دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

خاطره ای از گذشته


خاطره ای از گذشته
بعضی وقت ها مادر بزرگ من که به خانم نمازی مشهور بود و سخت متدین، از این فرصت برای پرسیدن مسائل دینی و اصلاح قرائت حمد و سوره اهالی خانه استفاده می کرد و اولین آشنایی های من با آقاماشا»الله نیز در همین فرصت ها بود. این آخوند امامت نماز جماعت تنها مسجد محله را هم بعهده داشت و اهالی نیز در حد وسع و امکانی که داشتند زندگی اورا تامین می کردند و همه امور برطبق سنت گذشته جاری بود تا اینکه در سال های پایانی دهه چهل ناگهان یک تغییر رفتار در نحوه سلوک این آقا ماشا» الله همه چیز را درهم ریخت.
من البته هیچ گاه دلیل این تغییر رفتار را درنیافتم و نمی دانم که ناشی از نوعی تحول فکری و نگرشی بود یا هوس های جوانی، اما آنچه این تغییر رفتار را به نمایش گذاشت استفاده از ساعت مچی، رادیوی کوچک و موتور گازی توسط این روحانی بود.
به خوبی یادم می آید در سال ۵۴ که من به دانشگاه راه یافته بودم و به فعالیت های دینی و مبارزاتی رو آورده بودم شبها جلسه قرائت قرآنی را با دوستان همراه در حسینیه روستایمان دائر کرده بودیم که آقاماشا» الله به عنوان آموزش دهنده و مرشد در آن شرکت می کرد و این از آخرین حضورهای او در ملا»عام و همنشینی من با او بود. در سال ۵۶ به بعد من سخت گرفتار کار مبارزه شدم و دورادور می شنیدم که آقاماشا»الله خانه نشین شده است و این خانه نشینی تا زمان مرگ او در دوسال پیش ادامه داشت.
البته پس از انقلاب چند بار من به مناسبت عید همراه با برخی دوستان به دیدن ایشان رفتم اما واقع اینکه هیچ از کار او سر در نیاوردم و حالا هم که این مطلب را می نویسم هنوز از کار او سر در نیاورده ام ولی آنچه برای من به عنوان یک واقعیت جامعه شناختی جالب توجه می نماید نوع واکنش آنروز اهالی روستایم به رفتار این روحانی می باشد که امروز این را در حوزه ای وسیع تر در جامعه ایران می بینم و آن غلبه روحیه محافظه کاری و تقابل با پدیده های نو در غالب ما ایرانیان است به گونه ای که حتی اگر یک روحانی آغازگر این نوگرایی و تحول باشد بدست خود مردم سرکوب و خانه نشین می شود و به نظرم از همین روست که روحانیان محافظه کار همواره در ایران از جایگاه مستحکم تری برخوردار بوده اند و به خوبی می توان دریافت روحانیان نواندیشی که در سایه امام خمینی (ره) و انقلاب توانستند به جایگاهی در حکومت و عرصه عمومی دست یابند چرا پس از رحلت امام و در گذر زمانه خانه نشین شده و جای آنها را روحانیان محافظه کار و سنتی گرفتند. البته چهره آن روز روستای ما هم اکنون به طور کلی تغییر کرده و امروز به عنوان زائده ای از شهر اصفهان درآمده است و طبعا در گذر روزگار کمتر می توان از آنگونه مقاومت در میان اهالی اش سخن گفت اما من با مطالعه تاریخ معاصر و بازخوانی «خاطره ای از گذشته» بخوبی در می یابم که چرا حرکت های نواندیشانه و اصلاح طلبانه در جامعه ما به بار
غالب ما ایرانیان محافظه کاریم و با نواندیشی و تحول سرخوش نداریم و از همین روست که محافظه کاران عقبه اجتماعی ثابت و خوبی دارند و اصلاح طلبان جز در مقاطعی اندک از داشتن یک عقبه اجتماعی محروم هستند و نمی دانم تا کی این وضعیت ادامه می یابد و جامعه ما در جدال و شکاف مدرنیسم و سنت همچنان جانب سنت را می گیرد و از تجدد و تحول می گریزد؟ به نظرم این یکی از نکاتی است که کمتر توسط نخبگان و روشنفکران و...ما مورد توجه و تامل قرار گرفته است و اینکه هرگونه نواندیشی و اصلاح طلبی در ایران باید مبتنی براین واقعیت سخت باشد و بدانیم که با جبر و زور هم نمی توان آنرا از بین برد بلکه باید با حوصله و برنامه و فرهنگ سازی این مقابله را شکست و اعتماد و اطمینان آنان را بدست آورد که فقط در سایه نواندیشی و اصلاح گری جامعه ما می تواند جایگاه مناسب خود را در نیای امروز باز یابد و مسیر توسعه را بپیماید.


نویسنده : رجبعلی مزروعی
منبع : روزنامه مردم‌سالاری


همچنین مشاهده کنید