دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

اخلاق و اعتباریات


اخلاق و اعتباریات
علامه طباطبایی جدا از آنچه به مناسبت های مختلف در تفسیر شریف المیزان در باب فلسفه اخلاق آورده حداقل سه اثر كوتاه و مستقل در این باره به یادگار نهاده و آنها عبارتند از:
۱- مقاله ای با عنوان «ادراكات اعتباری» كه در ردیف ششم از مقالات چهارده گانه «اصول فلسفه و روش رئالیسم» آمده و حواشی استاد بزرگوار، مرحوم شهید مطهری در ذیل آن قرار دارد و بر فایده همه قسمت ها به ویژه آنچه به فلسفه اخلاق مربوط است، افزوده است.
۲- رساله ای به عربی با عنوان «الاعتباریات» كه در ضمن مجموعه رسالاتی با نام «رسائل سبعه» به چاپ رسیده است.
۳- رساله «انسان در دنیا» كه ضمن كتابی با عنوان «انسان از آغاز تا انجام» جمع آوری شده و نخستین فصل آن بر محور فلسفه اخلاق قرار دارد.در این مقاله می كوشیم تا به یكی از بنیادی ترین سؤالات فلسفه اخلاق یعنی؛ مبحث اعتباریات با استفاده از آثار سه گانه فوق پاسخ دهیم.
از دورترین زمان كه متكلمان معتزلی و اشعری در مقابل یكدیگر قرار گرفتند، مسأله ای با عنوان «حسن و قبح عقلی افعال» مطرح شد. پرسش این بود كه: آیا شایستگی و ناشایستگی كردارهای اختیاری انسان، مدلول حكم عقل است یا ملاك شرعی دارد؟
دو تفاوت مهم میان این پرسش تاریخی و آنچه ما به عنوان سؤال مهم فلسفه اخلاق مطرح كردیم قابل چشم پوشی نیست: نخست این كه نقطه مقابل حسن و قبح شرعی بود كه اولی نظر معتزله و شیعه و- اندكی دیرتر- نظر اكثر فلاسفه بود و دومی توسط اشاعره جانبداری می شد، اما امروز علاوه بر حسن و قبح شرعی منابع دیگری از قبیل اجتماع نیز مطرح است، چنان كه به فاصله چندین قرن پیش از آن چالش كلامی نوع دیگری از حسن و قبح در میان فلاسفه، به ویژه اپیكوریان مطرح بود كه با ملاك لذت شناخته می شد.تفاوت دوم این است كه در آن زمان هر دو طرف كلامی، یعنی معتزله و اشاعره، حسن و قبح را مطلق می دانستند، یكی به حكم عقل كه حاكم كلی علی الاطلاق است و دیگری به حكم خداوند كه سخنش واحد، ثابت و مطلق و غیرمتغیر است، هرچند بر اساس اصالت اراده باشد، اما امروز نتیجه مهمی كه در پرسش سوم مطرح شد، یعنی اطلاق و نسبیت حكم اخلاقی به عنوان یكی از بارزترین نتایج سؤالات اول و دوم در نظر گرفته می شود.به هر حال به جهت رعایت اختصار از نقل مستقیم گفته های گذشتگان از اهل كلام و فلاسفه اسلامی خودداری می كنیم و خواننده را به منابعی كه در پاورقی آمده است، ارجاع می دهیم.پیش از آن كه سخن علامه طباطبایی و طرح اخلاقی ایشان را در ادامه سخنان گذشتگان قرار دهیم، شاید توضیح چند اصطلاح متقابل ضرورت داشته باشد. متقدمان «حسن و قبح عقلی» را در مقابل «حسن و قبح شرعی» قرار می دادند. تعبیر «عقلی» در اشاره به «اصالت عقل» حتی در اوامر و نواهی الهی بود و مقصود از «شرعی» این بود كه اوامر و نواهی الهی بر اساس «اراده الهی» صادر می شود و خود تعیین كننده و مبدأ حسن و قبح است. گروه نخست، در واقع می گفتند در ذات فعل، حسن و قبح نهفته است، عقل آن را كشف می كند و شعر نیز بر اساس واقع و عقل حكم می دهد، اما گروه دوم می گفتند در ذات فعل هیچ واقعیتی كه ملاك حسن یا قبح باشد، نیست و این، امر یا نهی صادر از ناحیه الوهیت است كه منشأ حسن یا قبح فعل می شود.
اعتباریات
عناوین «اعتبار» و «اعتباریات» كه در فلسفه به كار می رود و سابقه طولانی دارد، اعم از بحث اخلاق و حكمت عملی است. در فلسفه، «اعتبار» در مقابل «حقیقت» و «اعتباریات» در مقال «حقایق» قرار دارد. بیان مطلب، به صورت كلی این است كه موجود بر دو قسم است؛ حقیقی و اعتباری. موجود حقیقی با صرف نظر از افكار، اندیشه ها، نیازها و تصورات و تصدیقات ما وجود دارد، مانند رشته كوه های البرز برای مردم تهران و شمال ایران و قله اورست برای مردم جهان و مانند بسیاری از واقعیات دیگر، اما اعتباریات به هستی هایی گفته می شود كه وجود واقعی ندارند، ولی بر حسب نیازهای مختلف افراد و جوامع بشری، با استفاده از واقعیات و موجودات حقیقی، به صورت ذهنی و ساخته و به تعبیر دیگر «اعتبار» می شوند و بر وجود اعتباری آنها آثاری مترتب می شود. اعتباریات در بسیاری از قلمروها یافت می شوند، ولی ما می توانیم بسیاری از نمونه های روشن آنها را- به عنوان مثال هایی نزدیك به هدف این مقاله- در قلمرو حقوق ملاحظه كنیم. برای مثال زوجیت یا رابطه زن و شوهری و مالكیت اموری نیستند كه واقعیت عینی و خارجی داشته باشند، اما اولی میان یك زن و یك مرد، برحسب نیازهای معین و چه بسا با تشریفات مفصل، اعتبار می شود و از آن پس بسیاری از آثار مهم مانند حلال زاده بودن فرزند بر آن مترتب می شود. مالكیت نیز واقعیت عینی ندارد، بلكه رابطه ای است كه میان یك انسان و یك شیء خاص، مانند منزل، اتومبیل و كتاب، با تشریفات مختصری مفروض می شود و آثار ثانوی دیگری از قبیل جواز استفاده و بخشش، بر آن مترتب می شود.
رابطه اعتباریات با اخلاق
در اینجا صحبت بر سر این است كه ملاك حكم اخلاقی چیست؟ و این كه عملی را شایسته، ناشایسته می شماریم، بر چه اساس است؟ بیشتر متكلمان اسلامی و فلاسفه می گفتند، ذات فعل چنان است كه اتصاف به شایستگی و ناشایستگی را توجیه می كند و در پی آن حكم اخلاقی به رجحان یا وجوب فعل یا ترك یا تساوی دو طرف، از سوی مرجع تشخیص دهنده این صفات صادر می شود. برخی از فرقه های كلامی مثل اشاعره نیز معتقد بودند كه ذات فعل از این جهت عاری از هرگونه اقتضاست، اما به اراده الهی موصوف به شایستگی و ناشایستگی می شود و این روند را متدینان از طریق صدور امر و نهی دینی و ابلاغ، توسط پیامبر كشف می كنند. این سخن را اشاعره بدین طریق می گفتند اما امروز می دانیم كه بدون توسل به اراده الهی نیز می توان چنان سخنی را گفت و در آن صورت مرجع اعتبار شایستگی امری یا مقامی غیر از خداوند است كه به گونه ای مرجعیت یافته است. برای مثال، شماری از قوانین موضوعه توسط مجالس قانونگذاری در جوامع غیردینی همین وضعیت را دارند، یعنی موضوع آنها به خودی خود موصوف به شایستگی و ناشایستگی نبوده و متعلق الزام به فعل یا ترك نیز نیست، اما با وضع قانون دارای- مثلاً- وصف شایستگی و متعلق الزام قانونی می شود.
سخن علامه
علامه طباطبایی، برحسب آنچه از برخی نوشته های ایشان مستفاد می شود، معتقدند شایستگی و ناشایستگی اخلاقی از قبیل اعتباراتی است كه در پی نیازهای فردی و جمعی صورت می گیرد و ذات فعل به خودی خود عاری از چنان ویژگی هایی است. ایشان فصل های دوم و سوم از مقاله نخست از رساله اعتباریات و نیز صفحات متعددی از مقاله ادراكات اعتباری را به این مطلب اختصاص داده و اعتباریات مربوط به زندگی را به دو قسمت، قبل الاجتماع و بعدالاجتماع، تقسیم می كنند. تفاوت این دو این است كه اولی مقید به اجتماع نیست، ولی منافات با آن نیز ندارد، اما دومی مقید به تشكیل اجتماع است. ایشان اعتبارات اخلاقی را در ذات خود قبل الاجتماع می دانند، به این معنا كه پیش از ورود به اجتماع نیز مواردی برای اعتبار خوبی و بدی اخلاقی هست، اما برخی از اعتبارات نیز در گروه تشكیل اجتماع است، برای مثال اگر حفظ سلامتی بدن موضوع یك حكم اخلاقی باشد و عملی شایسته شمرده شود، تقیدی به حضور در جمع ندارد، ولی وفای به عهد جز - حداقل- بین دو نفر مصداق نمی یابد.
اعتبارات قبل الاجتماع، به نظر علامه در وجوب و حرمت و اعتبارات متوسط میان این دو خلاصه می شوند و از این طریق است كه احكام پنج گانه شرعی اصطلاح شده و نظیر آن به صورتی ساده تر در اخلاق متداول شده است. اینها «اعتبارات عام» هستند و در مقابل آن اعتبارات خاص یا بعدالاجتماع قرار دارد كه به نظر ایشان در پنج قسم عمده خلاصه می شوند و یكی از آنها اصل تشكیل زبان است. اعتبارات عام، حداقل در اصول خود در تمام جوامع به طور یكسان جریان می یابند. برای مثال در همه جوامع و نزد همه افراد، ظلم نكوهیده و عدل پسندیده است، اما اعتبارات خاص یا بعدالاجتماع، در جوامع مختلف تفاوت می پذیرند، چنانكه زبان ها و لهجه ها فرق دارند.
دكتر سید صدر الدین طاهری
منبع : روزنامه همشهری


همچنین مشاهده کنید