شنبه, ۲۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 11 May, 2024
مجله ویستا


اشعار ی از هرمان هسه


اشعار ی از هرمان هسه
▪ در زمستان
به سرزمینی می نگری
که از آن تو نیست
جادویی از تو می تراود
که از آن تو نیست
برف پیرامون را می نگری
از پشت بسیار شیشه ها .
در شکوه عاریتی ات
به دخترکی فقیر می مانی
رها ، کنار خیابان شهری بزرگ درندشت
که لبخندی برلبانش نقش نمی بندد ،
نه آنقدرها که آرزو دارد ، زیباست
نه با زیورهای بدلی اش ، چندان دارا
ونه بانقاب رنگین اش ، چندان شاد.
تو ، به او شباهت می بری :
اندکی تمسخر وهم دردی
این است پاسخ همگان به تو !
غریبانه ، به برف می نگری
از پشت سیار شیشه ها !
▪ برادرم مرگ
روزی پیش من هم می آیی
فراموشم نکرده ای ، می دانم .
رنج پایان می گیرد
وزنجیرها ازهم می گسلد .
هنوز اما بیگانه ودور می نمایی
برادر عزیزم مرگ !
وبر فراز درماندگی ام
چون ستاره ای سرد برجایی .
روزی اما نزدیک خواهی شد و
پراز شعله های آتش خواهی بود
بیا ، محبوبم ، این جایم
مرا ببر ، از آن توام من !
▪ راه درون
یافته راه درون
فرو شده درگداز خویش
دل فرزانگی را هرچه پیش تر دانست
خداوجهان در خاطرش
تمثیلی بود فقط ، همین ودیگر هیچ !
هر که داری وپنداری
او را گفتی ست وشنودی با روانش
روانی توأمان دنیا وخدا .
سال چهارم جنگ
وقتی شب ، سردو غم انگیز است و
صدای باران نمی آید
ترانه ام را می خوانم
چه کسی به آن گوش می سپارد ؟ نمی دانم !
وقتی دنیا پراز جنگ وهراس است
عشق از کف رفته
درجایی پنهانی می سوزد
حتی اگر کسی نبیندش .
▪ بختیاری
تا وقتی در پی بخت و اقبالی
اما خود مهیای خوشبختی نشده ای
آن چه می خواهی از آن تو نخواهد شد.
تا وقتی بر آن چه از کف داده ای ، می مویی
مقصدی برای خود داری و خستگی ناپذیز می پویی
نخواهی دانست ، آرامش چیست .
تنها آن زمان که از آرزو چشم برمی بندی
دیگر تو را نه هدفی است و نه خواهشی
ودیگر بخت را به نام نمی خوانی
نه دلت
که جانت نیز می آرامد .
از این مترجم و این شاعر اشعار هسه به نام " از عشق وجدایی " درنشر جامی منتشر شده است .
ترجمه ی علی عبد الهی
منبع : کانون ادبیات ایران