شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

فقط ببین حالش خوبه!


شیوانا جعبه‌ای بزرگ پر از موادغذائی و سکه طلا را به خانه زنی با چندین بچه قد و نیم قد بود. زن خانه وقتی بسته‌های غذا و پول را دید شروع کرد به بدگوئی از همسرش و گفت: ”ای کاش همه مثل شما اهل معرفت و جوانمردی بودند. شوهر من آهنگری بود که از وی بی‌عقلی دست راستش و نصف صورتش را در یک حادثه در کارگاه آهنگری از دست داد و مدتی بعد از سوختگی علیل و از کارافتاده گوشه خانه افتاد تا درمان شود. وقی هنوز مریض و بی‌حال بود چندین بار در مورد برگشت سر کارش با او صحبت کرده ولی به‌جای اینکه دوباره سر کار آهنگری برود می‌گفت که دیگر با این بدنش چنین کاری از او ساخته نیست و تصمیم دارد سراغ کاری دیگر برود. من هم که دیدم او دیگر به درد ما نمی‌خورد، برادرانم را صدا زدم و با کمک آنها او را از خانه و این دهکده بیرون انداختیم تا لااقل خرج اضافی او را تحمل نکنیم. با رفتن او، بقیه هم وقتی فهمیدند که وضع ما خراب شده از ما فاصله گرفتند و امروز که شما این بسته‌های غذا و پول را برایمان آوردید ما به شدت به آنها نیاز داشتیم. ای کاش همه انسان‌ها مثل شما جوانمرد و اهل معرفت بودند!“
شیوانا تبسمی کرد و گفت: ”حقیقتش من این بسته‌ها را نفرستادم. یک فروشنده دوره‌گرد امروز صبح به مدرسه ما آمد و از من خواست تا اینها را به شما بدهم و ببینم حالتان خوب هست یا نه!؟ همین!“
شیوانا این را گفت و از زن خداحافظی کرد تا برود. در آخرین لحظات ناگهان برگشت و ادامه داد: ”راستی یادم رفت بگویم که دست راست و نصف صورت این فروشنه دوره‌گرد هم سوخته بود!“.
منبع : مجله موفقیت


همچنین مشاهده کنید