دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

مادر آب و آیینه


مادر آب و آیینه
فاطمه الگوی برتر زنان.
فاطمه روح دل انگیز هستی.
فاطمه یگانه دُر صدف نبی
فاطمه غمخوار و یار علی.
فاطمه نهایت ادب.
فاطمه تمام انسانیت.
فاطمه نغمه خوش نیایش.
فاطمه قوی ترین پشتیبان.
فاطمه مظلومترین صدا.
فاطمه جلوه ای از جمال خدا.
چقدر سخت بود برایت وقتی می دیدی علی را با کوهی از غصه، اما صبور. و گلایه اش از مردم قدر نشناس مدینه که حتی جواب سلامش را نمی دهند نه به او سلام کنند.
چقدر سخت بود برایت آن شب علی تو را سوار بر مرکب می نمود و به در خانه های مردم مدینه می برد تا برای ادای حقش شهادت دهند. و می گفت فاطمه تو دق الباب کن که این جماعت جواب من ِ علی را نمی دهند، اما شاید جواب تو دختر پیامبر خدا را بدهند.
چقدر سخت بود برایت بعد رحلت پدرت مردم جلوی علی را می گرفتند و می گفتند... چه می گفتند؟! تسلیت . نه ! می گفتن به فاطمه بگو یا روز گریه کند و یا شب . آخر ما آسایش نداریم.
و تو در بیت الاحزان خود مظلومانه ناله می زدی. راستی در مدینه هرچه گشتم از بیت الاحزانت خبری نبود.
و نه از کوچه بنی هاشم. آن کوچه با آن همه وصفش. از تنگی و باریکی اش. خوب شد که آثاری از آنها نیست چون دل را تاب نبود.
آن هنگام که زنان مدینه به عیادت آمده بودن با یکدیگر زمزمه می کردند که زهرا دیگر دوام نمی آورد و وقتی کودکانت این کلمات را می شنیدند دیگر تاقت نمی آوردند. هرگوشه خانه ات چه حُزن انگیز بود. یک گوشه حسن، یک گوشه حسین، یک گوشه زینب و ام کلثوم. اما از همه بی تاب تر حسن.
چقدر سخت بود در روز آخر زندگانیت گفتی فضه بگذار کارهای خانه را خودم انجام دهم. خانه را جارو زدی، لباس کودکانت را شستی، موهایشان را مادرانه شانه زدی. شاید پیش خود می گفتی ای عزیزانم، ای نور دیدگانم بعد من مصیبتها در انتظار هر کدام از شما است. وقتی علی تو را دید در خانه مشغول کاری تمام مشکلات از یادش رفت و به خیال اینکه زهرایش شفا یافته و از بستر برخاسته. اما تو هیچ نمی گفتی.
و تو چه می دیدی و چه از این مردم قدر نشناس مدینه دیده بودی که خواستی شبانه و غریبانه و پنهان تو را به خاک بسپارنند. آری آری مردم مدینه هنوز هم قدر نشناسند. و شیعه هایت هنوز غصه دار.

مهدی مهرپویان
منبع : مطالب ارسال شده


همچنین مشاهده کنید