پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024


مجله ویستا

میرزا اسماعیل نوبری


شیخ اسماعیل نوبری، فرزند حاج محسن، تاجر تبریزی، چون از محله نوبر تبریز بود معروف به نوبری شد. به سال ۱۲۹۰ ه.ق در تبریز متولد شد. پس از انجام تحصیلات مقدماتی به تحصیل علوم حوزوی پرداخت، صرف و نحو، منطق و معنای بیان، کلام و قواعد و اصول را فرا گرفت. در فن خطابه و سخن گفتن معروف عام و خاص شد. شیخ اسماعیل نوبری هنگام جنبش مشروطیت مجاهدی نستوه، پرتلاش و جانفشان بود، خصوصاً همکاری وی با مرحوم شیخ محمد خیابانی قابل توجه و دقت است. ۱
شیخ اسماعیل نوبری، برای از بین بردن سایه شوم استبداد در هر کاری شرکت می‌کرد و تن به هر نوع خطری می‌داد، به طوری که در ماجرای فرستادن بمب به شجاع نظام مرندی که از عمال سرسپرده دربار قاجار بود شرکت مستقیم داشت. بعد از اینکه بمب در جعبه‌ای جاسازی می‌شود آن شادروان آن را به گردن می‌گیرد که جعبه را به پستخانه برساند و نگران راه انداختن آن باشد، ماحصل این کار انعکاس خبر کشته شدن شجاع نظام مرندی در بین مستبدین، لرزه به اندام آنان انداخت. این حرکت در پیشرفت نهضت مشروطه تأثیر بسزایی داشت. ماجرای تجاوز نظامی اشغالگران روسی به آذربایجان و کشتار آزادیخواهان بنامی مانند ثقهٔ الاسلام و ضیاء السلام و ... باعث گردید بزرگان قوم چنین مصلحت‌اندیشی کنند که تعدادی از سران آزادی و مجاهدین به سوی خاک عثمانی مهاجرت کنند، از جمله مرحوم نوبری؛ ایشان به همراه میرزا آقا شبستری و چند نفر دیگر مغازه‌ای باز کرده مشغول کسب شدند. بعد از جنگ جهانی اول ، فشار روسها و آن محیط خفقان کم شد. نوبری و سایر آزادیخواهان با دیدن این وضعیت خود را به زادگاهشان رساندند و در دوره تجدد که مردم آذربایجان به رهبری مجاهد نستوه شیخ محمد خیابانی بر علیه خودکامکی‌های وثوق‌الدوله آنگلوفیل و به ویژه قرارداد ننگین ۱۹۱۹ قیام می‌کنند. میرزا اسماعیل نوبری در این جنبش فعالانه شرکت می‌کند و تقریباً بعد از خیابانی شخص دوم به حساب می‌آید.
از جمله قدمهای موثری که توسط میرزا اسماعیل نوبری و چند نفر شخص خیر دیگر برداشته شد کمک‌کردن به مردم بی چیز در مورد تأمین آذوقه و ایستادگی در مقابل سرمایه دارانی بود که می‌خواستند با ایجاد قحطی مصنوعی گندم و جو را به قیمت گرانتر بفروشند. این مبارز آزادیخواه و سازش ناپذیر، پس از به قدرت رسیدن رضاخان میرپنج و آشکار شدن ماهیت ضد مردمی وی مبارزه با او را آغاز می‌کند و بالاخره به دست وی به شهادت می‌رسد. رضاشاه او را به همدان تبعید می‌کند و در سال ۱۳۰۱ شمسی مأموران نظمیه به خانه‌اش ریخته و آن روحانی عالیقدر را به زندان می‌برند. سه روز پس از آزادشدن حالش به هم می‌خورد و دار فانی را وداع می‌کند. ۲
"سه جریان کودتا در تهران بود که آقایان شاید اطلاع داشته باشند و یک جریان دیگر مربوط به شخصی بود که در آن موقع او را مرحوم میرزا اسماعیل نوبری خلعش کرد و آن شخص استراتویسکی است. میرزا اسماعیل جواب داده بود که من به دست خارجی مخصوصاً به دست نظامی انقلاب نمی‌کنم و اگر بخواهم انقلاب کنم به دست افرادی انقلاب می‌کنم که وطنپرست و انقلابی باشند، چون خودش وطنپرست بود".۳


۱. باقر عاقلی، شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران، تهران، گفتار، ۱۳۸۰، ج سوم، ص۱۶۵۲.
۲. صمد سرداری نیا، مشاهیر آذربایجان، تبریز، ذوقی، ۱۳۷۰، ص ۴۴۲ - ۴۳۷.
۳. حسین کی استوان، سیاست موازنه منفی در مجلس چهاردهم، تهران، مصدق، ۱۳۲۷، ص ۱۴-۴۴.
موسی اسدی
منبع : موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران