چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا


فقر معلول ناآزادی


فقر معلول ناآزادی
اگر بپرسند آزادی را تعریف کنید در پاسخ می توان گفت: آزادی مثل غنچه ای است، که هر مدتی زیر خاک است، روزی سر از زمین سخت برون خواهد آورد.«آمارتیا سن» با این پرسش بحثش را آغاز می کند: «آیا توسعه را می توان از منظر وسعت آزادی های راستین بشر که موجبات انبساط خاطر او را فراهم می کند نیز به نظاره نشست؟ اما آیا می توان از «سن» پرسید که توسعه آزادی را به همراه دارد یا آزادی توسعه را؟به اعتقاد «سن» قرن بیستم حکومت مردمسالاری و مبتنی بر مشارکت مردمی را به عنوان الگوی مطلوب یک سازمان سیاسی در اذهان مردم جا انداخته و تثبیت کرده است. با این حال در دنیایی سرشار از محرومیت، بینوایی و ستم به سر می بریم. «سن» تضادها و تناقض ها را باور دارد. غلبه بر این مشکلات، بخش مهم و محوری امر توسعه است. برای مقابله با تضادها و تناقض ها «سن» پیشنهاد می دهد که آزادی های فردی را باید تمامی حکومت ها به رسمیت بشناسند.
به اعتقاد «سن» آزادی های فردی و سلسله مراتب اجتماعی- سیاسی مکمل یکدیگرند و توسعه به معنای از میان برداشتن انواع ناآزادی هایی است که فرصتی اندک و انتخابی ناچیز برای نقش آفرینی و مختار بودن مردم برجای می نهد. در این تفکر، از میان برداشتن ناآزادی های اساسی، لازمه و اساس توسعه است.اگر آزادی و توسعه دست در دست یکدیگر می توانند رشد و رفاه برای بشریت به ارمغان آورند، پس ناآزادی ها، فقر و گرسنگی می آورند. «سن» می گوید: در مواردی فقدان آزادی های اساسی مستقیماً موجب فقر اقتصادی می شود. فقر نیز هزار درد با خود دارد.«سن» به دو دلیل توسعه را وابسته به آزادی می داند؛یکی اینکه، وقتی پیشرفت و توسعه امکان پذیر است که درجه آزادی های مردم بالا باشد، دومی هم اینکه، وقتی مردم مسوولانه آزاد باشند، آزادی پایدار «متکی بر مسوولیت» عمده ترین موتور توسعه است. آزادی «مسوولیت مدار» نه تنها خود بخش سازنده توسعه را تشکیل می دهد بلکه سایر انواع آزادی های متکی بر مسوولیت را نیز محافظت و تقویت می کند.
تفاوت مهمی که «سن» بسیار علاقه دارد آن را متذکر شود، بین توسعه ای است که با عناوین کم ارزشی همچون رشد تولید ملی، افزایش درآمدهای شخصی، صنعتی شدن و... همراه است و توسعه ای که با آزادی های ذاتی مانند آزادی های مشارکت سیاسی یا فرصت دسترسی به آموزش های اساسی و خدمات درمانی.«سن» متذکر می شود که ناآزادی اقتصادی، مادر ناآزادی اجتماعی است. وی حتی بحث را به خارج از اقتصاد توسعه برده و بحث ارزش ها را مطرح می کند. ارزش های اجتماعی هستند که آزادی را به وجود می آورند. ارزش ها نیز خود از مراودات اجتماعی حاصل شده اند. پس واقعاً از کوزه آن تراود که در درونش است. اگر مراودات اجتماعی بحث آزادی را اهمیت بدهد، مسلماً آزادی در آن جامعه بیشتر خواهد بود و همین طور بالعکس.«سن» بحث اخلاق، ارزش های اجتماعی، انتخاب عقلانی و... را دستمایه تئوری خویش قرار داده و معتقد است که در ایده پیشرفت اجتماعی شعورمدار اینان جزء اصول انکارنشدنی هستند. «سن» با ارائه اینگونه بحث ها قصد دارد نشان دهد اهمیت هنجارها و ارزش ها در آن دسته از الگوهای رفتاری است که ممکن است در اتخاذ تصمیمات عمومی مهم و محوری هستند.استدلال «سن» پذیرفتنی به نظر می رسد؛جایی که آزادی باشد امنیت بیشتر است و در جایی که امنیت باشد توسعه اقتصادی شتاب بیشتری می گیرد. وی با استناد به تاریخ می گوید: در کشورهای مستعمره و مستبد قحطی روی می دهد مانند هندوستان تحت اشغال انگلستان و در کشورهای دموکراتیک و آزاد قحطی روی نمی دهد. مانند هندوستان پس از استقلال.از«سن» می آموزیم که نمی توان رشد اقتصادی را به خودی خود هدف غایی توسعه دانست. توسعه باید بیشتر متوجه بهبودی زندگی و آزادی های مورد علاقه ما باشد.به دو دلیل «سن» آزادی فردی را عنصر سازنده بنای توسعه می داند: اول ارزشیابی دوم تاثیر. ارزشیابی به دو دلیل مهم و قابل توجه است:
الف) اینکه به آزادی های کلی افراد توجه می شود
ب) ایجاد فرصت های فردی و دستاوردهای ارزشمند. تاثیر نیز به دلیل اینکه آزادی مبدا اصلی نوآوری های شخصی و تاثیرات اجتماعی مهم است.آزادی های فردی ذاتاً یک تولید اجتماعی است و در آن رابطه ای دوجانبه به شرح زیر وجود دارد:
۱) ترتیبات اجتماعی به منظور گسترش آزادی ها
۲) استفاده و بهره گیری از آزادی فردی نه تنها برای بهبود زندگی افراد برخوردار از آن بلکه برای متناسب و موثرتر کردن ترتیبات اجتماعی.«سن» در برابر این ادعا که توسعه اقتصادی حذف سنت ها و میراث فرهنگی را درپی دارد، معتقد است که تنها پس از قبول آزادی های فردی مشخص می شود که چه اموری را به نام سنت می توان یا نمی توان انجام داد. توجه به تضاد بین حفظ سنت و فواید نوسازی (مدرنیته) نیازمند تفاهم مبتنی بر مشارکت است، نه رد یک طرفه مدرنیته به نفع سنت یا بالعکس. مسائل واقعی که باید مورد بررسی قرار گیرند در جایی دیگر نهفته اند و در شناخت آنها باید به روابط متقابل و گسترده بین آزادی های سیاسی و شناخت و ارضای نیازهای اقتصادی توجه کرد. این روابط فقط ارتباطات ابزاری نیست بلکه روابطی سازنده است. تصورات و اندیشه های ما از نیازهای اقتصادی باید شدیداً ملهم از گفت وگو و بحث بین عامه مردم باشد و تضمین چنین امری نیز نیازمند پافشاری بر آزادی های سیاسی و حقوق مدنی است.«سن» در زمینه کاهش سریع نرخ مرگ و میر دو پیشنهاد ارائه می دهد: «رشد بنیانی» و «حمایت- مبنا». رشد بنیانی از طریق رشد سریع اقتصادی تحقق می یابد و توفیق آن در گرو آن است که فرآیند رشد، بنیانی وسیع داشته و جنبه اقتصادی آن نیز فراگیر باشد. برخلاف رشد بنیانی، حمایت- مبنا از طریق اجرای یک برنامه حمایتی ماهرانه تامین اجتماعی به عمل درمی آید.«سن» برپایه استدلال آزادی های اساسی نه مطلوبیت گرایی رفاه گرایان را باور دارد نه رفع نیازهای اولیه را. اگر این دو تئوری به توانمندسازی فرد اعتقاد دارند، پس توانمندسازی فرد عبارت است از گزینه های متفاوتی از ترکیب عملکردهایی که برای او قابل حصول است، بنابراین توانمندی نوعی آزادی است؛آزادی دستیابی به روش های گوناگون زندگی. مثلاً فرد ثروتمندی که روزه می گیرد از نظر خوراک و تغذیه دارای همان عملکردی است که یک فرد فقیر گرسنه به اجبار با آن دست به گریبان است اما شخص اول مجموعه ای از توانمندی ها را داراست که دومی فاقد آن است. اولی می تواند (اگر بخواهد) خوب بخورد و خوب تغذیه شود اما دومی این آزادی را ندارد.«سن» معتقد است که فقر توانمندی بسیار عمیق تر و ریشه دارتر از فقر درآمدی است. درآمد تنها ابزاری است که فرد را از فقر نجات می دهد اما توانمندی علتی است که فرد برای همیشه از فقر نجات می یابد. امکان دارد فردی دچار مشکلات پیش بینی نشده قرار بگیرد و درآمدش را از دست بدهد و چند وقت دیگر دوباره درآمدی به دست آورد. فقر درآمدی فقری نسبی است نه فقر و محرومیتی مطلق. فقر درآمدی در سطح است و می توان به راحتی آن را رفع کرد اما فقر توانمندی فقری مطلق و ماندگار است. وقتی فردی توانمندی نداشته باشد فقیر می ماند و هیچ مشخص نیست که آیا فردا توانمندی می یابد یا خیر اما درآمد کاملاً مشخص است که امکان یافتنش میسر است. «سن» به این مساله بسیار مفصل می پردازد و به نظر وی برنامه ریزی برای بیشتر کردن توانمندی ها امکان ریشه کن کردن فقر را بیشتر به همراه دارد تا برنامه ریزی برای کسب درآمد. ارجح تر دانستن فقر درآمدی مطلوب استعمار برای کشورهای جهان سوم است که مردم را فقط مشغول کسب درآمد کند و مسائل اساسی مانند آزادی های ذاتی که مدنظر «سن» است فراموش شود. «سن» بحث کار و بیکاری را به تفصیل مطرح می کند. کار یکی از ابزارهای مهم و اساسی توانمندسازی است و بیکاری ناتوانمند کردن فرد. به عبارت دیگر کار با خود آزادی می آورد و آزادی نیز توانمندی را.«سن» به بازار اعتقاد دارد چراکه بستری مناسب برای آزادی های فردی ایجاد می کند. عملکرد بازارها به طور معمول موجب افزایش درآمد ثروت و گسترش فرصت های در اختیار مردم می شود. ایجاد محدودیت های دلبخواه برای سازوکار بازار از طریق اثرات عینی عدم وجود بازار موجب کاهش آزادی ها می شود. محرومیت هنگامی ایجاد می شود که مردم از فرصت های اقتصادی و نتایج مطلوب بازار محروم می شوند. وی بازار را به دو بخش تقسیم می کند:
۱) بخش کالاهای خصوصی (مانند خرید لباس و غذا و...)
۲) بخش عمومی مانند بهداشت و آموزش و پرورش که مختص دولت است.«سن» معتقد است که حتی اگر مکانیسم بازار سعی دارد به پیشرفت اقتصادی کمک کند، این کمک و اهمیت نسبت به کمک و اهمیت آزادی در درجه دوم قرار دارد.استدلال «سن» این است که گستردگی نیازهای اقتصادی بر ضرورت و فوریت آزادی های سیاسی می افزاید نه آنکه بکاهد. سه ملاحظه مهم وجود دارد که ما را به سوی فضیلت و مزیت حقوق سیاسی و آزادیخواهانه جهت می دهد:
۱) اهمیت این آزادی ها و حقوق زندگی بشر و همبستگی آنها با توانمندی های اساسی
۲) نقش ابزاری این آزادی ها و حقوق به نحوی که گفته ها و استدلال های مردم به گوش سیاستمداران برسد و مورد توجه آنان قرار گیرد.
۳) نقش سازنده این آزادی ها و حقوق در تفهیم و به اندیشه درآوردن «نیازها» از جمله درک و فهم نیازهای اقتصادی از منظر اجتماعی.گرسنگی فقط به تولید مواد غذایی و گسترش کشاورزی مربوط نمی شود بلکه به عملکرد تمامی اقتصاد و حتی وسیع تر از آن به عملکرد ترتیبات سیاسی و اجتماعی که بتوانند به طور مستقیم بر توان مردم در دستیابی به غذا و سلامت و تغذیه خوب تاثیر بگذارند، مربوط می شود. توجه کافی به وابستگی های متقابل اقتصادی و اجتماعی که پدیده گرسنگی را در جامعه معاصر ایجاد می کنند، بسیار ضرورت دارد.در تئوری «سن» به زنان بیش از جایگاه امروزی آنان، بها و مسوولیت داده می شود. «سن» توجه تنها به رفاه مندی زنان را نوعی کوته فکری می داند. وی رفاه مندی را یک اصل ضروری می دانند اما نه حقی خواستنی. نقش آفرینی فعال زنان نباید به هیچ عنوان اصلاح نابرابری های بسیاری را که آفت رفاه آنان است و موجب رفتارهای نابرابر نسبت به آنان می شود تحت الشعاع قرار دهد. به عبارت دیگر نقش آفرینی زنان باید شامل رفاه آنان نیز باشد.«سن» به دو دلیل مهم تئوری «توسعه به مفهوم آزادی» را فراتر از سایر تئوری های توسعه می داند؛ یکی جنبه فرآیندی و دیگری جنبه فرصت آفرینی است. از آنجا که آزادی هم با فرآیند تصمیم سازی و هم با فرصت هایی برای دستیابی به نتایج ارتباط دارد دامنه علائق ما نمی تواند فقط به دستاوردهایی که در افزایش تولید یا درآمد متبلور می شود یا به مصرف زیاد دامن می زند، محدود شود.
در پایان «سن» ارتباط بین توانمندسازی و سرمایه انسانی را متذکر می شود؛ سرمایه انسانی در کلیت امکانات تولید به مسوولیت انسان ها توجه دارد و توانمندسازی بر توان انسان. این دو دیدگاه هر دو بر نقش انسان ها تاکید می ورزند و در ارتباط کامل با یکدیگرند.
وحید اسلام زاده
منبع : روزنامه سرمایه