یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

تلاش انگلیس برای حفظ رژیم شاه


تلاش انگلیس برای حفظ رژیم شاه
۴ تیر ۱۳۵۷ در بحبوحه انقلاب اسلامی ایران رئیس ستاد ارتش انگلیس برای اعلام حمایت دولت متبوع خود از رژیم پهلوی وارد تهران شد. این سفر بخشی از مسافرت‌های فشرده‌ای بود كه دیپلماتها و مقامات بلندپایه انگلیسی در این سال با هدف ابراز حمایت خود از رژیم رو به فروپاشی شاه به تهران انجام می‌دادند. انگلیس ركورددار تعداد هیأتهایی است كه در سال ۱۳۵۷ ـ سال اوجگیری انقلاب ـ برای كمك به شاه و اعلام پشتیبانی از وی در رویارویی با مردم به تهران می‌آمدند.
فهرست مهمترین هیأتهای انگلیسی كه در سال ۱۳۵۷ به ایران آمدند به قرار زیر است‌:
ـ فروردین ۱۳۵۷: وزیر دفاع انگلستان در رأس هیأتی برای ابراز حمایت از رژیم شاه و گفتگو درباره امكان صدور اسلحه به ایران‌، وارد تهران شد.
ـ پنجم خرداد ۱۳۵۷: «هارولد ویلسون‌» نخست وزیر سابق انگلیس در رأس هیأتی وارد تهران شد و با شاه دیدار و گفتگو كرد.
ـ ۱۵ خرداد ۱۳۵۷: در سالروز قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، ۱۰ عضو پارلمان انگلیس به همراه ۵ عضو حزب كارگر و ۵ عضو حزب محافظه كار وارد تهران شدند و با شاه دیدار كردند.
ـ ۲۲ خرداد ۱۳۵۷: «ادوارد هیس‌» نخست وزیر اسبق انگلستان در رأس هیأتی وارد ایران شد.
ـ چهارم تیر ۱۳۵۷: وزیر دفاع انگلیس مجدداً در رأس یك هیأت نظامی وارد تهران شد و با شاه ایران دربارهٔ قراردادهای تأسیسات نظامی اصفهان گفتگو كرد.
ـ بیست و ششم شهریور ۱۳۵۷: جیمز كالاهان نخست وزیر وقت انگلستان و رهبر حزب كارگر آن كشور در رأس هیأتی وارد تهران شد و پشتیبانی رسمی خود را از شاه اعلام داشت. وی اظهار امیدواری كرد كه برنامه گسترش «فضای باز سیاسی‌» شاه همچنان ادامه یابد. این سفر تنها ۹ روز پس از كشتار مردم در میدان ژاله (شهدا) تهران در روز جمعه هفدهم شهریور انجام شد.
دولت انگلستان برای حفظ شاه و جلوگیری از سرنگونی كمتر از امریكائیان تلاش نكرد. این دو كشور، با فعالیت‌های مشترك و هماهنگ خویش بیشترین نقش را برای جلوگیری از درهم ریختن شیرازه رژیم متزلزل شاه ایفا می‌كردند.
در سالهای دهه ۱۳۵۰ ش. سفیر انگلستان در ایران نقشی بالاتر از نقش یك مشاور ویژه را در قبال شاه ایفا می‌كرد. در موارد بی‌شماری، شاه سفیر انگلیس را یك راهنمای مطمئن برای خود و تاج و تختش می‌دانست‌.
علاوه بر این، حجم مبادلات بازرگانی دو كشور طی سالهای ۷-۱۳۵۵ منحنی صعودی است. در ۱۳۵۵ ش. ارزش مبادلات بازرگانی ایران وانگلیس ۴۹۵ میلیون لیره استرلینگ، در ۱۳۵۶ ش. ۶۵۰ میلیون و در سه ماهه اول ۱۳۵۷ ش. ۲۰۰ میلیون لیره استرلینگ بود.
كتاب خاطرات «آنتونی پارسونز» آخرین سفیر انگلستان در ایران قبل از انقلاب‌، مملو از مستنداتی است كه نقش مداخله‌جویانه انگلیس در ایران و وابستگی شاه را به لندن به اثبات می‌رساند.
در اول آبان ۱۳۵۷، تلویزیون بی‌.بی‌.سی مصاحبه‌ای با «دیوید اوئن‌» وزیر خارجه انگلستان درباره ایران ترتیب داد. در این برنامه از دیوید اوئن سؤال شد كه چگونه دولت انگلیس می‌تواند حمایت خود از شاه را توجیه كند، در حالی كه خود را با «حقوق بشر» كارتر همراه می‌داند؟
دیوید اوئن پاسخ داد: «به همان دلائلی كه فكر می‌كنم پرزیدنت كارتر ارسال پیام پشتیبانی خود را از شاه توجیه نمود. ما همواره دوستان صریح اللهجه‌ای بوده‌ایم و بعضی از مسائل حقوق بشر را در ایران مورد انتقاد قرار داده‌ایم‌. من تصور می‌كنم كه باید علناً بطورمنصفانه گفته شود كه در ایران اقداماتی درجهت آزادسازی فضای سیاسی انجام گرفته و من معتقدم كه استقرار رژیم ایران به نفع منطقه است‌. به ویژه در حال حاضر به علت تغییر حكومت در افغانستان‌، تشنج در تركیه و نگرانی پاكستان از اوضاع افغانستان و اینكه نمی‌داند روابط خود را با شوروی تحكیم كند یا خیر، مسأله حضور شاه در ایران اهمیت زیادی دارد.»
وزیر خارجه انگلیس افزود: «ما باید از شاه حمایت كنیم تا بتواند برنامه‌های آزادسازی اوضاع سیاسی كشور و مدرنیزه كردن آن را ادامه دهد.»
«دیوید اوئن‌» وزیر خارجه انگلیس همچنین در مصاحبه دیگری كه در آبان ۱۳۵۷ از تلویزیون این كشور پخش شد در پاسخ به این سؤال كه انگلستان چگونه حاضر است تحمل كند كه دولت ایران از تانك‌های چیفتن انگلیسی برای سركوب تظاهرات مردم استفاده كند، گفت‌: «اگر ما وقتی دولت ایران مورد حمله قرار می‌گیرد خود را كنار بكشیم و بی تفاوت بمانیم‌، چگونه می‌توانیم از شاه ایران انتظار داشته باشیم كه به خاطر منافع جهان غرب بهای نفت خود را افزایش ندهد؟»
«پارسونز» پیرامون فلسفه حمایت دولت انگلیس از رژیم شاه و تلاش لندن برای جلوگیری از سقوط این رژیم می‌نویسد:
«... می‌توان چنین استدلال كرد كه منافع انگلستان در ایران در اواسط دهه ۱۹۷۰ از چنان اهمیتی برخوردار بود كه سقوط رژیم مستقیماً به منافع ملی ما زیان می‌رسانده و می‌بایست از همه امكانات خود برای جلوگیری از سقوط این رژیم استفاده كنیم‌. طبیعت رژیم ایجاب می‌كردكه برای حداكثر بهره برداری از روابط خود با ایران بیش از پیش به شاه نزدیك شویم و از برانگیختن سوءظن او نسبت به خود بپرهیزیم‌. اتخاذ چنین سیاستی در آن شرایط بدون ریسك نبود، ولی من هنوز هم معتقدم كه می‌بایست همین سیاست را دنبال می‌كردیم‌. صاف و پوست كنده واقعیت این است كه ایران دوران پهلوی برای انگلستان هم یك متحد باارزش و هم یك بازار وسیع و پرمنفعت بود. آرامش نسبی و سیاست طرفدار غرب ایران از اواسط دهه ۱۹۵۰ تا اواخر دهه ۱۹۷۰، در دورانی كه تمام منطقه از كشورهای خاورمیانه عربی تا شبه قاره هند آشفته و در معرض خطر نفوذ شوروی و بالقوه برای منافع انگلستان خطرناك بود، ارزش و اهمیت زیادی داشت‌. بطور مثال با خروج نیروهای انگلیسی از خلیج فارس در پایان سال ۱۹۷۱، همكاری با ایران برای حفظ امنیت و استقلال كشورهای این منطقه یك شرط اساسی به شمار می‌رفت‌. اگر مسئله قیمت نفت را كنار بگذاریم‌، اطمینان از جریان نفت ایران‌، در شرایطی كه نفت كشورهای عربی همواره در معرض تهدید تحریم‌، به دلایل سیاسی، بود برای انگلستان اهمیت فوق العاده‌ای داشت‌. از همه اینها گذشته‌، ایران در فاصله سالهای ۱۹۷۴ تا ۱۹۷۸ وسیع‌ترین بازار صادرات انگلستان در خاورمیانه به شمار می‌رفت و هزاران میلیون پوند ارز مورد نیاز انگلستان را در شرایط دشوار اقتصادی تأمین می‌كرد. من موارد بسیار دیگری را نیز در زمینه‌های سیاسی و بازرگانی می‌توانم نام ببرم و تردیدی ندارم كه اگر ما براساس ارزیابی‌های بدبینانه سیاست دوپهلو و مبهمی نسبت به شاه درپیش می‌گرفتیم از بسیاری منافع حاصله محروم می‌ماندیم‌. خلاصه كنم‌، ما روی شاه قمار كردیم و سالیان درازی در این قمار برنده بودیم‌. من از معدل این سیاست متأسف نیستم‌.»
سفیر انگلستان در ۳۱ شهریور ۱۳۵۷؛ و در شرایطی كه كمتر از ۵ ماه به پایان حیات حكومت پهلوی مانده بود و پس از واقعه ۱۷ شهریور، برای دومین مرتبه با شاه ملاقات كرد و به او اطمینان داد كه دولت انگلستان و امریكا حامی و پشتیبان مواضع وسیاست‌ها و اركان رژیم وی می‌باشند. «پارسونز» آخرین سفیر انگلستان در تهران دربارهٔ این دیدار می‌گوید:
«... شاه می‌خواست مجدداً از پشتیبانی انگلیس اطمینان حاصل كند و من این اطمینان رابه او دادم‌. من تأكید كردم كه بین ما و آمریكائیها در تهران و همچنین بین لندن و واشنگتن در سطوح بالاتر تماس و همكاری نزدیك درباره مسائل مربوط به ایران برقرار است و او می‌تواند اطمینان داشته باشد كه وحدت نظر كاملاً درباره ایران بین ما وجود دارد. من اضافه كردم كه حتی تردید دارم دولت شوروی هم از فعالیت‌های ضدرژیم ایران به طور جدی حمایت نماید.»
«پارسونز» در جای دیگری می‌گوید: «من و سولیوان سفیر آمریكا در ملاقاتی كه در اواسط اكتبر (اواخر مهرماه ۵۷) با ژنرال اویسی فرماندار نظامی تهران داشتیم هرگونه شایعات در مورد اینكه امریكا و انگلیس باتفاق یكدیگر قصد دارند در ایران مبادرت به یك كودتا علیه رژیم شاه كنند تكذیب كردیم‌. ما همچنین تأكید كردیم كه شایعات مربوط به كاهش پشتیبانی انگلیس و امریكا از شاه حقیقت ندارد.»
«پارسونز» دربارهٔ ضعف‌ها و خطاهای محاسبات سیاسی دولت متبوع خود نسبت به انقلاب اسلامی می‌گوید:
«آنچه ما را دچار اشتباه كرد و مانع از پیش بینی صحیح سیر حوادث بعدی ایران شد، عدم توجه به این مسئله بود كه یك حادثه می‌تواند نیروهای پراكنده مخالف وگروه‌های ناراضی را كه تشكلی ندارند برای وصول به هدف مشتركی دور هم جمع كند و از این جویبارها سیلی بوجود آید كه سرانجام بنیان رژیم شاه را از زمین بركند. حتی اگر پیش‌بینی به هم پیوستن نیروهای مخالف برای ما امكان‌پذیر بود یك مشت مردم بی اسلحه را در برابر نیروی مجهز و قوی ارتش‌، كه تصور می‌شد متحد و نسبت به رژیم پهلوی وفادار هستند ناتوان می‌دیدیم و از معنویت و ایمان آنان آگاهی نداشتیم‌. بنابر این من معتقدم كه ناتوانی ما در پیش‌بینی آنچه روی داد از نداشتن اطلاعات كافی ناشی نمی‌شود. بلكه نتیجه عدم توانائی ما در تجزیه و تحلیل وتفسیر صحیح اطلاعاتی است كه در دست داشتیم‌.»
منبع : موسسه مطالعات وپژوهش های سیاسی


همچنین مشاهده کنید