یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا


تلویزیون و بازی کودکان


تلویزیون و بازی کودکان
تحقیقات نشان می‌دهد كه مشاهده تلویزیون باعث می‌شود، كودكان اوقات بازی خود را از دست بدهند و همین بازی نكردن عوارض سنگینی را علاوه بر پرخاشگری، برای آن‌ها به ارمغان می‌آورد كه از جمله می‌توان به افسردگی، ایجاد اختلال در نحوه برقراری ارتباط با دیگران و لذت نبردن از زندگی اشاره كرد.
●چكیده:
معمولاً روان‌شناسان و محققان علوم اجتماعی، مسئله وجود خشونت در برنامه‌های تلویزیونی و رفتار پرخاشگرانه كودكان را مورد توجه قرار می‌دهند، كه البته در جای خود اهمیت دارد؛ اما تحقیقات نشان می‌دهد كه مشاهده تلویزیون باعث می‌شود، كودكان اوقات بازی خود را از دست بدهند و همین بازی نكردن عوارض سنگینی را علاوه بر پرخاشگری، برای آن‌ها به ارمغان می‌آورد كه از جمله می‌توان به افسردگی، ایجاد اختلال در نحوه برقراری ارتباط با دیگران و لذت نبردن از زندگی اشاره كرد.
«فرض كنید كه تلویزیونی وجود نداشته باشد، فكر می‌كنید فرزند شما مدت زمانی را كه هم‌كنون به تماشای تلویزیون می‌پردازد، چگونه صرف می‌كرد؟»
این یكی از سؤالاتی بود كه طی تحقیقاتی كه نتیجه‌اش تحت عنوان گزارشی در مورد تلویزیون و رفتار اجتماعی در سال ۱۹۷۲ در نشریه «سورجن جنرال» منتشر شد، برای تعداد زیادی از مادران دارای كودك پایه اول ارسال گردید. ۹۰% این مادران پاسخ دادند كه اگر فرزندانشان تلویزیون نگاه نمی‌كردند، به یك نوع بازی مشغول می‌شدند؛ و این پاسخ، غیر منتظره نبود.
اكنون ضرورت دارد كه تیمی از دانشمندان اجتماعی به این مسئله بپردازند كه دیدن تلویزیون، كودكان را از بازی كردن باز می‌دارد؛ چرا كه بازی، بیشتر اوقات دوران كودكی را به خود اختصاص می‌دهد. هرگونه فعالیتی كه ساعات زیادی از اوقات كودكان را پر كند، در واقع بیشتر به زمان بازی آن‌ها هجوم برده است.
در حقیقت، همهٔ فعالیت‌های معمولی كودكان قبل از دوره دبستان در ساعات بیداری (به استثنای دیدن تلویزیون)، در زمره بازی قرار می‌گیرند. زمانی كه یك كودك سه ساله به همراه كودكی دیگر با آجر یك قلعه می‌سازد، این فعالیت به آسانی به عنوان بازی تعریف می‌شود. اما زمانی كه كودكی همه كتاب‌ها را از گنجه خارج می‌كند؛ یا مثل بزرگ‌ترها وانمود می‌كند كه دارد اتاق را جارو می‌كند؛ یا تلفن را برمی‌دارد و ادای مكالمه را درمی‌آورد؛ یا همه جای دیوار را خط‌خطی می‌‌كند؛ یا با یك خرس عروسكی در زیر تختخواب پنهان می‌شود؛ باز هم این كودك دارد بازی می‌كند.
واضح است كه یك كودك دو، سه یا چهار ساله كه دو، سه یا چهار ساعت را به طور روزانه تلویزیون نگاه می‌كند، اوقات كمتری را در مقایسه با كودكانی كه اصلاً تلویزیون نمی‌بینند، صرف بازی كردن می‌كند.
نه تنها این تلویزیون دیدن، از زمان بازی كردن می‌كاهد، بلكه شواهدی وجود دارد كه نشان می‌دهد، تماشای تلویزیون طبیعت بازی كودكان را هم تحت تأثیر قرار می‌دهد، به خصوص بازی‌هایی كه داخل اتاق منزل و یا در مدرسه انجام می‌شوند.
●معنی بازی
طبیعت «سرگرم كننده» بازی كودكان، اغلب باعث می‌شود كه اهمیت خود بازی پنهان نگه داشته شود. بازی، جدای از این كه یك سرگرمی صرف است و یا اوقات را لذت‌بخش می‌كند، متضمن انواع مهمی از رفتارهایی است كه كار ویژه آنها، كمك به جنبه‌های با اهمیت پیشرفت اجتماعی، احساسی و هوشی كودك است. در حقیقت، ظهور گسترده بازی در سراسر قلمرو حیوانات و پیچیده‌تر شدن بازی در انسان‌ها این ایده را تأیید می‌كند كه بازی باید دارای برخی ارزش‌های ماندگار برای همه گونه‌هایی كه بدان مبادرت می‌كنند، داشته باشد. برای كشف اینكه ارزش‌های مورد نظر چه هستند، شناخت اشكال مختلف بازی كه كودكان عموماً انجام می‌دهند، از مراحل نخستین كه هنوز كودك جذب دستگاه تلویزیون نشده است، تا اشكال پیشرفته آن كه ممكن است توسط تصاویر تلویزیونی به نمایش گذاشته شود، مفید است.
جست‌و‌جوی كور مال و غریزی كودك و حس‌های چشایی و بویایی وی، كه در دوره نخستین سال زندگی وی به طور فزاینده‌ای معنادار می‌شوند، ممكن است به عنوان مراحل آغازین بازی نگریسته شوند و به كودكان كمك می‌كنند كه نخستین درك خود را از خودشان، در ارتباط با محیطشان كست كنند. كودكان با آشكارسازی جستجوگری بدون اراده و مبتنی بر غرایز درونی خود، شروع به تشخیص و فرق‌گذاری بین خود و والدینشان و درسطح گسترده‌تر، با جهان می‌كنند و درك و یادگیری برخی چیزها را درباره محیط اطراف خود آغاز می‌كنند.
به علاوه، فراهم كردن شناخت‌های اولیه برای كودكان، از طریق بازی‌ها و تجاربی كه از سر می‌گذراندند، این امكان را برای آنها فراهم می‌كند كه دست به مهارت‌های بدنی مهم‌تری در روند رشد خود بزنند. به عنوان مثال، كودك برای گرفتن یك اسباب‌بازی، هماهنگی میان چشم و دست خود را توسعه می‌بخشد، توانایی‌ای كه اهمیت پایداری دارد.
نوزادان نه تنها از طریق لمس كردن، چشیدن و یا بوییدن، دست به كشف می‌زنند، بلكه از لحاظ زبانی نیز كلمات نامفهوم ادا می‌كنند و صداهای مختلفی درمی‌آورند. كودكی كه كلمات نامفهوم ادا می‌كند، آشكارا دارد مهارت‌های لفظی را تمرین می‌كند و صدا را به شیوه معناداری ایجاد می‌كند؛ به گونه‌ای كه این كار، نفع آشكاری را هم در نتیجه و هم در روند انجام آن، برای وی دارد. این تجارب لفظی، در مراحل بعدی به عنوان مقدمه فراگیری زبان، مهم هستند.
شكل دیگر بازی، متضمن تقلید است. كودك حتی قبل از فرا رسیدن نخستین سال تولدش، حركت‌ها و ژست‌های مشخص بزرگ‌سالان را در بازی‌اش تقلید می‌كند (والدین دستانشان را به هم می‌زنند و كودك هم كف می‌زند). این بازی‌های تقلیدی، اولین فرصت‌ها را برای ایجاد ارتباط دو جانبه حقیقی، حتی قبل از آنكه سخن گفتن را بیاموزد، فراهم می‌كند. كودكان از این طریق، پیشرفت خود را آغاز می‌كنند و از یك وضعیت دریافت كلی به یك وضعیت رابطه‌ای پا می‌گذارند كه در آن حالت، آنها قادرند این دریافت را جداگانه از خود یا هر چیز دیگر داشته باشند. بازی تقلیدی همچنین شامل مرحله مهم دیگر فراگیری زبان نیز می‌شود، مرحله‌ای كه طی آن، كودكان از حالت ایجاد صداهای تصادفی به حالت تقلید تعمدی و سنجیده صداهایی كه توسط افراد اطرافشان ایجاد می‌شود، وارد می‌گردند.
نهایتاً، بازی كودكانه، زندگی باقی مانده وی را رنگ می‌زند و این تأثیر حتی پس از گذشت سال‌ها و فاصله گرفتن از دوران كودكی ادامه دارد. همان‌طور كه ادوارد نوربك، انسان‌شناس، می‌نویسد «هدف بنیادین و اولیه بازی، اهمیت بیشتری را برای هر فرد دارد. انگیزه بازی كردن كودكان، ابتدائاً به خاطر لذت بردن از زندگی است. این برجستگی عمده هر گونه بازی است، زیرا بدون لذت­مند كردن زندگی، سال­های طولانی بزرگسالی می­تواند ملال­آور و خسته­كننده باشد»
●آزمون طبیعی
روش ایده­آل كشف اثرات مشاهده تلویزیون بر بازی كودكان كم سن و سال، مقایسه رفتار تعداد زیادی از كودكان كه به دقت از میان مشاهده­كنندگان تلویزیونی انتخاب شده­اند، با گروه همسالان آن­ها است كه تلویزیون نمی­بینند. چنین آزمونی امروزه به خاطر یك دلیل ساده صورت نمی­­گیرد: عملاً همه كودكان، ساعات زیادی را تلویزیون تماشا می­كنند.
با وجود این، چنین آزمایش تطبیقی از كودكانی كه تلویزیون می­بینند و آنهایی كه تلویزیون مشاهده نمی­كنند، یك­بار صورت گرفت. ولی به هر حال، به نتیجهٔ آن توجه نشد. شاید به خاطر اینكه، این آزمون تعمدی طراحی نشده بود و طوری صورت گرفت كه شاید بیشتر بتوان آن را یك آزمون طبیعی نامید. این آزمون در كودكستان­ها، آمادگی­ها و كلاس­های ابتدایی آمریكا در سال­های ابتدای ورود تلویزیون به عنوان یك رسانه جمعی، اتفاق افتاد.
كلاس­های ابتدایی مثل آزمایشگاه­های طبیعی هستند و بازی كودكان در كلاس­ها، یك آزمون طبیعی. معلمانی كه چند سالی سابقه آموزشی دارند، می­توانند الگوهایی از رفتار را در میان دانش آموزان جوان درك كنند كه شاید برای والدین یا حرفه­ای­ها كه با كودكان به صورت منفرد و نه گروهی سر و كار دارند، آشكار نباشد. در این آزمایشگاه­های «طبیعی» بود كه معلمان برای نخستین بار شاهد تغییراتی در الگوهای بازی كودكان بودند و دیدند كه تقریباً در طی یك دهه، این الگوها از كودكانی كه تلویزیون مشاهده نكردند، تا كودكانی كه تلویزیون می­بینند، تغییر شكل پیدا كرده است.در اوایل دهه ۱۹۷۰ كه نخستین گفت و گوها درباره این كتاب شایع می­شد، معلمانی كه شكاف میان نسل قبل از تلویزیون و نسل تلویزیون را پل می­زدند، در سراسر كشور (آمریكا) همچنان به درس دادن مشغول بودند. همه این معلمان كهنه­كار، بیش از دو دهه به تدریس مشغول بودند (و همه آن­ها اكنون دوره بازنشستگی را می­گذرانند).این معلمان به عنوان یك گروه بی­نظیر، شاهد یكی از بزرگ­ترین تغییرات تكنولوژیكی درجامعه ما بودند. مشاهدات مقایسه­ای هوشمندانه آنها در مورد این دو جمعیت كودكان- كودكانی كه قبل از ورود تلویزیون به خانه، وارد كلاس درس آن­ها شدند و كودكانی كه اوقات قابل توجهی از دوران كودكی خود را به مشاهده تلویزیون مشغول بودند و سپس به كلاس درس آن­ها آمدند- به خصوص برای امروز، باارزش است: مدیر یك مدرسه ابتدایی خصوصی در نیویورك و معلم سابق كودكستان، با بیش از ۳۰ سال تجربه آموزشی گزارش می­دهد:
كودكان به شیوه سابق بازی نمی­كنند. منظور من مخصوصاً بازی­های خارج از خانه نیست. این نوع بازی­های آنها همچنان به قوت خود باقی است. آنها هنوز از موانع بالا می­روند، می­دوند و از دوچرخه و چهارچرخه استفاده می­كند اما، این بازی­های درون خانه­ای است كه تغییر كرده است. شما در بین این كودكان به بازی­هایی مهیّج همچون گذشته برخورد نمی­كنید. كودكان سنین پایین، بیشتر علاقه­مندند كه بنشینند و با موضوعات به اصطلاح آموزشی سرگرم شوند. به نظر می­رسد كه آن­ها تصورات زیادی هم در مورد بیانات شفاهی و هم درباره شیوه­های بازی كردن و یا در مورد چیزهایی كه می­سازند، ندارند.
یك معلم دیگر، با تجربه ۳۵ سال در آمادگی­ها متذكر می­شود: یك نوع انفعال بیشتر در بازی­های آن­ها (گروه تلویزیون دیده) وجود دارد. آن­ها به برخی چیزها علاقه­مند می­شوند، اما زمانی كه معنی­اش این باشد كه آن­ها خودشان باید به آن چیزها مشغول شوند، علاقه­مندی خود را از دست می­دهند.
یك معلم در «دنور» با ۲۹ سال تجربه آموزش، می­گوید: حركتی از فعال بودن از كوكان با انگیزه. كه خیلی مشتاق بودند تا دستان یكدیگر را بگیرند و بازی كنند، به سوی احتیاط بیشتر و به سمت كودكان منفعل و دارای رفتارهایی كه بیشتر مایلند سرگرم شوند و یا دستور بگیرند، وجود داشته است. آن­ها نمی­خواهند كه خود پیش بروند و خودشان دست به اكتشاف بزنند.
یك معلم دیگر مدرسه ابتدایی كه به روزهای قبل از تلویزیون تعلق دارد، می­گوید: كودكان انتظار دارند كه در مدرسه سرگرم شوند و زمانی كه در مدرسه سرگرمی وجود دارد، كار مدیریت آسان است. اما رفتار آن­ها چنین است: آیا این سرگرمی لذت­بخش و مفرح خواهد بود و یا خسته­كننده است؟ اگر ملال­آور باشد، آن­ها احساسشان این است كه خوب، فقط باید كانال را عوض كرد. در مدرسه این مورد تا حدودی مشكل است، زیرا شما همیشه نمی­توانید كانال را عوض كنید.
یك معلم كودكستان در «ریواردال» نیویورك می­گوید: من دریافتم كه مجبورم چیزهایی را ارایه كنم كه از جمله فعالیت­های مهم و پر زحمت هستند و هرگز در گذشته مجبور نشده بودم آن­ها را ارایه كنم؛ زیرا برخی از كودكان به اندازه كافی درنگ نمی­كنند تا بفهمند، این سرگرمی كه در لحظات نخست برای آن­ها جذاب و مفرح نیست، آیا بعداً جذاب می­شود یا نه. لذا، دریافتم كه باید مسایل را به شیوه­های متفاوت دیگر ارایه نمایم. برخی از كودكان خیلی سریع از محیط خارج می­شوند.
●محرومیت از بازی
از آنجا كه بازی به وضوح برای بسیاری از اكتسابات خیلی مهم كودكان، یك انتقال دهنده است وسیله­ای است كه به وسیله آن كودكان می­توانند تمرین كنند و رفتارهایی را كه برای موفقیتشان به عنوان یك موجود اجتماعی ضروری هستند تقویت كنند، پیامد از دست رفتن وقت برای بازی كودكان امروزی، چه می­تواند باشد؟
یك آزمایش قدیمی كه توسط هاری هارلوی روان­شناس صورت گرفت، به بررسی كاركرد عمومی بازی میمون­ها مربوط می­شد، (كه رفتار آن­ها در بازی شباهت­های زیادی را با بازی كودكان انسان نشان می­دهد.) یافته­هایی كه از این آزمون و بررسی­های مشابه در مورد محرومیت از بازی به دست آمد، نشانه­هایی را در مورد اثرات احتمالی محرومیت از بازی بر روی اشخاص به ویژه انسان­ها، در مقایسه با آنهایی كه بازی برایشان یك فعالیت معمولی بود، آشكار ساخت. هارلو مشاهده كرد: میمون­هایی كه طی سال­های نخست زندگی، برایشان فرصت­های معمولی برای بازی كردن فراهم می­شود، از رفتار مشخصی پیروی می­كنند. آن­ها در خلال ماه­های نخست زندگی­شان، محكم و منحصراً به مادران خود می­چسبند. نخستین تجارب بازی آن­ها، شامل انواع بازی با دست در پشت مادرشان می­شود كه جایی گرم و نرم و ایمن است. در ماه دوم یا سوم، آن­ها شروع به جهیدن از پشت مادر خود می­كنند تا با دیگر بچه میمون­ها بازی كنند. مادران، آن­ها را در رشد مستقلانه­شان كمك می­كنند و بارها و بارها از طریق هل دادن، آن­ها را تشویق می­كنند كه از چسبیدن به مادر دست بردارند. میمون­های مختلف بی­قاعده مثل كشتی گرفتن و انواع متفاوت بازی­های «گرگم به هوا» سپری می­كنند.
هارلو سپس یك گروه از میمون­هایی را تحت نظر گرفت كه به جز یك مورد، از هر نظر معمولی بودند: از آن­ها فرصت بازی كردن با دیگر میمون­ها گرفته شد. پس از هشت ماه محرومیت از بازی، زمانی كه این میمون­ها به همراه دیگر میمون­های پرورش یافته معمولی هم سن و سال خود رها شدند، هارلو كشف كرد كه یك محرومیت رفتاری خاص در آنها شكل گرفته است: میمون­های محروم از بازی، در رفتار اجتماعی خود به طور قابل ملاحظه­ای بیش از میمون­هایی كه برایشان فرصت كافی جهت بازی كردن به وجود آمده بود، پرخاشگر بودند. با وجود آنكه میمون­های محروم از بازی، تلاش­های میمون­های معمولی برای آوردن آن­ها به بازی را نادیده می­گرفتند و با وجود آنكه آن­ها خود را از بسیاری بازی­های خشن كه ویژگی بازی­های میمون­های معمولی است كنار می­كشیدند، این میمون­های محروم از بازی شروع به گاز گرفتن در زمان­های نامناسب هم می­كردند. آن­ها هیچ ترسی از خودشان در مقابل دیگر میمون­ها نشان نمی­دادند، و كنترل بسیار ناچیزی را بر غرایز تجاوزكارانه خود به نمایش می­گذاشتند.
از زمانی كه تلویزیون تبدیل به یك رسانه عمومی شد، بیشتر توجهات به رابطه بین خشونت در تلویزیون و پرخاش كودكان اختصاص یافت. آیا كاهش قابل توجه اوقات بازی كودكان، نه خشونت­های موجود در برنامه­هایی كه كودكان می­بینند، به افزایش رفتار پرخاشجویانه كودكان كمك نكرده است. رفتاری كه احتمالاً از طریق بازی كردن تسكین داده می­شد و تبدیل به یك رفتار اجتماعی می­گردید؟ هاری هارلو در یكی از مباحث مربوط به فعالیت­های آزمونی خود نوشت: «افسوس به حال میمون­هایی كه به آن­ها اجازه بازی داده نمی­شود». درمورد كودكانی كه دوران كودكی­شان را به جای بازی كردن، با مشاهده تلویزیون سر می-كنند، چه باید گفت؟
نویسنده: ماری وین
منبع: فصلی از كتاب The Plug Indrug
منبع : خبرگزاری فارس