سه شنبه, ۲۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 14 May, 2024
مجله ویستا


معنویت علیه معنویت


معنویت علیه معنویت
آیا سینمای آمریكا (هالیوود)، پاسدار معنویت مدرنی است كه در خلاء عملكرد نهادهای دینی، انسان امروزی را تغذیه می‏كند؟
آیا معنویت هالیوودی یك تحریف، فانتزی، سرگرمی و تصویر بی اعتبار نیست كه در اصل، علیه معنویت اصیل، به اغتشاش اذهان یاری می‏رساند؟
آیا سینمای غرب، تنها یك گونه معناگرایی را نمایندگی می‏كند یا نمونه‏های مطابق معرفت ماورایی و اصیل نیز در آنجا وجود دارد؟آیا سینما استعلایی، سینمایی اصیل‏تر از سیمای عامه‏پسند معنا گراست؟
كوشش برای تعریف استعلا در سینمای جهان، همچون جریانی نخبه‏گرا، تلاش برای مرور فشرده معناگرایی در سینمای ایران، و بالاخره فهم تمایز معنویت مدرن، همچون فرایندی عمومی در سینمای هالیوود، با استعلاگرایی نخبه‏گرا، كنجكاوی‏های متن حاضر است.
نخست از انتها آغاز می‏كنم. در حقیقت تمایز میان استعلاگرایی و معنویت مدرن در سینمای عامه‏پسند و عمومی، تمایزی چشمگیر است. درباره ویژگی‏های (Transeenden ta) پیش از این سخن گفتیم و در این مقاله نیز خواهیم گفت. اما معناگرایی در سینمای عامه‏پسند غرب امری عامه‏گرا است و مفهوم متعلق به اقشار برگزیده نیست. در حقیقت می‏توان گفت، همان طور كه در اوپاتیشادها، متون زرتشتی، عهد عقیق و تورات، مزامیر داود، عهد جدید و انجیل‏های چهارگانه، قرآن مجید و متون مقدس ادیان شرقی، معنا پدیده‏ای است كه خواص به باز تولید فهم خود از آن می‏پردازند و عوام نیز در سطح ادراك و نیازهای خویش از آن بهره می‏گیرند، معنویت مدرن نیز دارای این ویژگی است.
● معنویت عام گرای مدرن در سینما، محصول كدام فرایند است؟
مسلماً در وهله نخست محصول واقعیت و نیازهای مردم، به طور كلی، نه نخبگان است.
انسان معمولی ماهیتاً به معنویت نیاز دارد. پرسش‏های رازآمیز و بنیادین هستی، ارزشهای متافیزیكی، اخلاقیات زوال‏ناپذیر كه در نبرد خیر و شر و نورد ظلمت، از سپاه نیكی و نور دفاع می‏كند و منشاء جهان را در معناهایی می‏جوید كه در عالم بالا سرچشمه دارد، همه و همه بیانگر حسی درونی است كه فراتر از شریعت و فراتر از ادراك فلسفی استعلا، در توده‏های انسانی با راز و پرسش‏های هستی شناختی و سرچشمه وجود پیوند خورده است و پایاست.
● عوامل رویكرد معنوی گرا
مدرنیته اساس نگاه انسان سنتی به هستی را مورد تردید قرار داد و در حقیقت، مسئله در وهله اول به هیچ وجه با ماتریالیسم یا دشمنی مردم با مذهب نبود و الهیات نفی نشد، بلكه نگاه تازه‏ای به كل انسان و طبیعت و نیز خدا و رابطه انسان و طبیعت با خدا ترسیم شد. در اینجا اصل عقل انسان و كانون نفس انسان واقع شد ؛ نه نیروهای واعقل و...
بدینسان ضرورت بازخوانی معنویت نیز مجدداً مطرح گردید. انسان بدون معنویت امكان زیستن در جهان را نداشت و جریان‏های فكری گوناگون به باز تولید و بازخوانی جدید معنویت پرداختند.
انواع تئوری‏های فیزیكی، زندگی كیهانی، انرژی‏ها و غیره ابزار توجیه عالم رازآمیز و پدیده‏های فرا عقلی به حساب آمد.
عقل مدرن در حوزه اخلاقیات و ارزش‏ها، به تولید مفاهیم معنوی تازه پرداخت. با مركز قرار گرفتن علم، تخیل علمی به تولید متافیزیك جدید همت بست و بالاخره در پایان قرن بیستم و آغاز قرن بیست و یكم، معنویت مدرن بیش از هر چیز به معنویت تكنولوژیك یا تكنولوژی معنا گرا بدل شد.
جریان قوی بازگشت به مفاهیم فرا مادی در سینمای این دوران، از یك سو بیانگر خلاء بزرگی است كه در غرب، هر روز بیش‏تر از روز پیش، خود را به نمایش نهاده است. این خلاء اخلاقی و معنوی، پس از دهه شصت كه دهه اوج معنا ستیزی سینمای اروپا و توسعه بی‏نظیر اخلاقیات شك باورانه در سینمای روشنفكرانه و ستیز با مفاهیم سنتی معنویت و اخلاق است و رواج یك روحیه پوچ انگاری و نهیلیستی و هیچ انگاری منفی فراگیر سینمای روشنفكرانه را در چنبره خود گرفت، همواره به چشم می‏آمد.
موج نوی فرانسه، فیلم نوار و میان ژانرهایی كه پلودرام‏ها و به تریلرها و سینمای وحشت و حتی سینما كمدی، شكلی از هیچ انگاری و صیغه‏ای از معنا گریزی داده بود و... و بالاخره نشانه‏هایش نه در سینمای بوتوئل كه حتی در سینمای وردی آلن هم بازتاب یافت، بالاخره از نفس افتاد. این بادنه صرفاً با ظهور تاركوفسكی یا كیشكوفسكی، بلكه با ظهور انواع فیلم‏های عامه پسند كه در آن امور فراعقلی، ما در روایت اهمیت كانونی یافت. معنا گرایی مدرن عامیانه، به ویژگی سینمای هالیوود تبدیل شد.
همراه نیازهای عمومی مردمی كه از یك دوران طولانی هرج و مرج معنوی خسته شده و دوباره نسبت به پرسش‏های بنیادین حساس می‏شدند، باید از تحولات دیگر نیز نام برد.
پدیده‏هایی علمی كه قطعیت علم را مورد پرسش قرار دادند؛ مثل ایده‏های تلزبوره هایزنبرگ، پائولی، فنیمن و... در شكست حصار علمانیت مخالف امور ناشناخته فراعقلی نقش مهمی ایفا كرد و تردید نسبت به ابطال‏ناپذیر بودن دستاوردهای علمی، زمینه طرح پرسش‏های جدید متافیزیكی را، حتی در حوزه فیزیك و عالمان فیزیك دامن زد.
● معنویت تكنولوژیك
از سوی دیگر، تكنولوژی نا ممكن‏ها را ممكن كرد و به بهترین ابزار برای توسعه تخیل سینمایی تبدیل شد! سپس ماجرا از این فراتر رفت و معلوم شد تكنولوژی خود معنویت تكنولوژیك را شكل داده است و در این معنا گرایی فقط و فقط تخیلی كه تكنولوژی پایه و مایه قوام آن است، حكومت می‏كند.
این تكنولوژی است كه پرده سینما را پر از پدیده‏های محیر العقول، فرا عقلی، فرار مادی و تخیلی می‏كند؛ البته این تخیل، یك تخیل منفصل مدرن و بریده از مفاهیم الهیات سنتی است و پدیده‏های عجیب و نیروهای ماورایی آن، شباهتی به فهم سنتی ندارد. پدیده‏های جهان واقع، محصول پدیده‏های عالم پنهان است ؛ اما این عالم بیش از هر چیز متأثر از امكانات تكنولوژیك و قوه مجازی سازی آن است. در واقع ما با یك مابعدالطبیعه تكنولوژیك كه نسبت به صورت‏های الهیاتی كاذب به نظر می‏رسند، در سینما روبرو شده‏ایم.
خوب كه بنگریم، در حقیقت دستمایه‏های روایی و ایده‏ها و هسته‏های اصلی فكرهای تكنولوژیك، انواع مفاهیم كهن است. آخر الزمان، ناجی و نیروهای برتر، اجنه و تأثیراتی از داستانهای انجیلی، دستمایه‏های فیلم‏هایی نظیر ماتریكس و یا جنگ ستارگان است، ولی حقیقت آن است كه تغییر شكل‏ها، فائق آمدن بر زمان و مكان، اشكال پلاسمایی حیات، تغییر مفهوم جسم و شكل كه در این فیلم‏ها ایده‏های مهم حیرت‏انگیز است، عرفاً به امكانات كامپیوترها بستگی دارد.
شاید در اینجا كامپیوتر یك ابزار به شمار آمد كه تخیل‏های فرا مادی انسان مدرن را محقق می‏سازد، اما به نظر من ابزار تكنولوژیك فرا مدرن، خود آفریننده تخیل است و تصاویر غریب مدرن، خود محصول این امكانات به شمار می‏آمد كه ضمناً حس راز گرایی و انواع تفكرات غیب باورانه انسان مدرن را پاسخ می‏دهد.
● معنویت مدرن و ژانرهای سینما
توجه اندكی به ئی تی، جنگ ستارگان، ماتریكس، ارباب حلقه‏ها، حس ششم و تعداد بیشماری آثار علمی / تخیلی، اثبات می‏كند كه چگونه اندیشیدن به نیروهای فرا عقلی و جهاتی كه در آن عالم خیال بر عالم ماده فائق می‏آید، نیروهایی كه از زمان و مكان عبور می‏كنند و قدرتهایی كه نشانی از آن وجود ناب برتر دارند، روایت خیر و شر امروزی، معاصر و معنویت جدید را تحت تأثیر قرار داده است.
ما نه تنها در ژانر علمی/تخیلی كه در حوزه ملودرام‏ها و دیگر رانرها هم، با تأثیر معنویت مدرن روبرو هستیم. معنویت مدرن به فضایی بسیار بازتر از چهار چوب‏های شریعت را جایگزین مرزهای روشن معنویت دینی كرده است. بدیهی است كه جهان مدرن، باور خود را به مفاهیم شخصی انجیلی از دست داده است؛ به ویژه خدای متشخص و قواعد بر آمده از دین باور، دیگر برای ذهن انسان متكی بر عقل و علم قابل پذیرش نیست. به جای این، جهان معاصر برای خود معنویت تازه‏ای تعریف كرده است كه نه شبیه معنویت مذاهب است و نه معنویت نخبه‏گرا و فلسفی.
معنویت «تایتانیك» بر امكانات عشق استوار است چیزی كه بر تقسیم بندی‏های مادی و سرمایه سالارانه فائق می‏آید.
معنویت «فرشتگان بر فراز برلین»، محصول یك برداشت كاملاً اومانیستی است. این معنویت گرایی مدرن، از دهه اول قرن بیست و یكم یا حتی دهه هشتاد شروع شد، بلكه در هیچ یك از آثار پیش‏تر، مثل «آوای موسیقی» هم معنویت خود را در چهار چوب كلیسا زندانی نمی‏كرد ؛ حتی با عبور از آن در متن زندگی طبیعی و با امور انسانی، هاله‏ای معنوی می‏آفرید.
اگر تصور كنیم كه می‏توانیم با نگرش یك بعدی، مسئله معناگرایی و سینمای امروز غرب را حل كنیم و به نتیجه‏ای برسیم كه چون یك فرمول به درد ما بخورد، اشتباه كرده‏ایم.
در جهان مدرن معاصر، به ویژه آمریكا، مدام با سقوط و صعود گرایش‏های معنوی در فیلم‏ها سروكار داریم. هالیوود بیش از هر چیز بر ادراكی از سینما چون صنعت استوار است. و صنعت در آمریكا، یعنی سوداگری و امكان سرپا ماندن و تولید سودهای كلان. بنابراین آمیزه‏ای از روانشناسی عمومی مردم به سیاست‏های حكومتی و دوران مربوط به بحران و ركود یا رونق و بر معناگرایی سینمای عامه‏پسند تأثیر می‏نهد.پیش‏تر بحران‏های پایان دهه شصت و هفتاد، نوعی ضد فرهنگ و معناستیزی در فیلم‏های آمریكایی رواج داد كه ربطی به مفاهیم اسرارآمیز و غیب اندیشانه كه در پدیده‏های عینی، یك نیروی باطنی می‏جوید نداشت. در واقع معناهایی كه محصول یك نگرش سیاسی / انتقادی است، در دهه‏های شصت و هفتاد مهم‏ترین معناپردازی‏ها به حساب می‏آیند. تأثیر تفكر انتقامی چپ، هر جا دیده می‏شود؛ نه تنها در «خرابكارها» (۶۷) یا «سن میكله یك خروس داشت» (۷۱) یا «پدر سالار» (۷۷) یا «حكومت نظامی» (۷۳)، بلكه در فیلم‏های آمریكایی هم تأثیر دوران بر معنا آشكار است؛ به قول تامسون و لوردول مبارزه‏جویی اواخر دهه ۱۹۶۰ جای خود را به سیاست خُرد داد. مبارزان توجه خود را به موضوعاتی در مقیاس خرد متمركز كردند.
در سال ۱۹۷۰ دیگر مشخص شده بود كه جنبش چپ نتوانسته است، با كارگران متحد شود. در ایالات متحده پلنگ‏های سیاه و چپ‏نو از هم جدا شدند. بسیاری از فمینیست‏ها و هم‏جنس خواهان سیاست‏های چپ نو را سركوبگرانه می‏دانستند و سازمان‏های مستقل خود را تشكیل دادند. پاره‏ای نومید از اصلاح اجتماعی به تروریسم رو كردند ؛ نظیر گروه «ودرمن» در ایالات متحده و بریگادهای سرخ در ایتالیا «بادر ماینهوف» در آلمان.
اما در احزاب سوسیالیست و كمونیست جریانی معكوس رواج می‏یافت. تومیدی از حكومت انقلابی و معناهای رادیكال و گرایش به معناهای اصلاحات اجتماعی و توسعه دار امور مختلف، چون جنبش آزادی زنان. اینها همه و همه تولید كننده معنویت نو در سینمای هالیوود بود. بر فیلمنامه‏ها تأثیر می‏نهاد و آثار متعدد علیه جنگ، تروریسم یا با گرایش فمینیستی را سبب می‏شد. پس معنویت در سینمای غرب، بسیار تحت تأثیر بحران‏های اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی تغییر حالت می‏دهد.
برای مثال دوران‏ركودی كه در پایان دهه شصت و در آغاز دهه هفتاد، در سینمای آمریكا به وجود آمد، همراه با شرایط اجتماعی یأس آلود آن زمان، به نمایش خشونت و سكس منتهی شد. شاید احساس سركوب و خشونت سیاسی و شكست بدین‏سان ما به ازایی می‏یافت و همین مسئله موجب كشیده شدن مردم بسیاری به سینما بود. «كابوی نیمه شب» و «گراجوئت» و «ایتری رایدر» و «این گروه خشن». حاوی معناهای جدیدی بودند كه هیچ التفاتی به مابعدالطبیعه، ارزشهای اخلاقی و باطن گرایی نداشتند. در عوض در قالب یك ضد فرهنگ، به نخستین سكس، خشونت و مواد مخدر پرداختند كه عكس العملی از سركوب قدرت و استهزایی آنارشیستی از آن بود. در این دوران، معنا در سینمای غرب، با اندیشه فاجعه در آمیخته است. موج فیلم‏های فاجعه، بازتاب این روحیه عمومی است. معنا در این آثار با فاجعه در آمیخته ؛ زبان كفر آمیز (جن گیر)، احساس نابودی و برخورد، آرواره‏ها و جنگ ستارگان و... همه و همه معنا را در قالب فاجعه عرضه می‏كردند؛ نه یك سرچشمه فراعقلی مبتنی بر حق‏گویی نوامیدی از خرد زمینی است كه هالیوود را به اتكا به خرد فرا زمینی (اسی تی) هدایت می‏كند.
دوران «ریگان» و دهه هشتاد، دهه آشكار شدن یك رویداد هولناك است. سینما بر زندگی آمریكایی غلبه یافته است. توهمات درون فیلم بر واقعیت سیاست‏ها حاكم می‏شود. شعار جهان مجازی بر جهان واقعی غلبه پیدا می‏كند و معناهای آقای ریگان، مستقیم از سینما ریشه می‏گیرد. این سرآغاز توسعه معنویت تكنولوژیك است. نابودگرها و موجوداتی كه همه خیال‏های بشری را بر پرده محقق می‏سازند، متافیزیك جدیدی را در سینمای عامه‏پسند تعریف می‏كنند كه بر عقل و روح مردم جهان غلبه می‏یابد. در واقع اكنون ما با انواع تفسیر جدید از معنویت رو به رو هستیم و هر روز و هر سال و هر دهه بیش از دهه پیش، دامنه تخیل معنا گرا از محدوده‏های روشنفكرانه یا مذهبی به سوی مرزهای تكنولوژیك، سیر محسوس‏تری می‏یابد.
ممكن است ما این معنویت تكنولوژیك را، دروغ و جعلی در برابر معنویت دینی تحلیل كنیم، راهی كه سرمایه‏داری و تكنولوژی برای آفریدن مفاهیم دروغین علیه حقیقت‏های الهی جهان باطنی و مابعد الطبیعه ابداع كرده و مردم را روز به روز بی‏ایمان‏تر می‏كند و از متافیزیك و غیب، عامل سرگرمی و فانتزی می‏سازد.
البته بدیهی است كه هر انسان متفكر و مستقلی محق است، بجای مصرف چشم بسته آنچه بر اذهان سلطه می‏یابد، ولو محصولات تكنولوژیك جهان معاصر، به آنان بیندیشد و نسبت به معنای آن پرسش كند، ولی اگر قرار بر شناخت خود واقعیت بدون مداخله ارزش‏ها و فهم تحولات عینی است، ما نباید تحلیل خود را در فهم رویدادهای جاری دخالت دهیم. در آن صورت، همان گونه كه ما معنویت مدرن را در «نجات سرباز رایان» مورد توجه قرار می‏دهیم، همان گونه نیز می‏كوشیم كه درك كنیم، «در گزارش اقلیت» از پدیده‏های غیبی و باطنی چه تفسیر مدرنی به عمل آمده است و معنویت در اینجا چگونه در ذیل تجربه علمی تعریف شده است، یا در «ارباب حلقه‏ها» چگونه مفاهیم اخلاقی در قالبی اسطوره‏ای و فرا مادی ظاهر شده و شكل شخصیت‏ها و كنش‏های فرازمینی یافته است. درك ساز و كار بروز و ظهور معنویت جدید در آثار عامه‏پسند هالیوود، حتماً باید بر چند عامل استوار باشد.
در نتیجه هم نیازهای معنوی انسان مدرن و هم بحران‏های اجتماعی، هم منظر و نیازمندیهای قدرت و سلطه هم واكنش علیه آثار ناتوان از سود آوری، هم نیازهای سرمایه و بیشتر از هم ضرورت‏های تكنولوژی، همه و همه می‏توانند دست در دست هم داده و معنویت‏گرایی مدرن را تعریف كنند.
ما برای آنكه حركتی كور و ناآگاهانه نداشته باشیم و از درك زمان عاجز نشویم و نیز مصرف كننده وابسته و بلا دفاع محصولات فرهنگی سرمایه‏داری جهانی نباشیم. در هر حالت موظفیم، ابعاد معنویت مدرن و باز تابش را در سینمای امروز پی بگیریم .
هم اكنون هر شب، شاهد انواع آثار تخیلی هستیم كه صرفاً تكنولوژی و سینما قادر به ایجاد جهان مجازی آن است. در این آثار وانمود می‏شود كه جهان خیالی فیلم، جهان واقعی است، وجود دارد و داستان باطن روابط عینی ماست. از آنجا كه این معناپردازی تخیلی، عموماً فاقد هر انطباق با اخبار و حیانی است، از منظر الهیات سنتی، جعلی و مایه ناباوری جهان اعلی است و آن را به فانتزی‏های سرگرم كننده تبدیل می‏سازد. از چیزی خبر می‏دهد كه از آن بی خبر است؛ حتی فیلم‏هایی كه عاطفه تماشگران را گروگان می‏گیرد و سبب علاقه عاطفی‏شان می‏شود، از همین سرشت كاذب برخوردار است. «مسیر سبز»، «مرگ جویان»، «رویاها كه می‏آیند» و... انبوی از آثار معناگرا است كه شبیه بازی «ختیچر» صرفاً محصول یك بازی سینمایی در بی‏اعتبار كردن واقعیت عینی است. همچنان كه نمایش اهریمن حامل این «نمایش»، صرفاً شكل گرفته بر پرده سینماست؛ حتی آثاری چون مصائب مسیح، علیرغم داستان انجیلی، تحت تأثیر خشونت‏گرایی هالیوود است تا یك داستان مسیحی، به این ترتیب، نگرش سنتی می‏تواند به نام جعل حقایق دینی مخالف این نمایش‏ها باشد.
شاید بتوان با معنویت با گرگ‏ها می‏رقصد» یا حتی «آبسوردیتی پول را بردار و فرار كن» یا «آنی‏هال» توافق كرد. شاید بتوان نقد «زیبایی آمریكایی» و «ذهن زیبا» را تحمل كرد، اما مسلماً نمی‏توان فیلمی كه متافیزیك تكنولوژیكش در نهایت چالشی علیه حقیقت متافیزیك است و امری جعلی را به مؤمنان عرضه می‏دارد، پذیرفت.
در واقع اگر بخواهیم همه جانبه بیندیشیم، می‏توان پرسش دین باوران را كه علیه هرگونه فریب و اغوای سینمایی جبهه می‏گیرند، مطرح كرد.
آیا واقعاً داستان «ارواح منهتن» و «هری پاتر»، «هوش مصنوعی» و «سیاره میمون‏ها» و «رسپایدر من» موجب بسط معنویت اصیل می‏شود یا توهمات و تصوراتی بیهوده و بی بنیاد می‏آفریند.
اگر «بزرگ راه گمشده» و «جاده مالهالند» از منظر یك سور رئالیسم بی‏نظیر و مفاهیم فرویدی در قالب تصاویر فرا واقعی جذاب است، و اگر از منظر معنویت مدرن اثری مهم به شمار می‏آید كه معناهای انسان معاصر را ترسیم می‏كند، از نظر معنویت سنتی و دینی مسلماً اثری پوچ به حساب می‏آید.
انقلاب ماتریكس از این منظر نه تأئید «موعود»، بلكه تحریف آن است.
با همه نگاه طنزآمیز و دوگانه به معجزه، و تبدیل آن به یك حقه سینمایی فیلمی چون «ای برادر كجایی» یا با همه ماهیت «پیكارسك فارست گامپ» و تبدیل شدن یك عقب مانده ذهنی به مرد موفق و با همه توضیح علمی پدیده‏های فراحسی و انتسابش به شیزوفرنی در ذهن زیبا، جهان معنوی این آثار كه مطابقت بیشتری با ساختارهای ادراكی انسان مدرن دارد، باور پذیرتراند.
در داستان سرد است آن نیروی یك ایمان انسانی به آشتی، معنایی ملموس‏تر از انقلاب ماتریكس دارد كه معناپردازی متافیزیكی‏اش با همه امكانات تفسیر فلسفی همچنان در یك قلمرو فانتزی تكنولوژیك محبوس است و از معناگرایی در آثاری چون «وكیل مدافع شیطان» یا «یك بارقه مسیحی در لایه زیرین بیست و یك گرم» متفاوت است. فیلمی مثل «آخرین وسوسه مسیح» یك معناگرایی اومانیستی را دنبال می‏كند كه مورد اعتراض واتیكان واقع می‏شود. آثار بودیستی بر تولوچی و اسكورسیزی و نیز زیرلایه مسیحی پاره‏ای از آثار اسكورسیزی، نظیر بسیاری از آثار هیچكاك، واقعیتی است كه ما را با مفهوم مدرن معنا گرایی مواجه می‏كند.
آیا آشكار كردن گوشه‏های مخفی روح انسان‏ها در «آقای دیپلی با استعداد» یا «جویندگان»، گونه‏ای معناپردازی معاصر را معرفی نمی‏كند؟ یا پرسش از شر «اسلپی‏هال» و» «وكیل مدافع شیطان» و... حاوی جست و جوی مفهوم معنایی در حوزه الهیات با نگاه مدرن نیست؟ به چالش كشیده شدن مفاهیم اخلاقی در «بارتون فینك» چه ؟
بدین ترتیب ما باید باور كنیم كه همه آثار سینمایی حاوی یك گرایش معنوی هستند، این گرایش معنوی می‏تواند بر گرفته از مدرنیته یا اندیشه الهیات سنتی یا الهیات جدید و پرسش‏های وجودی نو، یا نگاه مدرن به پرسش‏های قدیمی باشد.
اما در این میان می‏توان یك عنوان برای طبقه‏بندی خاصی در طبقه‏بندی معنوی آثار مدرن ایجاد كرد و آن فیلم‏هایی است كه به پرسش امر باطنی و ماورایی كه در لابلای داستان‏های امروزی زندگی جاری است، می‏پردازد. از این جهت معناگرایی مدرن، بازگشت به امر معنوی ماورای اندیش در جهان مدرن است.
نویسنده: احمد میراحسان
منبع : باشگاه اندیشه