پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

ایران و غرب؛ ضرورت رهایی از جبر


ایران و غرب؛ ضرورت رهایی از جبر
ژاپنی ها ضرب المثلی دارند كه می گوید «سامورایی تهدید نمی كند، اگر هم تهدید كند حتما به آن عمل می كند» .
در جهان سیاست، به ویژه روابط بین الملل، این تمثیل بهترین تعبیر برای ایضاح رویارویی اراده و هدف كشورها در برابر یكدیگر است. یكی از نمونه های عالی رویارویی اراده ها و هدف ها جدالی است كه در سال های اخیر بین ایران و بازیگران مؤثر بین المللی به ویژه ایالات متحده بر سر برنامه هسته ای ایران درگرفته است. ابزار سامورایی برای رویارویی و تهدید با شمشیر و هدفی كه این تهدید دنبال می كند، نجابت است. اما در رویارویی های دوران كنونی شمشیر و نجابت، معانی گسترده تری یافته است كه بازیگران را از تصلب عصر جنگ سالاران دور كرده و به دامن انعطاف عصر دیپلمات ها انداخته است. در دوران جدید، ابزار مجموعه ای از اهرم های مادی شامل اقتصاد، جنگ افزار و دیپلماسی است و هدف، تحقق حداكثری منافع ملی است و لاجرم هر تهدیدی برای عمل كردن به آن نیست. بنابراین آنچه نتیجه منازعه كنونی ایران و غرب را در زمینه برنامه هسته ای ایران تعیین می كند، ابزار و اهداف طرفین است كه گاه معارض و گاه مكمل همدیگرند.
ابزار و اهداف ایران:
ایران، براساس تعاریف سنتی از قدرت منطقه ای، كه هنوز اعتبار خود را حفظ كرده، بزرگترین قدرت سیاسی _ اقتصادی پهنه ای از جهان است كه مرزهای آن از شرق مدیترانه، شمال آفریقا، غرب آسیا، آسیای مركزی، جنوب خلیج فارس و شمالی ترین بخش های آسیای مركزی و قفقاز گذر می كند. این استقرار جغرافیایی، ناگزیر به ایران قدرتی ژئواستراتژیك داده است كه فارغ از رژیم سیاسی آن، كشوری بالنده، بركشنده، مؤثر و قابل اعتنا باشد. پیشینه تاریخی ایران، در ناخودآگاه ساكنان آن این ذهنیت را ایجاد كرده است كه آنها یا ملت برتر جهانند و یا این كه دست كم در شمار برترین قرار دارند. از این ذهنیت گریز و گزیری نیست؛ زیرا از درون هیچ اراده تشخص و مقطعی بیرون نیامده است كه كسی یا نیرویی بتواند آن را بشكند. عمق این باور چنان زیاد است كه حتی یورش های متوالی اعراب، مغولان، افغان ها و روس ها كه در بیشتر موارد هم به شكست ایرانیان انجامیده، نتوانسته است ایرانیان را به ترك باور برتری خود وادار كند. این باور با وجود آن كه امری كاملا ذهنی و غیرواقعی است اما تأثیر آن در رفتار و نگاه ایرانیان كمتر از واقعیت نیست.
ابزار دیگر ایران در مواجهه جهانی، تملك و تسلط آن بر بخش بزرگی از منابع جهان به ویژه انرژی است. انرژی هم منبع ارتزاق و قوت درونی ایران است و هم اهرمی برای بركشیدن دوستان و فروكشیدن دشمنان. ایران تاكنون از وجه دوم ابزار انرژی، استفاده زیادی نكرده و آن را به عنوان آخرین تیر تركش نگه داشته، اما از كاركرد آن در افزایش قدرت ملی غفلت نكرده است. دیگر منابع قدرت ازجمله وسعت خاك و جمعیت عمدتا باسواد را هم مِی توان به این مجموعه افزود.
ابزار سوم ایران كه پیوندی ناگسستنی با مسائل سیاست خارجی آن دارد، وضع ژئوپلیتیك آن است. ژئوپلیتیك كشورها برخلاف ژئواستراتژی آنها ثابت نیست و با تغییر رژیم و حتی تحولات سیاسی _ اقتصادی در كشورهای همسایه تغییر می كند. ژئوپلیتیك ایران تا پیش از انقلاب اسلامی سال ۱۳۵۷ مبتنی بر همكاری و اتحاد دولت با مجموعه غرب و متحد منطقه ای آن یعنی اسرائیل بود، اما پس از انقلاب این وضع تغییر كرد و اكنون ایران، با اعراب مخالف اسرائیل و به ویژه فلسطینی ها و لبنانی های مبارز روابط نزدیكی دارد. ایران از این رابطه ژئوپلیتیك جدید به دو روش استفاده می كند. اول با دفاع از جنبش آزادیخواهی و میهن دوستانه فلسطینی ها، برای خود وجاهت اخلاقی به دست می آورد و دوم از این جنبش و حامیان منطقه ای آن به عنوان اهرم قدرت منطقه ای استفاده می كند.
هدف های ایران در عصر جمهوری اسلامی برآیند خواسته هایی است كه ابزار به صورت قهری آن را تحمیل می كنند. دولت ایران برای آن كه بتواند پاسخگوی نیاز ذهنی ایرانیان به عنوان ملت برتر یا یكی از ملل برتر باشد، ناگزیر است بر قدرت سیاسی و اقتصادی خود بیفزاید تا بین آرزوی ملی و واقعیت ملی انطباق ایجاد شود. این قدرت در جاهای دیگر به ویژه تأمین امنیت انرژی و حفظ عمق استراتژیك ایران هم به كار می آید. عمق استراتژیك ایران اكنون پهنه گسترده ای را كه در آغاز این نوشته به آن اشاره شد شامل می شود و ادامه نفوذ و احیانا حضور در آن به جمهوری اسلامی حكم می كند كه بر توان خود بیفزاید.
این نگرش كه از فردای پیروزی انقلاب اسلامی و حتی شاید پیش از آن در ذهنیت رهبران انقلاب وجود داشت، آنان را به تكاپویی همه جانبه برای قدرتمند كردن ایران ترغیب كرد. كارنامه جمهوری اسلامی در زمینه اقتصاد، به عنوان پیش نیاز خواسته اصلی، با آرزوهای اولیه همخوانی ندارد، اما در یك بخش خاص یعنی فناوری هسته ای، كارنامه ای به لحاظ فنی درخشان دارد.
شاید وقتی كه نخستین طرح های هسته ای ایران كلید خورد، تصوری كه درباره آن وجود داشته، اقتصادی _ امنیتی بوده است، اما به علت تقابل ژئوپلیتیك ایران با هدف های منطقه ای و جهانی غرب این طرح به سرعت خصلت سیاسی _ امنیتی به خود گفت و ایران تاكنون نتوانسته است انگاره اولیه خود را به جامعه جهانی بقبولاند. فقدان چنین تفاهمی بین ایران و غرب تا حدودی به نارسایی هایی در تكنیك مذاكره مربوط می شود، لیكن علت اصلی آن، دو درك كاملا متفاوت از نظم جهانی است. مجموعه غرب، به ویژه ایالات متحده، جمهوری اسلامی را عنصر ناسازگار روابط بین المللی می دانند و حتی در مواردی كه به اختیار یا اجبار مایلند از سر راه ترقی ایران كنار بروند، ملاحظات سیاسی _ امنیتی، آنان را سر راه ایران قرار می دهد.
ابزار و اهداف غرب:
ابزار غرب برای تهدید و فشار بر ایران به صورتی كاملا عریان مبتنی بر زور است. بخشی از این زور از برتری سیاسی، اقتصادی و نظامی نشأت می گیرد و بخش دیگر از هژمونی فرهنگی. غرب در جنگ نرم با ایران از عنصر اقناع بین المللی و شوراندن جامعه جهانی علیه جمهوری اسلامی بهره می گیرد و در جنگ سخت، ایران را به تحریم بین المللی و احیانا به جنگ (كه معمولا به جای آن از تعبیر «همه گزینه های ممكن» یاد می شود) تهدید می كند.
هدف رسمی و اعلام شده غرب در رویارویی با ایران، دستیابی به چهار نوع تغییر رفتار از سوی جمهوری اسلامی است. این درخواست های چهارگانه (قطع حمایت از تروریسم، رعایت حقوق بشر، فاصله گرفتن از سلاح های كشتار جمعی، همراهی با فرآیند صلح خاورمیانه) محور مشترك استراتژی آمریكا و اروپاست. ایران به كرات این اتهامات را رد كرده، ولی این كار بر نگرش غرب تأثیری نگذاشته است. درواقع آنچه امروز در ماجرای پرونده هسته ای ایران جریان دارد، نقطه جوش و تلاقی ابزار و اهداف ایران و غرب است كه در این مقطع در سیمای برنامه هسته ای تجلی یافته است و در آینده می تواند وجه غالب آن چیز دیگری باشد. بنابراین، شاید خوش خیالی باشد كه تفاهم، توافق یا مصالحه احتمالی بر سر این پرونده را پایان مناقشه بدانیم؛ زیرا مادام كه ایران با ابزار مؤثر یاد شده و هدف های بلندپروازانه اجتناب ناپذیر در برابر ابزار و اهداف غرب قرار دارد، رقابت خصمانه، وجه ضروری این رابطه است. بر این اساس، پیشرفت بیشتر ایران در برنامه هسته ای، در كیفیت روابط آن با غرب تغییر بنیادی ایجاد نمی كند، بلكه صرفا كمیت منازعه بیشتر می شود. به عبارت دیگر آرایش ابزار و اهداف ایران و غرب به گونه ای نیست كه نتیجه آن ضرورتا حذف یا تسلیم یكی و غلبه دیگری باشد. طرفین منازعه اكنون به خوبی می دانند كه كشمكش بر سر برنامه هسته ای و دیگر موضوعات مورد اختلاف، پاره تفكیك ناپذیر روابط آنهاست كه باید شیوه های سازگاری با آن را بیاموزند.
این كه مسئولان جمهوری اسلامی و غرب هنگام تهدید، مرزی نمی شناسند اما هنگام عمل انعطاف حیرت انگیزی از خود نشان مِی دهند، گویای وجه مدرن رویارویی اهداف و ابزار كشورها با یكدیگر است. ایران بارها به غرب هشدار داده است كه از برنامه هسته ای صلح آمیز خود دست برنمی دارد و غرب، به ویژه ایالات متحده، تأكید كرده است كه با ادامه این برنامه مقابله خواهد كرد. اما نه ایران از همكاری با غرب سرباززده و نه غرب خویشتنداری را كنار گذاشته است. این خویشتنداری متقابل نشانه اراده ای دوسویه برای مهار اجبارها و الزام ها و تن دادن به قواعد عقلانی است. اجبارها و الزام های ایران و غرب همان اقتضائات ژئواستراتژیك و ژئوپلیتیك است كه رهبران سیاسی را به دنبال خود می كنند و مدیریت اجبارها و الزام ها در قالب مذاكره، تلاش دوسویه ای برای رهایی از جبر است. به همین علت می توان گفت اكنون ابزار و اهداف ایران و غرب كه در بیشتر موارد با هم ناسازگارند، در یك نقطه مشترك در برابر اراده طرفین صف آرایی كرده اند. دو طرف مناقشه در بیان رسمی نگرانی های خود از «اراده صلح» سخن می گویند اما ابزار و اهداف آنان را به سوی «اراده جنگ» سوق می دهند. نقطه قوت و امید گفت وگوی ایران و غرب در مذاكرات هسته ای همین است كه طرفین ناگزیرند با همكاری و تشریك مساعی برای خروج از جبر ابزار و اهداف بكوشند. اگر غیر از این باشد پایان بازی كاملا غیرقابل محاسبه و نتیجه آن احتمالا تراژیك خواهد بود.

محمود صدری
منبع : روزنامه همشهری