پنجشنبه, ۲۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 16 May, 2024
مجله ویستا

نوشتار دو وجهی


نوشتار دو وجهی
از ایران دكتر مصطفی یونسی نیز در این همایش شركت داشت كه مقاله خود را با نام سبك نوشتاری گزنفون: نوشتار دو وجهی ارائه كرد. در اینجا خلاصه ای از این مقاله را با هم می خوانیم. (دكتر مصطفی یونسی، عضو هیات علمی دانشگاه تربیت مدرس است.)
یك عامل اولیه، اما ضروری برای دستیابی و فهم هرگونه متن، داشتن فهمی درباب سبك یا نوشتار آن است. برداشت مذكور می تواند پیش یا بعد از خودش صورت گرفته و با روش های متعدد و متنوعی به دست آید، اما هرگونه برداشت از متن باید متوازن و معتدل باشد؛ یعنی از تك بعد نگری و پشتیبانی له و علیه یك بعد، فاصله داشته باشد. بر این اساس، در مقاله حاضر در پی آن هستیم كه به دور از هرگونه برچسب، سبك نوشتاری او را استخراج كنیم و از دل آن روشی مناسب برای فهم متون وی ارائه كنیم.به منظور تحقق هدف بالا، بر كتاب خاطرات سقراطی ، كتاب چهارم، فصول پنج و شش تمركز می كنیم. به نظر می رسد كه این دو فصل، زمینه ساز روش گزنفون هستند. درباره بررسی موردی جهت پیاده كردن و اثبات روش مذكور در خود این متن نشانه های صریح و ضمنی و عباراتی وجود دارد كه هدف مورد نظر ما را برآورده می سازند.به عبارت دیگر، در یك متن یا روایت نوشتاری در باب روش، در عین حال می توان شواهد مثبت و ایجابی كه از روش بازسازی شده و اعمال مولف متن حكایت دارند را به دست آورد، اما جدای از این نكته من دفاعیه سقراط را به عنوان موردی مناسب انتخاب كرده ام و به بررسی آن می پردازم.
الف: كتاب خاطرات سقراطی : مبحث روشی
نكته حائز توجه و دقت آن است كه موضوع كتاب چهارم رساله خاطرات سقراطی ، آموزش و تربیت (به معنای كلی و عام آن) است كه با خواندن متن و جلو رفتن، سه وجه تربیت خود را نشان می دهند یا برجسته می شوند: تربیت شخصیت و منش، كنش، فكر‎/ گفتار. پس آموزش به معنای فراگیر آن نیازمند تربیت تركیبی و ارتباطی شخصیت از طریق اعتدال ، تربیت كنش و فعالیت (با اولویت و برتری آن به اندیشه و گفتار) از طریق كنترل خود یا خودانضباطی و در نهایت، تربیت فكر و گفتار منوط و وابسته به توانایی استدلال و تعریف درست است.
اگرچه هر متن مورد بررسی می تواند جنبه های اخلاقی، عملی و لوگوسی (به هر دو معنای اندیشه و كلامی) داشته باشد، اما در این مقاله فقط بر آخرین وجه متمركز خواهیم شد.در این راستا در قدم اول باید به یك اصطلاح بپردازیم. می توان گفت كه اصطلاح dialegesthai دلالت بر نوعی دسته بندی كردن و تمایزگذاری بنا به ویژگی موضوع مورد نظر دارد. در این راستا، گزنفون در فصل پنج كتاب چهارم روایت می كند كه برای سقراط این اصطلاح رویه و عمل ملاقات دوستان و نزدیكان برای شور و تبادل نظر است، پس به طور ضمنی اصطلاح مورد بررسی توامان اشاره به دسته بندی كردن یا بحث در باب مسائل بر اساس نوع آنها دارد. از این رو اندیشه و گفتار یا كلام نوشتاری یا دیالكتیك بر پایه دسته بندی كردن موضوعات قرار دارد. یك نمونه نسبتا مناسب برای این گفته ما، می تواند جملات آغازین فصل هفت كتاب چهارم باشد كه بیانگر توجه عمیق و بی نظیر سقراط به دانش دوستان و همراهان خود بوده و بر این اساس است كه سقراط آموزش یا راهنمایی خود را ارائه می كند، اما این تمام ماجرا نیست، زیرا وی در ادامه، dialegesthai را با دانش پیوند داده و برای دستیابی به این مهم، تعاریف و روش تحلیل مناسب را پیش می كشد. بر این اساس، اندیشه و گفتار خوب یا هنر دیالكتیك به تعریف درست اصطلاحات بستگی دارد كه گزنفون این نكته را با مثال های تحلیلی مفاهیمی چون عدالت، خیر، زیبایی، شجاعت، دینداری و اشكال حكومت (در فصل هشت كتاب چهارم) نشان می دهد كه مثال های مذكور زمینه را برای استقرا و فرض یا فرضیه به عنوان نتیجه فصل شش فراهم می سازند كه صدالبته در اینجا نكته اصلی، روشی در باب سبك نوشتاری گزنفون نیز پیش كشیده شده است. بر اساس روایت وی از یك سو، هر زمانی كه افراد در بحث با او در باب موضوعی از ارائه استدلال روشن درمی مانند یا به اظهار یك مطلب و نه اثبات آن اكتفا می كنند، وی كل بحث را به تعاریف لازم برای بحث در باب آن موضوع خاص بازمی گرداند. اما از یك سو، هر وقت كه خود گزنفون در باب مسئله ای بحث می كند، بحث را با قدم هایی چند برای كسب رضایت كلی پیش می برد و این را تنها روش مطمئن قلمداد می كند. بر این اساس، هر موقع كه او بحث را شروع می كند، از مستمعین خود رضایت و موافقت بیشتری به دست می آورد. بر اساس این سخنان می توان استنباط كرد كه بر اساس تفاوت مباحثه گران، دو نوع روش داریم؛ اولا برخی از افراد یا مباحث كنندگان از عبارات قطعی استفاده می كنند یا توسط آنها سخن می گویند و می نویسند و تنها هدفشان نیز متقاعد ساختن مستمعین خود در باب یك موضوع است ولیكن، افراد دیگری نیز هستند كه عبارات و گزاره های آزمودنی به كار می برند و با آنها سخن می گویند و می نویسند و هدفشان آن است كه به طریق جمعی به حقیقت یك موضوع دست پیدا كنند.
به معنایی خاص، ایده دو وجهی بودن با چارچوب كلی متن خاطرات سقراطی نیز تناسب دارد، زیرا گزنفون در شرح یا روایت خود، شناخت شخصی و مستقیم خود از سقراط و نیز عبارات خاص را كه در رد و نفی اتهامات مطرح شده از سوی مدعیان و افراد مخالف سقراط نیز مطرح می كند، مورد اشاره قرار می دهد.از این رو از یك طرف می خواهد حقیقت را درباره سقراط بگوید، از دیگر سو می خواهد برخی از حملات و اتهامات مطرح شده در قبال یك شخص خاص را رد كند، اگرچه در هر دو مورد وی به نحو ایجابی و سلبی نفع رسان است. پس در هر صورت وی باید به دو طریق مختلف سخن بگوید و بنویسد.
ب) دفاعیه سقراط در برابر هیات منصفه: مبحث محتوا
می توان كتاب خاطرات سقراطی و دفاعیه سقراط را به مثابه نمادهای روشی و محتوایی روش مورد بررسی قرار داد. اگرچه می توان آنها را به عنوان دو كل تمام نیز مورد بررسی قرار داد و دو سبك متفاوت روایتی و نوشتاری وی را نشان داد.بر این اساس، مورد اول نمونه روایت آن چیزی است كه انسانی به نام گزنفون شنیده یا سقراط بیان كرده است، اما در مورد دوم فردی به نام هرموگنس وجود دارد كه آنچه را سقراط گفته، به یاد می آورد. از این نكته مهم و اولیه، به صورت مستقل نیز می توان نوشتار دو وجهی را در متن دفاعیه سقراط نیز نشان داد.خصوصا آنكه موضوع این اثر بهترین طریق زندگی (به عنوان مهمترین و ابری ترین موضوع انسان ها) است كه این نكته مسئله عرضه و بررسی سبك نوشتاری را بارز كرده و ما را از اخذ یك منظر ادبی صرف به سبك نوشتاری گزنفون برحذر می دارد.بر این اساس اكنون می خواهیم بحث را با اصطلاح مهم و محوری "megalegoria" شروع كنیم؛ مفهومی ترجمه ناپذیر كه با روش پیشنهادی در خاطرات سقراطی مرتبط بوده و در عین حال در جملات آغازین دفاعیه سقراط به چشم می خورد. ترجمه واژه مذكور بستگی به برداشت حضار و مستمعین دارد. برخی آن را گفتار اغراق آمیز و دهن پركن و برخی دیگر كلامی والا و برخی هر دو معنی را تعبیر می كنند. این تعابیر چگونه ممكن است ظاهرا مفهوم زیستن و بهترین شیوه زندگی به عنوان موضوع این اثر را به مفاهیم عدالت و دینداری باید متصل كرد. براساس این گفته، زندگی و زیستن، معنایی اخلاقی و جمعی و نه زیست شناختی دارند. از این رو زیستن بدون عدالت و دینداری، اگرچه زندگی زیست شناختی است، اما زندگی اخلاقی نیست. به تعبیر دیگر زندگی غیراخلاقی زندگی نیست، بلكه مرگ است. تمایز و تضاد این دو و برداشت از زندگی و زیستن می تواند كلام و سخن در باب آنها را اغراق آمیز و والا بسازد، از این رو حضار و مستمعین، نقش اساسی و كلیدی را در ترجمه دو وجهی این قبیل گفته ها در باب زندگی خوب دارند. اگر این طور است، پس باید به هرموگنس به عنوان راوی مستقیم این دفاعیه كه گزنفون روایت او را روایت می كند، توجه زیادی كنیم. این عمل و وظیفه كه در درجه اول خصوصیات هرموگنسی را آشكار و علنی می سازد، می تواند زمینه ساز ویژگی های گفتار سقراط و فهم و برداشت هرموگنسی از آن شود و نهایتا نقش گزنفون در نگارش این روایت را نشان دهد. همان گونه كه در دفاعیه سقراط گفته شد، هرموگنس سقراط را آنگونه كه برای او ظاهر شده و نه آنگونه كه برای گزنفون می نماید نقل می كند و در این چارچوب گزنفون در متونی متفاوت به ویژگی های هرموگنس اشاره می كند. جالب آن است كه تصویر كلی گزنفون از هرموگنس نشانگر وجود شخصیتی مركب است.
اینكه وجود شخصیتی كه از برخی جهات نقص دارد، اما دارای غرور زیاد و اعتقاد به نزدیكی با خدایان است از وی شخصیتی می سازد پیوندی و تركیبی كه در ارتباط با آنچه كه او دارد، یعنی غرور و دینداری و آنچه كه ندارد، یعنی اعتدال و میانه روی، قرار می گیرد. بر این اساس می توانیم بگوییم كه هرموگنس مستمعی خاص و تركیبی بوده و برداشت خاصی از megalegoria سقراط دارد. مضافا، سقراط در صحبت با وی این ممیزه او را مورد توجه قرار داده است، اما با وجود عنایت سقراط به این شخصیت، وی این كار را ممكن می داند كه به عنوان عمل تربیتی، هرموگنس را از این حالت به حالتی بهتر تغییر و انتقال دهد.
اما در این میان نقش گزنفون چیست جالب آنكه به مانند سقراط، گزنفون نیز به شخصیت تركیبی هرموگنس توجه داشته و در عین حال می خواهد همان هدف تربیتی سقراط را در انتقال هرموگنسی به وضعیت بهتر، عملی سازد، ولیكن می خواهد این كار را از طریق سبك نوشتاری دو وجهی (و نه گفتار) به انجام برساند. این یعنی آنكه وی می خواهد با نوشتار خود به صورت توامان دو كار را به انجام برساند، كاهش و تخفیف نكات منفی یك حالت یا بخش از شخصیت او (نظیر انزوا، غرور، جاه طلبی) و در عین حال می خواهد كیفیات حالت دیگر این فرد تركیبی (نظیر استقلال، آزادی، زندگی ساده و پرسش گری) را پیشرفت و توسعه دهد.پس گزنفون توانایی آن را دارد كه برای افراد متفاوت، متفاوت بنویسد، اگرچه مستمعی مثل هرموگنس در خود هر دو حالت را توامان دارد. در یك چارچوب كلان از یك سو، وی با نگارش می خواهد به تایید و پذیرش یك ایده برسد، اما از دیگر سو، با نوشتن می خواهد به حقیقت رسیده و آن را بشناساند.از این رو منطق و سبك نوشتاری دو وجهی گزنفون بر اساس تفكیك و تمایز بین باور و حقیقت با توجه به تفاوت میان مستمعین استوار است، اما سبك مذكور تنها یك ایده ادبی نیست، بلكه كنشی تربیتی و انتقالی است.
منبع : روزنامه همشهری