سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا
معماری امروز در کنار معماری گذشته
یكی از مباحث اصلی و گهگاه جنجالبرانگیز در فضای معماری و شهرسازی امروز كشورمان، موضوع حفظ فضاهای شهری و معماری گذشته و تاریخی و دیدگاههای متفاوت درباره چگونگی حفظ این فضاها و ساختمانهای ارزشمند قدیمی است، كه گاه اختلافنظرها و دیدگاه های متفاوت در مورد نگرش به این مقوله در برخی موارد از حیطه مباحث معماری و شهرسازی فراتر رفته و در حیطه مسائل اجتماعی سیاسی داخل میشود. جنجال ایجاد شده در خصوص ساختمان برج جهاننما در اصفهان نمونه مشخص این موضوع است.
كشور ما به لحاظ فرهنگ معماری و شهرسازی و غنای آثار ارزشمند گذشتگان بدون شك یكی از شاخصترین كشورهای جهان محسوب میشود. از سال ۱۳۰۰ شمسی بر اثر تغییرات زیربنایی در ساختار اجتماعی و اقتصادی و به دنبال آن نیازهای جدید به وجود آمده در اثر حركت جامعه به سمت صنعتی شدن، كالبد جامعه سنتی دچار مشكلات بسیاری شد كه در اثر تغییرات به وجود آمده در ساختار اقتصادی و اجتماعی جامعه، این كالبد كارایی گذشته خود را از دست داد و با توجه به رشد شتابان ورود تولیدات صنعتی و روند صنعتی شدن و عدم آمادگی علمی و اجتماعی و فرهنگی دستاندركاران برای مقابله با این تحولات سریع، تغییرات و ناهنجاریهای جبرانناپذیری در كالبد شهرهای سنتی به وجود آمد كه ادامه این روند با رشد شهرنشینی و هجوم جمعیت مهاجر به سمت شهرها ابعاد گستردهتری به خود گرفت تا جایی كه تخریب و نوسازی نشانه تجدد و گرایش به مدرنیته به عنوان یك ارزش محسوب میشود. البته در اینجا به دنبال بررسی زمینهها و دیدگاههای فرهنگی اجتماعی كه باعث به وجود آمدن این شرایط در جامعه آن روز ما شد، نیستیم.
اما در خصوص پیامدهای آن كه تاثیرات مستقیم بر وضعیت موضوع مورد نظر ما دارد و در حقیقت موضوع این نوشتار نیز هست به بحث و بررسی میپردازیم.
به دنبال ضایعات به وجود آمده در اثر تخریب فاجعهبار آثار ارزشمند معماری و شهرسازی، دلسوختگان فرهنگ و هنر این سرزمین را به فعالیت و تلاش برای حفظ آن چه كه هنوز از ارزشهای گذشته باقی مانده بود، واداشت و در اثر سعی و كوشش ایشان قوانین و مقررات بازدارندهای تهیه و تدوین و در مراجع رسمی كشور مورد تصویب قرار گرفت.
این مقررات اگر چه باكندی و عدم توان اجرایی در بسیاری از مواقع كارایی لازم را دارا نبود ولی رفته رفته تاثیرات خود را بیشتر در جهت بازدارندگی و نه احیا و سازندگی، به جای گذاشت. اما مشكل اصلی امروز در مواجهه با حفظ و احیای معماری و شهرسازی گذشته، موضوع نگرش افراطی و محافظهكارانهایست كه در مقابل نگرش تفریطی و مخربی كه در بالا به آن اشاره شد قرار دارد. این نگرش به بهانه مقابله و جلوگیری از حضور سودجویان برای تخریب بافت ها و بناهای ارزشمند قدیمی هر گونه مداخله در جهت احیا آنها را نیز با مشكل مواجه میسازد و در پناه یك تفكر محافظهكارانه عملا از رونق دوباره این بافتهای قدیمی و فاقد كارایی جلوگیری و با اصرار بر این نگرش در عمل، بافتها و بناهای ارزشمند شهرهایمان را به صورت موزههای ویرانهای حفظ كردهاند، كه در اثر گذشت زمان بر وسعت این ویرانههای تاریخی افزوده میشود تا جایی كه این نگرش محافظهكارانه در مواجهه با بافتها و بناهای تاریخی به یك ضد ارزش مبدل شده و عملا مقاومت منفی مردم و ساكنان این محلات و بناها را به دنبال داشته است.
تا جایی كه به علت فقدان زیرساختها و عدم تناسب فضاهای موجود با نیازهای فعلی ساكنان و نیز ناتوانی دستگاههای ذیربط در ساماندهی این محلات، مردم مجبور به تخریب و تغییر فضاها برای هماهنگ ساختن آنها با نیازهایشان شدند و در بسیاری از مواقع با ترك این محلات و رها كردن آنها عملا این فضاها به ویرانههای ناامنی مبدل شدهاند.
تجربه كشورهای اروپایی در این خصوص موید این نكته است كه برای حفظ این بافتها و بناها، ساماندهی و احیای آنها از طریق جاری ساختن جریان زندگی روزمره مردم با توجه به نیازهای امروزی شهرنشینی، امكانپذیر است و تنها در این صورت است كه امكان مشاركت مردم و ساكنان را برای بازسازی محلاتشان فراهم میشود و مسلما بدون مشاركت و خواست مردم امكان حفظ و احیای این محلات و بناهای ارزشمند درون آنها وجود ندارد. كشورهای اروپایی در روند بازسازی، مراحل متفاوتی را مطالعه، بررسی و تجربه كردهاند كه این مراحل از تفكرات محافظهكارانه حفاظت صرف تا مراحل دخالت برای ساماندهی و بازسازی و نوسازی را شامل میشود.
ماحصل این تجارب موید یك نكته بسیار بااهمیت است و آن این كه اصولا ما نمیتوانیم بدون در نظر گرفتن نیازهای دوران خودمان فضاهای معماری و شهری را صرفا مطابق الگوهای ذهنی سازماندهی كنیم در این خصوص یادآور میشود كه اصولا معماری تابع شرایط محیط خود شكل میگیرد و نیازهای هر دوره است كه بر شكل معماری و شهرسازی تاثیر میگذارد و ارزشمند بودن این بناها به این جهت است كه آنها محصول نیازهای مردمی بودهاند كه آنها را به وجود آوردهاند كه طبیعتا با امكانات تكنیكی، اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی زمان خودشان كاملا هماهنگ بودهاند. نهایت اینكه این بناها و این محلات محصول زمان خود هستند، لذا میبایست در حفظ و حراست از این بناها به عنوان نشانه فرهنگ ملی و ارتباط نسل دیروز و امروز و آینده نهایت سعی خود را كنیم.
اصولا ارزش یك معماری در هر دوره به این است كه آن بنا بتواند پاسخگوی واقعی نیازهای زمان خود باشد. حال اگر قرار باشد ما در كنار یك اثر تاریخی بنایی احداث كنیم آیا برای احترام و ارزشگذاری و حفظ هویت آن بنا میبایست ساختمان جدید مطابق همان معیارها به لحاظ فرم، شكل و حتی استفاده از همان مصالح ساخته شود؟
در این صورت یادمانهای دوره ما برای آیندگان چه خواهد بود؟ توجه به این نكته مهم ضرورت دارد كه اصولا ساختمانی ارزشمند است كه توانسته باشد نیازهای زمان خود را پاسخگو باشد و هر چه در این راه موفقتر عمل كند ارزش آن بنا بیشتر خواهد بود، حال چنان چه مثلا در كنار مسجد شیخ لطفالله مسجدی بسازیم كه همان فرمها و همان مصالح و نهایتا همان گنبد را تكرار كند آیا این بنا میتواند به عنوان یك بنای با ارزش و نشانه معماری دوران ما برای آیندگان واجد هویت و ارزش باشد؟ آیا گنبد زیبای مسجد شیخ لطفالله كه در اوج هنرمندی و خلاقیت با تكنولوژی محدود زمان خود اعجاب ما را برانگیخته، همان ارزشی را دارد كه ما در كنار آن، مسجدی با همان گنبد ولی با پوسته بتونی و تكنولوژی امروزی بسازیم؟
آیا تكرار عناصر تاریخی به صرف ارزشهای فرهنگی آنها و به صرف الگوهای ذهنی از گذشته، یك فرمالیسم و ضد ارزش نخواهد بود. بررسی چند نمونه از تجارب انجام گرفته در دورههای مختلف در كشورهای صاحب نام اروپایی میتواند در این خصوص مفید فایده قرار بگیرد.
در اروپای قرن نوزدهم و در زمانی كه اروپا در بحران معماری و شهرسازی و ركود ایدههای هنری گرفتار بود، تفكرات خشك و خسته كننده آكادمیك با تاكید بر ارزشهای معماری گذشته به خصوص معماری كلاسیك اجازه هر گونه نوعآوری و تحول را ناممكن ساخته بود، به علت عدم تطابق این معماری را با نیازهای زمان خود كه زمان انقلاب صنعتی و نوعآوری تكنیك و تكنولوژی در تمام زمینهها بود، از یك سو، شهرهای صنعتی دچار كمبود تیپولوژیهای مختلف ساختمانی شد و به دنبال آن بحرانهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی دامنگیر جوامع غربی شد. از سوی دیگر، دستاندركاران معماری و شهرسازی غرق در مباحث آكادمیك و بیتوجه به نیازهای روزافزون معماری و شهرسازی، ارتباط خود را با جامعه و مردم از دست داده بودند.
در این شرایط، متخصصان دیگر بیكار ننشسته و با نوآوریهای خود به كمك نیازهای ساختمانی مردم شتافتند. این نوعآوریها كه زاییده صنعت و صنعتی شدن جوامع شهری بود دقیقا با استفاده از فرآوردههای صنعتی و تكنولوژیهای نو، علیرغم مقاوم شدید محافظهكاران موفق شدند با ایدههای متهورانه راهگشای ورود به جوامع مدرن و پشت سر گذاشتن سنتهای دست و پاگیر مبتنی بر كلاسیسیسم شوند. در یكی از این اقدامات در شهر پاریس یعنی مركز آكادمی هنر و معماری محافظهكاران اروپا، در نمایشگاه جهانی ۱۸۸۹ برجی ساخته شد كه امروزه سمبل بلامنازعه پاریس یعنی عروس شهرهای جهان است.
درباره اهمیت این بنا نیاز به هیچگونه زیادهگویی نیست اما شاید بیمناسبت نباشد به گوشهای از وضعیت و شرایطی كه در زمان ساخت این برج بر فرانسه و به خصوص شهر پاریس حاكم بود، اشاره داشته باشیم.زمانی كه برنامه نمایشگاه و طراحی برج مهندس ایفل اعلام شد نه تنها آكادمی هنر و معماری فرانسه بلكه بسیاری از هنرمندان، نویسندگان، نقاشان، مجسمهسازان، اعتراضهای وسیعی را علیه این برج آغاز كردند. شاید خالی از لطف نباشد كه به نامه سرگشادهای كه گروهی از هنرمندان به «آلفاند» متصدی نمایشگاه نوشتند اشاره كنم. متن نامه چنین است.
● آقا و هموطن عزیز:
ما نویسندگان، نقاشان، مجسمهسازان، معماران و دوستداران بیقرار زیبایی پاریس كه تا به امروز دست نخورده باقی مانده است، به نام خواست و سلیقه ملت فرانسه با تمام قدرت، بر علیه ساختمان هیولای بیمصرف برج بابل، در قلب پایتخت كشورمان اعتراض میكنیم. مردم از هم اكنون نسبت به آن كینه میورزند و با الهام از ذوق سلیم خود آن را «برج بابل» نامیدهاند. اما آیا شهر پاریس این غرایب و زشتیها را كه زاییده هدفهای كاسبكارانه تولیدات ماشینی (و یك مقاطعه كار) است به خود خواهد پذیرفت؟
و اجازه خواهد داد كه آن را به صورت غیرقابل جبران زشت كنند؟
«برج ایفل» كه حتی آمریكای تاجر نیز خواستار آن نیست، بدون شك آبروی پاریس را خواهد برد. برای درك مطلب، برای یك لحظه برج سربفلك كشیدهای را مجسم كنید كه همچون دودكش غول پیكر و دودزده یك كارخانه، شهر پاریس را تحت تسلط خود درآورده است و وجود آن همه بناهای تاریخی را بیمقدار ساخته و معماری ما را آنچنان پست و كوچك كرده است كه در این كابوس خیره كننده محو و ناپایدار شدهاند. و ما سالهای درازی ناظر سایه نفرتانگیز این ستون آهنین منفور خواهیم بود كه مانند لكه جوهری مرتبا بزرگتر میشود. اكنون آقا و هموطن عزیز، شما كه پاریس را دوست دارید و آن را زیباتر كردهاید، بر شماست كه افتخار دفاع از آن را یكبار دیگر به گردن بگیرید. و اگر فریاد هشدار ما بیاثر بماند، اگر دلایل ما را ناشنیده بگیرند و اگر پاریس در هتك حرمت از خود سرسختی نشان دهد، شما و ما، لااقل، اعتراض شرافتمندانه خود را به گوش همگان رساندهایم.» (روزنامه «لوتامپ» ۱۴ فوریه ۱۸۸۷) در میان امضاكنندگان نامهای «میونیه»، «گوند»، «گارنیه»، «ساردو»، «برنا»، «كرپه»، «لوكشت دولیزل»، «سوگی _ پرو دوم»، «موپاسان» و «زولا» به چشم میخورد.
امروز نیك میدانیم كه اهمیت برج ایفل در قلب بافت تاریخی شهر پاریس تا چه اندازه است. وجود این برج تقریبا در تمام محلات پاریس احساس میشود و بدین ترتیب برج ایفل ارزشی مافوق یك بنای تاریخی پیدا میكند و به علت ارتفاع آن فاقد یك وضع ثابت و ساكن بوده و از زوایای مختلف حالاتی متنوع پیدا كرده و بین خود و شهر پاریس ارتباطی مستقیم و دینامیك برقرار كرده است. درباره این برج نیاز به زیادهگویی نیست فقط به این نكته بسنده میشود كه شاید اگر مسئولان نمایشگاه ۱۸۸۹ پاریس در مقابل معترضان تسلیم میشدند، شاید امروز پاریس دیگر عروس شهرهای جهان نبود.
اگرچه تجربه برج ایفل در قلب بافت تاریخی پاریس با مقاومت مسئولان نمایشگاه در مقابل محافظهكاران با موفقیت قرین بود، اما قدرت محافظهكاران و طرفداران تكرار و تقلید معماری سنتی كلاسیك بسیاری از پروژههای ارزشمند را ناكام گذاشت. به طور مثال در اوایل قرن بیستم طرح زیبای متفكرانه «لوكوربوزیه» برای ساختمان جامعه ملل در ژنو با رای داوران آكادمیك مردود و به جای آن یك ساختمان به سبك نئوكلاسیك ساخته شد. همچنین در همین سالها ساختمان شوراها در اتحادیه جماهیر شوروی كه به مسابقه بینالمللی گذاشته شده بود علیرغم ارایه طرحهای زیبا و موفق از طرف كثیری از استادان مدرن، به سبك و سیاق نئوكلاسیك ساخته شد. اما ادامه تجربیات كشورهای اروپایی بعد از ركود جنگ جهانی با سرعت متوجه بازسازی و احیا مراكز قدیمی شهرها شد. عمدهترین اقدامات ایشان در این خصوص، كنار گذاشتن تعصبات محافظهكارانه و علیالخصوص تاكید برای ادامه جریان زندگی و مهیا كردن مراكز قدیمی شهرها برای زندگی مدرن از جمله دستاوردهای مهم این دوره است.
ساختمان مركز فرهنگی «ژرژپمپدو» در قلب بافت كهن پاریس كه در دهه هفتاد به وسیله «رنز و پیانو» و «ریچارد راجرز» طراحی و ساخته شد. كاری بس عجیب كه در درجه اول به نظر میرسد كه این ساختمان در هر كجا میتوانست ساخته شود الا در مكانی كه آن را بنا كردند. این بنا كه تحولی در طراحی سبك ساختمانی بود فقط با استفاد از آخرین دستاوردهای تكنولوژی زمان ساخته شد و علیرغم ضدیت شدید آن با بناها و بافت سنتی اطراف خود به شدت مورد استقبال مردم پاریس قرار گرفت. ؟؟ كه امروزه این ساختمان با شهرت جهانی خود یكی از مراكز مهم بازدید جهانگردان هنردوست در كنار صدها ابنیه زیبای تاریخی پاریس و در ردیف آنها قرار گرفته است.
امروز دیگر نوسازی در بافتهای تاریخی با استفاده از آخرین طرحهای معماری با استفاده از آخرین دستاوردهای تكنولوژیك و مصالح ساختمانی، موضوعی كاملا عادی و منطقی شده تا جایی كه حتی برای مرمت و بازسازی ساختمانهای تاریخی _ الحاقاتی كاملا مدرن در آنها به كار برده میشود. به طوری كه بدون هیچگونه خدشه به هویت تاریخی بنا، جای پای معماری زمان حال را در بنای تاریخی ثبت میكند. حتی در كشور انگلستان كه از دیرباز به مهد كهنهپرستی و محافظهكاری مشهور بوده، امروزه با اقدامات و دخالتهای متهورانه تمام مراكز تاریخی و قدیمی كشور را به بزرگترین مركز تحرك اجتماعی مبدل ساختهاند.
در مركز تاریخی شهر نیوكاسل و درست در مقابل كلیسای جامع شهر، ساختمانی از نمای تمام شیشهای ساخته شده كه به صورت بسیار زیبایی تمام نمای كلیسای تاریخی در آن انعكاس مییابد. این تجریات اگرچه در آغاز اقداماتی متهورانه و غیر متعارف به نظر میرسیدند ولی چون این ساختمانها نشانههای معماری زمان ما هستند در كنار معماری زمانهای گذشته مفهوم مییابند و باید گفت این بناها نه تنها به هویت شهر و بناهای تاریخی خدشهای وارد نمیكنند، بلكه مردم تاریخ گذشته شهر را در زندگی روزمره خود احساس میكنند و این خود بر رونق و اعتبار بافتها و بناهای تاریخی دو چندان تاثیر میگذارد.
در گذشتهای نه چندان دور ما هم در كنار پل تاریخی خواجو در اصفهان این تجربه را آغاز كردیم و ساختمانی مدرن و با وقار در كنار این پل تاریخی ساختیم كه امروز نه تنها به اعتبار پل خواجو لطمهای وارد نكرده بلكه با احترام و ادب بر صلابت و اهمیت پل تاریخی تاكید دارد. ولی افسوس كه این شجاعت را ما هیچگاه در خود سراغ نداشتیم و این راهكار را یك معمار غربی با نام آشنای «فیلیپ جانسون» به ما عرضه كرد و ما هیچگاه به فكر ادامه این راه نیفتادیم و امروز بافت تاریخی و زیبای شهر اصفهان و دیگر شهرهای تاریخیمان به دست قهر بیتدبیری رها شده و به زودی از محلههای زیبای «جویباره» و «جماله» و «دردشت» و ... جز نامی و تلی از خشت و پیرمردان و پیرزنانی ناتوان از مهاجرت و ناگزیر از زندگی در آنها، چیزی به جای نخواهد ماند، حال آنكه بیرون از این محلات مهجور، زشتترین ساختمانها با لباس آخرین مدلهای مبتذل كه نام هیچ ؟؟
را بر آنها نمیتوان نهاد، هویت شهر ایرانی را به نابودی كشاندهاند و داعیهداران معماری سنتی فارغ از این هجمه فرهنگی، كالبد در حال احتزار معماری سنتی را پاسبانی میكنند و با تراوش هر فكر هنرمندانهای تحت عنوان دفاع از «هویت تاریخی شهرها» به مقابله برمیخیزند و این در حالی است كه فضای حاكم بر معماری پرهیاهوی شهرهایمان حكایت از سقوط غمانگیز هویت فرهنگ معماری پربارمان را دارد و جای بسی تعجب و تاسف است كه معدود ساختههای معماری كه بر پایه اندیشه و فكری متفاوت شكل گرفتهاند و به قول معروف حرفی برای گفتن دارند با شدیدترین هجمهها در نطفه خاموش میشوند.
اگر امروز مراكز تاریخی شهرهای ما با بناهای ارزشمند و نادر خود رو به ویرانی نهاده و ارزشمندترین نشانههای هویت تاریخی این مرز و بوم جایگاه نازلترین اقشار اجتماعی و بیشترین جایگاه مفاسد اجتماعی و دارای آمار بالایی از جرم و جنایت شده، اگر بناهای زیبا و با هویت عودلاجان در قلب تهران قدیم مبدل به فضاهای متروك و انبار كالا شده، تنها و تنها حكایت از عدم اعتقاد مدیریتهای شهری ما به فرهنگ و هویت ملی است. در این خصوص نه تنها هویت تاریخی رو به نابودی است بلكه سیاستهای بخش ساختمان در كشور ما كمتر به مفاهیم فرهنگی و محتوای معماری و شهرسازی معاصر پرداخته است و سرمایههای عظیم ملی ما متاثر از رشد بیرویه شهرنشینی مصروف تودههای ساختمانی بیمحتوا و بیهویت میشوند.
و متاسفانه فضای شهرها و معماری طی چند دهه اخیر به صورت ناهنجاری خالی از هرگونه نشانههای هویت ملی و منطقهایست به شكلی كه امروز هیچ تفاوتی میان شهر تبریز و شیراز و مشهد و اهواز یا تهران وجود ندارد و متاسفانه تا زمانی كه ما نقش و اهمیت فضای معماری را در شكل دادن به فرهنگ و تربیت نسلهای جامعه عمیقا درك نكنیم، در احیا فرهنگی جامعه عاجز خواهیم بود. البته جای امیدواریست كه هرازگاهی معماریهای با محتوا و ارزشمندی را شاهد هستیم ولی تعداد بسیار اندك آنها همچون ناله ضعیفی است در هیاهوی شهرها. اما اگرچه این معماریهای اندك در برابر سیل عظیم ساختوسازهای شهری ناچیزند ولی یك نور هر چقدر كه ناچیز باشد باز هم روشنایی است؛ كمك كنیم تا شهرهایمان را چراغان كنیم.
مهندس ابوالقاسم وحدتی اصل، رییس سازمان زیباسازی تهران
منبع : پایگاه خبری هنر ایران
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
رافائل گروسی نیچروان بارزانی اسماعیل هنیه رهبر انقلاب حج کردستان عراق مجلس شورای اسلامی شورای نگهبان انتخابات دولت حسین امیرعبداللهیان دولت سیزدهم
شهرداری تهران تهران حجاب هواشناسی قوه قضاییه آموزش و پرورش قتل فضای مجازی سلامت سازمان هواشناسی شهرداری پلیس
خودرو مالیات مسکن ایران خودرو قیمت دلار بانک مرکزی قیمت طلا قیمت خودرو بازار خودرو دلار حقوق بازنشستگان قیمت
سریال افعی تهران سریال افعی تهران تئاتر مسعود اسکویی محمدعلی علومی تلویزیون نمایشگاه کتاب دفاع مقدس سینمای ایران صدا و سیما کتاب
مغز دانشگاه آزاد اسلامی دانش بنیان گوشی هوشمند
اسرائیل حماس رژیم صهیونیستی غزه فلسطین جنگ غزه آمریکا روسیه رفح اوکراین طوفان الاقصی نوار غزه
پرسپولیس استقلال فوتبال لیگ برتر ذوب آهن نساجی لیگ برتر ایران لیگ برتر فوتبال ایران بازی سپاهان رئال مادرید جواد نکونام
هوش مصنوعی اپل سامسونگ آیفون باتری گوگل مایکروسافت تلفن همراه ماهواره ناسا
رژیم غذایی بیمه بیماران خاص زیبایی چای کاهش وزن دندانپزشکی فشار خون سبزیجات