یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


<ما همه خوابیم> سینما یاد می‌دهد


<ما همه خوابیم> سینما یاد می‌دهد
اغراق نیست اگر بگوییم بهرام بیضایی با <ما همه خوابیم> سینمای درجا و راکد ما را یک قدم به جلو برد و ضمن شکستن اصول کلا‌سیک ژانری و ساختارهای کنونی سینمای ایران، درس‌های بزرگی با خودش آورد. اگر این یادداشت به سمت مبالغه رفت آن را پای فیلم بگذارید نه ارادت جداگانه ما به استاد.
<ما همه خوابیم> آنقدر نما و سکانس‌های دیدنی دارد و در تدوین و بازیگری به‌قدری پیشرو است که در این مجال کوتاه شرح جزء‌جزء آن ممکن نیست. در قدم اول باید به سوال همیشگی بازی تئاتری و غیرتئاتری اشاره کرد. آیا می‌توان در سینما بازی تئاتری را وارد کرد؟ در پاسخ به این سوال باید به خود فیلم رجوع کرد و دید که استیل و سبک روایی فیلم چقدر به ذهن عادت‌زده ما نزدیک است یا چه اندازه از آن دور.
این فیلم عکسبرداری از زندگی واقعی نیست بلکه داستانی درباره زندگی ما است. با این وصف فیلم می‌تواند جهانی متفاوت از آنچه تاکنون دیده‌ایم و در سینمای واقع‌گرا شاهدش هستیم پیش‌رویمان بگذارد، بنابراین به خارج از جهان عادت‌ها تعلق داشته باشد. <ما همه خوابیم> از یک دگرگونی رو به سقوط حکایت می‌کند. یک پیشنهاد به مخاطبان این است که اگر خواستند برای تماشای <ما همه خوابیم> به سینما بروند، حتما زمانی در سینما حاضر شوند که اول فیلم را از دست ندهند. شروع فیلم ضیافتی از تصاویر و فضاها و عناصر کمیاب سینمایی است که ندیدنش جبران‌ناپذیر است؛ مکالمه چکامه (مژده شمسایی) با تلفن، پشت فرمان اتومبیل در حالی که در بزرگراه و از کنار ساختمان‌های کامل و ناکامل عبور می‌کند و همچنین پس‌زمینه موسیقی رعب‌آوری که در فیلم وجود دارد، به جایی ختم می‌شود که <نجات( >علیرضا جلا‌لی‌تبار) جلوی او سبز می‌شود و درخواست کمک می‌کند و اینجا بازی آینه‌ها شروع می‌شود. چکامه ظاهرا به نجات وقعی نمی‌نهند ولی در آینه‌های مختلف ماشین و حتی آینه‌ای که از کیفش درمی‌آورد، او را ورانداز می‌کند.
دیالوگ‌هایی که بعد از آشنایی این دو می‌شنویم به حد کافی کوتاه و مفید و تکان‌دهنده است و نیاز به هیچ اضافه‌گویی و طول و تفصیل ندارد. چکامه به‌جای <سوار شو> می‌گوید <بالا‌> و زمانی هم که می‌خواهد نجات را پیاده کند می‌گوید <پایین.> دو کلمه بالا‌ و پایین هم از برخورد سرد و تحکم‌آمیز چکامه خبر می‌دهد و هم از فرودستی و ناگزیری نجات. راستی این علیرضا جلا‌لی‌تبار پدیده جدیدی است. صورت جورج کلونی را دارد با ته‌صدا و نگاه‌های نافذ فریبرز عرب‌نیا که بازی چشم‌ها و صدایش مقابل مژده شمسایی خوش نشسته است. بازیگران بیضایی در فیلم دو شخصیت را بازی می‌کنند. یکی نقشی که در داستان <ما همه خوابیم> دارند و دیگری نقش زندگی پشت صحنه‌شان. بله بازی‌ها تئاتری است چون بازیگران فیلم، استیل بازیگری دارند. مگر می‌شود از بازی مژده شمسایی آنجا که سراغ قاب عکس شوهرش می‌رود و بعد چرخ می‌زند و در یخچال را باز می‌کند، حرفی نزد. حرف زدن، راه رفتن و چرخش‌های مژده شمسایی صاحب استیل مشخصی است که در سینما کمتر با آن مواجهیم. او برکشیده تئاتر است؛ همان‌طور که جلا‌لی‌تبار از تئاتر آمده و نقش چنین فردی را بازی می‌کند و در صحنه کتک خوردن از برادر کوچک‌ترش که می‌ایستد و حتی جلو می‌رود تا کتک بخورد و فقط نگاه‌های پرسشگر داشته باشد، دیدنی است. نمای دعوا لا‌نگ‌شات است ولی نگاه او را می‌شود در بازی‌اش خواند. قبل از نمایش فیلم سوال همه این بود که چرا جلا‌لی‌تبار و نواب‌صفوی در کار بیضایی بازی می‌کنند. فکر می‌کنم حالا‌ همه دلیل آن را فهمیده باشند و حسام نواب‌صفوی که یک‌جور نقد امثال خودش را هم بازی کرد، بیشتر به این درک رسیده باشد. از نگاه مبهوت هدایت ‌هاشمی ‌هم وقتی برای دومین‌بار - یعنی با ورود بازیگر جدید زن به فیلمش - باید به تغییر هویت تن بدهد نمی‌گذرم. او نقش کارگردان <ما همه خوابیم> را دارد که اسیر قواعد بیمارگون رایج شده و به خاطر سرمایه‌گذاران مجبور به تغییر بازیگران می‌شود.
طنز تلخ و هولناک فیلم از اینجا شروع می‌شود و اگرچه در جاهایی به طور مشخص خنده بر لب می‌آورد و تناقضات و تغییر ماهیت تدریجی را به مضحکه می‌گیرد اما به خاطر روایت زندگی بیرونی آدم‌هایش، تصویری انتقادی و گزنده از وارونگی فرهنگی و جابجایی‌های ناسازگار ارائه می‌دهد. طنز فیلم زمانی ذهن را می‌گزد که دختر چکامه در زندگی واقعی از حرف‌های مادرش سوال درمی‌آورد که <لجن مالی یعنی چی؟> و یا در جای دیگری می‌پرسد: <آیا هنوز می‌خوای من بزرگ بشم؟> ‌
مکالمه نجات و چکامه در قهوه‌خانه، سکانس پایانی با آن تدوین موازی اوج‌گیرنده، راه رفتن چکامه از کنار دیوار خط‌کشی‌شده، صحنه میوه‌فروشی، صحنه داروخانه و دست‌های روی شیشه، اینسرت‌های دست و راه رفتن چکامه، نمای پشت در که به رختخواب خالی ختم می‌شود و... نمونه صحنه‌هایی است که در فیلم بیضایی به جای کلا‌م و شرح و توضیح نشسته و سینما یاد می‌دهد.
جواد ماه‌زاده
منبع : روزنامه اعتماد ملی


همچنین مشاهده کنید