دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا


اوهام نویسنده شدن


اوهام نویسنده شدن
بحث در این بین بر سر کلاس های داستان نویسی است به معنایی که امروزه در شهر تهران مثل قارچ می رویند و جالب است که طرفدار و متقاضی هم برایشان کم نیست؛ کلاس هایی که در آنها استادی که اغلب خود نویسنده یی نه چندان طراز اول است، در مقام آموزش دهنده رمز و رموز داستان نویسی ظاهر می شود و به جوانان شیفته خلق اثر ادبی می آموزد که چگونه «داستان بنویسند». در این کلاس ها گویا اصولی نظیر گره افکنی و گره گشایی در روایت، شخصیت پردازی به طوری که شخصیت «باورپذیر» باشد، نثر فارسی تمیز و پاکیزه که مثل آب روان باشد و سکته نداشته باشد، و چیزهای دیگری از این دست آموزش داده می شود، و از این طریق است که قرار است نویسنده تربیت شود و بر اساس این اصول عده یی داستان های خوبی بنویسند. با محفل هایی نظیر آنچه گلشیری و براهنی در سال های دهه ۷۰ می گرداندند کاری نداریم و موضوع بحث ما این گونه جلسات نیستند، چرا که نه گلشیری و نه براهنی آنقدر ساده لوح نبودند که گمان کنند با آموزش اصولی از این قبیل، و تقلیل دادن خلاقیت ادبی به نوعی کتاب آشپزی، می توان کسی را نویسنده کرد.
کار آنها بحث مستقیم بر سر داستان هایی مشخص در جمعی از داستان نویسان و دامن زدن به جدل ادبی یا پرداختن به حواشی داستان و ادبیات و آن چیزهایی بود که با واسطه هایی به کار نویسنده مرتبط می شدند، نه آموزش اصول داستان نویسی و مراتب پیشرفت در نویسندگی و تئوریزه کردن خلاقیت. در هر حال، نمی توان انکار کرد که کلاس داستان نویسی برای پر کردن اوقات فراغت جوانان ترفند مناسبی است. کلاس داستان نویسی چیزی است در حد کلاس های خط و نقاشی در فرهنگسراهای مختلف شهر. نه اینکه سطح سواد و درک آدم هایی که به کلاس داستان نویسی فلان نویسنده مشهور می روند در حد کسانی باشد که در کلاس های خط فرهنگسرای محل اسم می نویسند، به هر حال کسی که چنین تصمیمی می گیرد و می خواهد نویسنده شود به چیزهایی غیر از پول و خرید و ماشین فکر کرده است. مقصود این است که همان قدر از کلاس ها و کارگاه های داستان نویسی نویسنده بیرون می آید که از کلاس های نقاشی فرهنگسراها، نقاش.
غایت کلاس نقاشی هنرجویی است که سیب و کوزه و اسب را دقیق و تمیز می کشد، و از کلاس های داستان نویسی، شاید به جز چند استثنا، در بهترین حالت نویسنده یی بیرون می آید که نثرش تمیز و قشنگ است، می تواند چیزهایی را توصیف کند و در داستانش گرهی بیفکند و گرهی بگشاید، که متن واجد این مجموعه در نهایت به درد لای جرز می خورد. از این گونه متون دارای نثر تمیز و گره روایی و توصیف درست زیاده از حد داشته ایم، شاید بد نباشد مدتی هم داستان هایی بخوانیم که در آن هیچ کدام از اصول معیار داستان نویسی ملاک و محور نباشد. به هر حال اما هر قدر هم کلاس های داستان نویسی را بی فایده بدانیم، نمی توانیم ارزش شان را در پر کردن اوقات فراغت جوانان پرشور و علاقه مند و بیکار نادیده بگیریم، به خصوص که نسلی امروز به سن جوانی رسیده اند که محصول انفجار زاد و ولد در سال های نخست پس از انقلابند، و پاسخ دادن به نیازهای این نسل و تخلیه انرژی آنان لابد به امکانات متنوعی نیاز دارد. کلاس داستان نویسی در این راستا فعالیت مفیدی است، و شاید حتی باعث کتابخوان شدن عده یی نیز بشود، اما شخصاً تردید ندارم از کلاسی که در آن اصول داستان نویسی را آموزش می دهند، کلاسی که در آن برای کسی که می خواهد داستان بنویسد شرح می دهند که چگونه و طبق کدام معیارها کارش را انجام دهد، هرگز نویسنده یی جدی به جامعه معرفی نخواهد شد.
گفتیم که این کلاس ها به هر حال فوایدی هم دارند، و مهم ترین شان شاید این است که کسی که علاقه به کتاب و ادبیات دارد و به همین دلیل در جامعه ما تنها می ماند، این امکان را می یابد تا ببیند جز او کسان دیگری نیز هستند که به شعارهای «دیگری بزرگ» پشت کرده اند و به جای رد و بدل کردن تلفن و خرید و ست کردن البسه شان کتاب می خوانند، و همین برای این افراد به هر حال قوت قلب و نقطه امیدی است و لااقل موجب می شود دیرتر ادبیات را رها کنند. اما فواید کلاس داستان نویسی چیزی در همین حدود است، و کلاسی که ادعایی بیش از این داشته باشد، کلاسی که استادش گمان کند اینجا کاری بیش از دور هم جمع کردن چند جوان علاقه مند به ادبیات و برقراری ارتباطی بین آنها را انجام می دهد، کلاسی موهوم است، به این دلیل که استادش دچار توهمی است که می تواند به سادگی آن را به شاگرد کم تجربه اش هم منتقل کند. به نظر می رسد گره اصلی در مورد کلاس های پرشمار داستان نویسی همین مفهوم «توهم» است، و مشکل این است که از همان لحظه آغاز هر کدام از این کلاس ها تا لحظه پایانش همه چیز با سوء تفاهم و با توهم گره خورده است.
کسانی که از همان ابتدا در این کلاس ها نام نویسی می کنند توهم نویسنده شدن از این راه را دارند، آن کس که بر کرسی استادی تکیه می زند و تدریس می کند توهم آن را دارد که از این طریق می تواند عده یی را نویسنده کند، و در طول کلاس دو طرف مدام به این توهم دامن می زنند و همین است که نتیجه این مجموعه از هزینه و وقت و انرژی باطل اباطیل خواهد بود، چرا که از همان لحظه نخست کار بر بنیانی غلط بنا شده است. اگر این کلاس های رنگارنگ داستان نویسی فقط بتوانند یک کار در حق هنرجو یا دانشجو یا هر اسم دیگری که دارند انجام دهند، همین است که از همان لحظه نخست توهم او را بشکنند و خرد کنند. کلاس داستان نویسی باید از همان لحظه نخست با تخریب کسی آغاز شود که می خواهد با فرا گرفتن اصولی مشخص نویسنده شود و استاد داستان نویسی اگر واقعاً دلش به حال شاگردش از یک سو و ادبیات از سوی دیگر می سوزد، بهترین کاری که از دستش برمی آید همین است که از لحظه نخست میخ را محکم بکوبد و به شاگردش حالی کند که از این آتش آبی گرم نمی شود، و از این قبیل کلاس ها نویسنده یی درنمی آید.
اغلب استادان هدف شان از برگزاری کلاس اجاره سر برج است و از جهتی حق هم دارند، چرا که در این مملکت نویسنده به کار خودش اگر اتکا داشته باشد ماه دوم از گرسنگی تلف خواهد شد. همین است که توهم نویسنده ساختن و نویسنده شدن به انحای گوناگون پرورش می یابد و بزرگ می شود، و در نهایت نتیجه اش تلف شدن مقداری پول و وقت، تلف شدن مشتی کاغذ و انتشار داستان هایی بی سر و ته و تکراری است که به زور خواننده را با خود به صفحه دوم می کشانند. برای هر کس که می خواهد نویسنده شود ابتدا باید توهم اصول را شکست و به هزار و یک راه که دور از ذهن و دسترس هم نیست، نشانش داد که هیچ نویسنده بزرگی بر اساس اصولی که از قبل آموخته داستان خوبی ننوشته است. آموختن این اصول فقط به درد کنار گذاشتن شان می خورد، به این درد می خورد که نویسنده تازه کار بداند که چنین اصولی هم زمانی برای داستان نویسی توسط کسانی که به احتمال قریب به یقین اهالی بیکار و بی درد دانشگاه بوده اند تدوین شده است؛ اصولی که به هیچ دردی نمی خورند. نقطه آغاز کار نویسنده درست لحظه یی است که بی توجه به این مجموعه قواعد شروع به نوشتن می کند. ادبیات شیوه یی از تفکر است، و این مهم ترین چیزی است که می شود در کلاس داستان نویسی به نویسندگان آموخت. برای همین، ادبیات همان قدر قاعده و اصول دارد که فکر کردن و به همان میزان هم به آموزش و کلاس نیاز دارد. آنچه داستانی را برجسته می کند و با انبوه کاغذهای سیاه شده متمایز می سازد نه نثر نویسنده یا باورپذیری فضا یا لحظه مناسب گره گشایی و مزخرفاتی از این دست، بلکه ایده یی است که آن داستان را شکل داده است، همان فرم تهی نخستین است که محتوا به تدریج در آن تزریق می شود و پس از اتمام فرآیند تزریق داستان شکل می گیرد.
نثر خوب و توصیف درست و شخصیت پردازی نصفه نیمه حتی به استاد هم نیاز ندارد، با مدتی تمرین و توصیف در و دیوار و نشان دادن نوشته خود به ویراستار می توان به تمام آنها دست پیدا کرد. تمرین فکر کردن اما از جنس تمرین فیزیکی توصیف منظره نیست، فکر کردن در واقع تمرین این است که منظره کوه و جنگل و بیابان را طوری توصیف کنیم که پیش از ما کسی نکرده است. نویسنده یی که در داستانش فکر می کند می تواند خود را مبداء داستان نویسی بداند، او کسی است که ادبیات داستانی را از نو تعریف می کند. نویسنده یی که تمام اصول کلاسی و کارگاهی را رعایت می کند اما هیچ ایده نو و هیچ نحوه فکر کردن متفاوت و جدی در متنش دیده نمی شود، فقط مشتی کاغذ را نابود کرده است و طرفداران محیط زیست می توانند به نمایندگی از مرحوم درخت کاغذشده از او شکایت کنند. استاد داستان نویسی اگر می خواهد لطفی در حق شاگردانش بکند بهترین کار همین نشان دادن اولویت فکر کردن به اصول و قواعد در ادبیات است، نشان دادن این است که خواندن دقیق یک کتاب فلسفی یا تاریخی خوب یا دقیق خواندن یک رمان بزرگ ادبی، فایده اش برای نویسنده به اندازه صد کتاب روش داستان نویسی و اصول داستان و عناصر داستان نویسی و چیزهایی از این دست است، چرا که این گروه دوم به مقوله محفوظات تعلق دارند و محفوظات همان پس مانده های غذا هستند که دیر یا زود دفع خواهند شد. اما در یک کتاب جدی فلسفی و تاریخی و یک رمان بزرگ امکانات متعددی برای فکر کردن وجود دارد، شوک های بسیاری تعبیه شده که ذهن را تکان می دهد و جابه جا می کند و به کار می اندازد و همین برای نویسنده از نان شب واجب تر است. در کلاس داستان نویسی اگر قرار است کار شرافتمندانه یی صورت گیرد، نخستین مرحله اش مسلماً نفی همان کلاس خواهد بود. کار شرافتمندانه این است که استاد همان جلسه اول در برابر شاگردانش بایستد و به آنان بگوید این کلاس به هیچ وجه به درد نویسنده شدن نمی خورد، با این کلاس کسی نویسنده نمی شود و اگر می خواهید نویسنده شوید بهتر است وقتی را که برای حضور در این مکان می گذارید به خواندن رمانی بزرگ اختصاص دهید. اما چه می شود کرد که در تهران امروز، زندگی دشوار و اجاره ها کمرشکن است.
امیر احمدی آریان
منبع : روزنامه اعتماد