شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

چندگانگی سیاسی، یگانگی ملی


چندگانگی سیاسی، یگانگی ملی
دوران اصلا‌حات نیز به سر آمد و تدبیر منزل به اصولگرایانی نه‌چندان آشنا واگذار شد. روایت دگرسازی و تخریب و تحدید و تهدید، یك بار دیگر به روایت تاریخی جامعه ایرانی تبدیل گشت. گفتمان مسلط بر این دوران، میراث‌دار و میراث‌خوار كردارها، پندارها و رفتارهای غیریت‌ساز اربابان قدرت و سیاست در این مرز و بوم شد و به مثابه فرزندی خلف تلا‌ش كرد تا به سهم خود، چیزی بر آن بیفزاید و چهره‌ای حادتر و زمخت‌تر بدان ببخشد. از این‌رو، امروز شاهد تحولا‌تی چندسطحی در این عرصه هستیم.
در سطح نخست، بسیاری از دوانگاری‌های متضادی كه در طول تاریخ وارد حریم ادبیات و فرهنگ عمومی و سیاسی ما شده‌اند، در سراشیبی تراكم و تقاطع قرار گرفته‌اند. در سطح دوم، خصلت دگرسازی در مسیر تعمیق، تكثیر و گسترش قرار گرفته و در حال رسوخ به درونی‌ترین لا‌یه‌های خودی‌ها است. در سطح سوم، این <دگرسازی> در حال همراه شدن با كنشی به نام <طرد و حذف> است.
نمود و نماد آشكار این تحول را امروز می‌توان در برخورد با افراد و جریان‌هایی كه تا دیروز در درونی‌‌ترین لا‌یه خودی‌های نظام دینی- انقلا‌بی تعریف می‌شدند، مورد مشاهده و مطالعه قرار داد. از یك سو، یاران غار دوران سخت، یعنی دوران <انقلا‌ب>، <امام>، <جنگ> به مثابه خاران راه تعریف شده‌اند و از سوی دیگر، جریان‌های فكری و سیاسی كه در همین دوران سخت، بی‌فاصله در كنار امام و انقلا‌ب و جنگ ایستاده بودند و <بودن> و <هستی‌> خود را در ربط تنگاتنگ و وثیق با آنان تعریف كرده بودند، به عنوان جریان‌هایی كه در مسیر انقلا‌ب و امام انحراف ایجاد كردند، تصویر شده‌اند.
تردیدی نیست كه این خصلت در جامعه امروز ما (خصوصا در گستره گفتمان مسلط) در حال تشدید و تعمیق است اما آنچه تجربه دیروز و امروز دگرسازی و طرد به ما می‌آموزد، این است كه: غیریت، ضدیت و طرد هر قدر هم شدید باشد، نمی‌‌تواند فرآیند حذف رقیب را به سرانجام برساند، چراكه گفتمان‌های رقیب هیچگاه كاملا‌ حذف و سركوب نمی‌شوند و همواره امكان بازسازی و بازگشت آنها وجود دارد. همچنین باید توجه داشت كه سركوب خشن و به حاشیه‌رانی شدید یك گفتمان به رادیكال شدن آن منجر خواهد شد. این تجربه، همچنین به ما می‌آموزد، كسانی كه هر دم بر كوره دگرسازی می‌دمند، به‌زودی خود در آتشی كه برافروخته‌اند گرفتار خواهند شد و در حریم خود و در میان اهل حرم خود نیز مصون از این آفت نخواهند بود.
در شرایط كنونی، به نظر می‌رسد موثرترین راه برون‌شد از این وضعیت، طواف همگان (خصوصا دولتمردان) به گرد قانون اساسی باشد. قانون اساسی، منشور عمومی ملت ماست كه به رفتار، كردار و گفتار آحاد جامعه ایرانی، معنا، جهت، ارزش، حدود و هویت می‌بخشد. لذا تنها ایستارها و هنجارهای قانونی از این استعداد و اقتدار برخوردارند كه <گزاره‌های> خود را <جدی> تعریف نموده و گفتمان خود را بر سرتاسر جامعه مسلط گردانیده، فراگیرترین و مقبول‌ترین و عبورناپذیرترین اصول، چارچوب‌ها، مرزها، هنجارها و قواعد را به صاحبان قدرت تحمیل نموده و منطق نظم و سامان خود را بر سر هر كوی و برزنی پرتوافكن نمایند.
قانون، نتیجه اراده اجماعی و معطوف به آگاهی و رشادت و مدنیت یك ملت است. بالمال، قانون، مشروعیت و مقبولیت خود را هم مدیون نظام دانایی/ معرفتی و نظام صدقی و هم وامدار آگاهی، رشادت و اراده یك ملت است. بنابراین، فقدان قانون و یا ضعف قانون‌گرایی در یك جامعه، نشان از نوعی <نابالغی> و <توسعه‌نایافتگی> انسانی- اجتماعی دارد؛ دلا‌لت بر زیست و حیاتی ماقبل مدنیت دارد؛ اشارت بر روابط و مناسبات آنارشیك (جنگ همه علیه همه) در میان مردمان آن جامعه دارد و نشان از عدم امكان بازیگری جمعی مسالمت‌آمیز و قاعده‌مند در حوزه سیاست دارد.
اگرچه، در میان ایرانیان، قانون، هیچگاه مجال و فرصتی تاریخی برای استقرار در جایگاه شایسته و كسب منزلت و شان بایسته خود را نیافته است و از دیرباز، مشكل اساسی ما ایرانیان همین <یك كلمه( >قانون) بوده است. اما، امروز كمتر كسی تردید روا می‌دارد كه مطلوب‌ترین و در عین حال ممكن‌ترین مسیر ورود جامعه به سرزمین وحدت و انسجام از طریق همین یك كلمه می‌گذرد. در شرایط كنونی بسیاری از آحاد جامعه ما، به تجربه تاریخی و به حكم آگاهی و رشادت سیاسی، بدین نتیجه نائل آمده‌اند كه <قانون> همان اكسیر شفابخش و سامان‌بخشی است كه می‌تواند در میان پراكندگی و كثرت، انتظام و وحدت بیافریند؛ می‌تواند روایت <فصل‌ها> و <گسست‌ها> را به روایت <وصل‌ها> و <پیوست‌ها> تبدیل كند؛ می‌تواند <جان‌های از هم جدا> را همنشین و جانشین هم سازد؛ می‌تواند در كالبد رقابت‌ها و چالش‌های سیاسی روحی زیبا و پرنشاط بدمد؛ و باز در یك كلمه می‌تواند به حكایت دیرینه تشتت و شقاق ایرانیان خاتمه دهد .
محمدرضا تاجیك
منبع : روزنامه اعتماد ملی