شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا
ابن خلدون
ابنخلدون(۸۰۸-۷۳۲ قمری)، سیاستمدار، جامعهشناس، انسانشناس، تاریخنگار، فقیه و فیلسوف مسلمان در تونس به دنیا آمد. عبدالرحمن آموزشهای آغازین را را نزد پدرش فراگرفت و سپس نزد علمای تونسی قرآن و تفسیر، فقه، حدیث، علم رجال، تاریخ، فن شعر، فلسفه و منطق آموخت. او در دربار چند امیر در مراكش و اندلس(اسپانیا) به كار سیاسی پرداخت، اما در ۴۲ سالگی به نگارش كتابی پیرامون تاریخ جهان رو آورد كه مقدمهی آن بیش از خود كتاب شناخته شده است. او را از پیشگامان تاریخنویسی به شیوهی علمی و از پیشگامان علم جامعهشناسی میدانند.
● زندگینامه
ابوزیدعبدالرحمنبنمحمدبنخلدون تونسی، سیاستمدار، جامعهشناس، تاریخنگار و فقیه مالكی مذهب در اول رمضان ۷۳۲ قمری ( ۲۷/ مه / ۱۳۳۲ میلادی ) در تونس به دنیا آمد. او تحصیلات مقدماتی را نزد پدرش آموخت و سپس نزد علمای تونسی قرآن و تفسیر، فقه، حدیث، علم رجال، تاریخ، فن شعر و فلسفه آموخت. وی پس از تكمیل تحصیلات در آفریقیه (تونس) به مغرب (مراكش) وسپس الجزایر رفت و دوباره به مغرب بازگشت وپس از آن كه اطلاعات مفیدی دربارهی كشورهای شمال آفریقا به دست آورد، در سال ۷۶۴ به آندلس (اسپانیای امروز) رفت و در غرناطه (گرانادا) به حضور سلطان، محمد پنجم، رسید.
ابنخلدون پس از دو سال به شمال آفریقا بازگشت. او در هر یك از كشورهای مغرب بزرگ عربی (تونس ، الجزیره و مراكش) كه میرفت به علت كثرت معلوماتی كه در زمینه فقه و علوم دیگر داشت قدر میدید و بر صدر مینشست. او مدتها در تونس و شهر فاس در مراكش به وزارت امیران محلی مشغول بود و نیز ، بارها از جانب امیران شمال افریقا در تونس، مغرب و الجزایر به سمت قاضی القضاتی رسید. با این حال در زمانی كه در وهران الجزایر به سر می برد مورد خشم سلطان قرار گرفت و مدت ۴ سال در قلعه ابن سلامه زندانی شد.
او در زندان ، به نوشتن كتاب معروف تاریخ خود به نام كتاب "العبر و دیوان المبتدا و الخبر فی ایام العرب و العجم و البربر و من عاصرهم من ذوی السلطان الاكبر" مشغول شد و پس از آزادی از زندان به نوشتن آن ادامه داد تا آن كه كتاب را به پایان رساند. مقدمهی این كتاب كه اكنون با عنوان مقدمهی ابنخلدون شهرت دارد خود شاهكاری بزرگ در فلسفه تاریخ و جامعه شناسی به شمار میآید.(این كتاب را محمد پروین گنابادی به فارسی ترجمه كرد كه بارها به چاپ دیگر رسیده است.)
ابنخلدون پس از آزادی از زندان، از وهران الجزایر به تونس رفت. در نیمه شعبان ۷۸۴ با كشتی راهی بندر اسكندریه شد و از آنجا به قاهره رفت. در قاهره به دستور الملك الظاهر سیف الدین، ازممالیك برجی مصر، به سمت استادی جامع الازهر، كه امروزه دانشگاه الازهر نامیده می شود، رسید و در آن جا به آموزش و پرروش دانشجویان پرداخت و به جایگاه قضاوت نیز رسید.
ابنخلدون از مصر برای زیارت خانهی خدا به مكه رفت و از آنجا به سوی شام رهسپار شد. در دمشق بود كه دیدار مشهور او با امیر تیمور گوركانی رخ داد. در آن دیدار ابنخلدون مورد توجه تیمور قرار گرفت. ابنخلدون بار دیگر به قاهره بازگشت و بقیه عمر خود را در مصر گذرانید. سرانجام، در روز چهارشنبه، چهار روز مانده به پایان رمضان ۸۰۸ قمری، در ۷۶ سالگی درگذشت و در مزار صوفیان، در بیرون باب النصر(دروازه پیروزی)،قاهره، به خاك سپرده شد.
● سال شمار زندگی
▪ ۷۳۲ قمری، ۷۱۱ خورشیدی: در اول ماه رمضان، در تونس به دنیا آمد.
▪ ۷۵۵ قمری، ۷۳۳ خورشیدی: فراخوان ابوعنان سلطان مرینی فاس را پذیرفت و به آنجا رفت. او با ارتباط با دانشمندانی كه در دربار سلطان فاس بودند، بر دانش خود افزود.
▪ ۷۵۸ قمری، ۷۳۵ خورشیدی: به خاطر ارتباطهایی كه با تونسیها داشت، سلطان بر او بد گمان شد و او را زندانی كرد.
▪ ۷۵۹ قمری، ۷۳۶ خورشیدی: پس از درگذشت ابوعنان، از زندان آزاد شد.
▪ ۷۶۴ قمری، ۷۴۱ خورشیدی: به قرناطه رفت و سلطان غرناطه، محمد پنجم، او را به گرمی پذیرفت.
▪ ۷۶۶ قمری، ۷۴۴ خورشیدی: به فرمان سلطان برای كار سیاسی به اشبلیه رفت و برای نخستینبار شهر نیاكان خود را دید.
▪ ۷۶۶ قمری، ۷۴۴ خورشیدی: به شمال غربی آفریقا رفت و پس از زمانی به زندان افتاد.
▪ ۷۷۷ قمری، ۷۴۵ خورشیدی: نوشتن تاریخ عمومی خود را آغاز كرد.
▪ ۷۷۹، ۷۵۷ خورشیدی: نسخهی اول مقدمهی خود را به پایان رساند.
▪ ۷۸۴ قمری، ۷۶۱ خورشیدی: به سفر حج رفت.
▪ ۷۸۶ قمری، ۷۶۳ خورشیدی: در مصر به جایگاه قضاوت نشست و قاضیالقضات مصر شد.
▪ ۸۰۳ قمری، ۷۸۰ خورشیدی: با تیمور لنگ دیدار كرد.
▪ ۸۰۸ قمری، ۷۸۴ خورشیدی: در روزهای پایانی ماه رمضان از دنیا رفت.
● فهرست آثار
۱) العبر و دیوان المبتدا و الخبر فی ایام العرب و العجم و البربر و من عاصرهم من ذوی السلطان الاكبر(مهمترین كتاب)
۲) لباب المحصل فی اصول دین؛ خلاصهای از كتاب بزرگ كلامی و فلسفی فخرالدین رازی(نخستین كتاب)
۳) تفسیری بر بردهی بوصیری(از بین رفته)
۴) خلاصهی منطق(از بین رفته)
۵) رسالهای در علم حساب(از بین رفته)
۶) تفسیری بر شعری از ابنخطیب در اصول فقه(از بین رفته)
۷) تعریف(شرح زندگی خود)
۸) شفاء السائل(رسالهای در تصوف)
● نظرها و نظریههای تاریخی
شناختهشدهترین اثر ابنخلدون كتاب تاریخ اوست كه مقدمهی آن از خود اثر بسیار مهمتر است. ابنخلدون در زمان خود و حتی از زمان مرگش تا امروز به داشتن شیوهای در تاریخ نگاری علمی و تاریخ اندیشی شهره بوده است. این شهرت به سبب بینش تاریخی عمیق ، ابتكار شیوهای نو و ابداع یك دانش جدید (علم عمران) برای تمیز درستی و نادرستی خبرهای تاریخی و برخورد با تاریخ به مثابه یك علم است. او تألیفهای خود را بر اساس یك مقدمه (به معنای علمی و عام آن، نظریه) و سه كتاب قرار داده است. مقدمه در فضیلت دانش تاریخ و بررسی روشهای پژوهشی آن و اشاره به روشهای نادرست تاریخنگاران در بیان رویدادهای تاریخی است.
كتاب نخست در اجتماع و تمدن و یادكرد عوارض ذاتی آن است. كتاب دوم در اخبار عرب و قبیلهها و دولتهای مختلف و برخی از ملتها و دولتهای مشهور است كه با او هم زمان بودهاند و كتاب سوم در اخبار بربرها و كشورها و دولتهای پیش از زمان مؤلف به ویژه حكومتهای موجود در مغرب عربی (شمال تونس، الجزایر و مراكش كنونی) است.
گزافه نخواهد بود اگر گفته شود كه نام ابنخلدون با نام مقدمه او مترادف شده است. به تعبیر دیگر اگر مقدمه نبود، تاریخ ابنخلدون و نام او فقط در ردیف بسیاری از آثار و نامهای تاریخنگاران عالم اسلام مطرح میشد و چه بسا تاریخ او از نظر اهمیت به پای آثار بزرگان این رشته چون طبری، مسعودی و ابن اثیر نمیرسید، ولی موضوعهایی كه وی در مقدمه از جهت مبانی نظری تاریخ، تمدن و عمران (جامعهشناسی) آورده، اثر او را از آثار دیگر ممتاز كرده است. این كیفیت شگفتانگیز و نوآورانهی مقدمه را میتوان پیامدی از آن ویژگی روحی و رفتاری ابنخلدون دانست كه معاصرانش آن را "گرایش به مخالفت با هر چیز" خواندهاند.
ابنخلدون در مقدمه، ارتباط دانش عمران با تاریخ را روشن می كند. منظور او از دانش عمران (علم العمران) علم جامعهشناسی است. به نظر او تاریخنگاران باید با دیدی جامعهشناختی، تاریخ را بنویسند. به روشنی میگوید كه تاریخنگار باید خبرها را در چارچوب علم عمران عرضه كند و می نویسد كه تاریخ دارای ظاهر و باطن است. تاریخ در ظاهر اخباری است دربارهی روزگاران و دولتهای پیشین و معمولا برای تمثیل و تزئین كلام به كار میرود، اما در باطن تفكر و تحقیق دربارهی حوادث و مبادی آنها و جست و جوی دقیق برای یافتن علل آنها ست و چون از كیفیت رویدادها و علت حقیقی آنها بحث میكند "علمی" است سرچشمه گرفته از حكمت و سزاست كه ازدانش های آن شمرده شود.
ابنخلدون هر فصلی از مقدمه را با نقل یكی از آیههای قرآنی پایان میبخشد. بنابراین گفتهاند كه او عقل وعرفان هر دو را با هم داشته و هر دو را به كار برده است. ابنخلدون عاملهای بسیاری را كه در جامعههای بشری باعث جهش و ترقی میشود، نام می برد. یكی از این عاملها عصبیت است؛ عصبیتی به مفهوم همبستگی اجتماعی. همبستگی كه او از آن یاد می كند، عصبیت دورهی جاهلیت نیست بلكه همبستگیهای عقلانی است كه پس از دورهی جاهلی باعث ایجاد دولت و ملت واحدی در محدودهی جغرافیایی خاص میشود. جامعه شناسان معاصر، ابداع مفهوم ناسیونالیزم در جامعههای بشری را در اصل از نوآوریهای ابنخلدون میدانند كه آنها را در سدههای چهاردهم میلادی به صورت عصبیت عنوان نمود.
ابنخلدون كلید شناخت علمی تاریخ را در گرو شناخت علم عمران ( جامعه شناسی ) می داند . به همین جهت است كه می گوید : " انسان دارای سرشتی مدنی است، یعنی ناگزیر است اجتماعی زیست كند كه در اصطلاح آن را مدنیت گویند و معنی عمران همین است." ابنخلدون از علت انحطاط و سقوط قومها نیز بحث می كند و میگوید : توحش، همزیستی، عصبیتها و انواع جهانگشاییهای بشر و چیرگی گروهی بر گروه دیگر، در ترقی و انحطاط ملتها تاثیر مستقیم دارد. به همین دلیل است كه ابنخلدون را مونتسكیوی جهان اسلام میگویند، زیرا مونتسكیو نیز، پس از ابنخلدون، از دید تاریخی علمی درباره انحطاط رومیان نظریههایی داده است كه مورد تأیید همهی تاریخنگاران قرار گرفته است.
ابنخلدون بر این باور بوده است كه برای بهرهمندی درست از تجربههای گذشتگان، كه به صورت خبرها و روایتهایی به ما رسیده است، به منبعها و دانشهای گوناگونی نیاز هست كه باید آنها را به نگرش درست باهم مقایسه و تجزیه و تحلیل كرد تا از لغزیدن در پرتگاه نادرستی در امان بمانیم. به همین خاطر است كه در مقدمهی خود مطالب گوناگونی پیرامون زندگی اجتماعی انسان بیان میكند تا جایی كه اندیشمندان پیشین و كنونی گاهی آن را یك دانشنامه(دایرالمعارف) دانستهاند.
● توسعه از نگاه ابنخلدون
بر اساس نظریههای تاریخشناسان برجسته معاصر، آرنولد توینبی و جامعه شناسان معروفی چون پیترام سوروكین و دیگر اندیشمندان اروپایی و امریكایی، ابنخلدون در پیشنهاد كردن نظریههای جامعهشناسانه و پژوهشهای تاریخی فراتر از عصر خویش حركت كرده است. ابنخلدون واژهی توسعه را در عامترین شكل و در اشاره به تحولات مكانی و زمانی جامعهها به كار برده است. بنابراین از نظر وی علم تحول و تطور و یا جامعه شناسی (علم العمران) در بستر علمی خویش به تاریخ مربوط بوده، زیرا این علم طریقهای برای بررسی و درك تاریخ بوده است.
ابنخلدون در تشریح روابط پویای جوامع چادرنشین قبیلهای، روستایی و شهری نشان داد كه چگونه جامعهها از سازمانهای ساده به سوی سازمانهای پیچیده حركت می كنند. عصبیت یا همبستگی گروهی و پیوستگی اجتماعی در میان جامعههای قبیلهای مستحكمتر است. به این ترتیب، او به وجود دو نوع جامعه اشاره می كند. جامعهی بدوی و اولیه (جامعه البادیه) و جامعه متمدن و پیچیده (جامعه الحاضره). جامعه متمدن كه از شهرنشینی ناشی می شود برسه عامل متكی است :جمعیت ، منابع طبیعی و كیفیت حكومت.
از نظر او توسعه تنها به معنی پیشرفت كمی بر حسب رشد اقتصادی نیست، بلكه پاره ای از عاملهای اجتماعی، روانشناختی، فرهنگی وسیاسی نیز برای تداوم و كیفیت توسعه در جامعهی پیشرفته ضروری است. به این ترتیب، انحصار فزایندهی قدرت از سوی حاكم و نهادهای حكومتی، افزایش مصرف غیرضروری، افراط مردم در تجمل، افول عصبیت (همبستگی و پیوستگی اجتماعی)، رشد فردی، از خود بیگانگی در جامعه، همه از دیدگاه ابنخلدون نشانههای نخستین فروپاشی جامعههای متمدن و شهری و توسعه یافته به حساب می آیند.
● ابنخلدون و آموزش
ابنخلدون در بخشهای گوناگون مقدمهی خود به اصول و روشهای آموزش پرداخته است. او گرچه در جاهایی واژهی تعلیم را به مفهوم عمومی از تعلیم و تربیت به كار برده و موضوعهای اخلاقی، تربیتی و روانی را زیر همان عنوان برسی میكند، اما دربارهی اصول و روشها، بیشتر مفهوم ویژهی آن یعنی آموزش را در نظر داشته است. اصول و روشهای آموزشی را كه مورد نظر او بوده، میتوان به صورت زیر خلاصه كرد:
۱) آموزش گامبهگام و طی زمان.
ابنخلدون باب ششم از فصل ۲۹ را با عنوان "راه درست در آموزش علوم و روشهای سودمند آن" آغاز میكند و نخستین نكتهای را كه بر آن پافشاری میكند آموزش گامبهگام و طی زمان است. او بر این باور است برای آنكه آموزش به یادگیری بینجامد و باعث حصول ملكه در یادگیرنده شود، آموزش باید كمكم و با اصول و موضوعهای محوری، آنهم به صورت كلی، آغاز شود تا ذهن یادگیرنده آمده گردد و سپس با شرح بیشتر و با ذكر دلیل ادامه یابد و سرانجام به تشریح مسالههای پیچیده پرداخته شود.۲) در نظر داشتن تواناییها یادگیرنده.
به نظر ابنخلدون باید توانایی یادگیری دانشآموز شناسایی شود، هرچند با میزان تواناییهایش در یادگیری به او آموزش داده شود و توان یادگیری او آرامآرام پرورش داده شود. نخست باید موضوعهای حسی و نزدیك به ذهن به او آموزش داده شود، آنهم به اندازهای كه باعث خستگی او نشود. چنانچه این مرحله به درستی انجام شود، ذهن او برای یادگیری بیشتر آماده میشود، اما اگر در همان آغاز با دشواری روبهرو شود و مطلبی را به درستی نفهمد، اثر روانی نامطلوبی بر او میگذارد و ادامهی یادگیری برایش دشوار میشود.
۳) آسانگیری و مهربانی آموزگار.
ابنخلدون شش اثر منفی سختگیری آموزگار را بر دانشآموز بر شمرده است: گرفتن نشاط از دانشآموز؛ وادار كردن او به دروغگویی برای در امان ماندن از خشم آموزگار؛ زمینهسازی برای فریبكاری و درویی؛ گرفتن عزت نفس و احساس شخصیت؛ سست شدن اعتماد به نفس؛ سست شدن در راه به دستآوردن ویژگیهای اخلاقی و انسانی نیكو و گرایش پیدا كردن و پستیها و ناراستیها.
۴) حفظ آزادی و شخصیت دانشآموز.
ابنخلدون باور دارد كه تكلیفهای دوستانهی آموزشی، كه در مورد كودكان معمول است، دربارهی هر دانشآموزی اثر مثبت دارد و بی آنكه شخصیت او را از بین ببرد، گرایش او را به انجام دادن تكلیفها بیشتر میكند. اما اگر این كار با تهدید و زور و بدون گفت و گو انجام شود، توانایی فرد را میشكند و احساس خاری و شكست را در او پدید میآورد و باعث میشود او مانند افراد ستم دیده به كسالت و سستی روی آورد. او به شیوهی تعلیم و تربیت پیامبر اسلام اشاره میكند كه با یاران خود احساس شخصیت و ابراز وجود میداد و در نتیجه آنها به خواستهی خود به انجام یك تكلیف میپرداختند.
۵) از ساده به دشوار.
آموزشی موفق است كه از مسالههای ساده و نزدیك به دهن یادگیرنده اغاز شود و كمكم به مسالههای دشوار برسد. او از كسانی كه از همان آغاز به مسالههای دشوار میپردازند، انتقاد میكند و بر این باور است كه این كار باعث بروز احساس ناتوانی از فهمیدن در یادگیرنده میشود. چند سدهی بعد، دكارت در كتاب "گفتار در روش راهبردن عقل" این شیوه را پیشنهاد كرد.
۶) بهرهگیری از شیوههای آموزشی كارآمدتر.
ابنخلدون از سه شیوهی آموزشی كه در روزگار او به كار میرفته یاد كرده است: شیوهی سخنرانی و القای دانش به یادگیرنده به گونهای كه رابطهی یكسویهای بین یاددهنده و یادگیرنده برقرار میشود؛ شیوهی الگوسازی و تفهیم موضوع از راه نشاندادن آن به كردار و گفتار؛ شیوهی گفت و گوی علمی بین یاددهنده و یادگیرنده یا تشویق یادگیرندهها به گفت و گو با همدیگر. خود او شیوهی دوم را از همه بهتر میداند و شیوهی سوم را آسانترین شیوه برای یادگیری و حصول ملكه میداند. او در مقایسهای كه بین دانشآموزان مدرسههای مغرب و دورهی آموزشی ۱۶ سالهی آنان با دانشآموزان مدرسههای تونس و دورهی آموزشی پنجسالهی آنان انجام میدهد، علت به درازا كشیدن دورهی آموزشی و موفق نبودن دانشآموزان مغربی را نبود شیوهی درست و سودمند آموزشی، مانند شیوهی دوم و سوم، بیان میكند.
۷) كلنگری در آموزش.
از روشهای یادگیری كارآمد این است كه آموزگار با نگرش كلی اجزای درس را مرتبط با هم عرضه كند، به گونهای كه آغاز و پایان آن به صورت ساختاری در ذهن یادگیرنده ملكه شود. نظریهی شناختی گشتالت نیز بر همین پایه است.
۸) تكرار و تمرین و بهرهگیری از شاهد.
به نظر او، یادگیرنده پس از آگاهی از مفهومها و اصطلاحها و قانونهای هر علم باید پیوسته آنها را به كار گیرد و تمرین و تكرار كند. او كتاب سیبویه، دانشمند ایرانی، را بهترین كتاب برای آموزش زبان عربی میداند، چرا كه هم قانونهای علم نحو را دارد و هم دارای بسیاری از متنهای نظم و نثر عرب است. او خاطر نشان میكند كه برای یادگیری زبان تنها نباید بر یادگیری قاعدهها تاكید كرد، چنانكه در مغرب چنین بوده است، بلكه باید مانند آندلسیها از شواهد نظم و نثر نیز بهره گرفت تا در ایجاد ملكهی زبان موفق بود.
۹) فراهم كردن زمینهی مناسب برای یادگیری.
او راههایی را برای ایجاد چنین زمینهای پیشنهاد میكند از جمله: پرهیز از به كار بردن عبارتهای نامفهوم؛ پرهیز از متنهای درسی بسیار مختصر كه فقط حفظ كردن مطالب را آسان میكنند؛ بهره گیری از متنهای روانی كه با مثال و تمرین آمیختهاند و پرهیز از پرداختن به موضوعهایی كه یادگیرنده توان درك آنها را ندارد. از برخی سدهایی كه ممكن است در فرایند یادگیری دشواری ایجاد كنند، یاد میكند: زیادی كتابهای درسی كه اغلب تكراری و به دور از نوآوری هستند؛ درهم آمیختن مطالب كتاب درسی با مطالب بیرون از آن و بیارتباط یا كمارتباط با آن؛ فاصلهی زیاد بین جلسههای درسی و آموزش همزمان دو رشتهی درسی.
۱۰) ارزشیابی پیوسته.
ابنخلدون برای كسی كه میخواهد خود و دیگران را در مسیر پیشرفت قرار دهد، ارزشیابی پیوسته را سفارش میكند و البته بیشتر بر خودارزشیابی تكیه دارد. او به آموزگاران سفارش میكند كه همواره گفتار و كردار خود را ارزیابی كنند و تاكید میكنند كه با این روش میتوان خود را از مرحلهی كمالی به مرحلهی بالاتر رساند و زمینهی رشد دانشآموزان خود را فراهم كرد.
● ایران و ایرانی در بیان ابنخلدون
ابنخلدون در مورد جایگاه دانش در ایران پیش از اسلام نوشته است:" جایگاه علوم عقلی در نزد پارسیان بسیار والا بود و حیطههای آنها بسیار گسترده بوده است. چرا كه دارای حكومتهای پایدار و با شكوه بودند. گویند پس از كشته شدن داریوش به دست اسكندر و چیره شدن اسكندر به سرزمین كیلیكیه و دست یافتن به كتابها و علوم بیشمار پارسیان، این دانشها از پارسیان به یونانیان رسید. هنگامی كه سرزمین پارس فتح شد و در آن كتابهای فراوانی یافتند، سعد ابن ابی وقاص به عمر ابن خطاب نوشت و از او درباره كتابها و انتقال آنها به مسلمانان كسب اجازه كرد. عمر در پاسخ به او نوشت كه تا كتابها را به آب ریزد با این استدلال كه اگر هدایتی در این كتابها باشد خداوند ما را به بیش از آنها هدایت كرده است و اگر در آنها گمراهی باشد، خداوند ما را از آنها حفظ كرده است. به این ترتیب، كتابها را در آب ریخته یا آتش زدند و دانش پارسیان از دست ما رفت."
نویسندگان بسیاری با استناد به نوشتهی ابنخلدون و تاریخنگاران دیگر كوشیدهاند سهم ایرانیان را در دانش بشری و نقش آنان را در وارد كردن دانش به جامعه اسلامی كمرنگ جلوه دهند. این دسته از نویسندگان به اشاره به این سخنان ابنخلدون و توجه نكردن به نوشتههای صاحبنظران دیگر چنین نتیجه میگیرند كه مسلمانان دانش خود را به طور مستقیم از یونانیان به دست آوردند. حال آنكه بر چنین ادعایی ایراد جدی وارد است:
۱) اگر بپذیریم كتاب سوزی بسیار گستردهی عربهای مهاجم، آن هم به فرمان خلیفهی مسلمین، باعث نابودی كامل دانش ایرانیان شد، به جای سخن از شكوه تمدن عربها و پیشتازی آنان در دانش و فناوری، كه در كتابهای گوناگون چه از نویسندگان عرب و چه نویسندگان غربی از آن یاد شده است، باید از دانشستیزی و وحشیگری و ویرانگری مغولوار آنها سخن بگوییم. با این تفاوت كه مغولها برای كتابسوزی خود استدلال محكمی نداشتند و عربها با استدلال دینی به آن پرداختند. حال آنكه، چنان حجمی از كتابسوزی، به نحوی كه هیچ اثری از ایران باستان نماند، دور از ذهن میرسد. چرا كه با وجود كتابسوزیهای بیشمار مغولها، آثار بسیاری از دوران تمدن اسلامی بر جای مانده است.
۲) شكوفایی دانشگاه گندیشاپور تا زمان منصور عباسی و مدتها پس از آن، به نحوی كه منصور برای درمان بیمار خود به پزشكان آنجا روی آورد، نشاندهندهی آن است كه حتی با پذیرفتن نظریهی آتشسوزی كتاب، دستكم بخشی از دانش پارسها نگهداری شد و حتی آنان با ترجمهی كتابهای خود به زبان عربی در نگهداری آن كوشش فراوان كردند، چنانكه چیرهترین مترجمان كتاب به زبان عربی در اصل ایرانی بودند كه ابنمقفع و خاندان بختیشوع از شناختهشدهترین آنها هستند. مترجمان دیگری مانند حنینبناسحاق نیز شاگرد ایرانیان بودند.. از این رو، برخی از دانشهای دوران باستان را باید در كتابهای عربی آغاز نهضت ترجمه جست و جو كرد.
۳) اگر بپذیریم كه دانش پارسیان در زمان اسكندر به یونان راه یافت، كه چنین بوده است و البته پیشینهی این كار به زمانی پیش از اسكندر نیز میرسد، باید آن دانش یونانی كه نویسندگان عرب و غرب آن را خاستگاه اصلی دانش عرب میدانند، در واقع تا اندازهی زیادی ایرانی بدانیم و بپذیریم كه دانش ایرانی هیچگاه از بین نرفته است.
۴) ابنخلدون در جای دیگری از مقدمهی خود میگوید: "جای شگفتی است كه در جامعهی اسلامی، چه در علوم شرعی و چه در علوم عقلی، اغلب پیشوایان علم ایرانی بودند. جز در مواردی نادر و اندك و چنانچه برخی از آنان منسوب به عرب بودند، زبانشان فارسی و محیط تربیتشان ایرانی بود." بیگمان آن ایرانیان از نوادگان همان ایرانیان دانشپرور دوران باستان بودند. در بررسی آثار برخی از آنان، مانند بیرونی، میبینیم كه به ایران باستان نیز اشارههایی دارند.
ابنخلدون در بیان این كه چرا پیشگامان علوم در جهان اسلام همگی ایرانی بودند به دیرپایی شهرنشینی و تمدن در ایران اشاره میكند و میگوید:" در صنایع(فنون) شهرنشینان ممارست میكنند و عرب از همه مردم دورتر از صنایع میباشد. علوم هم از آیینهای شهریان به شمار میرفت و عرب هم از آنها و بازار رایج آنها دور بود و در آن عهد مردم شهری عبارت بودند از عجمان(ایرانیان) یا كسانی مشابه و نظایر آنان بودند از قبیل موالی و اهالی شهرهای بزرگی كه در آن روزگار در تمدن و كیفیات آن مانند صنایع و پیشهها از ایرانیان تبعیت میكردند. چه ایرانیان به سبب تمدن راسخی كه از آغاز تشكیل دولت فارس داشتهاند بر این امور استوارتر و تواناتر بودند."
سپس، ابنخلدون در اشارههایی كه به شاخههای علوم دارد، جابهجا از ایرانیان یا شاگردان آنها نام میبرد كه آن علم را بنیانگذاری كردند یا به پیش بردند. در نحو از بنیانگذار آن، سیبویه نام میبرد و از پیروان و شاگردان او كه همه از نژاد ایرانی بودند. به نظر او بیشتر دانندگان حدیث و همهی عالمان تفسیر، فقه و كلام ایرانی بودند و به بیان او:" جز ایرانیان كسی به حفظ و تدوین علم قیام نكرد و از این رو، مصداق گفتار پیامبر(ص) پدید آمد كه فرمود: اگر دانش بر گردن آسمان درآویزد، قومی از مردم فارس به آن دست مییابند."
● ابنخلدون در نگاه اندیشمندان
با ملاحظه همه جوانبهای كه ابنخلدون در مقدمه رعایت كرده است، میتوان ادعا كرد كه این اثر در زمینهی تاریخشناسی در دنیای اسلامی یك نوآوری بیمانند و پدید آورنده آن در میان تاریخنگاران مسلمان یك استثنا و در زمینهی فكر تاریخی در میان تاریخنگاران پیش از خود بیمانند است. با وجود این، اندیشه و روش نبوغآمیز ابنخلدون نه تنها در زمان خود بلكه تا سدهها به صورتی شایسته مورد ارزیابی و نقد و داوری قرار نگرفت و چون تخمی درشوره زار، بی حاصل ماند تا این كه بخش هایی از مقدمه او در سال ۱۸۰۶ میلادی به وسیله سیلوستر دوساسی به زبان فرانسه ترجمه شد و در همان ایام نیز هامر پورگشتال، تاریخشناس اتریشی، ابنخلدون را مونتسكیوی جهان عرب نامید. از آن زمان بود كه دانشمندان اروپا از نبوغ این متفكر بزرگ در شگفت شدند و بر پیشیگرفتن او بر دانشمندان اروپایی در طرح موضوعهایی چون جامعهشناسی، فلسفهی تاریخ و اقتصاد سیاسی اذعان كردند.
مقدمهی ابنخلدون چنان انقلابی در افكار دانشمندان قرن نوزدهم ایجاد كرد كه به این باور راسخ شدند كه این تاریخشناس تونسی مسلمان چهار سده پیش از ویكوی ایتالیایی تاریخ را علم دانسته وقبل از مونتسكیو درباره علت انحطاط تمدنها سخن گفته است. اشمیت دانشمند امریكایی گفته است كه: "ابنخلدون در دانش جامعه شناسی به مقامی نائل آمده است كه حتی آگوست كنت در نیمه دوم قرن نوزدهم بدان نرسیده است." آرنولد توینبی، مورخ معاصر آمریكایی، نیز میگوید :" مقدمهی حاوی درك و ابداع فلسفهای برای تاریخ است كه درنوع خود و در همهی روزگاران از بزرگترین كارهای فكری بشر است."
در واقع جهان اسلام هم از راه اروپا با ابنخلدون آشنایی دوباره یافت. ابنخلدون امروز در فرهنگ جهانی جایگاه شایسته ای دارد. او نه تنها نسبت به زمان خود استثنایی جلوه میكند، كه با انسانهای متفكر زمان ما نیز سخنان بسیار دارد؛ نه از آن رو كه بتوان نظرهای او را در مورد جامعهی معاصر به كار برد، بلكه از آن جهت كه تحلیلهای او برای فهم زمینههای تاریخی جامعه بسیار سودمند است. او تفكر تاریخی را به مرحله ای نو رسانید و تاریخ نویسی را از صورت رویدادنویسی پیشین به شكل نوین علمی و قابل تعقل درآورد.
نویسنده: آقای سیروس غفاریان
منابع :
۱. هانری، توماس. بزرگان فلسفه. ترجمه فریدون بدرهای. انتشارات كیهان، ۱۳۶۵
۲. رحیملو، یوسف. ابنخلدون.(از مجموعه مقالههای دایرهالمعارف بزرگ اسلامی، به كوشش سیدكاظم بجنوردی)، انتشارات دایرهالمعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۶۹
۳. الفاخوری، حنا/الجر، خلیل. تاریخ فلسفه درجهان اسلامی. ترجمهی عبدالحمید آیتی. انتشارات فرانكلین، ۱۳۵۸
۴. زرینكوب، عبدالحسین. تاریخ در ترازو. تهران ۱۳۵۴
۵. مولانا، حمید. توسعه از دیدگاه ابنخلدون. روزنامهی كیهان، ۴/ اردیبهشت / ۷۸
۶. روزنتال، فرانس. ابنخلدون. ترجمهی حسین معصومی همدانی(از مقالههای زندگینامهی علمی دانشوران، به كوشش احمد بیرشك). انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۹
۷. فهیمی، علینقی. ابنخلدون و اصول آموزش و پرورش. فصلنامهی تعلیم و تربیت، شمارهی ۶۲، ۱۳۷۹
۸. ابنخلدون. مقدمهی ابنخلدون. ترجمهی محمد پروین گنابادی. انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۹
۹. تالبی،م. ابنخلدون(از مقالههای دانشنامهی ایران و اسلام، به كوشش احسان یارشاطر). بنگاه ترجمه و نشر كتاب، ۱۳۵۴
۱۰. فروغی، محمدعلی، سیر حكمت در اروپا. جلد دوم، انتشارات كتابهای جیبی، تهران، ۱۳۴۱
منابع :
۱. هانری، توماس. بزرگان فلسفه. ترجمه فریدون بدرهای. انتشارات كیهان، ۱۳۶۵
۲. رحیملو، یوسف. ابنخلدون.(از مجموعه مقالههای دایرهالمعارف بزرگ اسلامی، به كوشش سیدكاظم بجنوردی)، انتشارات دایرهالمعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۶۹
۳. الفاخوری، حنا/الجر، خلیل. تاریخ فلسفه درجهان اسلامی. ترجمهی عبدالحمید آیتی. انتشارات فرانكلین، ۱۳۵۸
۴. زرینكوب، عبدالحسین. تاریخ در ترازو. تهران ۱۳۵۴
۵. مولانا، حمید. توسعه از دیدگاه ابنخلدون. روزنامهی كیهان، ۴/ اردیبهشت / ۷۸
۶. روزنتال، فرانس. ابنخلدون. ترجمهی حسین معصومی همدانی(از مقالههای زندگینامهی علمی دانشوران، به كوشش احمد بیرشك). انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۹
۷. فهیمی، علینقی. ابنخلدون و اصول آموزش و پرورش. فصلنامهی تعلیم و تربیت، شمارهی ۶۲، ۱۳۷۹
۸. ابنخلدون. مقدمهی ابنخلدون. ترجمهی محمد پروین گنابادی. انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۹
۹. تالبی،م. ابنخلدون(از مقالههای دانشنامهی ایران و اسلام، به كوشش احسان یارشاطر). بنگاه ترجمه و نشر كتاب، ۱۳۵۴
۱۰. فروغی، محمدعلی، سیر حكمت در اروپا. جلد دوم، انتشارات كتابهای جیبی، تهران، ۱۳۴۱
منبع : سایر منابع
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
انگلیس سیستان و بلوچستان انتخابات دولت عراق مجلس شورای اسلامی دولت سیزدهم چین روز معلم معلمان رهبر انقلاب
سیل ایران هواشناسی آتش سوزی شهرداری تهران سازمان هواشناسی هلال احمر قوه قضاییه یسنا معلم پلیس آموزش و پرورش
ترکیه قیمت خودرو خودرو سهام عدالت تورم قیمت طلا قیمت دلار بازار خودرو دلار ایران خودرو حقوق بازنشستگان بانک مرکزی
مهران غفوریان ساواک تلویزیون موسیقی سریال شهاب حسینی تبلیغات مسعود اسکویی سینمای ایران رضا عطاران
رژیم صهیونیستی اسرائیل غزه فلسطین آمریکا جنگ غزه روسیه حماس اوکراین نوار غزه ایالات متحده آمریکا یمن
فوتبال پرسپولیس استقلال سپاهان لیگ برتر باشگاه استقلال علی خطیر باشگاه پرسپولیس بازی لیگ برتر ایران تراکتور لیگ قهرمانان اروپا
اپل هوش مصنوعی آیفون موبایل گوگل ناسا عکاسی تلفن همراه مدیران خودرو
کبد چرب دیابت فشار خون طول عمر