چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا


ستایش و سرزنش ثروتمندان


بدین ترتیب، مفهوم ثروت و ثروتمندان در نظامهای متفاوت اقتصادی، نمایش های متفاوتی دارد. در اقتصاد باز و فرهنگ كار آوث دلب اقتصادی، همچنان كه دچار مطلق نگری نیست و با هدایت و ارزیابی سالم، امكان استفاده از مكانیزم های كسب ثروت را در اختیار استعدادها و توانایی های مختلف می گذارد، بدون هیچ گونه تظاهر یا پنهانكاری یا ظن ننگ و اتهام نیز، هر ساله لیست بلندبالایی از ثروتمندان در نشریات شاخصی چون فورس به نمایش می گذارد. چنین نگاه و پس زمینه ای نسبت به ثروت، برآمده از قرنها اندیشه فلسفی ثروت است. حال یا بار ایدئولوژیك آن كسب ثروت به صورت آرمان جامعه دینی یهود است یا اندیشه آبادی زمین خدا در آرمان كالونیست های مسیحی و یا تحقق اندیشه شرقی فردگرایی در مغرب زمین است. تا اینكه امروز ثروت و سرمایه اندوزی، نه تنها مذموم نیست بلكه از سیكل كور و پست دلال پروری و میراث خواری و فرهنگ نازل چرتكه اندازی در نظامهای رانتی، دولتی و تك محصولی به نوعی اهرم تولیدی، نهادساز، خیریه و بنیادی و در یك كلام در شادابی كل اقتصاد جامعه بازتاب می یابد.چند ثروتمند را می شناسید؟ آیا ثروتمندان محبوبند؟ نگاه عموم به ثروتمندان چگونه است؟ آیا باید آنها توانگران بخشنده ای باشند یا كارآفرین و سازنده و یا بر چنین افرادی حكم ملامت جاری است؟ تفاوت یك ثروتمند در یك جامعه بسته و توتالیتر با یك جامعه مدرن وپیشرفته، تفاوت ثروتمند حجره ای و تلفنی با ثروتمندی كه در حلقه مشاوران و بازارهای اطلاعاتی متعدد قرار دارد و یا حتی ثروتمند لاییك و دینی چیست؟این مفهوم گسترده را دكتر غنی نژاد چنین تعریف می كند: در اندیشه مدرن اقتصادی، ثروت منشأ بركت برای جامعه است. یعنی تولیدكننده فردی است كه برای افزایش ثروت تولید می كند، چیزی كه در نهایت، منشأ بركت برای همه جامعه است. در این جامعه، ثروتمندان و سرمایه گذاران به صورت یك ارزش مثبت تلقی می شوند. داشتن ملك و كارخانه تنها منفی نیست بلكه به صورت مثبت یك عامل خوشبختی برای كل جامعه است. این ناشی از تحول كشورهای صنعتی است وگرنه قبلاً آنها هم اندیشه منفی نسبت به ثروت داشتند. ثروت از ۴۰۰سال پیش به صورت منشأ غیرعمومی درآمد اما این مفهوم در كشورهای در حال توسعه هنوز هضم نشده ولی تصور عمومی این است كه صاحبان ثروت كسانی هستند كه به دیگران ظلم كرده اند یا حقی را پایمال نموده اند. این یعنی یك ارزش مثبت ولی ما نوعی دید متضاد داریم: «اینكه در جایی كه ثروت هست حتماً جای دیگر استعماری رخ داده.» این در حالی است كه در اندیشه مدرن، ثروتمند شدن در تضاد با چیز دیگری نبوده. نفع خصوصی به زیان نفع عمومی تمام نشده، بلكه نوعی همسویی به وجود آمده. این پارادایم اقتصاد مدرن است كه نوعی همسویی منافع عمومی در آن وجود دارد كه كل جامعه باز براساس آن به وجود آمده.
در حقیقت، این ساختار اقتصادی و مجموعه عوامل شكل دهنده روابطند كه راههای كسب و افزایش ثروت وجهت گیری مناسب در مورد آن را تعیین می كنند. درست نقطه مقابل چنین برداشتی همان چیزی است كه دكتر روستا، استاد دانشگاه می گوید: «در جوامعی كه مشكلات ساختاری و رفتاری حاكم باشد، بسیاری از پدیده ها از جمله كسب ثروت و افزایش ثروت، نگرانی و عوامل مخربی را دامن می زند. برخورد بسیاری از افراد با ثروت و ثروتمند یك برخورد تعمیم داده شده نسبت به ثروتهای منفی است. یعنی هر فردی كه نوعی ثروتمند قلمداد می شود بدون توجه به اینكه تحت چه شرایط و چه مسیری ثروتمند شده، موردنقد قرارمی گیرد.
اقتصاد سیاسی ثروت؛ همه یا هیچ
اما پیش از هرچیز دیگر، برداشتهای متفاوت از ثروت به اقتصادسیاسی برمی گردد. اینكه درجوامع عقب مانده دولتها هیچگاه برای ثروت مردم، ارزش یا حقی قائل نبوده اند.
همین است كه هرگاه فردی مورد غضب حكومتها قرارمی گرفته، نخست دارایی و اموال او ضبط می شده، بنابراین، امنیت دارایی ها، نیز شكل نگرفته. افراد همیشه یا یك ثروت پنهان داشته اند یا اینكه دارایی خود را به خارج منتقل كرده اند. عدم ثبات و تغییر مداوم حكومتها و درپی آن به هم ریختگی كلیه اركان جامعه همان چیزی است كه رفتارهایی چون مصادره دارایی ها و املاك افراد حقیقی را دربرداشته. از سوی دیگر، ثروت یك مفهوم كاملاً ایدئولوژیك نیز دارد. ثروت، درجوامع سنتی و ایدئولوژیك مذموم و غیرقدسی تلقی می شده، حتی گاه فقر پسندیده تلقی شده كه همه به روحیه دنیا گریزی و صوفیگری برمی گردد. این درحالی است كه در تلفیق این ۲عامل به نوعی حالت تبعیض آمیز و كاذب نیز درمشاهده رفتارهای دوگانه صاحب منصبان و عموم مردم منجرمی شده، اقتصاد سیاسی معاصر كشور ما تجربه های دیگری نیز داشته چنانكه دكتر غنی نژاد می گوید: «در جامعه ما بعد از فروپاشی سیستم زمین داری، عمدتاً ثروتمندان با ارتباط با سیستم دولتی ثروتمند می شدند. ارتباط بین این اقتصاد دولتی و منفذهای وجود رانت، منشأ افزایش ثروت افراد می شده. چه در دولتی چه بخش خصوصی. این نوع ثروتمندشدن هم از نظر مردم مشروعیتی نداشته چون در ارتباط با دستگاه دیوانسالاری و نه ناشی از توان این افراد فراهم می شده. طبقه ثروتمند، به طور عموم در ارتباط با قدرت دولت و دیوانسالاری دولت شناخته می شدند. بنابراین چنین ثروتی منشأ خیر و بركت هم برای جامعه هم نبوده.»
طبقه جدید
این درحالی است كه به ویژه در سالهای اخیر، ثروت یا نماد آن پول، محور تعاملات حاكم در رفتارهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی بوده نفس چنین هدفی می تواند به شگون پیشرفت و بالندگی تعبیر شود. اما حقیقت موجود از پارادایم های دیگری خبرمی دهد. ثروت برای طبقه سنی جوانتر و آماده برای ورود به بازاركار، مفهوم یك سودای خام را دارد. قشری كه تمام قواعد و شرایط كسب ثروت را یا نیاموخته یا با ولع تمام پس می زند، نه به كسب تحصیل اعتقادی دارد و نه از مكانیزم های یك اقتصاد سالم و پویا مطلع و بهره مند است. عده ای كه در فرهنگ شفاهی و عوام به طبقه بچه پولدارها یا همان میراث خواران پدرانشان شناخته می شوند همان راه قبلی را ادامه می دهند. كارآفرینی و تخصص در پایین ترین مرتبه ها دیده می شود و فرهنگ اقتصادی مترقی نیز وجودندارد. خشم و حسرت مانده جمعیت نیز در جامعه ای كه پول و میزان بهره مندی، تعیین كننده دیگر شاخص های زندگی است راه ورود به انواع فعالیتهای غیرقانونی، مشاغل سیاه و ... را تسهیل می كند.برهمین مفهوم دكتر غنی نژاد می افزاید: «ولی اینكه به هروسیله ممكن فعالیتهای اقتصادی تنظیم شود، یك جامعه ضدارزش به وجودمی آید كه درآن افراد هیچ نگرانی و دغدغه ای نسبت به ارزشها و اصول ندارند و این خیلی بد است، چون هدف مشروع است ولی مهم انتخاب وسیله است. البته افراد هم بی تقصیر نیستند. ما نمی توانیم آنها را توجیه كنیم، چون با مسائل پیچیده تاریخی و اجتماعی روبه روییم كه اقتصاد دولتی و یك شبه ره صدساله رفتن، مدل نادرستی برای جوانها به وجود آورده، چیزی كه نباید به صورت ارزش برای جوانها قلمداد شود. »
فرهنگ نوكیسگی
اما این، تمام ماجرانیست. نوع رفتار اقتصادی و كسب درآمد، نوعی الگوی رفتاری و ارزشی نیز درجامعه به وجود می آورد. اگر پیش از این، تقسیم بندی طبقات به اشراف، طبقه متوسط و فقرا منتهی می شد، هم اكنون با نوعی آشفتگی درچنین تعاریفی نیز روبه روییم. ظهور رو به افزایش طبقه نوكیسه و دلال، جهش بزرگ یك طبقه اقتصادی همزمان، وقایع پس ازانقلاب و جنگ و درپی آن رفتار شناسی این طبقات و به هم خوردن الگوهای همزیستی فرهنگی در شهرها بوده است. دكتر احمد روستا می افزاید: «جامعه ما متأسفانه شاهد فروپاشی بسیاری از ارزشها بوده است و درنتیجه گروههایی از این موقعیت، نهایت استفاده را برده و كوشیده اند تا با بهره مندی ازانواع شیوه های غیراخلاقی و فقط برای پاسخگویی به امیال و آمال مادی خویش هرچیز را ارزشمند دانسته و بسیاری از رفتارهای ناشایست و غیراخلاقی را دنبال نمایند. نقش قانون و قانونمندی و مدیران ارشد در همه سطوح و به ویژه مربیان، اساتید، الگوها و خانواده در چگونگی ایجاد و یا جلوگیری از اینگونه شرایط بسیار حائز اهمیت است.» امروزه پدیده هایی مانند رشوه، قاچاق، رانت، رابطه بازی و كلیه عواملی كه بیانگر بی توجهی به شایسته سالاری است باعث شده اند تا هر روز شاهد به وجود آمدن طبقه جدیدی از ثروتمندان در جامعه باشیم. اینگونه ثروتها و ثروتمندان به دلیل ماهیت و طبیعتی كه دارند، الگوهای رفتاری و مصرفی كاملاً جدیدی را مطرح ساخته اند كه در آن عوامل مخرب و منفی برای جامعه فراوان است. چشم و هم چشمی ها، ریخت و پاش ها و سطحی نگری ها در امور مختلف زندگی اما آنچه جامعه را در سطح كلان نگران می كند آثار بلندمدت اینگونه ثروتها و رفتار مخرب ثروتمندان نسل جدید است. البته نمی توان هرگونه ثروتی را به دلیل وجود اینگونه شرایط محكوم كرد، به همین دلیل برخی ثروتمندان كه ثروت خود را از مدیریت درست و كارآفرینی در مسیر سالم به دست آورده اند، منزوی شده و یا ثروت خود را در محیط هایی كه هنوز منطق و ارزش سرمایه گذاری دارد، به كار می گیرند. فرار سرمایه ها به خارج از كشور، انزوای ثروتمندان واقعی و بی میلی نسبت به سرمایه گذاری در جامعه، علایم نوعی بی توجهی به اصول و ارزشهای اخلاقی در اقتصاد است.


همچنین مشاهده کنید