جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

انکار امپراتوری آمریکا


انکار امپراتوری آمریکا
ایالات متحده در ۱۴۰ كشور خارجی پایگاه نظامی دارد (لازم به ذكر نیست كه هیچ پایگاه نظامی خارجی در خاك ایالات متحده وجود ندارد). ایالات متحده ، با بهره گیری از هزینه های هنگفت نظامی - بیشتر از مجموع كل كشورهای تا دندان مسلح كه در رده بعدی قرار می گیرند - آن گونه كه سند استراتژی امنیت ملی فعلی متذكر می شود ، از گستره ای از اهداف بی همتایی كه قهراً در اختیار گرفته ، و نیز یك حق انحصاری كه قصد حفظ آنرا به هرقیمتی دارد ، برخوردار است . ایالات متحده ادعا می كند و نیز عملاً نشان می دهد كه برای خود یك حق قانونی در سرنگونی دیگر رژیم ها و اشغال كشورهای دیگر برخوردار است ، امری كه از سوی هیچ یك از دولت های ملی مورد قبول نیست . این كشور از طریق صندوق بین المللی پول ، سازمان تجارت جهانی و بانك جهانی، سرنوشت اقتصادی بیشتر مردم روی زمین را رقم می زند . واقعیت آن است كه تصمیم گیری ها در واشنگتن، سرنوشت میلیاردها مردمی كه ورای مرزهای ایالات متحده به سر می برند، تعیین می كند .اكنون به ما گفته می شود كه این، یك امپراتوری نیست . درواقع، ایالات متحده تسلط غیر مستقیم را ترجیح می دهد . حاكمیت او در بسیاری از قسمت ها، به جای استیلای صریح بیشتر از طریق هم پیمانان نظامی و اقتصادی به اجرا گذاشته شده . امپراتوریهای گذشته این روش ها را نیز به كار می گرفتند. اما آنچه كه ایالات متحده را متفاوت می سازد ، مقاومت و در بسیاری موارد نفی صادقانه این امپراتوری از سوی نومحافظه كاران است . كوتاه سخن، پس از حمله به عراق، دونالد رامسفلد با اشاره به الجزایر گفت : « ما قدرت استعمارگر نیستیم . ما هرگز یك قدرت استعمارگر نبوده ایم .» كالین پاول نیز در تأیید می گوید : « ما هرگز امپریالیست نبوده ایم . ما در جست وجوی جهانی هستیم كه در آن آزادی ، سعادت و صلح بتواند میراث همه بشریت باشد. » به نظر می رسد كه آنها حیرت زده و ناراحت از آن هستند كه كسی غیر از این فكركند .پژواك سلسله تكذیب ها در طول سال ها به گوش رسید . «سندی برگر» معاون امنیت ملی كلینتون ، توضیح داد كه ایالات متحده به عنوان «اولین قدرت جهانی در تاریخ است كه قدرتی امپریالیستی نیست .» نیكسون در خاطرات خود نوشت: ایالات متحده «تنها قدرت بزرگی است كه فاقد تاریخ ادعاهای امپریالیستی است . » وقتی جانسون سربازانش را برای سرنگونی دولت انتخابی جمهوری دومینیكن در سال ۱۹۶۵ روانه آن كشور كرد، تأكید ورزید : «در طول تاریخ ما ، نیروهای ما در بسیاری سرزمین ها پیشروی كرده اند، اما همیشه وقتی دیگر به آنها نیازی نبوده است ، بازگشته اند ، زیرا هدف آمریكا هرگز سركوبی آزادی نیست، بلكه حفظ آن است . » طول زمان این انكارها ، به همان اندازه تاریخ مداخله است كه به اولین دهه تشكیل جمهوری برمی گردد . یعنی وقتی كه نیروهای ایالات متحده سرگرم عملیات نظامی برای حفاظت از كشتی های آمریكایی در دریای مدیترانه ، كارائیب ، سوماترا و پرو بودند . در سیاست خارجی ایالات متحده ، احترام به حق حاكمیت دیگران همواره در درجه دوم اهمیت ، پس از منافع اقتصادی قرار داشته است . با پایان گرفتن قرن نوزدهم ، ایالات متحده ، هاوایی را همراه با ۱۲ جزیره كوچكتر اقیانوس آرام ، تسخیر كرد و از نیروی نظامی برای حفظ جاپای مطمئن در بازار چین و ژاپن، بهره گرفت.هنگامی كه این كشور ، در سال ۱۸۹۸ فیلیپین ، كوبا و پورتوریكو را به زور از زیر سلطه امپراتوری رو به زوال اسپانیا بیرون كشید ، «یك روز جدید آزادی» را برای این سرزمین های «آزاد شده » اعلام كرد . فیلیپینی ها این سخنان را جدی گرفتند و بر سوء تعبیر از حاكمیت ایالات متحده اعتراض كردند . پس از بیش از یك دهه برخورد وحشیانه با شورشیان ، ۲۵۰ هزار نفر فیلیپینی و ۴۲۰۰ نفر آمریكایی كشته شدند. این رقم، ده برابر شمار آمریكاییان كشته شده در جنگ كوتاه مدت اسپانیا و آمریكا بود . در حالی كه كتاب های درس تاریخ صفحات بیشتری را به آن اختصاص داده اند.وود رو ویلسون ، آمریكا را « تنها ملت ایده آل جهان » نامید . وی « حق تعیین سرنوشت ملی» را سنگ زیر بنای یك نظم نوین جهانی دانست ، اما ایالات متحده نیروی نظامی خود را به مراتب بیش از پیشینیان خود علیه مكزیك ، هائیتی ، جمهوری دومنیكن ، كوبا ، پاناما، نیكاراگوئه و اتحاد جماهیر شوروی نوپا مستقر كرد .مردم ایالات متحده ،به كمك كتابهای تاریخ ، هالیوود ، تلویزیون و سیاستمداران (دموكرات و جمهوریخواه ) ، نسبت به گذشته امپریالیستی در جهل نگاهداشته شده اند . هر مداخله ای به عنوان پاسخی بشر دوستانه به یك بحران جلوه داده می شود . از آنجا كه هیچ الگو ، رسم یا سیستمی برای سلطه بر ماورای قلمرو وجود ندارد ، انگیزه هریك از مداخلات با معیارهای جدید ارزیابی می شود . اصل آزادی و خوشبختی بشر، به نحوی جلوه داده می شود كه همیشه به شكل اعجاب انگیزی با منافع ملی آمریكایی ها ، یا دقیق تر ، با منافع طبقه برگزیده ایالات متحده، مطابقت دارد .در سال های اخیر ، این حقیقت كه آمریكا یك امپریالیسم است، حتی برای آمریكایی ها ، بیشتر برملا شده است . مفسرانی نظیر رابرت كاپلان و نیل فرگوسن به ایالات متحده فشار آورده اند كه خجالت خود را كنار بگذارد و مسؤولیت های امپریالیستی خود را برعهده بگیرد . بوش و سخنگویان ایالات متحده مراقب هستند كه از آن اجتناب و یا آن را رد كنند ، غالب آمریكایی ها از آن ناراحت یا سردرگم هستند و برای آنانی كه زندگی و اندیشه شان از جنبش های ضد استعماری در آسیا ، آفریقا یا آمریكای لاتین شكل گرفته است، غیر قابل قبول می نماید . ضدیت با استیلای خارجی یك غلیان احساسی نیست . در تاریخ و تجربه و بررسی احتمالات ریشه دارد (به ویژه احتمال این كه قدرت امپریالیستی، منافع خود را مقدم بر منافع مردمی كه بر آنها حكومت می كند ، قرار دهد) . تبیین و حتی فرم امپراتوری تغییر كرده اما واقعیت پنهان در پشت آن تغییر نكرده است . قدرت اصلی ، ارتش، و اقتصاد در دستان برگزیدگان دور از دسترس ، باقی می ماند .وقتی صحبت از «امپریالیسم نرم» یا سیاست یكجانبه به روش بوش می شود ، می توان بوی استثنا قراردادن آمریكا را استشمام كرد . این ادعا كه ایالات متحده ، تقدیری بی همتا دارد كه این تقدیر ، سرنوشت بشریت را رقم می زند، تاریخ به مردم آموخته است كه از نوع دوستی ایالات متحده بترسند . دی اچ لارنس در شعری به نام «سرزمین شب» در اوایل ۱۹۲۰ چنین سروده است:
من خیلی ترسیده ام ، آمریكا،
از صدای آهنین تماس مشفقانه تو.
و در پی آن ،
از عشق ایثارگرانه تو
عشق بی مرز ،
بی مرز مثل یك گاز سمی .
منبع: سایت اینترنتی red pepper ‎/ترجمه: فاطمه موثق نژاد
منبع : روزنامه ایران