یکشنبه, ۲۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 12 May, 2024
مجله ویستا


ژانری به نام فیلم‌فارسی


ژانری به نام فیلم‌فارسی
به استناد تعاریفی که از «ژانر» ارائه شده و به طور خلاصه یعنی دسته بندی فیلم ها براساس ویژگی های مشترکی از قبیل موضوع، مضمون و عناصر ظاهری، سینمای ایران در کلیت خود ژانرپذیر نیست یا بهتر بگویم ژانر اصیل و غالبی در آن یافت نمی شود، مگر ژانر «جنگی» که آن هم جای چند و چون دارد و به آن اشاره خواهد شد.
باقی تولیدات سینمای ایران به دو دسته تقسیم می شوند؛ دسته نخست، فیلم هایی هستند که ویژگی مشترکشان در برخورداری از موضوع، لحن و ساخت و پرداخت فرهنگی است و عمدتاً توسط سینماگرانی خلق شده اند که از جریان غالب در سینمای ایران جدا هستند. در مجموع می توان آنها را در گونه «اجتماعی» قرار داد اما قواعد و ملزومات شناخته شده این ژانر در آنها کم رنگ تر است تا مثلاً لحن و پرداخت و نگرش اجتماعی و چه و چه.
دسته دوم که ریشه دارترین و آشناترین نوع فیلم در ایران است را در یک کلام می توان در ژانر بومی «فیلمفارسی» قرار داد. فیلمفارسی به تعبیری که می شناسیم به نوعی از فیلم اطلاق می شود که سطحی نگری و شعارزدگی خمیرمایه اصلی آن به حساب می آید. این نوع فیلم از بدو پیدایش تولید حرفه ای فیلم در ایران، از اواخر دهه بیست تاکنون جریان اصلی سینمای ایران را رقم می زند و به رغم تطوراتی که به تاثیر از حوادث فرهنگی و اجتماعی پیدا کرده، همچنان چارچوب و اسلوب اصلی خود را حفظ کرده است.
ویژگی هایی همچون موضوع و داستان هایی که نسبت اندکی با واقعیت های اجتماعی ایران دارند، قهرمان پروری و مطلق کردن آدم ها یا همان تیپ سازی، سطحی نگری در داستان پردازی، بهره گیری از عنصر اتفاق در بزنگاه های داستانی به جای استفاده از عناصر دراماتیک، پایان بندی شعاری و اغلب قابل پیش بینی و دیگر عناصر عامه پسندانه ای که ایجاد رابطه با مخاطب را تسهیل می کند.
برخلاف نوع اول که می کوشد با اتکا به ساختارهای تازه، لحن و زبان متفاوت، ضمن برقراری ارتباط با انبوه مخاطب، نخبگان جامعه را نیز به خود جلب کند؛ همچون آثار مهرجویی، بیضایی، تقوایی، حاتمی و برخی آثار کیمیایی، نوع دوم یا همان «فیلمفارسی» مورد اشاره خود را موظف به رعایت سلیقه نخبگان که نمی کند هیچ به دلیل برخورداری از مخاطبان انبوه، کارکرد نوع دوم را تا حدودی خنثی هم می کند.
جدال میان این دو نوع اصلی از جریان سینمای ایران که از اواخر دهه چهل آغاز شده، همچنان ادامه دارد و بنا به شرایط فرهنگی و اجتماعی، برنده اصلی فیلمفارسی است. نگاه کنید به وضعیت فعلی سینمای ایران و میزان فروش فیلم ها طی سال های اخیر و اینکه اغلب آثار غیرمتعارف سینمای ایران یا اصولاً در زمینه نمایش عمومی یا راهی به دهی نمی برند یا اگر امکان نمایش هم به دست آوردند، اغلب با بی مهری مخاطب روبه رو شده، برق آسا از اکران برداشته می شوند.
اما اگر ناگزیر شویم سینمای ایران را ژانربندی کنیم، درخواهیم یافت که اغلب تولیدات این سینما به رغم برخورداری از برخی مولفه های ژانر بیشتر به معجون شبیه اند تا یک ژانر واحد یا اصیل. به عنوان نمونه یک فیلم پلیسی ایرانی، همان قدر که پلیسی است، خانوادگی یا اجتماعی هم هست. صرف نظر از برخی آثار زنده یاد ساموئل خاچیکیان که از نخستین رهروان «ژانر» در سینمای ایران بوده و آثارش اغلب کپی نه چندان موفقی از ژانر پلیسی- جنایی سینمای اروپا و امریکا بوده، دیگر کدام فیلمساز را سراغ داریم که بتوان آثار او را در نوعی از فیلم دسته بندی کرد؟ رهروان امروزی او هم مثلاً فریدون جیرانی که خود را به «آب و آتش» می زند تا جایگزین آن مرحوم شود.
آثارش در چه ژانری قرار می گیرند. او و امثال او از یک سو همچنان دلبسته گرایش های اجتماعی خود هستند و از سوی دیگر می خواهند با استفاده از مولفه های ژانر، با انبوه مخاطب همسو شوند. اما حاصل کار نه این است و نه آن. یک جور پا در هوایی یا بی هویتی در آثار این گروه از فیلمسازان دیده می شود.
من نام این جریان غالب در سینمای امروز ایران را «نئوفیلمفارسی» می گذارم.تنها ژانر شناخته شده و قابل بررسی در سینمای سال های اخیر، ژانر جنگی است که از آن به عنوان «دفاع مقدس» یاد می کنند و این محل بحث است. دفاع مقدس عنوانی است که به لحاظ عقیدتی به جنگ هشت ساله ایران و عراق اطلاق می شود. اما نمی توان آن را به نوعی از سینما هم سرایت داد. شوروی ها جنگ خود را «جنگ کبیر میهنی» می نامیدند. اما در دسته بندی فیلم هایی که به این جنگ می پرداخت، نمی گفتند «ژانر جنگ کبیر میهنی».
به هرحال سینمای جنگ ایران که از نخستین سال های این رویداد مهم تاریخ معاصر ایران شکل گرفت، نزدیک به ده سال از ژانرهای اصلی در سینمای ایران بود و اتفاقاً همه مولفه های این ژانر را هم در خود داشت. اینکه چرا این ژانر غالب به چنین سرنوشتی دچار شده که امروزه کمترین مخاطبان را به خود جلب می کند، بحث مفصلی را می طلبد و زمان و فرصت بیشتری را.
اما از دل این ژانر، جریان دیگری سربرآورد که امروزه زنده ترین و پویاترین جریان سینمای ایران است. نوعی نگرش اجتماعی نقادانه که به دوران پس از جنگ و تبعات آن می پردازد و نمونه های اصلی آن در آثار حاتمی کیا، زنده یاد ملاقلی پور، کمال تبریزی و گروهی دیگر از سینماگران که اتفاقاً از دل خاک و خل جبهه های جنگ سربرآورده اند، متجلی است.
اما این آثار اگرچه پس زمینه ای جنگی دارند اما در ژانر «جنگی» قرار نمی گیرند چون از توپ و تانک و انفجار و خودی و دشمن درشان خبری نیست و بیشتر فیلم های شهری هستند که از قضا به مسائل جنگ هم غیرمستقیم ربط پیدا می کنند.
منبع : روزنامه شرق