یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا
نقبی به دنیای ناخودآگاه ذهن
● رازی در کوچهها (رمان)
▪ فریبا وفی
▪ نشر مرکز
▪ ۱۳۸۷
▪ ۳۰۰۰ نسخه
«رازی در کوچهها» عنوان تازهترین اثر فریبا وفی است که همزمان با بیست و یکمین نمایشگاه کتاب توسط نشر مرکز عرضه شد. (۱) وفی را با آثاری همچون پرنده من، ترلان و رویای تبت میشناسیم. رازی در کوچهها را میتوان در زمره انواع جریان سیال ذهن بررسی کرد که در ضمن رویکرد روانشناختی خود از ساختاری چند لایه و پیچیده متشکل از اسطورهها، نمادها، استعارهها، تصاویر، عواطف، عقاید، امیال، افکار، کنشها، واکنشها و مفاهیم برخوردار است. موضوع داستان حدیث نفس زنی است که در روزهای پایانی زندگی پدرش، پس از سالها به زادگاهش بازمیگردد و میکوشد تا با تحلیل روابط میان خود و آدمهای کوچه، وقایع خانه و کوچه، جغرافیای کوچه و روابط میان آدمهای خانه و کوچه از طریق تداعی و بازخوانی خاطرات روزگار کودکیاش بر درونمایه داستان که کابوسهایی است که تحت تاثیر احساس گناهی شگرف بهخاطر مرگ بهترین دوست یا به عبارت دیگر مراد و مطلوب سالهای کودکیاش گریبانش را گرفته است، چیره شود.
زاویه دید راوی داستان به نسبت موقعیتها و تداعیهایش گاهی از حدیث نفس به سمت راوی- قهرمان، گاهی راوی - ناظر و در پارهای موقعیتها زاویه دید دانایی کل محدود تغییر میکند. اینگونه به نظر میرسد که نویسنده با چرخشهایی ظریف میخواهد از تک بعدی نگری به مفهوم کوچه آشناییزدایی کند و ضمن تاکید بر ناخودآگاه ذهن، متذکر این نکته شود که هر کدام از اهالی کوچه با توجه به نوع کنش و واکنشهایشان خود تفسیر (تداعی)، منحصر به فردی از مفهوم (نشانه) کوچه دارند؛ پس کوچه از مفهوم تکبعدیاش به تعداد تمام اهالی کوچه متکثر شده و مبدل به کوچهها میشود.
نمادها و استعارههایی همچون درخت، سایه حمیرا، ترازو، یابو، پسابها و...کلید واژههایی هستند که ژرفنگری در آنها مخاطب داستان را به درک عمیقتری از لایههای درونی اثر رهنمون میکند.
شخصیتپردازیها و روابط علّی به شکل پازلگونه در بخشها و تداعیهای مختلف چیده شدهاند. پیشه و نامهای افراد به صورت وسواسگونه و دقیقی انتخاب شده و درختها همان جایی کاشته شدهاند که باید باشند «دور تا دور قبرها درخت کاشتهاند» (ص ۱۲)، درخت میدانگاه چنار است، درخت باغچه خانه دایی مو، درخت باغچه خانه پدری حمیرا آلبالو و درخت خانه آذر، گردوست. «محله پر درخت است. همه خانهها یکی یک درخت دارند ولی درخت گردوی خانه آذر با همهشان فرق دارد؛ پیر و بلند و پرشاخه است و مثل یک شاهد همه جا را دید میزند» (ص ۲۴). درخت نه تنها از آن جهت به زندگی انسان وابسته است که آدم در بهشت از درخت معرفت تناول کرد و به زندگی بینا شد، بلکه وقتی به زمین هم هبوط کرد... آن را مایه حیات و زندگی یافت و به قداست و اهمیت آن اعتقاد پیدا کرد... تبار و دودمان، انسانها را یا درخت (شجره نسب) مشخص میکنند و در معابد هم قداست و حرمت تمام یافته و گاهی به عنوان درخت مراد مشخص شده است بهطوری که درختان کهنسال همیشه در طول تاریخ پرستش شده و حرمت و عزت یافتهاند.(۲)
«[آذر] پابرهنه تا بالاترین شاخهاش میرود. به آنجا که میرسد عوض میشود. دیگر توسریخور نیست». (ص ۲۴). درخت گردو درختی زیباست. درختی یک پایه است، برگهایش مرکبند و برگچههایش فرد و بزرگ، سنبله گلهای نر آن وضعیتی آویخته دارند و گلهای ماده بهصورت ایستاده روی شاخهها قرار میگیرند. پس میتوان آن را بهعنوان نمادی از ایستادگی زنانه تعبیر کرد، اما این درخت به دست جوانی که اتفاقا عقده کمتری هم دارند، سوزانده میشود و این رویداد (و در بطن آن احساس گناهی شگرف) علت کابوسهایی است که سالهاست گریبان حمیرا را رها نمیکنند. آذر همسایه خانه روبهرویی حمیراست که فاصله خانهشان یک کوچه تنگ و باریک است، بهطوری که گاهی گردوهای درخت خانه آذر میافتد توی حیاط خانه حمیرا.
آذر نمیتواند همزاد حمیرا باشد، چرا که کمی از او بزرگتر است «یک سال یا شاید هم کمتر» (ص ۲۴). آذر به معنای آتش است و حمیرا اسم مصغر حمرا است به معنی سرخ کوچک یا قرمز کوچک.
«دایی از موهای سرخ آتشینی میگوید که گویا به اسم من مربوط میشود.» (ص ۳۰). آتش هستی است و رنگ سرخ ماهیت. «دستهایمان را حلقه میکنیم دور شانههای هم و میرویم توی کوچه» (ص ۱۸) «دست هم را میگیریم و عقب عقب میرویم تا ته کوچه» (ص ۲۱). «سرمان را خم میکنیم و بو میکشیم. نوک بینیمان از گرده گلها زرد میشود...
به میدانگاه میرویم. دستهایمان را حلقه میکنیم دور درخت چنار و برایش شعر میخوانیم. تاب میخوریم و میخندیم. یادگاریهای روی تنهاش را دستکاری میکنیم و زیر سایهاش زل میزنیم در چشمهای هم و عکس خودمان را در مردمکهای یکدیگر پیدا میکنیم. از زور خیرهشدن، اشک توی چشمانمان جمع میشود» (صص ۲۳ و ۲۴). در ادبیات یکی از مکانهای معشوق، چشم شاعر است؛ یعنی [یکی] از جاهایی که معشوق [در آن] حضور همیشگی دارد، ... چشم عاشق است.(۳)
اما در رابطه آذر و حمیرا چیزی بیش از یک دوستی یا عشق میتوان سراغ گرفت، چرا که: «همیشه بازی را او [آذر] شروع میکند» (ص ۲۹)، یا «مامان بدش نمیآمد آذر به من هم درس بدهد» (ص ۲۵)، یا «[عزیز میگوید]: باز این دخترک [آذر] رفته بالای درخت قارقار میکند» (ص ۲۴). کلاغ همانند همه پرندگان سیاه در قصههای غربی و گاه شرقی نماد هوش و فراست است و آنچه از قدرت و اختیارش در تعیین سرنوشت مردمان میگوید، دال بر هوشیاری اوست.(۴) یا «[آذر] نه از جن میترسد و نه از تاریکی» (ص ۲۴).
پس ما اینجا با نوعی رابطه طالب و مطلوب و یا مرید و مراد هم سر و کار داریم.
اشاره شد که آذر هستی است و حمیرا ماهیت، آذر از حمیرا بزرگتر است و نوعی ارتباط مرید و مرادی میانشان برقرار است و بهواسطه علاقه شدید قلبی به نوعی وحدت و یگانگی رسیدهاند. از طرفی هرگاه به موضوع سبقت هستی بر ماهیت یقین کنیم در این صورت است که انسان را مسوول خود خواهیم دانست.(۵) پس آذر و حمیرا به درخواست حمیرا برای خرید شانس زندگیشان راهی بازار [دزدها] میشوند که اتفاقا در آنجا همه مردند و تنها دختران بازارچه همان آذر و حمیرا هستند.
پول [هزینه] شانس را آذر میدهد. «مال خودش پوچ درمیآِد» (ص ۱۶۰)، ولی روی کاغذ حمیرا نوشته شده «ترازو». همانطور که میدانیم ترازو نماد و نشانه برج هفتم یعنی مهرماه است. مهر، فرشته عهد و میثاق و فروغ در ایران باستان بود و او را فرشته مهر و دوستی و عهد و پیمان و مظهر فروغ و روشنایی میپنداشتهاند.
علاوه بر این مهر، نماینده جنگاوری و دلیری برای حمایت از صلح و صفا و دوستی و پیمان بود... [از طرفی] نام مهرگیاه که از گیاهان اساطیری ایران کهن است، در نظر اول، نام مهر را به یاد میآورد. (۶) مهرگیاه، گیاهی است شبیه دو انسان به هم پیچیده که... بهصورت نگونسار میروید، چنانکه ریشه آن به منزله موی سر آن است. این دو که به صورت نر و مادهاند، دست در گردن هم کرده و پایها [را] در یکدیگر محکم ساختهاند.(۷)
پس شاید حمیرا محکوم است به کشمکشی ناگزیر برای حمایت (و تحقق) صلح و صفا (شاید در دنیای ذهنی خود).
درست در همین زمان است که سر و کله غلامعلی در بازار دزدها پیدا میشود تا زمینهساز اعتراف دروغین حمیرا به عبو و خیانت (گناه) نابخشودنیاش به آذر گردد و همان احساس گناهی که منشا سالها کابوسهای حمیراست را در او بهوجود آورد.
حمیرا فقط به کوچه پسکوچههای زادگاهش برنگشته، حمیرا در سفر به کوچههای ناخودآگاه ذهنش صدای آذر را میشنود که «رفته است بالای درخت و راز غلامعلی را جار میزند» (ص ۱۷۴) و در همین سفر است که به دایی میگوید: «ای کاش درخت را از ریشه بکنم و در جای دوری خارج از زندگیام بکارم» (ص ۷۷) و عواطفش به شدت دستخوش نوسان میشود: «[مرگ] مثل کارگری که فسفس کند، رفته رفته عصبیام میکند» (ص ۱۶)، «میخواهم برگردم پیش عبو. از این فکر که ممکن است عبو بمیرد به خودم میلرزم» (ص ۱۴۴). و در آخر تصویری که سالها جز هالهای بیچهره، چیزی از آن در ذهنش باقی نمانده بود، واضحتر از هر زمانی شده است.
رازی در کوچهها نقبی است به دنیای پیچیده ناخودآگاه ذهن که کشف لایههای درونی آن تعمق و تامل بیشتری را میطلبد. اثری است که شاید به اندازه تمام صفحاتش بشود در مورد آن چیز نوشت.
محمود زندی اکباتای
پینوشتها:
۱- وفی، فریبا، رازی در کوچهها، نشر مرکز، تهران ۱۳۸۶ جملاتی که عینا از متن کتاب نقل میشود با درج صفحه مشخص میگردند.
۲- یاحقی، محمدجعفر، فرهنگ اساطیر و داستانوارهها در ادبیات فارسی، فرهنگ معاصر، ۱۳۸۶ تهران، صفحه ۳۵۲
۳- شایگانفر، حمیدرضا، نقد ادبی، چاپ سوم انتشارات دستان ۱۳۸۶ صفحه ۵۶
۴- یاحقی، محمدجعفر، فرهنگ اساطیر و داستانوارهها در ادبیات فارسی- فرهنگ معاصر- تهران. ۱۳۸۶ صص ۶۰۲ و ۶۰۳
۵- سارتر، ژان پل، اگزیستانسیالیزم، ترجمه جواهرچی چاپ سوم انتشارات فرخی ۱۳۴۸ صفحه ۲۰
۶- یاحقی، محمدجعفر، فرهنگ ا ساطیر و داستان وارهها در ادبیات فارسی صص ۷۸۷ و ۷۸۸
۷- همان صفحه ۷۹۶
پینوشتها:
۱- وفی، فریبا، رازی در کوچهها، نشر مرکز، تهران ۱۳۸۶ جملاتی که عینا از متن کتاب نقل میشود با درج صفحه مشخص میگردند.
۲- یاحقی، محمدجعفر، فرهنگ اساطیر و داستانوارهها در ادبیات فارسی، فرهنگ معاصر، ۱۳۸۶ تهران، صفحه ۳۵۲
۳- شایگانفر، حمیدرضا، نقد ادبی، چاپ سوم انتشارات دستان ۱۳۸۶ صفحه ۵۶
۴- یاحقی، محمدجعفر، فرهنگ اساطیر و داستانوارهها در ادبیات فارسی- فرهنگ معاصر- تهران. ۱۳۸۶ صص ۶۰۲ و ۶۰۳
۵- سارتر، ژان پل، اگزیستانسیالیزم، ترجمه جواهرچی چاپ سوم انتشارات فرخی ۱۳۴۸ صفحه ۲۰
۶- یاحقی، محمدجعفر، فرهنگ ا ساطیر و داستان وارهها در ادبیات فارسی صص ۷۸۷ و ۷۸۸
۷- همان صفحه ۷۹۶
منبع : روزنامه کارگزاران
همچنین مشاهده کنید
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید میز و صندلی اداری
خرید بلیط هواپیما
گیت کنترل تردد
مجلس مجلس شورای اسلامی ایران حجاب شورای نگهبان دولت دولت سیزدهم جمهوری اسلامی ایران جنگ رئیسی افغانستان گشت ارشاد
تهران هواشناسی شهرداری تهران پلیس دستگیری وزارت بهداشت سیل قتل سلامت کنکور سازمان هواشناسی تصادف
قیمت دلار مالیات خودرو قیمت خودرو دلار بانک مرکزی بازار خودرو قیمت طلا سایپا مسکن ارز ایران خودرو
زنان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی محمد خزاعی سریال تلویزیون نمایشگاه کتاب سینمای ایران فیلم سریال پایتخت سینما موسیقی قرآن کریم
کنکور ۱۴۰۳ خورشید
اسرائیل رژیم صهیونیستی فلسطین غزه جنگ غزه آمریکا روسیه چین اوکراین حماس عربستان ترکیه
فوتبال پرسپولیس استقلال فوتسال بازی سپاهان جام حذفی آلومینیوم اراک تراکتور تیم ملی فوتسال ایران باشگاه پرسپولیس رئال مادرید
فناوری همراه اول تبلیغات گوگل اپل سامسونگ ناسا آیفون بنیاد ملی نخبگان ربات
خواب بارداری دندانپزشکی میوه مالاریا