پنجشنبه, ۲۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 9 May, 2024
مجله ویستا

هزینه خطای غرب


هزینه خطای غرب
حنیف غفاری اخیرا سیگنالهایی از آن سوی اقیانوس آرام مخابره می شود.سیگنالهایی که در آنها ترکیبی از “تهدید”و”تسلیم”مشاهده می شود.البته قصد ندارم این ترکیب را تناقض بنامم زیرا تنها عاملی که تهدید را نقض می کند تشویق است نه تسلیم.!مدتی است در آمریکا دنیای سیاست وارونه شده است،آنچنان که “رایس”حاضر نمی شود به تاسی از بوش و چنی از جان مک کین جمهوریخواه حمایت کند و بالعکس،اوباما را ناجی امنیت آمریکا می داند!مسئله کمی جالب شد اما حکایت همچنان باقی است... سیاست خارجی آمریکا را چه کسی تعیین می کند؟”آقای پرزیدنت”یا”سناتورهایی “که هر از چند گاه خبر فساد اخلاقی و مالی آنها به سوژه روزنامه ها تبدیل می شود؟آیا کنگره در این میان موثر است؟اصلا کنگره ای که ترکیب عددی نمایندگان آن همواره ثابت است و این تعداد تنها به سود یکی از احزاب دمکرات یا جمهوریخواه جابه جا می شود می تواند کانون تمرکز قدرت در واشنگتن باشد؟آیا نظامیان آمریکایی در این میان موثر هستند؟حتما شوخی می کنید!گویا شطرنج بازی دولت بوش با مهره “کالین پاول” را یادتان رفته است.شاید مضحکانه باشد اما نظامیانی مانند “وسلی کلارک”،”جان کری” وحتی “مک کین”بیشتر از اینکه در کشورشان پیام آور سیاست باشند نمادتاریخ هستند.!سیا و پنتاگون نیز دو متغیر وابسته به سیاستمداران غیر ثابت هستند.بر همگان مسجل است که طرز تفکر “رابرت گیتس”و “دونالد رامسفلد” تا حد زیادی متفاوت است.
نمود این تفاوت را باید در وضعیت فعلی پنتاگون مشاهده نمود.جایی که استراتژیستهای آن “میان بازگشت از عراق”و”ماندن در خاورمیانه”دست و پا می زنند.اما فارغ از همه اینها، باید بر روی اتاقهای فکر آمریکا حساب جداگانه ای باز کرد. واژه think tank یا اتاق فکر برای نخستین بار در آمریکا و در خلال جنگ جهانی دوم مطرح شد. از این ترکیب جهت اشاره به فضاهای خاصی که استراتژیست های نظامی برای تبادل نظر در آن اجتماع می کردند استفاده می شد. با گذشت زمان این واژه حوزه معنایی وسیع تری را در برگرفته است .امروزه تعداد اتاقهای فکر آمریکا و نقش آفرینی آنها در سیاست داخلی و خارجی این کشور افزایش یافته است.در ایالات متحده تقریبا ۲۰۰۰ اتاق فکر وجود دارد که حدودا ۲۵ درصد آنها کاملا مستقل بوده و مابقی اکثرا به مجامع آکادمیک وابسته هستند. این اتاقهای فکر از لحاظ میزان تاثیرگذاری و حوزه کاری بسیار متفاوتند ولی با این وجود الگوی کلی عملکرد آنها یکسان می باشد. ارائه گزارش های کلی و تخصصی،تعیین شیوه های سنتی تاثیرگذاری اتاقهای فکر در ایالات متحده، مشاوره برای نمایندگان سنا و کنگره، تامین نیروی خبره برای بدنه اجرایی ، تشکیل کنفرانس ها و کارگاه های تخصصی و.. از وظایف اتاقهای فکر در آمریکا محسوب می شود. موسسه تحقیقاتی پژوهشی RAND با بیش از یک هزار پرسنل فعال و بودجه ای غالب بر یکصد میلیون دلار در سال که به صورت خاص در حوزه های نظامی و سیاست خارجی فعالیت می کند یکی از فعال ترین اتاقهای فکر محسوب می شود. اخیرا موسسه رند در گزارشی ۱۲۸ صفحه‌ای نکات جالب توجهی را در خصوص نحوه برخورد آمریکابا ایران منتشر کرده است.در بخشهایی زا این گزارش آمده است که ایران یکی از دموکراتیک ترین کشورهای خاورمیانه،با نظامی مشروع است که هیچ گونه خطر و کودتایی این نظام را تهدید نمی کند.اگر تاسیسات هسته ای ایران بمباران شود حمایت مردم این کشور برای پاسخ به اینگونه عملیات بسیار دامنه دار خواهد بود. آمریکا باید از شعار براندازی نظام ایران دست بردارد و از تغییر رژیم در ایران دیگر سخن نگوید.دولت آمریکا باید با چشم باز با دولت کنونی برای دراز مدت در ارتباط باشد...” چرخش رفتاری آمریکا نسبت به دیگر کشورهای جهان را می توان به دو نوع کلی تقسیم نمود.یکی چرخشهای کم هزینه و کوتاه مدت هستند که براساس “تاکتیک”و”الگوهای متغیر رفتاری”صورت می گیرد.چرخش مقطعی آمریکا در مسئله هسته ای لیبی و کره شمالی را می توان در زمره این نوع چرخش ها محسوب نمود.نوع دوم چرخشها،هزینه بر و بلند مدت هستند.دراین نوع چرخشها”رفتار سیاستمداران”تابعی از الگوی ثابت ومدونی است که استراتژیستها و اتاقهای فکری آمریکا بر سر آن اجماعی هرچند نسبی داشته باشند.به نظر می رسد “تعامل با تهران”در آینده ای نه چندان دور به زنجیره ای تیدیل خواهد شد که دموکراتهاو جمهوریخواهان سنتی را به یکدیگر پیوند خواهد داد.این نتیجه ای عینی و حداقلی است که می توان آن را از گزارش اخیر موسسه “رند”استنباط نمود. به نظر می رسد سیاستمداران هر دو حزب اصلی ایالات متحده آمریکا مانند همیشه در تشریح صورت مسئله با مشکل مواجه شده اند.دراین میان نه دکترین “جنگ نامحدود باتروریسم “بوش پسر کارساز است و نه دکترین حقوق بشر جیمی کارتر.تنها راه چاره پیش روی کبوترهاو بازها آمریکا تولید دکترینی جدید و مبنایی است که روح آن “پذیرش قدرت ایران”باشد.قبل از تدوین الزامی این دکترین(که آمریکا بالاخره مجبور به پذیرش آن خواهد شد)لازم است دیالکتیک موجود میان تهران و غرب برای کانونهای تصمیم گیرنده اصلی در سیاست خارجی آمریکا و در وهله بعدی سیاستمداران این کشور تشریح شود. پس از برگزاری نشست ژنو،غرب به صورت ناخود آگاه و البته ناخواسته وارد فاز تقابل استراتژیک با تهران شده است.این در حالی‌است که واشنگتن و تروئیکای اروپایی به هیچ عنوان آمادگی ورود به چنین مرحله ای را نداشتند.درخشش جمهوری اسلامی ایران در نخستین نشست ژنو به مثابه کاتالیزوری قوی غرب را به سوی میدان رقابت استراتژیک با تهران پرتاب نمود.باید اذعان نمود که غرب در حالتی نامتعادل و غیر طبیعی وارد این میدان شده است از این رو هنوز نمی تواند رفتارهای خود را با خطوط سفید و قرمز این میدان انطباق دارد.
اگر چه تهران هیچ گاه هزینه بازپروری غرب دراین میدان را نخواهد پرداخت اما سعی می کند در این شرایط حداقل ضربات ممکن را بر پیکره رقیب ناتوان خود وارد سازد. غرب را می توان به انسان روان پریشی تشبیه نمود که لحظه ای در “نهایت غصه”و لحظه ای دیگر در “نهایت شادی کاذب”به سر می برد.آمریکا و سه کشور اروپایی لحظه ای از تحریم ایران سخن می گویند و لحظه ی دیگر از تکذیب ضرب الاجلها.رایس لحظه ای از لزوم تقویت مخالفان حکومت ایران سخن می گوید و لحظه ای دیگر کل تئوریهای خود راجع به دفورمه کردن حکومتهای اسلامی و ایجاد حکومتهای جایگزین در آنها را زیر سوال می برد.تروئیکای اروپایی نیز از یک سو نسبت به هرگونه ماجراجویی آمریکا علیه ایران هشدار می دهند و از سوی دیگر در راستای تحریک تهران گام بر می دارند.از آنجایی که غرب باید هزینه این تناقضات رفتاری خود را بپردازد،نمی توان این رفتارها را به مثابه هنر بازی غرب در میدان رقابت باتهران مورد تجزیه و تحلیل قرار داد.غرب نه تنها در تعریف کلیت،دامنه و مصادیق استراتژی اخم خود در قبال تهران با مشکل مواجه شده است بلکه هنوز توانایی آنالیز استراتژیهای رفتاری تهران و اتخاذ واکنش در برابر آن رانیز ندارد.اخیرا برخی منابع خبری از احتمال تشدید تحریمها علیه تهران خبر می دهند.این درحالی‌است که غرب بارها ناکارآمدی قطعنامه های شورای امنیت را در قبال دولت و ملت ایران تجربه نموده است.هرگونه تشدید احتمالی تحریمها نشان‌دهنده تداوم سردرگمی غرب در برابر ایران قدرتمند محسوب می شود.تکرار یک اشتباه ریشه در فقدان تئوریهای پایه دارد.قاعده ای که در خصوص مناسبات غرب و ایران نیز صادق است.
در آن سوی میدان تهران قرار دارد.تهران قبل از اینکه بخواهد کنشگر معادله “ایران-غرب”باشد،اصول و فنون واکنش نسبت به استراتژیهای اخم و لبخند غرب را فرا گرفته است.در صورتی که غرب بخواهد استراتژی اخم را در برابر ما پیاده سازد،ما با تمام توان نظامی و موشکی خود هرگونه تهاجم آن‌را پاسخ خواهد داد.اما در صورتی که غرب به توصیه طیف عقل گرای خود عمل نموده و استراتژی لبخند را در قبال ایران پیشه کند،در آن صورت ما راه گفتگوهای چندجانبه با کشورهای ۳+۳ را نبسته ایم.مناسبات ایران و غرب از سوی تهران کاملا مشخص و تعریف شده است.بر این اساس ایران اسلامی در سایه سیاست خارجی تهاجمی آمادگی پاسخگویی و واکنش به استراتژی اخم یا لبخند می باشد.اما غرب هنوز این هنر را نیاموخته است.بی دلیل نیست که جمهوری اسلامی ایران در میدان مذاکرات خود را در موقعیتی برتر نسبت به آمریکا و سه کشور اروپایی می بیند.
منبع : روزنامه رسالت