جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


رستگاری ادبیات


رستگاری ادبیات
هنگامی که لحظه‌ای مناسب فرا می‌رسد می‌توان بر آوایی که از گذشته به گوش می‌رسد چنگ انداخت و آن را در خدمت هدف حقیقی‌اش قرار داد. آن هدف حقیقی‌اش یعنی «تغییر وضع موجود». زیرا که از نظر تری ایگلتون همه چیز باید در خدمت درک لحظه سیاسی و عمل به منظور واپس زدن اتوریته روایت رسمی قرار گیرد. اما آن آوایی که از گذشته به گوش می‌رسد، متن‌های ادبی هستند که اهمیت بیشتری نسبت به سایر متن‌ها دارند؛ به این دلیل که «هیچ نظریه‌ای، به مانند فرم‌های ادبی، در ذات خود دارای جهت‌گیری سیاسی آشکاری نیست»(۱). بدین‌سان عنصر رادیکال می‌بایستی در هیات یک جن‌گیر، روحی را که پتانسیل رادیکال دارد، از میان ارواح گذشتگان احضار کند (مفهوم ادبی در اینجا معادل روح در نظر گرفته می‌شود) تا به آن مفهومی انقلابی ببخشد، هنگامی که این مفهوم انقلابی بخشیده شد، جن‌گیر رسالت تاریخی‌اش را به انجام رسانده «هنگامی که یک نظریه رهایی‌بخش موفق شد وظیفه‌ خود را به انجام برساند دیگر کاری برای آن باقی نمی‌ماند و آن نظریه باید اجازه دهد تا هر چه سریع‌تر و آبرومندانه‌تر، از صحنه روزگار محو شود»(۲). این چنین است که مثلا شکسپیر در این رابطه اهمیت اساسی پیدا می‌کند و می‌توان مفاهیم متن‌های ادبی‌اش را در پیوند با مسائل سیاسی و اجتماعی حتی کاملا نو و متاخر به کار گرفت «این واقعیت که من می‌توانم مکبث را به‌گونه‌ای ارائه دهم که آن را به جنگ‌ هسته‌ای مربوط سازد، واقعیت «معنی» آن را از دیدگاه خود شکسپیر تغییر نمی‌دهد.
تغییرها در طول تاریخ تغییر می‌کنند، حال آنکه معانی ثابت می‌مانند، مولفان، معانی را وضع می‌کنند در حالی که خوانندگان تعابیر را تعیین می‌کنند».(۳) اما با این همه این به آن معنا نخواهد بود که با خواندن متون کلاسیک شکسپیر می‌توان انقلاب کرد، البته که با شکسپیر نمی‌توان انقلاب کرد، زیرا خواننده با خواندن این متون حداکثر عملی زیبایی‌شناسانه انجام می‌دهد، اما با خواندن همان متون می‌توان رگه‌های بالقوه تندی را به‌عنوان آوایی از گذشته احضار کرد تا به آن مفهومی انقلابی بخشید.
با این دستمایه ایگلتون شاه‌لیر شکسپیر را مورد بازخوانی دوباره قرار می‌دهد تا از آن مفهوم پرپتانسیل و رادیکالی را اکتشاف کند تا بتواند از آن در خدمت نقد وضعیت موجود به منظور برگذشتن از این وضعیت قرار دهد.
در شاه‌لیر زمانی که گونریل و ریگان -دختران شاه‌لیر- به شاه اعتراض می کنند که او چه نیازی دارد که بی‌هیچ دلیلی عده‌ای «اضافی» را به‌عنوان ملازم با خود به همراه می‌آورد، لیر در پاسخ به دخترانش مفهومی به نام «چیزی اضافه» یا همان «مازاد» را مطرح می‌کند.
«گونریل: گوش کنید، سرور من، شما چه نیازی به ۲۵، به ۱۰ یا به پنج تن دارید که با شما به خانه‌ای درآیند که در آن دو برابر این عده دستور دارند که از شما پرستاری کنند.
ریگان: چه نیازی حتی به یک تن؟
لیر: آه نیاز را دلیل ندانید! فرومایه‌ترین گدایان ما نیز در بدترین وضع چیزی اضافی (مازاد) دارند.
اگر طبیعت بیش از نیاز خود (مازاد) چیزی نمی‌داشت، حیات آدمی به حد چهارپایان حقیر می‌بود (پرده دوم، صحنه چهارم).(۴)
در اینجا ایگلتون یک مفهوم را به مثابه آوایی از گذشته احضار می‌کند تا به آن مفهومی انقلابی ببخشد، آن مفهوم در این متن ادبی، مفهوم «مازاد» است که مفهوم مازاد را به‌عنوان چیزی که ریشه در طبیعت آدمی دارد به حساب می‌آورد. «لیر، در این لحظه درخشان، درمی‌یابد که ایجاد حدی از مازاد، ریشه در طبیعت آدمی دارد. برای آدمی غیرطبیعی است که چیزی بیش از خود (مازاد) نباشد و از افزوده‌ای فراتر از نیازهای صرفا مادی خویش بی‌بهره نماند».(۵)
مسلما این روش کار ایگلتون محدود به متون کلاسیک نیست و در مورد هر متنی می‌تواند انجام‌پذیر باشد، مثلا اثری نظیر اولیس جویس می‌تواند حاوی تندترین نقد علیه بورژوازی باشد «اثری نظیر اولیس جویس افشاگرانه‌ترین و تندترین نقد از اسطوره معنای درون ماندگار بورژوایی است... اولیس اسطوره را از طریق زدودن تمایزهای بین والا و پست، مقدس و دنیوی، گذشته و حال، و اصالت و وابستگی خرد می‌کند و ابزارش در این راه، استفاده از شکلی از ابتذال و سطحی بودن شیطانی است که بخشی از ذات کالاست».(۶) این چنین است که رمان اولیس می‌تواند ثبات اسطوره بورژوازی را متزلزل کند.
اما اکنون هرگاه به همان مفهوم «مازاد» که مستخرج از متن کلاسیک شاه لیر اثر شکسپیر است، مراجعه کنیم، با تاملی بر این مفهوم می‌توان تمایزهای قلمرو زیبایی‌شناسی را از نقد رادیکال و گذرنده دریافت کرد.
ترفند سلطه‌گری و ایدئولوژی پذیرش «دیگری» است به شرط آنکه «دیگری» در محدوده وضعیت خود جای بگیرد؛ یعنی از محدوده خود فراتر نرود یا در واقع «مازاد» نشود و یا به تعبیر شاه لیر «چیزی اضافی» طلب نکند. مازاد در این رابطه یعنی چیزی فراتر از آن چیزی که هست شدن است. بدین‌سان هر متنی و به‌خصوص متن ادبی (به‌خاطر ویژگی سیاسی‌ای که دارد) تا آنجا می‌تواند پذیرفته شود که «مازاد» نشود. این مسئله مرز محافظه‌کاری و رادیکال بودن در متون ادبی می‌تواند باشد همچنین می‌تواند مرز زیبایی‌شناسی و بر گذاشتن از زیبایی‌شناسی نیز باشد، این چنین است که ایگلتون به‌خصوص به سراغ متن‌هایی می‌رود که قابلیت «مازاد شدن» را داشته باشند، تا که از مرزهای زیبایی‌شناسی عبور کند. به عبارت دیگر، او به دنبال هنری می‌گردد که از هنر عبور کند یا به دنبال هنری می‌گردد که علیه هنر باشد که در عین حال به ناممکن بودن نیز آگاه باشد (ناممکن بودن نیز می‌تواند انگیزه کنشی رادیکال بشود) «... به هنری بیندیشیم که هنر نیست... آن هنری که در برابر زیباشناسی بایستد.
هنری علیه هنر، که به ناممکن بودن هنر اعتراف کند... خلاصه هنری که کل این تاریخ افسرده کننده را خنثی کند».(۷)
نیچه اما هنر را «توهم آگاهانه» می‌داند یعنی هنرمند و یا مهم‌تر از آن کسی که هنری زیست می‌کند بر توهم تغییر وضع آگاه است؛ یعنی می‌داند که تغییر دادن کلی و کیفی اوضاع امکان‌ناپذیر است بنابراین از مرزهای زیبایی‌شناسی عبور نمی‌کند و در همان قلمرو متوقف می‌شود. اما او این توهم آگاهانه را شرط ضرور زیستن هنری تلقی می‌کند. در این صورت فرد هنگامی که آگاه است اوضاع تغییری نمی‌کند اما با این همه بر آن توهم پافشاری می‌کند، در واقع نمی‌گذارد که از محدوده زیبایی‌شناسی خارج شود. این فرد ممکن است در درجاتی بالاتر از قلمرو زیبایی‌شناسی زندگی کند ولی در هر صورت در همان چارچوب است.
این فرد نیچه‌ای هرگونه متافیزیک و ماهیتی را انکار می‌کند، در این صورت است که اعمال این فرد به نوعی «نمایش» و یا «بازی» و حتی در وضعیت حاد ‌آن به نوعی ماجراجویی منتهی می‌شود که همه این نمایش‌ها در سطح به اجرا درمی‌آید زیرا آن کس که درصدد تغییر وضع است، بیش از آنکه به سطوح فکر کند به ماهیت و یا پتانسیل چیزی اندیشه می‌کند و این همان روشی است که ایگلتون در رابطه با متن‌های ادبی به‌عنوان سیاسی‌ترین متن‌ها در پیش گرفته و آن را آزادسازی متون ادبی نامگذاری کرده است. اینکه این تلاش‌ها منجر به آزادی متن‌های ادبی بشود، در آن تردیدی جدی وجود دارد اما این تردید از اهمیت بالای ریسک آن نمی‌کاهد (ممکن است در خطر کردن لذتی زیبایی‌شناسانه نهفته باشد). خود ایگلتون بر این مسئله صحه می‌گذارد؛ «آزادسازی شکسپیر و پروست از چنگ این قبیل نظارت‌ها می‌تواند به راحتی مرگ ادبیات را در پی داشته باشد، اما این امکان وجود دارد که به رستگاری آنها نیز منجر شود».(۸) اما به نظر می‌رسد تمثیلی را که در این‌باره یعنی درباره رستگاری ادبیات به کار می‌برد، بیشتر نشان‌دهنده مضمون اساسی اندیشه‌هایش در این رابطه باشد؛ «ما می‌دانیم که شیر قوی‌تر از رام‌کننده خویش است و رام‌کننده نیز این مطلب را می‌داند. مسئله این است که شیر این مطلب را نمی‌داند. اینکه مرگ ادبیات شاید به شیر کمک کند تا بیدار شود؛ امری محال نیست».(۹)
نادر شهریوری (صدقی)
ایده فرهنگ
نویسنده: تری ایگلتون
ترجمه: علی ادیب‌راد
انتشارات حرفه نویسنده
۱۳۸۷
شمارگان: ۲۲۰۰ نسخه
پی‌نوشت‌ها:
۱-‌ اهمیت نظریه تری‌ایگلتون، ترجمه امیر احمدی‌آریان- نیما ملک‌محمدی، صفحه ۵۱
۲- همان، صفحه ۵۴
۳-‌ نظریه ادبی تری ایگلتون، ترجمه عباس مخبر، صفحه ۹۳
۴-‌ شاه‌لیر شکسپیر، ترجمه به آذین، صفحه ۶۳، همچنین کتاب ایده فرهنگ تری ایگلتون ترجمه علی ادیب‌راد، صفحه ۱۶۶
۵-‌ ایده فرهنگ تری‌ایگلتون، ترجمه علی ادیب‌راد، صفحه ۱۶۶
۶-‌ اهمیت نظریه تری ایگلتون، ترجمه امیر احمدی‌آریان، صفحه ۷۰
۷-‌ همان
۸-‌ نظریه ادبی تری ایگلتون، ترجمه عباس مخبر، صفحه ۲۹۷
۹-‌ همان
منبع : روزنامه کارگزاران