چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا


زندگی در عالم توهم


زندگی در عالم توهم
واژه توهم به معنی تخیلی و واهی است، اما مفهوم آن عبارتست از ساختن تصاویری در ذهن با ویژگیهای غیرواقعی که وجود خارجی ندارند، ودر فرد متوهم روزبه‌روز نضبح کرده و پایگاه اجتماعی مستحکمی را در ذهن فرد به وجود می‌آورند و با اینکه خواسته‌های غیرواقعی و تخیلی بوده و رسیدن به آنها برای فرد میسر نیست، ولی از خصوصیاتی برخوردار هستند که ذهن را معتاد کرده و شدت آنها در فرد باعث اختلال روحی و روانی و عقلانی می‌شود، بطوریکه نه تنها پایگاه اجتماعی را خدشه‌دار می‌کنند، بلکه موقعیت‌ها و قابلیت را در زمینه‌های مختلف از افراد باز می‌ستانند.
عالم توهم عالمی است که زندگی کردن در آن با اینکه نوعی مریضی روحی و روانی بشمار می‌آید و از واقعیت بدور است، می‌تواند فرد را برای نیل به مقاصد واقعی بازدارد، و اصولا چون زندگی با واقعیات آغاز می‌شود و براساس واقعیات است که تصویری درست و منطقی را می‌توان از آن استنباط کرد.
براین اساس در عالم واقعی هر هدفی می‌تواند وجود و نتیجه‌بخش باشد و باب این عالم به روی افراد جهت انتخاب، همیشه باز است به نحوی که فرد منتخب برحسب توانایی و علاقه وافر می‌تواند دست به انتخاب زده و با درنظر گرفتن شرایط، امکانات و ویژگیهای خویش با عالم واقعی و ایجاد یک نوع ارتباط و مقایسه در جهت رسیدن به اهداف نهایی خود به پیش رود. دیگر سار تا حقیقتی وجود نداشته باشد، طبعاً کاری انجام نمی‌گیرد، چون این کار در هر مقام و جایگاهی که باشد، بی‌شک بدون وجود خارجی امکان عملی شدن آن دور از تعقل و منطق است.
و اگر با تأمل بیشتر به مسئله بنگریم آنچه مشهود است این است که وقتی انسان چشم به جهان مادی می‌گشاید بی‌درنگ جاده‌ای بنام جاده‌ی واقعی برای آن از قبل ترمیم و تعیین شده است و فرد براساس این که جاده‌ای واقعی وجود دارد برای رسیدن به مقصد تعیین شده حرکت می‌کند و در این جاده به طبع بایستی از قبل لوازم و امکانات ضروری را با کمک از محیطهای تربیتی و تأثر از آنها فراهم نماید و اما آنچه عنوان گردید مرتبط و در عالم حقیقت است و اغلب خواسته‌های بشر جهت ترقی و تعالی به مراتب بالاتر زندگی دنیوی نیز نشأت گرفته از همین عالم می‌باشد و هر حرکتی که در چارچوب برنامه‌های تدوین شده این عالم صورت نگیرد در ابتدا آن حرکت را می‌بایستی ساکن محسوب نمود. اما آنچه که در عالم توهم مشاهده می‌گردد با عالم واقعیت در تضاد است چون علم منطق بر این واقف است که هر چیری حد و نصابی دارد و باید با حوزه فکری و منطقی سازگار و هم آوا باشد چرا که در عالم توهم با بایدهای کاذب و بیگانه با عقل و همچنین با بزرگ‌ منشی‌ها و خودبینی‌هایی سروکار داریم که در حوزه‌ی حقیقت پایگاهی ندارند چون این خصیصه‌ها با توانایی و ظرفیت افراد نه تنها همگن نیستند بلکه در تناقض مطلق می‌باشند.
مثلا وقتی یک بادکنک را پر از باد می‌کنیم باید این بادکنک در حد ظرفیتش باد شود که چنانچه بیشتر از ظرفیت آن باد شود می‌ترکد و حاصلی را جز ضرر و زیان دربر ندارد که در اینجا از یک طرف انرژی خود را مصرف کرده‌ایم و از طرف دیگر بر اثر زیاده‌روی نتیجه منفی گرفته‌ایم، که البته دایره عالم حقیقت ظرفیتی حقیقی دارد و ویژگیهای بارز و حقیقی را در این ظرفیت می‌پذیرد نه موهوم و غیرحقیقی.
مثال دیگر اینکه طبعاً بلند کردن یک وزنه‌ی ۳۰۰کیلوئی در توان یک فرد ۱۰۰کیلوئی نیست چون توانایی باید براساس ظرفیت باشد یا بالعکس و اگر فرد دست به چنین کاری بزند قطعا با مشکل اساسی مواجه خواهد شد.
براین اساس زندگی نه در عالم توهم که در عالم حقیقت است که بشر را به مراحل تکامل انسانی خواهد رساند، البته به شرطی که در مراحل انتخاب راههای درست و منطقی را جهت پیمودن مدنظر داشته و راه معقول نیز همین باشد چراکه هر درختی را نمی‌توان در هر زمینی کاشت چون به شرایط آب و هوائی و شرایط موجود در خود زمین بستگی داشته که باید انتخاب نمود.
بطوریکه حتی جمله‌ی معروف خواستن توانستن را نمی‌توان با اینکه منطقی و معقولانه است برای این موضوع بکار برد. چون در اصل چیزی که طلب می‌کنیم، باید وجود داشته باشد تا منبعد بتوانیم معیارهای توانستن را برای آن خواسته بکار گیریم و در صورتی که در اصل خواسته‌ای وجود نداشته باشد، تعیین معیار به مانند چرخش بدور مداری بسته است و در واقع توانایی ذهنی خویش را بی‌خودی به هدر داده‌ایم.
و دیگر اینکه زندگی کردن به روش عالم توهم انسانها را با مشکلات عدیده‌ای اعم از روحی و روانی و حتی جسمانی مواجه می‌کند و در جاده زندگی این افراد با موانع فراوانی مواجه می‌شوند که بعضی مواقع منجر به منحرف شدن از جاده حقیقی و سقوط در دره‌ی مرگ است. البته افرادی که توانسته‌اند با ریاضت و بصورت نسبی و با تلاش مضاعف پله‌های ترقی زندگی را یکی پس از دیگری طی کنند و از اقتدار انسانی قابل توجهی برخوردار شوند را نباید افرادی متوهم خواند. چون این افراد از نوع افرادی به شمار می‌روند که زندگی آنها بر پایه‌ی حقیقت بنا گردیده و با عالم واقعی گرده خورده است که ادیبان و نویسندگان و هنرمندان می‌توانند تابلوئی مشخص در این خصوص باشند. اما در حوزه‌ی توهم نیز تاریخ جهان سندی معتبر است که حوادث و رویدادهای تاریخی در زمان حاکمان حکایت از همین ماجراست، چون خیلی از رجال سیاسی، فرهنگی و اقتصادی جهان با اینکه دنیای واقعی را لمس کرده و در این دنیا به اهداف دور از انتظار خود رسیده‌اند، ولی به دنبال اهدافی واهی، غیرمنطقی و تخیلی بوده و چون وجود خارجی جهت رسیدن به این اهداف برای آنها از محالات به شمار می‌رفته، باعث شده که اغلب مواقع در عالم توهم قدم نهاده و شکست‌های جبران‌ناپذیر آن را متحمل شوند.
لذا انسان با مراجعه به عقل و قوه‌ی ادراک می‌تواند به راحتی راهها را البته براساس شرایط آنها تشخیص داده و راهی که شناخت عقل بدان پایبند و استوار است را برای زندگی خویش انتخاب نماید، در غیر این صورت زندگی کردن در عالم توهم که از راههای پرپیچ‌وخم و بی‌پایان تشکیل شده و انتهایی مورد توجه را نمی‌توان برای آن دریافت، جز مشقت و رنج و آوارگی و در آخر نیستی و در مواردی شکست‌های کمرشکن حاصلی را به بار نخواهد داشت. به عنوان مثال می‌توان گفت زندگی در عالم توهم به مانند درختی می‌ماند که در کویر می‌روید البته با این تفاوت که درخت اگرچه در کویر ثمر نمی‌دهد، ولی حداقل به وجود می‌آید یعنی در واقع حقیقت خود را پیدا می‌کند اما در عالم توهم هیچ واقعیتی ایجاد نمی‌شود و چیزی که وجود نداشته باشد، قطعا نمی‌تواند از ثمری برخوردار باشد. اما باید یادآوری کرد حرکات و رفتارهایی که در خیلی از زمینه‌های زندگی افراد مشاهده می‌شود و به نحوی می‌توان گفت که شباهت داشته با توهم و شاید ارتباط موضوعی و وجه اشتراکی را با مقوله‌ی توهم ایجاد می‌نماید. که باید گفت این حرکات و رفتارها از محاسن و پتانسیل‌های مثبت و ویژه‌ای برخوردار هستند که فرد را از لحاظ روحی و روانی در مقاطعی تسکین می‌دهند و طبیعی است که هر فرد در اوقات فراغت و زمان استراحت خود در عالم تخیل یکسری حقایق- خاطرات تلخ و شیرین و همچنین ساختن و پرداختن به موارد وهم برانگیر و غیرمعقول و واقعی را بازگو نماید که این موارد به افراد در زمینه‌هایی که احساس نیاز می‌کند آرامش نسبی می‌دهند و حتی در بعضی مواقع این رویکرد باعث رشد فکری افراد در زمینه‌های علمی، فرهنگی و ادبی و... شده و گاهی نیز در تسکین روحی و روانی فرد مؤثر است، بطوریکه، آنچه برداشت می‌شود این است که این کارها تحت هر شرایطی بایستی در ختام رنگ و بوی واقعی به خود گیرند و موردپسند و قبول هر عقل و منطقی واقع شوند و اگر چنانچه از رنگ بومی حقیقی و واقعی برخوردار نباشند، باید حداقل به نحوی در ابعاد زندگی تأثیرگذار باشند که موجب تخریب و انحطاط فکری و روحی نشوند. بنابراین به نظر این قلم می‌توان ابراز داشت که شیوع توهم در افراد می‌تواند در اشکال ضعیف- متوسط و شدید ظاهر شود.
توهم ضعیف: توهمی است که با ذهن اغلب مردم درگیر بوده و زندگی روزمره هر فردی که شامل اوقات فراغت، بیکاری و کار، استراحت که بیشتر این موارد در شب و یا در زمان تنهائی واقع می‌شوند و در این خصوص افراد افکار و عقایدی را در ذهن تداعی می‌کنند که این افکار و عقاید تصوراتی هستند که در ذهن پایگاه مشخصی ندارند، بطوریکه بطور گذرا قدم در حوزه‌ی ذهن می‌گذارند. به تعبیری دیگر هیچگونه توقف زمان‌بر و یا مضری را برای ذهن ایجاد نمی‌کنند و در تسکین روح و روان تأثیر گذارند لذا می‌توان گفت اینگونه موارد نیز به مانند نسیمی هستند که در هر مکانی که شروع به وزیدن نمایند با طراوت و شادابی و حالات خاصی همراه بوده و بصورت گذرا و بدون توقف البته بدون زیان عمل می‌کنند. لذا این موارد را نمی‌توان توهم‌زاد خواند چونکه در حد تخیلاتی هستند که فقط به ذهن متبادر می‌شوند و چون در پیکره‌ی آنها بار منفی نیست در مجموع توهمی به معنی واقعی و عام را دربر ندارند.
توهم متوسط: همانطوری که می‌دانید ذهن هر انسان از ظرفیتی برخوردار است که با توجه به آن ظرفیت می‌توان توانایی‌هایی را اسکان داد البته مواردی که با ذهن و روحیات آن سر سازگاری و همخوان نباشند، نمی‌توانند جایگاهی را در ذهن داشته باشند یعنی ذهن به مانند یک عکاس هر عکسی را می‌تواند بگیرد اما جالب توجه است که عکاس وقتی عکس می‌گیرد براساس یکسری اصول و قواعد عکس‌برداری می‌کند مثلا برای یک کار تحقیقی در زمینه‌ی توریسم عکاس عکس‌هایی را تهیه می‌نماید که در چهارچوب قوانین و مقررات علم و فرهنگ توریسم جا می‌گیرند یعنی به نحوی با موضوع انتخاب شده مرتبط باشند لذا چنانچه عکسهای دیگری را علاوه بر عکسهای مربوطه تهیه نمائیم این عکسها برای درج در موضوع تحقیقی کارآیی ندارند و اگر آنها را در مورد تحقیق مدنظر به چاپ برسانیم، بی‌شک ساختمان تحقیق را به هم زده‌ایم و از طرف دیگر متوجه خسارات آن خواهیم شد که در اینجا بیشتر تصاویر نیز واقعی بوده و فرد با کمک عقل خود آنها را می‌پذیرد و از آنها استفاده‌ی بهینه را می‌برد. اما تصاویری که با ذهن همخوانی ندارند و از طرفی وجود خارجی آنها در واقع ساختگی می‌باشد در بیشتر مواقع مشکل سازند و چنانچه در ذهن استقرار یابند به فعالیت خود ادامه داده و روزبه‌روز در جهت رسیدن به اهداف مخرب رشد نموده و در ختام بصورت موج‌های تند و ترسناک ظاهر و باعث تخریب شدن پایگاههای واقعی و منطقی ذهن می‌شوند تا این حد که قدرت مانور آنها موجب تصاحب سرزمین ذهن می‌شود.
در اینجاست که شرایط برای ایجاد توهم آنهم به معنی واقعی مهیا می‌شود، لذا اگر از طروق عقلی و منطق و با برنامه‌های اصولی و عقلانی که از طریق همان عقل و منطق تجویز می‌گردد عمل نمائیم و سره را از ناسره تشخیص دهیم، طبعا مسائل واهی و خیال برانگیز که رنگ و بوی تخریب و تضعیف را دارند جایگاهی را در ذهن ما به وجود نخواهند آورد.
بنابراین چنانچه بصورت کلی به مسئله توهم در حد متوسط بنگریم بی‌شک برای هر فرد معقول دارای محاسن ویژه‌ای بوده البته معیب آن را نیز بایستی درنظر گرفت، اما چنانچه درست و منطقی و با وارسی کامل به این تخیلات نگاهی بیندازیم، می‌توانیم مواردی که با ذهن همخوانی نداشته و مجوز ورود را دریافت ننموده‌اند و در تضعیف ذهن متأثر هستند را شناسایی و آنها را از وارد شدن به ذهن منع کرد از طرفی نیز این تخیلات قدرت و رشد لازم را از لحاظ تصفیه فکری- برای ذهن ایجاد خواهند کرد که می‌تواند از محاسن توهم در حد وسط باشد.
لذا با این تفاسیر توهم در حد وسط در شکل‌گیری آنهم به معنی واقعی و شدید نقش دارد چون با اینکه این مورد در اصل نمی‌تواند توهم بشمار آید، ولی مانند میکروبی است که به دنبال روزنه‌ای جهت ورود و تشکیل نطفه بیماری‌زا می‌گردد و اگر این روزنه باز شود به نحواحسن ایفاء نقش می‌کند و اندک به دریا مبدل خواهد شد که باید پذیرفت وقتی اندکهای مسموم و کشنده به دریا تبدیل شوند دیگر علاج واقعه بعد از وقوع بی‌فایده است.
با این شرایط بایستی قدم خود را- در جاده‌ای بنام توهم شدید گذاشت و اساسی‌ترین موضوع در عالم توهم توهم از نوع شدید است و همانطوری که در اوایل بحث به تعریف توهم پرداختیم توهم یکسری خواسته‌های تخیلی هستند که در ابعاد مختلف تشکیل شده‌اند و این خواسته‌ها با اینکه وجود خارجی ندارند به عینه واقعیاتی را مشاهده و لمس نمی‌کنیم که برای آنها برنامه‌ریزی کنیم، ولی در اثر موانعی که در زندگی پیش روی افراد بوده و هست این موضوع توانسته حضوری جدی را به معرض نمایش بگذارد و باید اذعان داشت که زندگی از دیرباز یک ریسک برای انسانها بشمار می‌رفته و در خیلی از موارد افراد با فراز و فرودهای متعددی مواجه می‌کند براین اساس می‌توان گفت که یکی از دلایل محرز مبنی بر ایجاد توهم شدید همان مشکلات کلیشه‌ای هستند که در بطن زندگی رشد و نمو می‌کنند. مثلا یک فرد برای رسیدن به هدف معین در تلاش است و دوست دارد به این هدف برسد که در صورت شکست و باز ماندن از این راه و عدم زمینه‌های لازم برای مبارزه با سختیها و مشکلات این شکست طبعا رفتارهای ناخوشایندی در پیکره‌ی فکری آن نضج کرده و منبعد این رفتارها بصورت مخرب ظاهر شده و در نوع شخصیت فرد تأثیر بسزایی را برجای می‌گذارد و همیشه خود را موفق نسبت به مشکلات جلوه می‌دهد که در حقیقت چنین چیزی نمی‌تواند وجود خارجی داشته باشد که همین اوامر بر روحیات فکری، عاطفی و اخلاقی فرد تأثیر شگرفی می‌گذارند. آن سوی قضیه نیز موضوع کاملا صادق است چراکه خیلی از افراد قله یا قللی در زندگی را کسب می‌کنند و به اهداف و آرزوهای مدنظر خویش در این زمینه می‌رسند اما دچار نوساناتی می‌شوند که علت اصلی این نوسانات همان بی‌گدار به آب زدن بدون برنامه‌ریزی، تعقل و بینش صحیح و عدم شرایط و لوازم کافی می‌تواند باشد و لذا در زاویه‌ی دیگر نیز این افراد تمام موقعیت‌های قبلی خود را از دست می‌دهند که باعث دو چندان شدن مشکلات آنها خواهد شد و چون این افراد پایگاه اجتماعی قبلی را از دست می‌دهند و از پایگاه مشخصی برخوردار نیستند، فشارهای روحی و روانی موجب خواهد شد تا که قدم در عالم تخیل گذاشته و درصددند تا به این نحو خود را ارضاء و آرام کنند، اما آفات آن این است که وقتی این مشکلات در ذهن این افراد تلمبار و جایگاه خود را مستحکم کنند به طبع این افراد از نظر روحی و روانی تضعیف شده و قدرت تعقل و انتخاب از آنها سلب می‌گردد. نکته دیگر اینکه در کل می‌توان توهم را یک نوع مریضی روانی دانست که در بعضی افراد اثر آن ضعیف و در بعضی دیگر شدت دارد اما بیشتر مشکلات متوجه توهم شدید است، علاوه بر این موارد دلایل دیگری مشتمل بر مواردی از قبیل کمبودهای اجتماعی- مسائل ژنتیکی- کمبودهای عاطفی- کمبودهای مالی- کمبود اخلاقی و کمبود معنوی نیز مؤثر و مدخل هستند که بطور مجزا به تشریح هر کدام می‌پردازیم.
۱) کمبود- اجتماعی:
با توجه به اینکه انسان موجودی عاقل، ناطق، متحول، کنجکاو و حریص و در مجموع هدف‌مند است و بر این اساس اجتماعی خلق شده به نحوی که اجتماعی بودن آن نیز بر هیچ کس مستور نیست و از آغاز خلقت تاکنون بدنبال کشف حقایق مبنی بر پیشرفت بوده است و دیگر اینکه ناخودآگاه نیاز به یکسری نیاز اولیه و ثانویه دارد و از سوی دیگر نیز چون در جهان روزبه‌روز با ارتقاء سطح تکنولوژی و فناوری مواجه هستیم و در تشکیل ساختمان اجتماعی در بدنه جوامع بعنوان تکنوکرات به طبع شاهد رقابتهای شدید و تنگاتنگی در زمینه‌های مختلف هستیم و اگر چنانچه بخواهیم این رقابتها را سنجش و قیاس کنیم بی‌شک با رقابت‌های نزدیکی برخورد می‌نمائیم لذا این اوامر در شکل‌گیری ساختمان زندگی بشر تأثیر بسزایی داشته و باعث مهیا شدن شرایط و امکانات اجتماعی روز خواهد شد. با این حال بسیاری از افراد از لحاظ مقام و جایگاه اجتماعی و جهت رسیدن به این موارد از هوش و ذکاوت و ذوق سرشاری برخوردار بوده و علاقه وافری را برای بدست آوردن نیازهای اجتماعی بکار می‌گیرند، اما چون شرایط و ابزار لازم آن در دسترس نیست هرگز به آرزوهای مدنظر خود توفیقی حاصل نخواهند کرد و همین کار باعث سردرگمی آنها نسبت به خود و جامعه می‌گردد و دیگر اینکه هر فردی بایستی توان مضاعفی را جهت عقب نماندن از قافله‌ی رقابت بکار گیرد، اما بعضی از افراد به جهت اینکه نسبت به موقعیت‌ها عقب‌تر از دیگران هستند و رقیبان خود را غرق در پیشرفت و امکانات روز مره می‌بینند بناچار جهت وفق دادن خود دست به اقداماتی می‌زنند که با عدم توانایی توفیقی دربر ندارد و در کل بایستی گفت که این افراد از پایه‌های امکانات اجتماعی رنج می‌برند و با این وضعیت امکان موفقیت در این زمینه برایشان مقدور نخواهد شد و این افراد چنانچه به امکانات اجتماعی مورد علاقه دست نیابند که این کمبودهای اجتماعی در ذهن شروع به رشد نموده و باعث متوهم شدن فرد یا افراد می‌شوند. یعنی بدون درنظر گرفتن شرایط و امکانات مالی و پیمودن راه‌های غلط درصدد برآورده کردن خواسته‌هایی هستند که این خواسته‌ها وجود خارجی با توجه به شرایط فرد ندارند، اما فرد در تلاش است که خود را به این امکانات تحت هر شرایطی نزدیک کند. لذا باید تقبل کرد که اگر معقولانه به مسئله نگاه کنیم واقعیاتی برای این افراد وجود ندارد چون شرایط آن مهیا و فراهم نشده و نمی‌توان براساس مسائل غیرواقعی و ناممکن برنامه‌هایی را تدوین و به مرحله اجرا گذاشت و این نوع رفتارها در این گونه افراد بی‌شک منظم و منطقی نبوده و برای فرد یک نوع آنارشیسم فکری و عقلی به شمار می‌رود که باز برمی‌گردد به کمبودهایی که در ذهن فرد رخنه کرده‌اند و بطور کلی ذهن فرد را تعرف نموده‌اند. مثلا یک فرد در کودکی و به صورت ذاتی به پزشکی و یا تجارت و یا داشتن امکانات ایده‌آل زندگی اعم از ماشین، مسکن، موبایل و سایر مواد علاقه‌مند است و دوست دارد به هر نحوی به این خواسته‌های مورد علاقه برسد، اما شرایط و امکانات براِ‌ی آن هرگز مهیا نمی‌شود لذا چون این خواسته‌ها بصورت ریشه‌ای در ذهن فرد وجود پیدا می‌کنند و فرد به آنها اعتیاد کامل پیدا می‌نماید بی‌شک چنانچه رفع نیاز در این خصوص نشود، این خواسته‌ها بعنوان کمبود اجتماعی فرد را همیشه آزار می‌دهند و مشکلات زیادی را برای فرد در طول زندگی به بار می‌آورند.
۲) مسائل ژنتیکی:
می‌دانید که رشد انسان از زمان تشکیل نطفه شروع می‌شود، زمانی که یک «اسپرم» از پدر و یک«اووم»مادر تشکیل یک زیگوت(بارور شده)را می‌دهد، یک زیگوت طبیعی و عادی دارای ۴۶کروموزوم(۲۳کروموزوم پدر و ۲۳کروموزوم از مادر است. هر کروموزم شامل هزاران ژن است که خصوصیات و ویژگی‌های ارثی را از پدر و مادر به فرزند منتقل می‌کند هر زیگوت ممکن است دارای پانصد هزار ژن باشد ضمناً در سلول‌های جنسی جفت بیست و سوم کروموزومی جنسیت فرد را تعیین می‌کند. در جنس مؤنث جفت بیست و سوم کروموزم‌ها از دو x‌بزرگ به شکل xx تشکیل شده است و در جنس مذکر جفت بیست و سوم از یک x‌بزرگ و یک y کوچک‌تر درست شده است. بنابراین این تشکیل ساختار که متشکل از زن و مرد است باعث ایجاد نطفه، علقه و بلاخره سلسله مراتب را تا تشکیل جنین پشت سر می‌گذارد و بصورت ساختاری با توجه به جنس‌های مذکر و مؤنث که به وجود می‌آید، رفتار اجتماعی- روحی و روانی، فکری، تصمیمات فردی، اشکال ظاهری، رفتارهای اخلاقی و معنوی و... در افراد ظهور می‌کند که این ویژگی‌ها در شکل‌گیری رفتارهای وهم‌برانگیز تأثیر بسزایی را ایفاء می‌کنند. البته مسائل ژنتیکی به طور اکمل تأثیر خود را در افراد برجای نمی‌گذارند ولی باید پذیرفت که با توجه به آزمایش‌های انجام شده و تجربیاتی که در این زمینه بدست آمده است،‌ خیلی از رفتارها- برخوردها و تصمیمات اتخاذ شده و نوع عملکردهائی که افراد در جامعه انجام می‌دهند از اجداد و نیاکان و اقوام نزدیک از قبیل نسبی و سببی بوده که این موارد از طریق ژنتیکی به افراد منتقل می‌یابد.
لذا در خیلی از رویدادهای تاریخی اعم از سیاسی- اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی این مسئله مشهود است، یکی از بیماری‌های روانی که خیلی از مشخصه‌های افراد متوهم با این نوع بیماری شباهت دارد«اختلال اسکیزوفرنی»است. اسکیزوفرنی به گروهی از اختلال‌ها اطلاق می‌شود که مشخصه‌های اصلی آنها در هم‌ریختگی شدید شخصیت، تحریف واقعیت و ناتوانی در انجام امور زندگی روزانه است. همانطوری که اختلال خلق ویژگی اصلی اختلال‌های عاطفی است. اختلال تفکر ویژگی اصلی اختلال اسکیزوفرنی است. این افراد دارای انواع هذیان و توهم هستند هذیان‌ها باورهای غلطی هستند که در فرد بیمار وجود دارند ولی هیچگونه واقعیت خارجی ندارند برای مثال فردی ممکن است این هذیان را داشته باشد که پیر است، یکی دیگر از هذیان‌های شایع، هذیان بزرگ‌منشی است که آن فرد معتقد است که بزرگ و مشهور است لذا توهم نیز از لحاظ تعریف از مشخصه‌هائی است که در خصوص افرادی که بیماری «اسکیزوفرنی» و هذیان‌ها برخوردار هستند کاملا شبیه بوده و یا به تعبیری باید گفت ارتباط موضوعی و مفهومی نزدیک به هم دارند و از خانواده‌ای به وجود آمده‌اند که در خیلی از موارد دارای وجه و ویژگی‌های مشترکی هستند.
لذا روانشناسان تعاریف زیادی را از توهم کرده‌اند ولی می‌توان براساس همین نظریات گفت توهمات: ادراکاتی هستند که بدون محرک واقعی خارجی روی می‌دهد و شاید گفت شدیدترین اختلال روانی بشمار می‌آید و بیشتر در سن ۲۵تا۳۵ سالگی بروز می‌کند.
۳) کمبود عاطفی:
ساختمان روحی روانی و حتی فکری انسان‌ها همیشه نیاز به رفاه و آرامش، خوش‌خلقی، تعریف و تمجید و در کل رفتارهایی را می‌پذیرد که رنگ و بوی عاطفی داشته باشند و با توجه به ضعیف بودن بشر و سهیم بودن در رنج‌ها و مشقت‌های زندگی بودن تردید نقطه مقابل جهت تسکین و آرامش این آلام نیازی بنام عاطفه و محبت است که بشر بدان گرایش پیدا می‌کند که تجربه بشر نیز این مسئله- را به اثبات رسانده است.
در عین حال در خیلی از زمینه‌ها افراد از کمبود عاطفی رنج می‌برند که این کمبودها ابتدا از بطن و کانون خانواده رویش کرده، بدین‌سان که خیلی از افراد در سن طفولیت یا نوزادی و یا که پدر و مادر و یا هر دوی آنها را از دست می‌دهند که این امر قطعا در رفتار- برخورد و تربیت فرد می‌تواند تأثیر منفی بر جای بگذارد چون نوزاد و یا کودک یک کمبود را بنام عاطفه‌ی مادر و پدر احساس می‌کند و چون دست‌یابی به آن مقدور نیست به صورت یک حس وهم‌برانگیز همیشه با آن درگیر است لذا با توجه به اینکه انسان از بدو تولد موجودی خام بشمار می‌رود ذاتا قدرت‌ یادگیری در آن وجود دارد و برای انتقال هر چیزی از آمادگی لازم برخوردار است که مقدمه این انتقال باز در وهله اول از طریق خانواده می‌بایست به انجام برسد و لذا هر رفتاری را که با ساختمان فکری فرد داشته باشیم به طبع بسیاری از موارد همان رفتار را جواب می‌دهد که در اینجا خانواده در این انتقال تأثیر چشم‌گیری دارد، البته افرادی که دارای ساختمان فکری خاصی هستند، شاید در برخی از موارد به این روش عمل نشود و یا مشکلاتی از قبیل بی‌توجهی والدین به فرزند، عدم تفاهم بین افراد خانواده مانند جدائی زن و مرد که در روح و روان و عاطفه فرزندان تأثیری شگرف می‌گذارد از عامل دیگری است که در شکل‌گیری کمبودهای عاطفی که بعدا بصورت توهم خود را نشان می‌دهند، به شمار می‌روند، دیگر اینکه وقتی این عوامل در یک خانواده گسترش یابند روزبه‌روز ساختمان تربیتی خانواده را منفعل کرده و همین موارد بصورت یک تربیت غلط به افراد خانواده منتقل و مؤثر واقع می‌شوند، لذا این کمبودهای عاطفی که مسلما از دلایل مذکور نشأت می‌گیرند و در شکل گرفتن شخصیت فرد در زندگی اجتماعی تأثیرگذارند و باعث می‌گردد تا افراد این کمبودها را به ذهن سپرده و منبعد چنانچه از اقتدار و موقعیت‌های ایده‌آلی در جامعه دست یافتند سعی و تلاش خود را برای جبران این کمبودها با توجه به شرایط و موقعیت مطلوبی که در دست می‌گیرند اعمال می‌دارند، که در این شرایط این افراد بجای اینکه این کمبودها را بزدایند تفکری تلافی‌گر را در دستور کار خود قرار می‌دهند و دست به کارهائی می‌زنند که در دید جامعه معقولانه نیست و پیامدهای منفی آن نیز متوجه خود و جامعه می‌گردد ودیگر اینکه در خیلی از موارد همین کمبودهای عاطفی در روند زندگی فرد متأثر بوده و در برخی موارد فرد را به انزوا و افسردگی وامی‌دارد که در هر دو شرایط اینگونه افراد دچار اختلال روانی آنهم از نوع توهم هستند.
۴) کمبود مالی:
آنچه به وضوح در پیکره جوامع بشری دیده می‌شود و پایه‌ی زندگی بشر در جهان مادی بر آن استوار است مقوله‌ای بنام پول است و در واقع یک انسان بی‌پول به مانند جسمی است که در آن روح و روان نیست و حیات انسان به طبع جهت امرار معاش از طریق پول تهیه می‌شود و دنیای مادی نیز از طبقات متعددی متشکل گردیده که هرکدام از این طبقات دارای ویژگی‌های خاصی هستند که از دایره‌ی بحث خارج است اما در هرطبقه‌ای که انسان فعالیت می‌نماید مسئله‌ای بنام مادیات نقش اساسی داشته و از اهمیت والائی بهره می‌جوید.
با این تفاصیل مادیات ضرورت داشته و برای بشر نیازی مبرم و قابل درک به نظر می‌رسد و بدین‌ُسان است که جایگاه آن جایگاهی ویژه محسوب می‌شود و در طول تاریخ نیز محدودیتی برای آن قائل نشده‌اند، کما اینکه بشر موجودی است که نه تنها از مادیات در هیچ برهه‌ای از زمان سیر نشده بلکه یک ریز در جنب و جوش و کنکاش جهت طی کردن مراحل ترقی و تعالی آن بوده و قرآن نیز به اموال تأکید فراوان کرده بطوریکه اموال را مقدمتر از انفس داشته است. لذا انسان‌ها بی‌شک بایستی در چشم‌انداز مادی برای حیات سهیم باشند و گروه‌های مادی را باید طوری تقسیم کرد که انسان‌ها از قافله‌ی مالی جا نمانند، اما با این حال در هیچ برهه‌ای از زمان که عدالت محوری به آن صورتی که باید باشد نبوده و هنوز هم چرخش دایره زندگی در دست مادیات است. لذا با این وضعیت می‌توان دنیای مادی را به دو گروه اساسی تقسیم نمود که توهم نیز از دل این دو گروه برمی‌خیزد گروه اول افرادی هستند که در دنیای مادیات غرق شده‌اند و این افراد به اندازه‌ای ثروتمند هستند که تحت هر شرایطی زندگی کردن برای آنها آسان است و به تعبیری در یک دنیای تسهیل‌گر به سر می‌برند و به علت انباشته شدن اموال منقول و غیرمنقولی که دارند قادر به تصمیم‌گیری جهت استفاده بهینه از این اموال براساس اصول و قواعد منطقی نیستند که شاید گفت این گروه از افرادی به شمار می‌آیند که در قرآن به بی‌نیازان معروف هستند ک سرکش شده‌اند و دیگر از هیچ اصول و قواعدی با توجه به بی‌نیازی خود تبعیت نمی‌کنند. گروه دوم افرادی هستند که در زیر چتر فقر زندگی می‌کنند و برای بدست آوردن امرار معاش خود صدها جاده زندگی را می‌بایست طی نمایند تا شاید در یکی از این جاده‌ها فقط شکم گرسنه خویش را برای زنده ماندن سیر کرده که این گروه به ابن سبیل معروف هستند.
لذا در تجزیه و تحلیل این دو گروه باید اذعان کرد که گروه اول با توجه به اینکه در خیلی از موارد در دنیای مادی به توفیقات چشم‌گیری دست یافته‌اند، ولی بجای اینکه در مقابل دنیای مادی سر کونش فرود آورند خود را بی‌نیاز شمرده و به شدت سرکش و خودبین می‌شوند به نحوی که زندگی کردن برای این افراد در عالم واقعی معنی و مفهومی ندارد و اغلب در عالم توهم طی طریق می‌کنند که آن هم برگرفته از شدت بی‌نیازی مالی است. اما گروه دوم افرادی هستند که ذاتا نیاز به پول دارند و براثر شدت نیاز در عالم تخیل بر سر در فقر آنها تابلوی زیبای ثروت را نصب کرده‌اند، با این حال باید گفت هر دو گروه عالمی غیرواقعی را تصور می‌کنند و این دو گروه به مانند دو نفر می‌مانند که یکی از آنها جامه برای بچه را دارد ولی خود بچه را ندارد و دیگری بچه را دارد ولی جامه برای تن بچه را ندارد کما اینکه در نظر بنده اولی بعلت نیازمندی و دومی بعلت تهی‌دستی است به رغم اینکه هر دو گروه نیازمند هستند و باید پذیرفت که قدم گذاشتن در عالم تخیل براثر بی‌نیازی یا نیاز شدید رخ می‌دهد و چیزی که از اصول و قواعدی منطقی و عقلی سرچشمه نگیرد، طبعا واقعیتی را هم برای آن نمی‌توان تلقی نمود و آنچه به نظر می‌تواند منطقی و عقلانی باشد که موجودیت آن برای هر فردی مقبول واقع افتد، پس درمی‌یابیم که در بین این دو گروه گروه متوسط است که همیشه از اصول و قواعد منطقی برخوردار بوده و حالت تعادل را در هر زمینه‌ای و نسبت به هر چیزی ایجاد می‌کند که برای برون رفت و نجات از بحرانی بنام توهم بنظر می‌رسد بهترین انتخاب و عضو شدن در آن همان گروه متوسط است چراکه از بار عقلی و واقعی برای تصمیم‌گیری در هر اموری سهیم می‌باشند.
۵) کمبود اخلاقی:
علم اخلاق علمی است که از یک لحاظ موروثی بوده و خیلی از رفتارهای بشر از طریق ژنتیکی انجام می‌پذیرد از سوی دیگر باید گفت این علم اساسا تربیت یافته‌ی کانون و محیط اجتماعی است و در شکل‌گیری اولیه آن کانون خانواده نقش بسزائی را ایفا می‌کند و منبعد محیط اجتماعی است که در رشد و تکامل آن مؤثر است. بنابراین ویژگی‌های اخلاقی در تکامل‌ شخصیت هر فردی تداخل دارند و بدون تردید یکی از اساسی‌ترین و ضروری‌ترین پایه‌های مبسوط بشر همین ویژگی‌های اخلاقی هستند،‌ بطوریکه جواب تاریخ هم نسبت به این موضوع کاملا جوابی مثبت و منطقی است. چراکه در طول تاریخ افراد موفق کسانی بوده‌اند که نه تنها از مؤلفه‌های انسانی بهره‌مند بوده‌اند بلکه مقوله اخلاق نیز در حوزه‌ی این مؤلفه‌ها بوده است بطوریکه در خیلی از موارد برتری خود را به مابقی نشان می‌دهد تا این حد که امروزه تصویر جهان تصویری اخلاقی به شمار می‌رود یا به تعبیری باید گفت نبض زندگی بشر در دست اخلاق بوده و بر این اساس است که انسان توانسته روزبه‌روز به توفیقات شایان ذکری دست یابد.
لذا با توجه به نقش اخلاق در محیط اجتماعی و رابطه‌ی تنگاتنگی که بین اخلاق با افراد متوهم شکل می‌گیرد، چون فرد متوهم از ویژگی‌های اخلاقی بی‌بهره است و قدرت جاذبه اخلاق براساس پتانسیل‌ها مجذوب آن ذاتا هر فردی را به سمت خود می‌کشاند، سبب می‌شود تا افراد تلاش خود را جهت بدست آوردن این خصیصه‌های اخلاقی بکار ببندند و چون ساختار این افراد از خصوصیات اخلاقی بدور است و در پرورش خصوصیات اخلاقی نیز کارهای اساسی و ثمربخشی صورت نگرفته است که همین امر باعث می‌شود تا در این خصوص با مشکلات متعددی مواجه شوند و مسلما هر کاری که بصورت حساب شده و با قدرت تعقل و تفکر انجام نگیرد، بی‌گمان پیامدهای نامطبوعی را به دنبال خواهد داشت که به عنوان مثال می‌توان رفتار و برخورد یک پزشک را با یک معلم درنظر گرفت، با اینکه هر دوی آنها دارای اخلاقی پسندیده و جذابند اما کانون تربیتی آنها متفاوت است، چون هرکدام در یک کانون آموزشی خاصی آنهم بصورت ساختاری تربیت یافته‌اند و با توجه به اینکه خیلی از رفتارها و برخوردهای اجتماعی ذاتی و ساختاری بوده، لذا بدون مقدمه در حیطه‌ی اخلاقی دیگران ظاهر شدن و نقش بازی کردن از واقعیت شخصیت اصلی فرد بدور است چراکه با روحیات اخلاقی آنها آشنا نبوده و از طرفی نیاز به لوازم و امکانات و شرایط افراد جهت طی کردن این راه است که با این وضعیت چنین اقدامی توهم‌زاست.
از طرفی رذایل و فضایل اخلاقی با توجه به تحقیقات به عمل آمده از ویژگی‌های اصلی و پایبندی هستند که در هر جامعه‌ای شناخته شده‌اند و در هر جامعه‌ای این رذایل و فضایل به عنوان یک فرهنگ مشترک هنرنمایی می‌کنند، یعنی بایستی قبول نمود که رذایل از قبیل زشتی- پستی، حسد- کبر، ریا، کینه،‌ التقاط و... و فضایلی اعم از خوبی، صداقت، بزرگی، پاکدامنی، تقوا، تواضع، عدالت، ایثار، فداکاری، گذشت، همدلی، صبر و غیره از مواردی هستند که بطور مشترک در بطن فرد فرد کلیه جوامع جهانی آنهم بصورت ساختاری وجود دارند و شاید تنها ویژگیهایی را که نمی‌توان از پیکره جوامع جدا کرد و بخش عمده‌ای از زندگی افراد را تشکیل می‌دهند، همین رذایل و فضایل اخلاقی باشند. کما اینکه سایر ویژگی‌ها اعم از فرهنگ، سیاست، دین، مذهب، اعتقاد و ایمان و... در بین جوامع بدین صورت نیست البته شاید در زمینه‌هایی تشابهی وجود داشته باشد ولی در کل هر کدام دارای ویژگی‌های خاص خود هستند بنابراین ویژگی‌های اخلاقی اعم از رذایل و فضایل از عمده‌ترین مسائل هستند که در شکل‌گیری ساختمان شخصیتی افراد تأثیرگذار هستند و با توجه به حساسیت این ویژگی‌ها و اهمیتی که در قالب‌بندی شخصیت فکری و اجتماعی انسان‌ها ایفاء می‌کنند، سبب گردیده تا احساس نیاز در افراد شدت یابد و چنانچه با کمبود این ویژگی‌ها مواجه شوند، بدون تردید وارد عالم تخیلات و غیرواقعی این ویژگی‌ها شده و به نحوی خود را با چنین مسکنی برای مدتی کوتاه تسکین می‌دهند حال اگر به صورتی عمل شود که افراد از کمبودهای اخلاقی رهایی یابند و بجای آن اخلاقیات پسندیده را پرورش و جایگزین کنیم، توانسته‌ایم در عدم شیوع توهمات در بطن افراد جامعه گامی مثبت و درخور توجه برداریم.
۶) کمبود معنوی:
در سرشت و سرشک هر انسانی به طور حتم ذره‌ای از ذرات خداوند متعال وجود دارد. باید اذعان داشت که هر آنچه در وجود انسان‌ها یافت می‌شود، بی‌گمان وجودی از واجب‌الوجود است، بطوریکه فلاسفه صراحتا در فلسفه اسلامی به این موضوع به نحواحسن پرداخته‌اند، بنابراین کلیه امورات با یاد و نام خداوند آغاز می‌شوند و با یاد و نام خداوند نیز به اتمام می‌رسند، یعنی بایستی باوری قلبی و اعتقادی را در ساختمان فکری خود برای انجام امورات اجتماعی مدنظر داشت. البته رسیدن به باور قلبی و اعتقادی تنها در مقام حرف به اثبات نمی‌رسد بلکه نیاز به یک انقلاب درونی و اساسی دارد که در این رهگذر باید توشه‌ی عمل را بست و بی‌شک باید سلسله مراتب معنوی که هر کدام دارای شرایط خاص خود هستند را طی کرد.
لذا فرد باید به مراحل تکامل و یا حداقل وجودش از یک نور الهی سرچشمه گرفته باشد تا بتواند برنامه‌ها و تصمیمات خود را براساس واقعیات تنظیم و بکارگیری و اگر چنانچه او در برنامه‌های افراد رنگ و بوی واقعیت حس نمی‌شود، به طبع روح معنویت نیز در چهره آنها دیده نمی‌شود که با این حال برنامه‌ها در شکل‌گیری توهمات نقش بسزایی را بر عهده دارند به تعبیری دیگر نیل به اهداف متعالی در زندگی نیاز به پایه‌های استواری است که یکی از مهم‌ترین این پایه‌ها گرایش به واقع‌بینی است و این واقع‌بینی دارای صفات برتر الهی است که در ذات هر انسانی نهفته است و چنانچه افرادی در طی کردن جاده پرمخاطره‌ی زندگی از ویژگی‌های معنوی و روحانی برخوردار نیستند به این منوال است که تخم معنویت در ذات این افراد کاشته شده، اما در پرورش و بارور شدن آن قصور گردیده که با این تفاسیر می‌توان گفت کمبود معنویت بدین معنا که بطور کلی در ایجاد توهم مؤثر باشد نیست ولی با اینکه در سیستم روحی و روانی افراد بخصوص روحانی وجودی بالقوه دارد باید این معنویت به مرحله فعلیت برسد والا چون ذهن و تفکر فرد بدان احساس نیاز می‌کند، چنانچه در همان صورت بالقوه باقی بماند طبعا در رشد توهم تأثیرگذار بوده و وقتی که انسان از نظر اعتقادی ضعیف عمل نماید، بدون تردید با مشکلاتی مواجه خواهد شد که با توجه به این مشکلات قدرت تشخیص و تصمیم‌گیری و تعیین در انسان کاهش می‌یابد، ولی در مجموع کمبود معنوی به طور کلی در ایجاد توهم نمی‌توان نقش داشته باشد اما در شکل‌گیری آن مؤثر است چراکه مسائل واهی و تخیلی که در ذهن افراد شروع به رویش می‌کنند از قبل سرزمین ذهن مقدمه کار را برای آنها فراهم می‌نماید و این امر باعث کساد شدن بازار واقعیت‌ها می‌شود و حتی در خیلی از موارد این افراد خود را قدرتی واقعی و دارای ویژگی‌های والائی می‌پندارند و در گذر و گذار تاریخ شمار اینگونه افراد کم نیست و در این زمینه تاریخ می‌تواند سندی موثق و معتبر باشد.
در پایان باید از ظرفیت بی‌حدونصاب اندیشه‌ی خداوند بلندمرتبه شاکر باشم که ذره‌ای از این ظرفیت اندیشه را به این بنده ضعیف اعطا کرد تا در حد همان ظرفیت مطالبی را به عموم انتقال دهم بطوری که با ورق زدن تاریخ هم چیزی غیر از این را نمی‌توان برداشت کرد چراکه انسان‌های بزرگ که در طول تاریخ قلم زده‌اند، در مجموع از ظرفیت بی‌انتهای یزدان پاک بهره برده‌اند و توانسته‌اند اسنادی معتبر را در اندازه‌ی ظرفیت فکری خود در اختیار جوامع قرار دهند و باید به مرور زمان پذیرفت که هرکدام از این اسناد نیز از نقض خالی نیست. بنابراین انتقادها همیشه گام‌های استواری هستند که در جاده زندگی انسان در خیلی از زمینه‌ها کمک شایانی را به منصه‌ی ظهور می‌رسانند و این چند سطور شاید در حد انتقاد نباشد، اما هر چیزی در اندازه خود می‌تواند دارای محاسن و معایبی بوده که چنانچه با دقت کامل این محاسبه و معایب مورد بررسی و ارزیابی قرار گیرند. طبعا تأثیر بسزایی را برجای خواهد گذاشت. ضمنا باید اشاره کنم که با توجه به تحقیق و تفحص در تهران و شهرستان کرج و جاهای دیگر دستیابی به اسناد جامع و معتبر در این زمینه برای این حقیر میسر نشد و علت آن شاید این باشد که تاکنون سند مکتوبی در این خصوص بصورت کلی به زیور چاپ نرسیده و یا برای پیدا کردن این اسناد قصور شده که پوزش می‌طلبم. نکته آخر اینکه این مطالب در حد توان فکری- تجربه و مطالعات پراکنده‌ای که در این زمینه انجام گرفته، می‌باشد که امید است موردپسند خوانندگان واقع افتد. کما اینکه منتظر رهنمودهای سازنده شما برای برداشتن گامی به سمت جلو در این زمینه هستم.
عابدین پاپی