جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

انتقاد


انتقاد
در روزگار گذشته که معاملات مردم با مسکوک نقره انجام می‌شد کسانی خیانت می‌کردند، سرب را به‌صورت پول رایج سکّه می‌زدند، با پول‌های نقره مخلوط می‌نمودند، و به‌جریان می‌گذاردند. گاهی یک کیسه مسکوک نقره حاوی چند عدد سکّهٔ سرب بود. کسی‌که می‌خواست نقد خود را خالص کند و سکّه‌‌های قلب را از آن خارج سازد به‌صرّاف آزموده مراجعه می‌کرد و کیسهٔ پول را در اختیار وی می‌گذارد تا انتقاد نماید. او محتوی کیسه را بررسی می‌نمود و نقره و سرب را از هم جدا می‌ساخت. در لغت عرب صّراف سکّه‌شناس را منتقِد می‌گویند و عمل جداسازیش را انتقاد.
شاعری قصیده‌ای می‌سازد و برای آن‌که به‌نقائص اشعار خود واقف شود آن‌را نزد استاد شعر می‌برد و از وی درخواست انتقاد می‌کند. استاد، اشعار را با دقّت می‌خواند، نقاط ضعف آنها را از نظر ادبی توضیح می‌دهد، و قصیده را اصلاح می‌کند. استاد شهرشناس منتقد است و عمل اصلاحش انتقاد.
انتقاد بجا، از وسائل شناخت درست و نادرست است. انتقاد، مردم را واقع‌بین می‌سازد، افکار و اعمالش را اصلاح می‌کند، راه رشد و ترقّی را به روی فرد و جامعه می‌گشاید، و زمینهٔ تعالی و تکامل آنان را فراهم می‌آورد.
در تعالیم الهی، اهمّیّت انتقاد و لزوم آن به اعتبار موضوعی که مورد انتقاد واقع می‌شود متفاوت است.
آئین‌ اسلام، انتقادهای قانونی و اخلاقی را از وظائف مسلمین شناخته و به این پرسش که: (آیا باید از دگران انتقاد کرده یا نه؟) پاسخ مثبت داده است، ولی برای آن‌که افراد در تذکّرات خود تندوری نکنند، از مرز حقّ و مصلحت فراتر نروند، و بنام انتقاد باعث هتک و تحقیر دگران نشوند شرائطی را مقّرر نموده است. پیروان اسلام مکلّفند در چهارچوبهٔ آن شرایط انتقاد کنند، عیوب و نقائص برادران خود را تذّکر دهند، و موجبات رستگاری و سعادت آنان را فراهم آورند.
● شرایط انتقاد
۱. آگاهی و آشنائی کامل
اوّلین شرط انتقاد صحیح آنست‌که منتقد، منع قانونی یا قبح اخلاقی مطلب مورد انتقاد را به‌خوبی شناخته باشد و با علم و آگاهی آن‌را تذکّر دهند نه آن‌که از روی حدس و گمان سخن بگوید. چه بسا افراد نادان پیش خود مباحی را گناه تلقّی می‌کنند و به‌عنوان نهی از منکر دگران را از آن کار منع می‌نمایند یا آن‌که عمل روائی را ناروا و خلاف اخلاق می‌پندارند و اشخاص را مورد انتقاد قرار می‌دهند. و احیاناً باعث گمراهی افراد ناآگاه می‌شوند و از طرف دیگر جهل و بی‌اطّلاعی خود را آشکار می‌سازند و موجبات هتک و تحقیر خویش را فراهم می‌آورند.
محمد بن منکدر می‌گوید: روزی در ساعت شدّت گرمی هوا به‌خارج مدینه رفته بودم. دیدم امام باقر (علیه‌السلام) در آفتاب سوزان سرگرم کار کشاورزی است و چون سمین بود به دو نفر از خدمتگزاران تکیه داده بود و در حالی‌که عرق از پیشاپیش می‌ریخت به کارگران دستور می‌داد. با خود گفتم پیرمردی از بزرگان قریش در این ساعت و با این حال در طلب دنیا است، تصمیم گرفتم او را موعظه کنم. پیش رفتم سلام کردم و گفتم آیا شایسته است یکی شیوخ قریش در هوای گرم، با این‌حال از پی دنیاطلبی باشد؟ چگونه خواهی بود اگر در این‌موقع و با چنین حال مرگت فرا رسد و حیاتت پایان پذیرد؟ حضرت دست‌های خود را از دوش خدمتگزاران برداشت و فرمود:
به خدا قسم اگر در این حال بمیرم در حین انجام طاعتی از طاعات خداوند جان سپرده‌ام. من می‌خواهم با کار وکوشش، خود را از تو و دگران بی‌نیاز سازم. زمانی باید بترسم که مرگم در حال گناه فرا رسد و با معصیت الهی از دنیا بروم. محمّد بن منکدر عرض کرد مشمول رحمت الهی باش، من می‌خواستم شما را تصیحت گویم شما مرا موعظه کردی.
(لَوْ جٰاءَ نی وَاللهِ الْمَوْتُ وَ اَنَا فی هٰذِهِ الْحٰالَهِٔ جٰاءَ نی وَ اَنَا فی طٰاعَهٍٔ مِنْ طٰاعٰاتِ اللهِ اَکُفُّ بِهٰا نَفْسی عَنْکَ وَ عَنِ النّٰاسِ وَ انِمَّٰا کُنْتُ اَخٰافُ الْمَوْتَ لَوْجٰاءَ نی وَ اَنَا عَلیٰ مَعْصِیَهٍٔ مِنْ مَعٰاصِی اللهِ فَقُلْتُ یَرْحَمُکَ اللهُ اَرَدْتُ اَنْ اَعِظَکَ فَوَعَظْتَنی) (بحار، جلد ۱۱، ص ۸۲)
۲. هدف انتقاد و عمل باشد نه شخص
معمولاً در انتقادهای اخلاقی سخنان منتقد به دو هدف اصاب می‌کند: یکی عمل است که آن را نادرست تشخیص می‌دهد و خاطرنشان می‌سازد و آن دیگر شخصی است که عمل نادرست را انجام داده و مورد انتقاد واقع می‌شود. آنچه در نقد و بررسی، دردناک و سنگین است و می‌تواند باعث خشم و خشونت و حتّی کینه و عداوت شود ضربهٔ روحی و آسیبی است که به حبّ ذات و غرور شخص مورد انتقاد وارد می‌آید. گرچه او در مقام دفاع، بظاهر از عملی که انجام داده است سخن می‌گوید و برای اثبات صحّت آن دلیل می‌آورد ولی در واقع از خود دفاع می‌کند و برای حفظ شخصیّت و اعتبار خویش تلاش می‌نماید.
برای آنکه انتقاد، به حبّ ذات اشخاص آسیب نرساند و آنان را به مقاومت و لجاج وادار نکند باید منتقد طوری سخن بگوید و گفته‌های خود را به‌شکلی القاء نماید که هدف اصلی انتقادش عمل نادرست باشد نه عامل آن. در این‌صورت که تذکّرات اصلاحی مفید واقع می‌شود و نتیجهٔ مطلوب عاید می‌گردد.
امام محمد باقر (علیه‌السلام) با شخصی طرف مکالمه شد و او زیاد حرف زد حضرت به وی فرمود: آیا کلام را کوچک و ناچیز می‌شمری؟ بدان که خداوند پیامبران خود را با طلا و نقره مبعوث نفرموده بلکه آنان‌ را با سرمایهٔ سخن، مأمور دعوت مردم کرد و حضرت باریتعالیٰ خود را به‌وسیلهٔ کلام و از راه آیات و نشانه‌های آفرینش به مردم شناسانده است.
امام (علیه‌السلام) از شخص پرحرف سخنی نگفت و او را مستقیماً هدف انتقاد قرار نداد، و همچنین پیرامون زیاد حرف زدنش چیزی نفرمود و با صراحت متعّرض این صفت مذموم نشد تنها ارزش و اهمّیّت کلام را خاطرنشان ساخت و به وی فهماند سخن را کوچک نشمار و این سرمایهٔ گرانقدر را که در اختیار داری بی‌مورد و نابجا بکار مینداز، آن‌ را مغتنم بدار، و در مواقع لازم به اندازه‌ای که مقتضی است صرف کن و با این بیان مؤدّب و حکیمانه، پرحرفی آن مرد را به‌طور غیرمستقیم مورد انتقاد قرار داد.
شقرانی در عصر حضرت صادق (علیه‌السلام) زندگی می‌کرد. او با آن‌که خود را از دوستان و پیروان آن اهل بیت علیهم السّلام می‌دانست شراب می‌خورد و به این گناه بزرگ آلوده بود. روی اما علیه‌السلام در رهگذر تنها با وی برخورد کرد: برای آن‌که از عملش انتقاد کند و از شرب خمرش باز دارد آهسته به او فرمود:
(اِنَّ الْحَسَنَ مِنْ کُلِّ اَحَدٍ حَسَنٌ وَ اِنَّهُ مِنْکَ اَحْسَنُ لِمَکٰانِکَ مِنّٰا وَ اِنَّ الْقَبیحَ مِنْ کُلِّ اَحَدٍ قَبیحٌ وَ اِنَّهُ مِنْکَ اَقْبَحُ )(بحار، جلد ۱۱، ص ۲۰۹)
عمل خوب از هر کس که باشد خوب است و از تو خوب‌تر زیرا وابسته بمائی و عمل بد را هر کس انجام دهد بد است و از تو بدتر و ناپسندتر.
امام صادق (علیه‌السلام) نه تنها شقرانی را هدف مستقیم انتقاد قرار نداد و با نکوهش خود، او را تحقیر نکرد بلکه ازجهت وابستگی به اهل بیت (علیه‌السلام) احترامش نمود و برتری وی را نسبت به دگران گوشزد فرمود بعلاوه کارهای خوب و بدش را یک‌جا نام برد و بدون آنکه گناه شرب خمرش را صریحاً بازگو کند از آن انتقاد نمود و بطور کنایه قبح عملش را خاطرنشان ساخت و تأثیر این قسم انتقاد در مردم فهمیده و دانا به‌مراتب بیشتر از انتقاد واضح و صریح است.
علی (علیه‌السلام) فرموده: لغزش شخص عاقل را با کنایه تذکّر دادن برای او از ملامت صریح دردناک‌تر است.
(عَنْ عَلِیٍّ عَلَیْهِ‌السَّلٰامُ قٰالَ : تَلْویحُ زَلَّهٍٔ الْعٰاقِلِ لَهُ اَمْضُّ مِنْ عِتٰابِه ) (غررالحکم، ص ۳۴۸)
● گونه‌های عملی انتقاد
بررسی و انتقاد به چند صورت قابل عمل است و هر یک از آن صُوَر می‌تواند به نوبهٔ خود اندیشه‌های درست را از نادرست تمیز دهد، اخلاق پسندیده را از ناپسند جدا کند، اعمال روا را از ناروا تفکیک نماید، و زمینهٔ اصلاح عیوب و نقائص را فراهم آورد.
▪ اول: شایسته است هر فردی منتقد خود باشد، افکاری که دارد با موازین حقّ و فضیلت بسنجد، صحیح و سقیم آنها را بشناسد، و فکر پلید را از صفحهٔ خاطر بزداید. هچنین گفتار و رفتار خویش را با دقّت بررسی کند، خوب و بد آنها را تمیز دهد، بدی‌ها را ترک گوید، و خود را منزّه سازد. این قسم انتقاد بهترین، آسان‌ترین، و مؤثّرترین وسیلهٔ برطرف ساختن سیّئات اخلاقی و اعمال ناپیند است و اولیاء گرامی اسلام به پیروان خود توصیه کرده‌اند که در راه خودسازی از این روش استفاده نمایند.
حضرت حسین (علیه‌السلام) فرموده:
از عوامل ارشاد مرد عالم اینست که خود، گفتهٔ خویش را مورد انتقاد قرار دهد، حقائق را از جهات مختلف ببیند و از آنها آگاه گردد.
(عَنْ‌الْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلٰامُ قٰالَ: مِنْ دَلٰائِلِ الْعٰالِمِ انْتِقٰادُهُ لِحَدیثِهِ وَ عِلْمُهُ بِحَقٰائِقِ فُنُونِ النَّظَرِ ) (بحار، جلد ۱۷، ص ۱۴۹)
امام صادق (علیه‌السلام) بعبدالله جندب فرمود:
وظیفهٔ هر مسلمانی که به مقام اهل بیت معرفت دارد این است که در هر روز و شب اعمال خویشتن را به نفس خود عرضه کند و خودش حسابرس خود باشد، دگر در کارهای خویش خوبی دید آن‌ را افزایش دهد و اگر بدی دید از پیشگاه الهی طلب عفو نماید.
(عَنِ الصّٰادِقِ عَلَیْهِ‌السَّلٰامُ اِنَّه قٰالَ لِعَبْدِاللهِ جُنْدَبٍ : حَقٌّ عَلیٰ کُلِّ مُسْلِمٍ یَعْرِفُنٰا اَنْ یَعْرِضَ عَمَلَهُ فی کُلِّ یَوْمٍ وَلَیْلَهٍٔ عَلیٰ نَفْسِه فَیَکُونَ مُحٰاسِبَ نَفْسِه فَانِْ رَأیٰ حَسَنَهًٔ اسْتَزٰادَ مِنْهٰا وَ اِنْ رَأیٰ سَیِّئَهًٔ اسْتَغْفَرَ مِنْهٰا) (مستدرک، جلد ۲، ص ۳۵۳)
▪ دوم: گرچه هر انسانی می‌تواند از عقل خود استفاده کند، افکار و اعمال خویش را مورد نقد و بررسی قرار دهد، و به عیوب و نقائصی که دارد واقف گردد ولی این بررسی جوابگوی تمام نیازهای انتقادی وی نیست و نمی‌تواند او را به تمام عیوبش واقف سازد زیرا آدمی با داشتن عقل، پابند عوامل دیگری نیز هست. از یک طرف غریزهٔ حبّ ذات است، خود را بیش از هر چیز و هرکس دوست دارد و اعمال خویش را که اثر وجودی خود او است روا و پسندیده می‌پندارد، و از طرف دیگر تحت تأثیر محیطی است که در آن پرورش یافته و به آداب و رسومش عادت کرده است. حسن و قبح اخلاق و اعمال را از دیدگاه همان محیط می‌بیند و نیک و بدها را با معیارهائی که در تربیت خود فرا گرفته است اندازه‌گیری می‌کند. واضح است که با وجود این عوامل مخالف، عقل تیره می‌شود، از واقع‌بینی باز می‌ماند، آزادی عمل را از دست می‌دهد، و نمی‌تواند تمام زشتی‌ها و قبایح را آن‌طور که هستند ببیند و دربارهٔ آنها به درستی قضاوت نماید.
آنان‌که می‌خواهند به تمام عیوب و نقائص خود پی ببرند و از کلیهٔ صفات مذموم و اعمال ناپسندی که دارند آگاه گردند باید عقل دگران را ضمیمهٔ عقل خود کنند و از نقد و بررسی آنان نیز استفاده نمایند. باید از اشخاص آگاه و دانا که به اوضاع و احوالشان واقفند راهنمائی بخواهند یا چگونگی افکار و اعمال خویش را با افراد بصیر و لایق در میان بگذارند و درخواست انتقاد کنند و از این راه به عیوبی که خود از آنها غافلند پی ببرند و زمینهٔ اصلاحشان را مهیّا سازند
کسی که می‌خواهد پاک زندگی کند و از عیوب اخلاقی مبرّیٰ باشد اوّل باید عقل خود را بکار اندازد، با چشم بصیرت خویشتن را مورد بررسی و انتقاد قرار دهد، نقائصی که دارد بشناسد و آنها را اصلاح نماید، و به‌موازات تشخیص خود از تشخیص دگران نیز استفاده کند، برای شناخت صفات مذمومی که به نظرش نیامده و ناشناخته مانده از آنان کمک بگیرد، و با راهنمائی و هدایت‌شان به عیوب پنهانی خویش واقف گردد و موجبات اصلاح آنها را فراهم آورد.
افراد با فضیلت و دانا در جامعه همانند آئینه هستند، زیبائی‌ها و زشتی‌ها را ارائه می‌کنند، و حقائق را آشکار می‌سازند. کسی‌که خواستار پاکی و فضیلت است باید خود را به آنان عرضه کند، از تذکّرات‌شان استفاده نماید، به سیّئات ناشناختهٔ خویش پی‌ ببرد، و صمیمانه به اصلاح آنها بپردازد.
رسول اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) فرموده است:
مؤمن برای برادر خویش همانند آئینه است ناملایمات و بدی‌ها را از وی دور می‌سازد.
(قٰالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَآلِه: اَلْمُؤْمِنُ مِرآهُٔ اَخیهِ یُمیطُ عَنْهُ الْاَذیٰ ) (مشکوٰهٔ‌آلانوار، ص ۱۰۶)
در دنیای امروز کسانی هستند که در ظاهر از نعمت سلامت برخوردارند ولی هر سال چند روزی خود را در اختیار مؤسّسات پزشکی می‌گذارند، از اطبّاء متخصّص می‌خواهد که تمام قسمت‌های بدنشان را با دقّت معاینه کنند و آنان را با وسائل پزشکی و آزمایشگاهی از هر جهت مورد امتحان قرار دهند. هدف‌شان از این بررسی و کاوش آنست‌که به‌وضع مزاج خویش پی ببرند و از چگونگی درون و برون خود به‌خوبی آگاه گردند و اگر بیماری نهفته‌ای دارند یا به عارضه‌ای هرچند کوچک و ناچیز مبتلا هستند بدانند و آن‌را درمان نمایند.▪ سوم: گاهی اشخاص پاکدل و خیرخواه به طبع انسانی و شرافت نفسانی، از خُلق مذموم دگران و مشاهدهٔ رفتار و گفتار ناپسند این و آن متأثّر و رنجیده خاطر می‌شوند، به‌منظور دگردوستی و انتباه آنان خالصانه تذکّر می‌‌دهند و با حُسن نیّت انتقاد می‌نمایند، به این امید که متوجّه نقص خویش شوند، خود را اصلاح کنند و عیبی که در اخلاق و عمل دارند برطرف سازند. این قسم انتقاد که منتقد، خود آغاز سخن می‌کند و بدون آن‌که شخص مورد انتقاد خواسته باشد عیوب و نقائصش را تذکّر می‌دهد برای همه بیش و کم، سنگین و گران است و انتقاد‌کنندگان اغلب با عکس‌العمل مواجه می‌شوند.
در حدیث ابی‌الدّردا آمده است که رسول اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) فرموده: اگر از مردم انتقاد کنی از تو انتقاد خواهند کرد و اگر مردم را واگذاری، تو را وا می‌گذارند.
(فی حَدیثِ اَبِی الدَّرْدٰا اَنَّهُ قٰالَ: اِنْ نَقَدْتَ النّٰاسَ نَقَدُوکَ وَ اِنْ تَرَکْتَ النّٰاسَ تَرَکُوکَ ) (لسان‌العرب - نقد)
● برخورد با انتقاد
عدهٔ بسیار معدودی ممکن است سنگینی انتقاد را تحمّل کنند، آنرا بپذیرند، و از منتقد تشکّر نمایند یا خاموش باشند، امّا اغلب افراد از شنیدن انتقاد ابتدائی هرچند صحیح و مطابق با واقع باشد ناراحت می‌شوند و گاهی خشمگین می‌گردند و واکنش‌های مختلفی نشان می‌دهند. بعضی از خود دفاع می‌کننند و واکنش‌های مختلفی نشان می‌دهند. بعضی از خود دفاع می‌کنند و تمام مساعی را برای تصحیح عملی که انجام داده‌اند بکار می‌برند تا خویش را تبرئه نمایند. برخی می‌کوشند که اثبات کنند کار صحیح، منحصراً همان است که عمل کرده‌اند و جز آن هرچه می‌کردند ناصحیح و شایستهٔ انتقاد می‌بود. در مقابل این خدمت بزرگ انسانی دربارهٔ آنها دعای خیر می‌کردند و می‌گفتند:
رحمت الهی شامل حال کسی باد که مرا مورد عنایت قرار دهد و عیوب اخلاقیم را به من اهداء نماید.
(رَحِمَ اللهُ مَنْ اَهْدٰی اِلَیَّ عُیُوبی) (محجّهٔ‌البیضاء، جلد ۵، ص ۱۱۳)
● خطرات انتقاد
۱. انتقاد و عداوت
امام صادق (علیه‌السلام) فرموده: کنجکاوی در کارهای دوستان باعث تفّرق و جدائی است و انتقاد کردن مایهٔ عداوت و دشمنی.
(عَنْ ابیعَبْدِاللهِ عَلَیْهِ السَّلٰامُ قٰالَ : اَلِاسْتِقْصٰاءُ فُرْقَهٌٔ اَلِانْتِقٰادُ عَدٰاوَهٌٔ ) (تحت‌العقول، ص ۳۱۵)
وقتی کسی را مخاطب قرار می‌دهید بخاطر بیاورید که روی سخن شما با یک وجود منطقی نیست بلکه سر و کارتان با وجودی احساسی است. در برابر شما آفریده‌ای ایستاده است که عقائدش یکپارچه بی‌دلیل است و محرّک او غرور و خودپسندی است. انتقاد، شرارهٔ خطرناکی است، برقی است که ممکنست در انبار باروت غرور، تولید انفجاری عظیم نماید، آنوقت ملاحظه خواهید نمود که هرچند در نظر خودتان انتقادها کاملاً بجا بوده ولی چه نتایجی از آن بروز خواهد نمود. (آئین‌ دوست‌یابی، ص ۲۷)
۲. انتقاد و برتری‌جوئی
اگر منتقد به انگیزهٔ تفوّق‌طلبی و برتری‌جوئی انتقاد نماید و بخواهد از این راه برطرف بحث خود غلبه کند و او را به قبول سخنان خویش وادار سازد هرچند گفته‌هایش صحیح و اساسی باشد با عکس‌العمل تند و خشن مواجه می‌گردد و شخص مورد انتقاد که خود را در معرض شکست می‌بیند برافروخته و خشمگین می‌شود، حالت دفاعی بخود می‌گیرد، در مقابل منتقد مقاومت می‌کند، و تا جائی‌‌که قدرت دارد برای اثبات عقیدهٔ خویش تلاش می‌نماید.
این قبیل انتقادهای خلاف اخلاق نه تنها مفید و ثمربخش نیست و مشکلات علمی را حل نمی‌کند بلکه مضرّ و زیا‌ن‌بار است، آدمی را مطرود جامعه می‌کند، پیوندهای محبّت را می‌گسلد، روابط دوستانه را برهم می‌زند، مایهٔ دشمنی و خصومت می‌شود، و در پاره‌ای از موارد ممکن است افراد را به انتقام‌جوئی وادار سازد.
● اموری که موجب تقبل و پذیرش انتقاد است
انتقاد به منزلهٔ کلاس سیّاری است که مردم را تربیت می‌کند، خوب و بدها را به افراد می‌آموزد، و موجبات رشد مادّی و معنوی آنان را فراهم می‌آورد. برای آنکه تذکّرات اخلاقی در جامعهٔ مسلمین پایدار بماند و مردم همواره از فوائد آن برخوردار باشند اولیاء گرامی اسلام سه نکتهٔ اساسی را که از نظر روانی بسیار مفید است توصیه کرده‌اند. رعایت این نکات، ناراحتیظهای انتقاد را کاهش می‌دهد، تذکّرات اصلاحی را قابل تحمّل می‌کند، افراد را از دفاع و مقاومت باز می‌دارد، و به مقدار قابل ملاحظه‌ای عوارض نامطلوب انتقاد را از میان می‌برد.
اول: سفارش کرده‌اند که مردم خواهان تذکّر و موعظه باشند و انتقاد را که وسیلهٔ شناخت عیوب و نقائص آنان است با گشاده‌روئی بپذیرند، نه تنها از منتقد خود رنجیده خاطر نشوند و کینه‌اش را در دل نگیرند بلکه او را بیش از سایر دوستان عزیز و گرامی بدارند، سخنانش را با گوش جان بشنوند، و تذکّرات اصلاحی وی را عملاً بکار بندند.
علی (علیه‌السلام) فرموده است:
البته باید گزیده‌ترین افراد، نزد تو کسی باشد که عیبت را به تو اهداء کند و در پیروزی بر نفس سرکش یاریت نماید.
(عَنْ عَلِیٍّ عَلَیْهِ‌السَّلٰامُ قٰالَ: لِیَکُنْ آثَرُ النّٰاسِ عِنْدَکَ مَنْ اَهْدیٰ اِلَیْکَ عَیْبَکَ وَ اَعٰانَکَ عَلیٰ نَفْسِکَ ) (غررالحکم، ص ۵۸۵)
و نیز فرموده است:
مهربان‌ترین افراد نسبت به تو کسی است که در خیر و صلاحت بیش از دگران تو را یاری می‌دهد و در امر دینت با خلوص زیادتری به‌تو نصیحت می‌کند.
(وَ عَنْهُ عَلَیْهِ‌السَّلٰامُ : اَشْفَقُ النّٰاسِ عَلَیْکَ اَعْوَنُهُمْ لَکَ عَلیٰ صَلٰاحِ نَفْسِکَ وَ اَنْصَحُهُمْ لَکَ فی دینِکَ ) (فهرست غرر، ص ۳۸۱)
امام باقر (علیه‌السلام) فرموده:
ای صالح از پی کسی برو که تو را می‌گریاند، عیبت را تذکّر می‌دهد، خیر و مصلحتت را می‌گوید، و دلش به تو علاقمند است، و پیرو آن کس مباش که به ظاهر تو را می‌خنداند و به گفته‌های خود شادت می‌کند، با آن‌که در باطن نسبت به تو ناخالص و غیرصمیمی است و عن قریب بر خدا وارد می‌شود و و از واقعیت‌‌ها آگاه می‌گردید.
ای غزالی گریزم از یاری که اگر بد کنم نکو بگوید
مخلص آن شوم که عیبم را همچو آئینه روبرو گوید
نه که چون شانه با هزار زبان پشت سر رفته مو به مو گوید
(قٰالَ اَبُو جَعْفَرٍ عَلَیْهِ‌السَّلٰامُ : یٰا صٰالِحُ اتَّبِعْ مَنْ یُبْکیکَ وَ هُوَلَکَ نٰاصِحٌ وَ لٰا تَتَّبِعْ مَنْ یُضْحِکُکَ وَ هُوَلَکَ غٰاشٍ وَ سَتَرِدُونَ عَلَی اللهِ جَمیعاً فَتَعْلَمُونَ ) (وسائل، کتاب حج، باب استحباب قبول النّصح، ص ۲۰۴)
▪ دوم: به انتقاد‌کنندگان خاطرنشان ساخته‌اند که عیوب و نقائص برادران خود را بطور خصوصی تذکّر دهند، عزّ و آبروی اشخاص را رعایت نمایند، با حضور دگران از نصحیت‌شان خودداری کنند، و موجبات شرمندگی و خجلت آنان‌ را فراهم نیاورند.
علی (علیه‌السلام) فرموده:
نصیحت گوئیت در ملأ عام، سرکوب کردن حیثیّت و شخصیّت کسی اس تکه اندرزش می‌دهی.
(عَنْ عَلِیٍّ عَلَیْهِ‌السَّلٰامُ قٰالَ : نُصْحُکَ بَیْنَ الْمَلَأِ تَقْریعٌ ) (فهرست غرر، ص ۳۸۲)
امام حسن عسکری (علیه‌السلام) فرموده:
کسی که برادر خود را در پنهان موعظه می‌کند او را زیبا می‌سازد و کسی که آشکارا به وی اندرز می‌گوید باعث زشتی او می‌شود.
(عَنِ الْعَسْکَرِیِّ عَلَیْهِ‌السَّلٰامُ قٰالَ : مَنْ وَعَظَ اَخٰاهُ سِرّاً فَقَدْ زٰانَهُ وَ مَنْ وَعَظَهُ عَلٰانِیَهًٔ فَقَدْ شٰانَهُ ) (تحت‌العقول، ص ۴۸۹)
روش رسول اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) این بود که وقتی به آن حضرت خبر می‌رسید که فلانی گنان‌آلود و ناروا سخن می‌گوید در مقام انتقاد با حضور مردم از آن شخص نام نمی‌برد، به آبروی او لطمه نمی‌زد و نمی‌فرمود چرا فلانی چنین می‌گوید بلکه می‌فرمود چرا کسانی چنین می‌گویند.
(کٰانَ رَسُولُ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَآلِه وَسَلَمْ اِذٰا بَلَغَهُ عَنِ الرَّجُلِ شَیْ ٌٔ لَمْ یَقُلْ مٰا بٰالُ فُلٰانٍ وَلٰکِنْ یَقُولُ مٰا بٰالُ اَقْوٰامٍ یَقُولُونَ حَتْیٰ لٰا یَفْضَحَ اَحَداً) (المستطرف، ج۱، ص ۱۱۶)
▪ سوم: اولیاء دین به مسلمین توصیه کرده‌اند که در انتقادها و تذکّرات خویش رعایت ادب و احترام را بنمایند، با مردم به نرمی و ملایمت سخن بگویند، و گفته‌های خود را با مدارا و محبّت ادا کنند.
رسول اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) در مورد انتقادهای قانونی ضمن حدیثی وظائف امر به‌معروف را شرح داده و از آن‌جمله فرموده است:
به مردم خالصانه اندرز گوید، نسبت به آنان ملایم و مهربان باشد و با سخنان لطیف و دلنشین دعوتشان نماید، به‌علاوه از تفاوت اخلاق آنها آگاه باشد تا بتواند هر گروهی را در جای خود مستقر سازد و با هر فردی به تناسب اخلاقش برخورد نماید.
(نٰاصِحاً لِلْخَلْقِ رَحیماً رَفیقاً بِهِمْ دٰاعِیاً لَهُمْ بِاللُّطْفِ وَ حُسْنِ الْبَیٰانِ عٰارِفاً بِتَفٰاوُتِ اَخْلٰاقِهِمْ لِیُنْزِلَ کُلّاً منْزِلَتَهُ ) (بحار، ج۲۲، ص ۱۱۴)
در انتقادهای اخلاقی نیز باید به زبان دوستانه و با رعایت ادب سخن گفت. تذکّری که آمیخته به نرمی و مدارا باشد اغلب نتیجهٔ مثبت می‌دهد، در شنونده اثر مفید می‌گذارد، او را به رفع نقائص و عیوبش وا می‌دارد، و منتقد، به هدف اصلاحی و تربیتی خویش نائل می‌گردد.