پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


بداهه پردازی در نمایش عروسکی


بداهه پردازی در نمایش عروسکی
نمایش «بازی پسر و گرگ» به کارگردانی جواد ذوالفقاری پس از مدتی اجرا در برنامه رپرتوار اجراهای سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران حالا به تالار هنر آمده و مهمان این تالار است. ذوالفقاری به گفته خودش در اجرای این نمایش یکی از راه های متفاوت بداهه پردازی را برگزیده است. آنچه می خوانید یادداشت او بر این اجرا و شیوه بداهه پردازی در نمایش عروسکی است. نقل است که پیتر بروک کارگردان و نظریه پرداز جدید تئاتر تجربی یکی از کاشفان هنر نمایش ایرانی و معرف آن به دنیای تئاتر غرب است. سیمرغ عطار او یک نمونه از دلبستگی های او به ادب ایرانی است. پیتر بروک قبل از انقلاب که به ایران آمده بود جدا از مطالعه در مورد تعزیه که آن را یکی از ناب ترین اشکال تئاتری دنیا می دانست درباره شکل دیگری از نمایش در ایران هم شنید. پس به دیدار نمایش روحوضی سعدی افشار رفت و به بازیگرانش گفت: تئاتر چیزی نیست جز ارتباط و این مرد این را خوب بلد است. بی تردید آن چه در روحوضی پیتر بروک را شیفته خودش کرده بود بداهه پردازی بی نظیر این نوع نمایش بوده است. در اصفهان قدیم هم یک تماشاخانه ثابت بود با درخشش یک ستاره بی همتا به نام ارحام صدر سال های سال نمایش های او به ویژه نمایش مست بر صحنه بود. همگان او را می شناختند و به دیدارش می شتافتند و آن تماشاخانه تبدیل به یک جاذبه جهانگردی برای ایرانی ها و فرنگی ها شده بود. تماشاگران جز برای تحسین هنر نمایشی ارحام صدر برای آن می آمدند که هر شب بازی نویی داشت هر شب مطلب و نکته ای تازه داشت. ارحام صدر به خاطر ذوق بداهه پردازانه اش ستاره شده بود و چنین محبوب. علاوه بر روحوضی، ما در تعزیه هم بداهه پردازی های فراوان داشته ایم.
● اما بداهه پردازی در نمایش عروسکی:
احمد خمسه ای داخل خیمه اش درست مقابل چشمانش سوراخی تعبیه کرده بود. از او «پرسیدم: این سوراخ برای چیست گفت: » برای این که مردم را ببینم. که چکار کنی برای این که بدانم چکار کنم. احمد خمسه ای بعد از این که روی سکویی خیمه اش را علم می کرد و می خواست که نمایش را شروع کند اول از همان سوراخ به تماشاگران نگاه می کرد که بداند از کدام دسته و طبقه هستند و نوع شوخی ها و بازی هایش را بر این اساس پیش ببرد. وسط کار هم گاهی از همین سوراخ به تماشاگران نگاه می کرد و می فهمید هر شوخی و بازی تا چه حد امکان ادامه یافتن دارد. اگر تماشاگر مشتاق بود به همان صحنه و بازی ادامه می داد و گرنه آن را قطع می کرد و به قسمت بعدی نمایش می پرداخت. این یعنی تعیین میزان بداهه پردازی در نمایش. شوخی های بداهه پردازانه استاد با پاخیمه ای که نهایت نداشت. گاهی حوزه آن گسترده تر می شد و به کمانچه نواز و تماشاگران هم کشیده می شد. خیمه شب بازی به واقع یک نمایش بداهه پردازانه است. چرا که تنها خطوط اصلی داستان (مثلا عروسی فرخ خان) مشخص است اما دیگر موارد با توجه به ترکیب تماشاگران زمان و مدت اجرا تعیین می شود. یعنی حتی حضور شخصیت ها هم از پیش دقیق تعیین شده نیست. این که این رقاصه کی بیاید یا هنگامی که مبارک به دنبال قابله می رود چه اتفاقی می افتد و. . .
جالب ترین بخش بداهه پردازانه خیمه شب بازی مناظره، مباحثه و جدل مبارک با جاروکش است. هنگامی که جاروکش، بارگاه سلیم خان را جارو کشیده است و حالا انعام هم می خواهد. این بخش بستری است برای پرداختن به اخلاق و حقوق هر فرد در جامعه که با زبانی طنز و نمایشی اتفاق می افتد و همزمان به رویدادهای اجتماعی و سیاسی جامعه هم پرداخته و به نقد کشیده می شود. در پایان این صحنه هم با کتک مفصل خوردن جاروکش و فرا خواندن انفرنیه دکتر برانکار و آمبولانس برای بردن جاروکش به بیمارستان خاتمه می یابد. احمد خمسه ای می گفت: بعضی وقت ها این قسمت را از بیست دقیقه تا نیم ساعت ادامه می دادم و همه هم می خندیدند نکته آخر این که اگر خیمه شب بازی در این چند سده تاکنون حیات داشته است به علت آن است که هر شب نمایشی تازه بوده است و جوهره اش بداهه پردازانه. بداهه پردازی در شکل نوین آن در نمایش جدید ما با کارگاه نمایش آغاز شد. بسیاری از کارگردانان آن از جمله آربی آوانسیان، اسماعیل خلج و بیژن مفید با بداهه پردازی نمایش های خود را شکل و قوام می دادند و در برخی از اجراهای آن ها از جمله«جان نثار» بر صحنه هم بداهه پردازی می شد. بعد از آن هم در نمایش های خاص کودکان مرکز تولید تئاتر کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بداهه پردازی یکی از ساختارهای این نمایش ها شد. نقطه اوج این نوع بداهه پردازی در نمایش عروسکی«شنل هزار قصه» رخ نمود.
اما بداهه چگونه می تواند شکل گیرد راه های رسیدن به بداهه پردازی متفاوت است. هر کارگردان و گروهی با توجه به مطالعه و شناخت تربیت و فضای عمومی جامعه خود راهی را بر می گزیند. ما در اجراهای بز زنگوله پا، کدو قلقله زن و بعد بازی پسر و گرگ این روش را تجربه کرده ایم.
۱) تماشاگران را عادت داده اند وقتی به تماشای نمایش می آیند هنگام شروع نمایش در هاله ای از تاریکی باشد و داستان در فضایی دور از دسترس و مجزا اتفاق افتد. از آن جا که مخاطب اصلی نمایش های ما کودکان هستند و کودکان امروز می خواهند که نسبت به هر حادثه واکنشی لحظه ای داشته باشند ما دیوار چهارم را برداشتیم تا تماشاگر بتواند بدون هر گونه فاصله ای در جریان نمایش قرار گیرد. بنابراین از ابتدای ورود تماشاگر پرده صحنه باز است. (چه بهتر که در این نوع اجراها صحنه با آوانس از تماشاگران جدا نشده باشد) بنابراین با باز شدن درهای سالن بازیگران در حال آماده سازی صحنه هستند و همزمان با تماشاگران خوش آمد می گویند. در نتیجه بازیگران و تماشاگران یک مجموعه می شوند و آماده همکاری با یکدیگر. در تمام مدت اجرا نور عمومی سالن نمایش نیز روشن است.
۲) بازیگران نشان می دهند که دارند نمایش را بازی می کنند. همین باعث می شود که تماشاگران هم انگیزه برای واکنش و همراهی با شخصیت های نمایش پیدا کنند. بر همین اساس روایت نمایش های ما را بازی ساز بر عهده دارد که علاوه بر آن در شکل دهی موضوع و عمل شخصیت ها نقش دارد، عامل ارتباط و پیوند بین بازیگران و تماشاگران هم می شود.
۳) برای ایجاد زمینه نقش فعال تماشاگران و تعیین روند پیشبرد داستان و عمل شخصیت ها برای هر شخصیت آوایی تعیین می شود. صدای شیر تالاپ تالاپ است و صدای گرگ گرومپ گرومپ و صدای روباه تریک تریک تریک. در طی نمایش تماشاگران با سر دادن این آواها به همراهی و نجات قهرمان و یا از سوی دیگر به رویارویی و راندن شخصیت های منفی می پردازند. به همین علت است که در نمایش نامه»بازی پسر و گرگ» تماشاگران را هم به عنوان شخصیت های نمایشی آورده ایم. به گمان من در این شیوه بازیگران و مجموعه تماشاگران کودک و بزرگسال احساس رهایی و نشاط خوبی خواهند یافت که زمینه ایجاد خلاقیت در آنان را بیشتر خواهد کرد.
جواد ذوالفقاری
منبع : روزنامه جوان