پس‌ از پیروزی‌ ارتش‌ در آذربایجان، قشقاییها نسبت‌ به‌ این‌ واقعه‌ واكنش‌ نشان‌ دادند. سران‌ قشقایی‌ با ارسال‌ پیامهای‌ بازگشت‌ آذربایجان‌ به‌ آغوش‌ مادر میهن، به‌ نخست‌وزیر تبریك‌ گفتند. همچنین‌ خسروخان‌ ، اهالی‌ فارس‌ را برای‌ جشن‌ پیروزی‌ به‌ مسجد وكیل‌ دعوت‌ كرد. در این‌ اجتماع‌ با ایراد نطق‌ پرشوری‌ غایله‌ آذربایجان‌ را «قیام‌ چند تن‌ خائن‌ بر ضد دولت‌ مركزی‌ و حكومت‌ ملی‌ پارلمانی» عنوان‌ كرد و آزادی‌ آذربایجان‌ را به‌ مردم‌ تبریك‌ گفت.۵۹
●تحلیل‌ و بررسی‌ و نتیجه‌گیری‌
در بررسی‌ علل‌ ایجاد نهضت‌ جنوب‌ توسط‌ قشقاییها و سایر ایلات‌ جنوب، باید سه‌ مساله‌ مورد مطالعه‌ قرار گیرد: اینكه‌ آیا قوام‌السلطنه‌ در ایجاد نهضت‌ سهیم‌ بود؟ انگلیسی‌ها در برابر نهضت‌ جنوب‌ چه‌ سیاستی‌ را در پیش‌ گرفتند؟ و بالاخره‌ هدف‌ قشقاییها از رهبری‌ و ایجاد نهضت‌ چه‌ بود؟
در مورد نقش‌ قوام‌ السلطنه‌ در این‌ حركت، برخی‌ بر این‌ باورند كه‌ سركوب‌ شورش‌ آذربایجان‌ و كردستان‌ بدون‌ خشمگین‌ كردن‌ روسیه‌ ممكن‌ نبود؛ لذا قوام‌ به‌ دنبال‌ راه‌ حلی‌ بود تا این‌ بحران‌ را خاموش‌ كند. بهترین‌ راه‌ حلی‌ كه‌ به‌ نظر قوام‌ رسید، ایجاد شورش‌ ضد كمونیستی‌ بزرگ‌ و همه‌جانبه‌ای‌ بود كه‌ البته‌ قابل‌ كنترل‌ هم‌ باشد.۶۰ این‌ شورش‌ می‌توانست‌ بهانه‌ خوبی‌ برای‌ قوام‌ السلطنه‌ باشد تا بتواند وزرای‌ توده‌ای‌ را كه‌ بر خلاف‌ میل‌ خود وارد كابینه‌ كرده‌ بود، كنار بگذارد و شورش‌ كمونیستی‌ شمال‌ غرب‌ را سركوب‌ كند.۶۱ نورزاده‌ بوشهری‌ در این‌ زمینه‌ مدعی‌ بود كه‌ قبل‌ از شروع‌ حركت‌ در فارس، بین‌ قوام‌ و خسرو قشقایی‌ دیدار مخفیانه‌ای‌ صورت‌ گرفت‌ و به‌ دنبال‌ این‌ ملاقات‌ خسروخان‌ كلید رمز استانداری‌ فارس‌ را به‌ دست‌ آورد تا حكومت‌ مركزی‌ بتواند مستقیما با آنان‌ ارتباط‌ برقرار كند.۶۲ همچنین‌ وی‌ و برخی‌ از نویسندگان‌ چپ، معتقد بودند كه‌ ارتشیها در برابر قشقاییها مدارا و سهل‌انگاری‌ می‌كردند؛۶۳ اما از آنجا كه‌ ایجاد هر واقعه‌ می‌تواند دلایل‌ متعدد و متفاوتی‌ داشته‌ باشد، احتمال‌ اینكه‌ پیدایش‌ این‌ حركت‌ نیز تنها متكی‌ بر طرح‌ قوام‌السلطنه‌ نبوده‌ باشد منتفی‌ نیست. گر چه‌ برخورد نه‌ چندان‌ آمرانه‌ قوام‌السلطنه‌ با مساله‌ نهضت‌ جنوب‌ را نمی‌توان‌ نادیده‌ گرفت، لیكن‌ به‌ عوامل‌ دیگری‌ كه‌ در به‌ وجود آمدن‌ این‌ قضیه‌ نقش‌ داشتند نیز باید توجه‌ كرد.
در مورد نقش‌ انگلیسیها در ایجاد نهضت‌ جنوب، باید گفت‌ كه‌ مطبوعات‌ شوروی، رادیو مسكو و همچنین‌ روزنامه‌های‌ دست‌ چپی‌ ایران‌ از قبیل‌ رهبر، ظفر، ایران‌ ما و جبهه، شورش‌ ایلات‌ جنوب‌ را توطئه‌ امپریالیسم‌ بریتانیا و تحریك‌ ماموران‌ انگلیسی‌ می‌دانستند۶۴ و با تبلیغات‌ وسیعی‌ مخصوصا سه‌ تبعه‌ انگلیس‌ را مورد حمله‌ خود قرار داده‌ بودند كه‌ عوامل‌ محركه‌ این‌ نهضت‌ می‌باشند این‌ سه‌ تن‌ عبارت‌ بودند از: سرهنگ‌ آندروود كارشناس‌ نظامی‌ ایلات‌ در ارتش‌ بریتانیا، آلن‌چارلز ترات‌ سر كنسول‌ انگلیس‌ در اهواز و سی. ای. گالف‌ سركنسول‌ انگلیسی‌ در اصفهان. با انتشار این‌ شایعات‌ دولت‌ ایران‌ نیز رسما از دولت‌ انگلستان‌ درخواست‌ كرد كه‌ افراد نامبرده‌ را به‌ انگلستان‌ فراخواند.۶۵
دولت‌ انگلستان‌ با تكذیب‌ دخالت‌ انگلیسی‌ها در ایجاد نهضت‌ جنوب، از دولت‌ ایران‌ درخواست‌ كرد چنانچه‌ مداركی‌ دال‌ بر شركت‌ این‌ ماموران‌ در توطئه‌ دارد، ارایه‌ نماید؛ اما دولت‌ ایران‌ بدون‌ ارایه‌ مدارك‌ و شواهد اصرار داشت‌ تا ماموران‌ نامبرده‌ فراخوانده‌ شوند.۶۶ ارنست‌ بوین‌ وزیر امور خارجه‌ انگلستان‌ در بیانات‌ خود در مجلس‌ عوام‌ انگلیس‌ هرگونه‌ دخالت‌ ماموران‌ انگلیس‌ در امور داخلی‌ ایران‌ را تكذیب‌ كرد و گفت‌ درخواست‌ ایران‌ برای‌ فراخواندن‌ این‌ ماموران‌ برای‌ دولت‌ انگلستان‌ قابل‌ قبول‌ نیست. چرا كه‌ آنها در توطئه‌ جنوب‌ دخالت‌ و فعالیتی‌ نداشتند و فراخواندن‌ آنها تایید ادعای‌ ایران‌ تلقی‌ خواهد شد.۶۷ دولت‌ ایران‌ نیز پس‌ از انكار و تكذیب‌ انگلیس، مساله‌ را دنبال‌ نكرد. سر ریدر بولارد كه‌ در آن‌ زمان‌ سفیر بریتانیا در ایران‌ بود، در این‌باره‌ می‌نویسد: «به‌ خاطر اینكه‌
دولت‌ انگلیس‌ مایل‌ بود تا دولت‌ ایران‌ مستقل‌ و مقتدر باشد، از قبایل‌ علیه‌ دولت‌ ایران‌ استفاده‌ نمی‌كرد.»۶۸ علاوه‌ بر آن‌ تاكنون‌ هیچگونه‌ سندی‌ چه‌ در میان‌ اسناد دولتی‌ ایران‌ و یا بریتانیا مبنی‌ بر دخالت‌ انگلستان‌ در این‌ حركت‌ به‌ دست‌ نیامده‌ است.
البته‌ دخالت‌ مستقیم‌ یا غیرمستقیم‌ انگلیسی‌ها در این‌ شورش‌ برای‌ آنها خالی‌ از لطف‌ نبود، چون‌ استقرار حاكمیت‌ دولت‌ در مناطقی‌ كه‌ جدایی‌ طلبان‌ كمونیست‌ فعال‌ بودند به‌ سود بریتانیا بود.۶۹ دولت‌ به‌ بهانه‌ این‌ شورش‌ می‌توانست‌ آنها را نیز سركوب‌ نماید. انگلیسی‌ها همچنین‌ از طریق‌ عشایر ناراضی‌ می‌توانستند با اعمال‌ فشار بر دولت‌ از تعقیب‌ سیاست‌های‌ متمایل‌ به‌ شوروی‌ جلوگیری‌ كنند و فعالیت‌های‌ حزب‌ توده‌ را محدود سازند.۷۰
درباره‌ هدف‌ قشقاییها از این‌ حركت، می‌توان‌ گفت‌ كه‌ نفوذ شوروی‌ در ایران‌ و تحركات‌ حزب‌ توده‌ در فارس‌ كه‌ به‌ فعالیت‌های‌ تخریبی‌ علیه‌ منافع‌ سران‌ ایلات‌ و دیگر منتفذان‌ فارس‌ دست‌ زده‌ بودند، آنها را نگران‌ كرده‌ بود.۷۱ علاوه‌ بر این، انزجار و تنفر قشقاییها از روسها آنقدر شدید بود كه‌ احتمال‌ شورش‌ آنها بدون‌ تشویق‌ انگلیس‌ یا حتی‌ شاید قوام‌ هم‌ چندان‌ بعید به‌ نظر نمی‌رسید؛۷۲ اما به‌ این‌ نكته‌ نیز باید توجه‌ داشت‌ كه‌ بسیاری‌ از سران‌ اتحادیه‌ ایلات‌ جنوب، مانند برخی‌ از خوانین‌ ممسنی‌ و بویراحمد و ایل‌ خمسه‌ و غیره‌ برخلاف‌ قشقاییها در منطقه‌ به‌ وابستگی‌ به‌ سیاست‌های‌ انگلستان‌ معروف‌ بودند؛ لذا امكان‌ تماس‌ انگلیسی‌ها با آنها قابل‌ تصور است. شاید همین‌ مساله‌ باعث‌ شده‌ است‌ كه‌ برخی‌ از نویسندگان‌ در نتیجه‌گیری‌ خود درباره‌ ماهیت‌ كلی‌ این‌ حركت‌ دچار اشتباه‌ شوند.
گذشته‌ از مسایل‌ فوق، قشقاییها در تلاش‌ بودند تا از شرایط‌ پیش‌ آمده‌ برای‌ پیشرفت‌ خود استفاده‌ كنند و می‌خواستند از كشمكش‌های‌ داخلی‌ و بین‌المللی‌ برای‌ افزایش‌ قدرت‌ خود بهره‌ ببرند.۷۳
به‌ هر ترتیب‌ ناصرخان‌ می‌توانست‌ بیش‌ از پیش‌ به‌ قدرت‌ خود در جنوب‌ بیفزاید و در صورت‌ سقوط‌ حكومت‌ مركزی‌ حتی‌ سودای‌ رهبری‌ كشور را در سر بپروراند یا حداقل‌ می‌توانست‌ از ظلم‌ و فشارهای‌ حكومت‌ مركزی‌ بر ایل‌ قشقایی‌ بویژه‌ از زمان‌ رضاشاه‌ كه‌ با ایل‌ قشقایی‌ در تضاد بود، بكاهد و حكومتی‌ خودگردان‌ برای‌ ایل‌ قشقایی‌ به‌ دست‌ آورد.
‌منصور نصیری‌طیبی‌
پی‌نوشت‌ها:
۱- گزارش‌ معاون‌ رییس‌ آمار چهار محال، ۱۲/۴/۲۵، آرشیو سازمان‌ اسناد ملی‌ ایران‌ ش‌ سند ۲۰۱--۳
۲- مظفر قهرمانی، تاریخ‌ وقایع‌ عشایری‌ فارس. تهران، انتشارات‌ علمی، ۱۳۷۳، ص‌ ۳۹۹ و مجله‌ خواندنیها، سال‌ هفتم، ش‌ ۱۴، ص‌ ۲۳
۳- متن‌ معاهده‌ بختیاریها و قشقاییها ۲۳ مرداد ۱۳۲۵، آرشیو مركز اسناد ریاست‌ جمهوری، ش‌ بازیابی‌ سند ۲۰۱۰۰۳
- Iran Political Diaries -۱۸۸۱ ۵۶۹۱, editor: Robert Jarman, School of London Studies,۴ ۷۹۹۱۳۷, V. ۳۱, P. ۱University of London,
۵- گزارش‌های‌ محرمانه‌ شهربانی؛ به‌ كوشش‌ مجید تفرشی‌ و محمدطاهر احمدی، جلد اول، تهران، ققنوس، چاپ‌ پنجم، ۱۳۶۷، صص‌ ---۲۳ ۱۴۱؛ و روزنامه‌ اطلاعات، یكشنبه‌ ۲۷/۵/۱۳۲۵.
۶- قهرمانی، همان، ص‌ ۲۶۴
۷- اسماعیل‌ نورزاده‌بوشهری، اسرار نهضت‌ جنوب، تهران، چاپخانه‌ تابش، ۱۳۲۷، صص‌ ۷-۶
۸- همان‌
۹- بیانیه‌ نهضت‌ مقاومت‌ جنوب‌ ۱/۶/۲۵، آرشیو سازمان‌ اسناد ملی‌ ایران، ش‌ پرونده‌ ۲۰۱۰۰۳
-۰۱۷۳ ۲۱Io- Iran Political Diaries -۱۸۸۱ ۵۶۹۱. V. ۳۱, P. ۱
۱۱- قهرمانی، همان، صص‌ ۴۰۱--۴۰۰
۱۲- مصاحبه‌ با محمدحسین‌ قشقایی، آبان‌ ماه‌ ۱۳۷۸
۱۳- رك: منوچهر ورخشان‌فرمانفرماییان، خون‌ و نفت: خاطرات‌ یك‌ شاهزاده‌ ایرانی، تهران، ققنوس، چاپ‌ دوم، ۱۳۷۷، صص‌ ۲۲۷-۲۲۵
۱۴- آرشیو موسسه‌ مطالعات‌ تاریخ‌ معاصر ایران. شماره‌ سند ۶۵۷۸-۳۲۲-۵
۱۵- روزنامه‌ اطلاعات، یكشنبه‌ ۱۷/۶/۱۳۲۵
۱۶- روزنامه‌ ایران، ۲۴/۶/۲۵
۱۷- آرشیو موسسه‌ مطالعات‌ تاریخ‌ معاصر ایران، همان.
۱۸- نورزاده‌ بوشهری، همان، صص‌ ۱۱----۱۰
۱۹- همان، صص‌ ۱۲---۱۱
۲۰- نورزاده‌ بوشهری، ص‌ ۱۸
۲۱- همان‌
۲۲- ۲۸ هزار روز تاریخ‌ ایران‌ و جهان، مجموعه‌ روزنامه‌ اطلاعات، ص‌ ۵۶۲
۲۳- اعزاز نیك‌پی، تقدیر یا تدبیر: خاطرات‌ اعزاز نیك‌پی، تهران، ابن‌ سینا، ۱۳۴۱، صص‌ ۱۱۹---۱۱۵
۲۴- ۲۸ هزار روز تاریخ‌ ایران‌ و جهان، ص‌ ۵۶۲
۲۵- همان‌-۶۱۸۸ Pierre Oberling: The Qashqai No Mads of fars, The Hague, Paris, ۴۷۹۱. P. ۲
۲۷- نیك‌پی، همان، صص‌ ۱۲۷-۱۲۶
۲۸-۸۱۸۸ Oberling, Ibid, P. ۲
۲۹-۹۱۵۴ Iran Politica Diaries Piares. V. ۳۱, P. ۲
۳۰- ۲۸ هزار روز تاریخ‌ ایران‌ و جهان، ص‌ ۵۶۲
۳۱- تلگراف‌ سرگرد طوفانیان‌ به‌ ستاد ارتش، ۱۰/۷/۲۵، مركز اسناد ریاست‌ جمهوری، ش‌ بازیابی‌ سند ۱۴۵
۳۲- بیانیه‌ محمدناصر قشقایی، ۱۰/۷/۲۵ آرشیو مركز اسناد ریاست‌ جمهوری، ش‌ بازیابی‌ سند ۱۴۵
۳۳- نورزاده‌ بوشهری، همان، ص‌ ۶۸.
۳۴- گزارش‌ سرهنگ‌ صفیری‌ رییس‌ شهربانی‌ بوشهر از اشغال‌ شهر توسط‌ ایالات، آرشیو مركز اسناد ریاست‌ جمهوری، ش‌ بازیابی‌ سند ۱۴۵
۳۵- همان‌
۳۶- همان‌
۳۸- تلگراف‌ سرلشكر زاهدی‌ به‌ ستاد ارتش، ۸/۷/۲۵، آرشیو مركز اسناد ریاست‌ جمهوری، ش‌ بازیابی‌ سند: ۱۱۸۱۲
۳۹- همان، ش‌ ۶۷
۴۰- گزارش‌ احمد شریفی‌ از شیراز، آرشیو مركز اسناد ریاست‌ جمهوری، ۱۱/۷/۲۵، ش‌ بازیابی‌ سند: ۱۴۵
۴۱- نامه‌ نمایندگان‌ طبقات‌ شهری‌ فارس‌ و بنادر به‌ قوام‌ السلطنه، ۱۲/۷/۲۵، آرشیو مركز اسناد ریاست‌ جمهوری، همان‌
۴۲-۲۱۶۵ Iran Political Diaries, V. ۳۱, P. ۴
۴۳- ۲۸ هزار روز تاریخ‌ ایران‌ و جهان، ص‌ ۶۹۵
۴۴- مصاحبه‌ با محمدحسین‌ قشقایی، آبان‌ ماه‌ ۱۳۷۸
۴۵-۵۱۶۵ Iran Politica Diaries, V.۳۱, P.۴
۴۶- روزنامه‌ ایران‌ ما، ۱۷/۷/۲۵، ش‌ ۶۴۲
۴۷- حسن‌ ارفع، در خدمت‌ پنج‌ سلطان، ترجمه‌ سیداحمد نواب، تهران، مهرآیین‌ ۱۳۷۷، ص‌ ۴۱۵.
۴۸- تلگراف‌ ایلات‌ و عشایر لرستان‌ به‌ قوام‌السلطنه، ۲۵/۷/۲۵، آرشیو سازمان‌ اسناد ملی‌ ایران، ش‌ پرونده، ۲۰۱۰۰۳ (سند شماره‌ ۱)
۴۹- ۲۸ هزار روز، ص‌ ۶۹۵
۵۰- جامی، همان، ص‌ ۴۲۲
۵۱-۱۱۷۶ Iran P. D. V. ۳۱, P. ۵
۵۲- روزنامه‌ اطلاعات، شنبه‌ ۲۷/۷/۲۵، ش‌ ۶۱۸۲
۵۳- ایرج‌ اسكندری، خاطرات‌ ایرج‌ اسكندری، تهران، موسسه‌ مطالعات‌ پژوهشهای‌ سیاسی، ۱۳۷۲، ص‌ ۲۱۷
۵۴- فخرالدین‌ عظیمی، بحران‌ دمكراسی‌ در ایران‌ ۱۳۳۲-۱۳۲۰، ترجمه‌ عبدالرضا هوشنگ‌ مهدوی‌ و بیژن‌ نوذری، تهران، نشر البرز، ۱۳۷۲، صص‌ ۲۱۰ - ۲۰۹
۵۵- ارفع: همان، ص‌ ۴۱۶
۵۶- گزارش‌های‌ محرمانه‌ شهربانی، جلد اول، ص‌ ۱۹۸
۵۷- ایرج‌ ذوقی، ایران‌ و قدرتهای‌ بزرگ‌ در جنگ‌ جهانی‌ دوم، تهران‌ نشر پازنگ، ۱۳۶۷، ص‌ ۳۱۴
۵۸- روزنامه‌ استخر (شیراز)، ۲۲/۹/۲۵، ش‌ ۱۰۰۳
۵۹- همان‌
۶۰- مصاحبه‌ با محمدحسین‌ قشقایی، آبان‌ ماه‌ ۱۳۷۸
۶۱-۱۱۸۳ Oberling, Ibid, P. ۶
۶۲- نورزاده‌ بوشهری، (مقدمه)
۶۳- خاطرات‌ ایرج‌ اسكندری، ص‌ ۲۱۷
۶۴- گزارش‌ روزنامه‌ پراودا، چاپ‌ سكو، ۱۳ اكتبر، ۱۹۴۶، آرشیو مركز اسناد ریاست‌ جمهوری، ش‌ بازیابی‌ سند ۱۰۴۴
۶۵-۵۱۸۸ Oberling, Ibid, P. ۶
۶۶- ذوقی: همان، ص‌ ۳۱۴
۶۷- همان.
۶۸- سرریدر بولارد، شترها باید بروند، ترجمه‌ حسین‌ ابوترابیان، تهران، نشر نو، ۱۳۶۲، ص‌ ۶۸
۶۹-۹۱۸۴ Oberling, Ibid, P. ۶
۷۰- عظیمی، همان، ص‌ ۳۰۶
۷۱- مصاحبه‌ با محمد حسین‌ قشقایی، آبان‌ ماه‌ ۱۳۷۸، همچنین‌ مذاكرات‌ مجلس‌ شورای‌ ملی‌ ،دوره‌ ۱۵، جلسه‌ ۱۰۳، ص‌ ۸
۷۲-۲۱۸۸ Oberling, Ibid, P. ۷
۷۳-۳۱۸۸ -۵۰۱ Oberling, Ibid , p. ۷
۷۴-۶۰۱۵۰ Lois,Beck, The Qashqaiof Iran, YaleUniversity Press, London, ۶۸۹۱, P.۱
منبع : ماهنامه زمانه


همچنین مشاهده کنید