پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

غول - The Ghoul


غول - The Ghoul
سال تولید : ۱۹۷۵
کشور تولیدکننده : انگلستان
محصول : کوین فرانسیس
کارگردان : فردی فرانسیس
فیلمنامه‌نویس : جان الدر
فیلمبردار : جان ویلکاکس
آهنگساز(موسیقی متن) : هاری رابینسن
هنرپیشگان : پیتر کوشینگ، جان هرت، الکساندرا باستدو، استوارت بوان، ورونیکا کارلسن، دان هندرسن، گوئن واتفورد و ایان مکلوچ.
نوع فیلم : رنگی، ۸۸ دقیقه.


دهه 1920. هنگام بازگشت از یک مهمانی، «بیلی» (بوان)، «دافنی» (کارلسن)، «جفری» (مکلوچ) و «آنجلا» (باستدو) به سمت «لندزاِند» مسابقه می‌گذارند. در بین راه بنزین سواری «بیلی» (که «دافنی» آن را می‌راند) تمام می‌شود و وقتی او به جست‌وجوی بنزین می‌رود، «تام» (هرت)، باغبان «دکتر لارنس» (کوشینگ)، «دافنی» را می‌رباید. «دکتر لارنس» سابقاً کشیش بوده که در هند، ایمانش را از دست داده است. «دافنی» از دست «تام» فرار می‌کند و به خانه «دکتر لارنس» می‌رود. «تام» سپس برای آوردن «بیلی» می‌رود، اما به جای آن سواری و راننده را از پرتگاه پرت می‌کند. وقتی به «دافنی» می‌گویند که «بیلی» به لندن بازگشته، او با بی‌میلی‌ در تخت‌خواب دراز می‌کشد، اما بعدتر «آیاه» (واتفورد)، خدمتکار هندی «دکتر لارنس» وحشیانه او را با چاقو می‌کشد. «جفری» و «آنجلا» سعی می‌کنند رد همراهان گم شده‌شان می‌دهد به‌زودی «تام»، «آنجلا» را نیز می‌رباید. «جفری» که حدس می‌زند او باید به خانه‌ای در همان نزدیکی رفته باشد، به خانه «دکتر لارنس» می‌رود و «تام» می‌گوید که دیده «آنجلا» سوار اتوبوس شده است اما «جفری» که با این جواب قانع نشده، به زور «تام» را مجبور به گفتن واقعیت می‌کند؛ او اعتراف می‌کند که «آنجلا» در همان دوروبر است و اینکه «دکتر لارنس» مخلوقی غول مانند را که از گوشت انسان تغذیه می‌کند نگه می‌دارد. «جفری» به خانه باز می‌گردد و با «دکتر لارنس» روبه‌رو می‌شود که می‌گوید «غول» (هندرسن) پسر خودش است. «جفری» در تلاش برای وارد شدن به اتاق «غول» کشته می‌شود و «تام» نیز وقتی می‌خواهد به «آنجلا» هتک حرمت کند، به دست «غول» از بین می‌رود. در اینجا «دکتر لارنس» پیش از اینکه «غول» مشکلات بیشتری درست کند، به او شلیک می‌کند.
* اگرچه عنوان فیلم غول است و وجود او عنصر اصلی داستان به‌شمار می‌رود، لیکن در بیشتر فیلم خبری از او نیست. اما آرام‌آرام ظاهر می‌شود و ابتدا از کمر به پائین نشان داده می‌شود: دو پای آغشته به خون. با وجود این، زمانی که در دقایق پایانی، تمام پیکر روی پرده تصویر می‌شود، تماشاگر در می‌یابد که این همه مدت را بیهوده انتظار کشیده و در واقع هیچ شباهت «غول‌مانندی» میاان این موجود - که ابداً ترسناک نیست - و تصورات اولیه خودش وجود ندارد؛ و احتمالاً فقط موفقیت هارت در جان بخشیدن به شخصیت پلیدی که نقش او را ایفا کرده، تا حدودی راضی‌اش می‌کند.