پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


بدرود جناب پاتر!


بدرود جناب پاتر!
۱) با انتشار بیش از سه ترجمه از آخرین جلد از مجموعه «هری‌پاتر» و از آن مهم‌تر با انتشار نسخه قانونی و دارای حق ناشر این کتاب، اکنون دیگر می‌توان با اطمینان از پایان ماجرای موفق‌ترین کتاب کودک نیمه دوم قرن بیستم سخن گفت، کتابی که موفقیت آن دست‌کم در زمان انتشار، تا کنون در ایران دیده نشده و احتمالا تا سال‌ها بعد هم دیده نخواهد شد، در باب این پدیده، سخن بسیار می‌توان گفت، اما پرسشی که به این نوشته شکل داده است، نه پرسشی در باب مشخصات فنی این اثر است و نه جایگاهش در تاریخ ادبیات جهان؛ پرسش، پرسشی ساده است.
«هری پاتر چه درسهایی برای نویسندگان ایرانی داشت؟» آیا همسان بودن وضعیت ادبیات کودک ما، پیش و پس از انتشار هری پاتر به زبان فارسی، و از آن مهم‌تر، پیش و پس از مشاهده استقبال باور نکردنی مخاطبانمان از این کتاب، امری منطقی است؟ اگر نه، من منتقد، آقا و خانم نویسنده، کودک و نوجوان مخاطب و خلاصه دست‌اندرکاران سطوح مختلف ادبیات
کودک و نوجوان ایران، پس از مشاهده اتفاقاتی که برای این کتاب افتاد، چه نکاتی می‌توانند برداشت کنند؟ و به سمت چه سیاست‌هایی باید حرکت کنند؟
۲) نزدیک به شش ماه پیش، پژوهشنامه ادبیات کودک و نوجوان، پرونده ماه خود را به موضوع «سرنوشت ادبیات کودک در صورت پایان دوران کودکی» اختصاص داده بود، و این به گمان من طنز روزگار است که درست در دوران اوج موفقیت ادبیات کودک و نوجوان، دست‌اندرکاران این حوزه در کشور ما، از زوال آن می‌ترسند و آینده آن را مبهم می‌بینند؛ به گمان من مسوولان پژوهشنامه در انتخاب این موضوع محق بوده‌اند، چرا که به راستی هم وقتی تیراژ کتاب‌ها به این وضع اسفناک رسیده است، و از سوی دیگر باقی محصولات مختص به قشر کودک و نوجوان فروشی به این خوبی دارند (به بازار اسباب‌بازی، بازار بازی‌های کامپیوتری و بالاخره بازار فیلم‌های خارجی کودک و نوجوان نگاهی بیندازید) بی‌گمان باید نگران آینده ادبیات کودک و نوجوان بود. انتشار هری پاتر و موفقیت آن، به گمان من این حسن را داشت که بهانه را از منتقدان و نظریه پردازانی بگیرد که افول ادبیات کودک را به اتفاقاتی از قبیل «زوال دوران کودکی»، «حضور قدرتمند رسانه‌های رقیب» و عواملی از این دست مربوط می‌دانستند. کسی نمی‌تواند انکار کند که فیلم ها و بازی هایی که با اقتباس از این اثر ادبی منتشر شد هیچگاه به اندازه خود این کتاب موفق نبود.
۳) صف طولانی کودکان و نوجوانانی که
نیمه شب انتشار این کتاب در خیابان فرشته تهران به انتظار ارائه نسخه اصل کتاب ایستاده بودند و هر یک نیز پنجاه هزار تومان برای خرید این کتاب در جیب داشتند، بهترین خصلت‌نمای مخاطبان واقعی ا.ک.ن (ادبیات کودک و نوجوان) ماست. طبقه متوسط شهری در ماجرای انتشار هری پاتر در ایران به خوبی پتانسیل خود را به نویسندگان ایرانی نشان داد. این طبقه به نویسندگان آموخت که اگر به نیازهای واقعی آنان پرداخته شود، تا چه حد حاضرند برای کتاب (همین رسانه سنتی که برخی نظریه‌پردازان داخلی آن را تمام شده می‌دانند) پول پرداخت کند. این طبقه به ما نشان داد که برایش مهم نیست کتابی که می‌خرند از چه فرهنگی برآمده باشد، و حتی این هم مهم نیست که از کدام ایدئولوژی حمایت کند و نیز نویسنده آن را جوششی نوشته باشد یا کوششی! آنچه برای طبقه متوسط شهری مهم است این است که کتابی که می‌خرند ارزش خواندن داشته باشد، دست کم آنان را سرگرم کند، و حرف دل آنان را بزند. شاید انتشار این کتاب بتواند نقطه عطفی باشد در هدف‌گیری نویسندگان ادبیات ک. ن ما، شاید بالاخره آنان مخاطب اصلی خود را در این جامعه هزار رنگ پیدا کنند و بالاخره برای کسانی بنویسند که حاضرند پول زحمتی را که نویسنده می‌کشد، نقد پرداخت کنند.
۴) اما نکته مهم دیگری که استقبال ایرانیان از هری پاتر، برای سیاستگذاران ادبیات کودک و نیز نخبه پردازان این حوزه در ایران می‌تواند به همراه داشته باشد، ناهمگونی فرهنگی که در این کتاب بازنموده می‌شد و فرهنگی است که به عنوان فرهنگ رایج جامعه امروز ما شناخته می‌شود است. مدت‌هاست که ما نویسندگانمان را به جرم «ترجمه‌گونه نوشتن» می‌نوازیم؛ مدت‌هاست که ما سخن از «ادبیات بومی» می‌گوییم و اینکه تا وقتی که یک نویسنده از آبشخور فرهنگ «خود» ننوشد و دست‌کم «تاریخ بیهقی» و «گلستان» را درست نخوانده باشد و خلاصه بر «فرهنگ ایرانی» مسلط نباشد، نمی‌تواند در ایران به موفقیتی دست یابد. استقبال بدنه‌ و توده مخاطبان ا. ک. ن از این کتاب، می‌تواند این مدعا را ابطال کند. آبشخور فرهنگی «رولینگ» از یکسو و عدم تجانس واضح و بدیهی نظام فکری حاکم بر کتاب و نظام فکری حاکم بر ذهن مخاطب ایرانی این کتاب از دیگر سو، ما را به این نکته می‌رساند که «فن نویسندگی» و «جذابیت‌های تکنیکی» یک اثر، بسیار مهم‌تر از «بومی بودن» و «اصیل بودن» آن است. کتاب هری پاتر در حالی در ایران به این موفقیت باورنکردنی می‌رسد که اکثریت جامعه مخاطبان آن حتی یک «مدرسه شبانه روزی» هم در زندگیشان ندیده‌اند و فرق «عصای جادوگری» و عصای پدربزرگشان را نمی‌دانند. دیگر چه جای سخن از آن است که ما فلان نویسنده وطنی را به «مرعوب فرهنگ دیگری» بودن متهم کنیم و وی را به خواندن چندباره متون برآمده از سنت ایرانی خودمان دعوت کنیم؟ به نظر می‌رسد از این پس باید این نکته را بپذیریم که میان «موفقیت» یک اثر ادبی ک.ن (کودک و نوجوان) و «بومی» بودنش هیچ رابطه مستقیمی وجود ندارد.
۵) این هم از طنز روزگار است که موفق‌ترین کتاب منتشر شده در حوزه ا. ک. ن ایران به ژانری تعلق دارد که مهجورترین ژانر در این سرزمین است! از وقتی که صمد بهرنگی مخاطب کتاب خود را «کودکان فقیر» قرار داد و «بچه‌ پولدارها» را از خواندن کتاب‌هایش منع کرد گرفته تا زمانی که مصطفی رحماندوست در مقام سیاستگذار ا.ک.ن از تقابل ا.ک.ن «فرهنگ ساز» و ا.ک.ن «فرهنگ ستیز» سخن گفت، ژانرهایی که مستقیما به تخیل آزاد مربوط می‌شوند و از پیام و ایدئولوژی گریزانند مورد بی‌مهری نویسندگان ما قرار گرفته است؛ این قضیه آنقدر نقشی محوری در سنت کوتاه ا. ک. ن ما دارد که کار به آنجا رسیدکه در دهه شصت «محمد رضا سرشار» و در نیمه دوم دهه هفتاد «سیدعلی کاشفی» به صراحت ارزیابی ارزشی پیام یک اثر ادبی کودک و نوجوان را عاملی داخل در ارزش ادبی آن می‌دانند و سخن از «بی‌ارزش» بودن اثری با پیام خنثی به لحاظ فن ادبی می‌رانند. طبیعی است که در چنین بافتی، دو ژانر اصلی طبقه متوسط، یعنی فانتزی و جنایی، عملا فراموش شود و شاهد عرضه آثاری باشیم سرشار از تعهد به طبقات مظلوم و یا در خدمت کشف و شهودهای عرفانی، مذهبی. موفقیت این کتاب، به همراه واشکافی عناصر تبلیغی آن– چه کسی است که انکار کند، هری پاتر در نهایت مبلغ نظام سرمایه داری نیز هست؟- می‌تواند برای لحظاتی هم که شده نویسندگان ما را به فکر بیندازد تا حتی برای امتحان هم شده به سراغ ژانرهایی مثل فانتزی هم بروند و توانایی خود در این عرصه‌ها را هم بسنجند؟ البته در همین چند سال اخیر، شاهد گرایش برخی نویسندگان به سمت فانتزی آزاد (در برابر فانتزی ایدئولوژیک که بیشتر نوعی شبه فانتزی است) بوده‌ایم.
۶) نکته دیگر: کتاب در ایران، هنوز رسانه‌ای زنده است، برخی نظریه‌پردازان ما (چه در ادبیات کودک و چه به صورت کلی) معتقد بودند -و شاید هستند- که سایق‌های فرهنگی توده‌، زیر فشار انبوه نیازهای مادی و اقتصادی، فراموش شده‌اند، اینان معتقدند باید برروی نخبگانی تمرکز کرد که هنوز وقت، حوصله و بالاخره علاقه خود را به مسائل فرهنگی از دست نداده‌اند، و قرار است در آینده‌ کارپرداز فرهنگی جامعه ما باشند؛ ولی هری‌پاتر به ما نشان داد که هیچگاه نیازهای فرهنگی تحت‌الشعاع نیازهای اقتصادی قرار نخواهد گرفت، یا اگر بخواهیم منصفانه‌تر بگوییم هنوز در کشور نیازهای فرهنگی وجود دارد، البته چشمان تیزبین پیش از این نیز با مشاهده استقبال حیرت‌آور از فیلم ها و سی‌. دی‌های غیر مجازی که امروزه در کنار خیابان‌ها و کوچه‌ها با ثمن بخس معامله می‌شود، به این نکته پی‌برده‌بودند، اما هری‌پاتر با قیمت نسبتا بالایش و تیراژ ستودنی جلدهای مختلفش این نکته را به رخ بدبین‌ترین فعالان حوزه‌های مختلف فرهنگی ما کشید.
۷) و بالاخره نکته آخر: چند نفر از منتقدان ا. ک. ن ما، اگر از میزان موفقیت هری ‌پاتر آگاه نبودند، این اثر را به لحاظ فنی تایید می‌کردند؟ کدام منتقد حاضر بود روی کتابی که هنوز از میزان موفقیتش آگاه نیست، سرمایه‌گذاری کند؟ و بالاخره اگر نقدی هم از این کتاب منتشر می‌شد، تا چه حد بر میزان موفقیت این کتاب تاثیر می‌گذاشت؟ اگر نگاهی به مجموعه متونی که در مورد این کتاب در اینترنت موجود است بیندازید، متوجه خواهید شد که موفقیت این کتاب تا چه حد مرهون book review نویسانی بوده است که به معرفی و توصیه این کتاب دست زده‌اند، از سوی دیگر نیز شاهد خواهید بود که منتقدان به معنای critic نویسان مطبوعات مختلف، اکنون چه رویکردی به این کتاب دارند و چگونه سعی می‌کنند راز موفقیت این کتاب در فروش را کشف کنند و به دیگران نشان دهند. این را مقایسه کنید با برخوردی که ما، با کتاب‌هایمان چه پیش و چه پس از موفقیت آنها، انجام می‌دهیم. موفقیت هری پاتر، یک درس بزرگ برای منتقدان ما نیز داشت: اینکه جریان نقد، جز از طریق وابستگی به بازار فروش و تاثیر و تاثری که این دو عامل با هم دارند معنایی نخواهد داشت. منتقدان ما، اگر بخواهند حیات حوزه نقد ادبیات ک. ن زنده و پایدار بماند، باید به این نکته وفادار بمانند و سعی کنند، جایگاه خود و ارتباط ارگانیک دو حوزه نقد و بازار ا. ک. ن را احیا کنند.
۸) داستان هری پاتر تمام شد، و چیزی به پایان ماجرای دنباله‌دار انتشار این اثر به زبان فارسی نیز نمانده است، نه نگارنده متن حاضر و نه هیچ کس دیگری، نمی‌تواند با اطمینان بگوید که آیندگان در باب این کتاب چه خواهند گفت، به هیچ طریق نمی‌توان تشخیص داد که آیا هری پاتر «شازده کوچولوی» جدیدی است که تا همیشه در ذهن جمعی جهانیان حضور خواهد داشت یا «ژول ورن» دیگری است که به خاطر برخی شرایط خاص، در مقطع زمانی خاصی مورد توجه قرار گرفته و بعد از چند دهه، توفانش فرو خواهد نشست. اما روی یک نکته می‌توان تاکید کرد، و آن اینکه ماجراهای هری پاتر ایرانی، درس‌های فراوان و نکات شادی‌برانگیز و تاسف‌بار زیادی برای ما به همراه داشت. نکاتی شادی‌آور از قبیل اینکه ما فهمیدیم هنوز هم کتاب می‌تواند رسانه برتر باشد، ادبیات هنوز هم قادر به انجام فعالیت‌هایی است که هیچ ژانر و رسانه دیگری از عهده‌اش برنمی‌آید و نکاتی تاسف‌برانگیز از قبیل اینکه وضعیت سخت‌افزاری ا.ک.ن ایران، هنوز فرسنگ‌ها با شرایطی که بتوان از آن انتظار خلق هری‌پاترها را داشت فاصله دارد، منتقدان ما، بلد نیستند با بازار ارتباطی هدفمند برقرار کنند، سیاستگذاران ما کیلومترها با سیاست‌های مطلوب برای ادبیات کودک و نوجوان فاصله دارند و خلاصه اینکه باید بازهم چشم‌انتظار بمانیم تا هری پاتر دیگری از آن سوی مرزها ظهور کند، تا ما با ترجمه، انتشار، توصیه، تحسین و تایید آن روزگار بگذرانیم.
منبع : روزنامه تهران امروز