پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


رسانه ها و خانواده


رسانه ها و خانواده
● تاثیر وسایل ارتباط جمعی بر پیوندهای عاطفی درخانواده ها
یكی از مولفه های خانواده منسجم ، پیوند عاطفی است كه در اثر وجود و استمرار فضای گفت وگو ، تعاطی افكار و تبادل نظر میان اعضای آن شكل می گیرد. پیوند عاطفی ، خود به عنوان یك عامل انگیزشی موجب ارتقاء انسجام خانواده می شود و این سیكل می تواند همچنان ادامه یابد. براین اساس پیوند عاطفی و انسجام خانواده با یكدیگر همبستگی مثبت و بالایی دارند.
عوامل گوناگونی موجب آسیب دیدن پیوند عاطفی خانواده شده و مآلا انسجام آن را به مخاطره می اندازند. یكی از عوامل اثرگذار بر گسستگی انسجام خانواده ، گسترش رسانه های جمعی و استفاده افراطی از آنها می باشد.
رسانه های جمعی بویژه رسانه های شنیداری وغیر متعامل به دلیل كاركرد متنوع خود و ایجاد تغییرات پیوسته ، بتدریج جای ارتباط بین فردی ازنوع چهره به چهره را گرفته وتوانسته اند فضای انفرادی را بجای فضای جمعی و اجتماعی خانواده حاكم كنند ، بطوری كه گسترش تكنیكی رسانه های شنیداری و رایانه ای ، ارتباط مستقیمی با فردگرایی ودوری از گروه را نشان می دهد. دراین مسیر ، تعامل فرد با رسانه الكترونیكی وغیر احساسی شكل می گیرد وبه دلیل برتری تكنولوژیكی وتجهیز فنی ابزارهای رسانه ای ، نوعی رعب فرهنگی وانفعال شخصیتی درفرد ایجاد می شود. نتیجه این می شود كه افراد خانواده به جای گفت وگوی صمیمی با یكدیگر با ابزارهای الكترونیكی ارتباط برقرار می كنند ، ارتباطی كه فاقد بارعاطفی واحساسی است. این آسیب دردو نوع ارتباط ، بیشتر خودرا نشان می دهد : یكی ارتباط بین فرزندان و والدین ، و دیگری ارتباط بین زن وشوهر.
تجربیات نشان می دهند كه هراندازه ارتباط میان فرزندان و والدین وهمچنین ارتباط میان همسران به دلیل تغییر مخاطب كاهش یابد ، فاصله عاطفی وهیجانی وهمچنین فاصله شناختی میان اعضاء نظام خانواده بیشتر می شود. آمارهای رسمی نشان می دهند كه میزان مشاهده تلویزیون توسط افراد ایرانی نزدیك به چهار ساعت ونیم در روز است. این میزان بسیار زیاد است ومی تواند به كاهش فضای گفت وگو میان اعضای خانواده گردد. این روند به افزایش فردگرایی وكاهش جمع گرایی منجر خواهد شد كه عامل مهمی در آسیب دیدن انسجام خانواده قلمداد می شود.
● خانواده و گروه
خانواده ، یك گروه پویا ست. گروه تنها مجموعه ای ازافرادنیست ، بلكه نشان دهنده نوع وشكل روابط میان اعضای آن نیز هست. گروه را می توان مجموعه ای ازافراد دانست كه با برقراری ارتباط با یكدیگر و انجام كاروفعالیت مشترك ، هدف مشتركی را نیز دنبال می كنند (بورمان ، ۱۹۶۹، به نقل از فرهنگی ،۱۳۸۲). درتقسیم بندی گروه ها ، خانواده را می توان جزو گروه های كوچك بحساب آورد كه با اندكی تفاوت ، ازقوانین گروههای بزرگ تبعیت می كنند. ازمهمترین قواعد این گروهها تحولی بودن آنهاست.
● تحول گروه
گروه به عنوان یك نظام جمعی، همواره درحال تحول وتغییر می باشد. خانواده نیزكم وبیش ازآغاز شكل گیری خود از مراحلی گذر می كند. گذرازاین مراحل درجهت هدفمندی نظام (سیستم) می باشد. هدف اصلی گروه خانواده ، رسیدن به سطحی است كه بتواند ثبات و تداوم خودراحفظ نماید. این هدف را می توان با عنوان انسجام خانواده نام برد كه به آن گروه ، شخصیتی پایدار می دهد. به عبارت دیگر، انسجام گروه را می توان به عنوان سطح بالای گروه (خانواده ) مطرح نمود. وقتی اعضای گروه بتوانند نیازهای همدیگر را درجهت هدف فردی وجمعی خود تامین نمایند ، درواقع موجد انسجام گروه می شوند. به عبارتی انسجام گروه به عنوان سطح بالای تحول ، درگرو مشاركت ، هدفمندی و عملكرد متناسب با تامین تعامل نیازهای اعضای گروه می باشد. براین اساس ، انسجام خانواده را می توان به عنوان مهمترین مولفه پویایی وحفظ آن قلمدادنمود.
● پیوندعاطفی
اگر انسجام گروه به عنوان عامل پایداری خانواده ، طبعا واجد مشخصه هایی خواهد بود كه تضمین كننده شخصیت پایدارگروه می باشد. در روی آورد روانشناختی ، پیوند عاطفی مشخصه ای است كه فضای روانی گروه را برای وصول به اهداف تعیین شده وانسجام ، تسهیل می كند. دلیل آن ، وجود نیروی انگیزشی پیوند عاطفی است كه موجب می شود اعضای گروه درتامین نیازهای یكدیگر به صورت فعال مشاركت كنند.
پیوند عاطفی به دلایل گوناگونی پدیدارشده و گسترش می یابد. یكی ازمهمترین زمینه های ایجاداین پیوند ، وجود زمینه ارتباطات صحیح بین فردی است. این ارتباط به درستی انجام نمی پذیرد مگرآنكه اعضای گروه با نوعی تفهیم وتفاهم و درك متقابل با یكدیگر تعامل داشته باشند. یكی ازاین عوامل كه ارتقادهنده پیوندعاطفی می باشد ، گفت وگو است كه عبارت از برقراری ارتباط وتعامل كلامی با یك یاچندنفر می باشد. درفضای ارتباطاتی بویژه ارتباطات بین فردی ، گفت و گو صرفا یك رفتارعادی نیست بلكه الگویی است كه فضای عاطفی وهیجانی حاكم بر مناسبات افراد را شكل می دهد. گفت وگویی كه واجدمنظورارتباطی وتعامل می باشد، دارای دومولفه وبه عبارتی دارای دو مهارت می باشد : یكی ، مهارت گوش دادن ودیگری مهارت همدلی. با بهره گیری مناسب ازاین دومهارت می توان جریان ارتباطی گفت وگو را درجهت تفاهم ودرك متقابل براه انداخت.
گوش دادن ، با شنیدن متفاوت است. شنیدن یك عمل زیستی است كه شامل دریافت یك پیام ازطریق كانالهای حسی است ، شنیدن ، تنها بخشی ازفرایندگوش دادن است. اما گوش دادن فرایندی است كه عناصری چون دریافت ، درك ، توجه ، معناگذاری وپاسخگویی توسط شنونده را درخود دارد(بركو وهمكاران ،۱۹۵۳، ترجمه دكتر اعرابی وهمكاران ،۱۳۷۸). نكته دیگر آن است كه فرایند گوش دادن همواره با ارتباط چشمی همراه است. تجربیات روانشناختی گواه این یافته مهم هستند كه هنرگوش دادن كه می تواند كاركرد درمانگری نیزداشته باشد ، به وسیله ارتباط چشمی براه می افتد. همچنین یافته ها نشان می دهند كه ارتباط چشمی به عنوان یكی ازمولفه های اساسی ایجاد امنیت و توجه مطرح می شود. وقتی درمناسبات كلامی ، گوش دادن با ارتباط چشمی همراه شود ، طرفین ازیكدیگر احساس احترام وتوجه دریافت می كنند ، واین امر به همدلی ودرك متقابل آنها كمك می كند. پس گوش دادن بدون ارتباط چشمی ، بكار نمی افتد و به مرتبه شنیدن ، به عنوان یك عمل زیستی ، نزول می كند. این دو مولفه را نمی توان ازهم تفكیك نمود. براین اساس ، خانواده هایی كه با یكدیگر ارتیاط چشمی برقرار وحرفهای همدیگر را خوب گوش می كنند ، واجد پیوند عمیق تری نسبت به خانواده های دیگر می باشند.
همدلی ، فرایند عاطفی شناختی است كه طی آن یك شخص ازعواطف ، احساسات وشناخت طرف دیگر آگاهی می یابد. برخی آن را به معنی تجربه مشترك یك هیجانی در دونفر می دانند. كارل راجرز ، همدلی را توانایی همراهی فرد بافردی دیگر به جایی كه احساسات آن شخص اورا رهنمون گردیده است ، می داند ( پورافكاری ، ۱۳۷۳).
وقتی دراثر گفت وگو ، با عنایت به مولفه های گوش دادن و همدلی ، پیوندعاطفی درخانواده شكل می گیرد ، تاثیر آن به صورت متقابل ، موجب ارتقای فضای گفت و گو و انسجام می شود واین سیكل همچنان رو به تكامل ادامه می یابد، مگرآنكه اختلالی در روند تحول گروه بوجود آید. به پاس استمرار فضای گفت وگو ، تعاطی افكار و تبادل نظر میان اعضای خانواده شكل می گیرد. براین اساس ، گفت وگو ، پیوند عاطفی و انسجام خانواده ، به عنوان متغیرهایی مطرح می شوند كه با یكدیگر همبستگی مثبت و بالایی دارند و همدیگر را تسهیل می كنند.
● آسیبهای خانواده
درمقابل ، عوامل گوناگونی موجب آسیب دیدن پیوند عاطفی خانواده شده و مآلا انسجام آن را به مخاطره می اندازند. یكی ازاین عوامل ، عامل تفرد است كه به صورت واگرایی اعضای خانواده ، عمل می كند. دردنیای پرشتاب فناوری امروز ، ابزارهایی وجود دارند كه افراد را به صورت انفرادی به خود مشغول كرده وآنهارا از تعامل با دیگران باز می دارند. رسانه های جمعی ازاین دسته ابزارها به شمار می روند. البته این موضوع نافی منافع ابزارهای تكنولوژیكی نیست ، اما نوع بهره برداری غیرفرهنگی ازابزارهای فنی موجب شده است كه كاركرد آنها عمدتا درجهت تقویت فردگرایی سوق پیدا كند. به عبارتی ، اگرجریان فرهنگی شدن ابزارهای رسانه ای تحقق بیابد ، مضرات آنها به شدت كاهش می یابد وكاركرد اصلی خودرا پیدا می كنند. گرچه برخی نظریه ها بیانگر این مطلب هستند كه ذات ابزارهای الكترونیكی به دلیل استفاده از عنصر تغییر ، نمی تواند موجد آرامش باشند ، بلكه مخل آن می باشند. برخی دیگر این نظریه را افراطی و یك سویه می دانند. البته وارسی این دو نظریه در این نوشته مقدورنیست وطرح این مطلب دراین نوشته برای بیان لزوم رعایت احتیاط درجهت استفاده ازابزارهای رسانه ای می باشد.
كاركرد رسانه های جمعی بویژه رسانه های شنیداری وغیر متعامل به دلیل كاركرد متنوع خود و ایجاد تغییرات پیوسته ، به تدریج جای ارتباط بین فردی ازنوع چهره به چهره را گرفته وموجب شده اند فضای انفرادی ، بجای فضای جمعی و عاطفی در خانواده حاكم شود ، بطوری كه گسترش تكنیكی رسانه های شنیداری و رایانه ای ، ارتباط مستقیمی با فردگرایی ودوری از فضای روانی وعاطفی خانواده را نشان می دهد. به عبارت دیگر ، این ابزارها ، به تدریج فضای روانی ومحیطی گفت وگو را دریك ارتباط بین فردی ، خدشه دارمی كنند و اعضای گروه را به جای همگرایی، به واگرایی سوق می دهند ، تاجایی كه هرعضو خانواده صرفا دریك فضای فیزیكی مشترك زندگی كرده ، اما هیچ تعاملی با هم نخواهند داشت. در ادامه ، متاسفانه ، اهداف آنها نیز به تدریج نسبت به هم ، واگرا شده و منفك می شوند. دراین مسیر ، تعامل واقعی فرد بجای آنكه با افراد دیگری در محیط انسانی سامان بیابد ، با رسانه های الكترونیكی ، شكل می گیرد وبه دلیل برتری تكنولوژیكی وتجهیزات خیره كننده رسانه ای ، نوعی رعب فرهنگی وانفعال شخصیتی درفرد ایجاد می گردد. نتیجه این می شود كه افراد خانواده به جای گفت وگوی صمیمی با یكدیگر كه می تواند به تقویت پیوندهای عاطفی وانسجام اعضای خانواده منجرشود ، با ابزارهای الكترونیكی ارتباط برقرار می كنند ، ارتباطی كه فاقد بارعاطفی ، احساسی وهیجانی است. به تعبیر فوكویاما به دلیل تحدید اخلاق و كیفیت زندگی امروزی به تدریج شاهد یك فروپاشی بزرگ خواهیم بود. این فروپاشی درزمینه های اخلاقی ودرنهاد ها ، بیشتر درزمینه خانواده اتفاق خواهد افتاد.
آسیب ارتباطی ، بیشتر دردو نوع ارتباط ، بروز می كند. یكی ، ارتباط بین فرزندان و والدین و دیگری ، ارتباط بین زن وشوهر می باشد. تجربیات نشان می دهند كه هراندازه ارتباط میان فرزندان و والدین وهمچنین ارتباط میان همسران به دلیل تغییر مخاطب كاهش یابد ، پیوند عاطفی وهیجانی و همچنین همگونی شناختی میان اعضاء خانواده نیزكاهش می یابد كه این موضوع ، انسجام گروه را به مخاطره می اندازد.
● فضاهای الكترونیكی و فردگرایی
آمارهای رسمی نشان می دهند كه میزان مشاهده تلویزیون توسط افراد ایرانی نزدیك به چهار ساعت ونیم در روز است. این میزان دركشورهای دیگر به شش ساعت می رسد. میزان استفاده ازاینترنت و اتاقهای چت نیز در برخی كشورها بیشترازاین گزارش شده است. بطوری كه ورود مردان وزنان در اتاقهای چت به عنوان " زندگی دوم" مطرح كه زندگی اول را به مخاطره انداخته است. طبیعی است كه زندگی دوم (اتاقهای چت) میزان زیادی از انرژی و وقت گفتگو را به خود اختصاص می دهد.
مك گایر (به نقل از حمیدی ، مهدیه ،۱۳۸۳) ورود ابزارهای رسانه ای را به ورود بیگانه تعبیر كرده است و می گوید : " به طورمتوسط شش روز درهفته ، بیگانه ای درخانه شما حضوردارد. بیگانه ای كه آزادانه درهمه جای خانه سرمی زند وتاثیر می گذارد. این بیگانه وظیفه ساده ای دارد وآن محدود كردن توانایی ما وبچه ها درتشخیص رویا ازواقعیت می باشد. ما به اواجازه می دهیم كه درهرساعتی وارد خانه مان شود. اگر ما درباره بیگانگان وغریبه ها به بچه هایمان هشدارمی دهیم ، متاسفانه درباره این بیگانه هیچ هشداری به بچه ها نمی دهیم. این بیگانه یكسره حرف می زند وهرچه می خواهد می گوید ودیگران هم سراپا گوش می شوند ".
جان تیلور گاتر (۱۹۹۹) درباره وسعت دنیای مجازی می گوید : " تلویزیون ورسانه ها با صرف وقت كودكان به دنیای مجازی ، فرصت تجربه دنیای حقیقی وآشنا شدن با واقعیتهای جذاب ، نشاط آور وحتی مخاطره آمیز را ازآنان سلب می كند واین امرآنان را بی حوصله ، حسود و... بارمی آورد. " گاتر برای جبران این موضوع ، اعتقاد دارد كه كودك را بادنیای واقعی آشنا كنید ، طبیعت ، مابقی كارها را انجام می دهد.در گزارش ان وای تی (NYT) ، زنان درامریكا بیشترازاینكه به فكرمراقبت ازكودكان خودباشند ، تلویزیون تماشا می كنند. دراین گزارش آمده است كه این زنان درمرتبه اول تلویزیون تماشا می كنند و خریدخانه وصحبت با تلفن در رده های بعدی ارتباط قرار دارند. مراقبت ازكودكان وصحبت كردن با آنها درمراتب پایین تر قرار دارند. همانطوركه ملاحظه می شود ، صرف وقت زیاد برای رسانه ها بمنزله كاهش میزان ارتباطهای انسانی بویژه با كودكان می باشد. این روند ، به افزایش فردگرایی وكاهش جمع گرایی منجر خواهد شد كه عامل مهمی در آسیب دیدن انسجام خانواده قلمداد می شود.
روانشناسان درحوزهٔ روانشناسی شخصیت و اجتماعی برای آنكه بتوانند مطالعات بین فرهنگی را بویژه دربارهٔ خود و هویت سامان دهند ؛ مقیاس فردگرایی ـ جمع گرایی رابه عنوان یك شاخص بكار می برند.
واتس لوند وآرچر (۲۰۰۱) این مقیاس را بهترین موضوع روانشناختی و بین فرهنگی برای مطالعهٔ هویت دانسته اند. همچنین اسمیت وباند (۱۹۹۶؛ به نقل ازهمان) این مفاهیم را درمطالعهٔ اجتماع وروانشناسی سازمانی و گروه به كار برده اند. تریاندیس (۱۹۸۰) بیان می كند كه تفرد از تجمع واجتماع كسب می شود واجتماع نیز مطابقت وهمسان سازی با دیگران را شكل می دهد. گرایش به هر كدام ازجنبه های این شاخص ، آثار و نتایجی را درپی دارد كه هافستید (۱۹۸۴) و تریاندیس (۱۹۹۸ )آنها را مطابق جدول، فهرست می كنند :
● فرد گرائی جمع گرائی
۱ )علایق و نیازها و اهداف فردی ترجیح دارند
۲) ارزشها و هنجارها ، مبنای فردی دارند
۳) كسب لذت فردی در اولویت است.
۴) باورهای فردی ، متمایز كننده فرد از گروه است
۵) استقلال و هویت فردی اهمیت دارند
۶) راهبردهای مستقیم و مواجه رو در رو ترجیح دارد
۷) ارتباط بین اعضاء متكی به افراد است، رابطه اعضاء با فاصله زیاد صورت می گیرد
۸) روابط اجتماعی در بین اعضاء داوطلبانه بوده و اندازه گروه كوچكتر است
۹) ورود و خروج به گروه براحتی صورت می گیرد
۱۰) دوستی ها رنگ كمتری داشته ، رفاقتها و وفاداری به گروه و شخص دیگر كمتر است
۱) اهداف گروهی مهم هستند
۲) هنجارها و ارزشها از طریق گروه مرجع تعیین می شوند
۳) رضایت گروه و اكثریت اهمیت دارد
۴) باورهای فرد توسط جمع تعیین می شوند
۵) وابستگی بین اعضاء ، علقه های بین فردی و تجانس گروهی مهم هستند
۶) از راهبردهای غیر مستقیم و اصل حفظ ظاهر در شرائط بحرانی استفاده می شود
۷) رابطه اعضاء تنگاتنگ است
۸)روابط اجتماعی بین اعضاء اجباری بوده و اندازه گروه بزرگتر است
۹) ورود و خروج به گروه به سادگی انجام نمی گیرد
۱۰) دوستی ها و رفاقتها از عمق و استحكام بیشتری برخورداراست
ماركوز وكیتایاما (۱۹۹۱) نشان داده اند كه فرهنگ اروپایی وغربی ، هویت فردی را درجهت فردیت گرایی وفرهنگ آسیایی وشرقی ونیز آمریكای جنوبی ، فرد را به سوی تعلق به گروه سوق می دهند. همچنین بوچنر ،۱۹۹۴؛ داون وهمكاران،۱۹۹۵؛ ماركوز وكیتایاما ،۱۹۹۱؛به نقل ازمایر (۱۹۹۹) مشخص كرده اند كه افراد مالایی ، هندی ، ژاپنی وماسایی ، بیشتر از افراد استرالیایی ، آمریكایی وانگلیسی ، جمله “ من ۰۰۰ هستم “ را با هویت گروهی وجمعی بیان می كنند. دلیل آن این است كه فردیت گرایی به دلیل تجربیات فراوان ، تحرك و ویژگیهای شتابدار شهر نشینی بوجود می آید (فری من ،۲۰۰۱ ومایر،۱۹۹۹ ). درجوامع آسیایی كه جمع گرایی ترجیح دارد ؛ خودِ متكی به دیگران معمولا احساس تعلق را بوجود می آورد. دراین جوامع ، بریدن از خانواده وگسستگی از دوستان وخانواده آسیب آفرین است وبه عنوان نابهنجاری اجتماعی قلمداد می گردد. دلیل آن این است كه دراین فرهنگها ، تعداد خودها بیشتر است. هرفرد دارای یك خودنیست بلكه دارای چندین خود است ؛ همانند : خود با والدین ، خود در كار و خود با دوستان. خود با والدین و فرزندان در این فرهنگها دارای اهمیت بیشتری می باشد.
دركل یافته های تحقیقی نشان می دهندكه میان كشورهای غربی و شرقی تفاوتهای قابل ملاحظه ای دربارهٔ شاخص فردگرایی ـ جمع گرایی مشاهده می شود كه دلیل آن تفاوت درنوع نگرش ، رفتار وفرهنگهای متفاوت وازجمله به چگونگی گسترش رسانه های جمعی درمتن خانواده ها می باشد.
پهناوری جهان ، مسایل پیچیدهٔ اقتصادی ، فناوری الكترونیكی ووضعیت اجتماعی اقتصادی بویژه فشار جهانی شدن ، تعییراتی را ایجاد می كنند كه در زمینهٔ تحول شخصیتی فرد ونیز هویت جمعی آنها درمحیط اجتماعی و خانواده تاثیرات بسزایی دارند (بانهام وهمكاران، ۲۰۰۰). علت اصلی كاهش جمع گرایی وافزایش فردگرایی رابه تجربیات فراوان شهرنشینی ، شتاب فناوری وویژگیهای زندگی پر تنش وكاهش ارتباطات بین فردی نسبت می دهند. كاهش فرهنگ گفتگو وتعامل عاطفی بدلیل كیفیت جدید زندگی ، بیش از همه ، هویت فردی وجمعی ملتها را تحت تاثیر قرارداده وبتدریج آنها را به سوی فردگرایی سوق می دهد.
● ملاحظه
گسترش پرشتاب فناوری بویژه فناوری الكترونیكی به میزان زیادی كیفیت و روند طبیعی انسان را ازحالت عادی وطبیعی خارج كرده است و رفتارهای جدیدی را درعرصه فردی واجتماعی بوجود آورده است. رفتارهای جدید ، به عرصه خانواده نیز گسترش پیداكرده است. مهمترین مشخصه این رفتار ، فردگرایی و كاهش احساس تعلق وپیوند عاطفی در گروه خانواده می باشد. برای رهایی ازاین كیفیت ، گسترش فرهنگ استفاده ازابزارهای رسانه ای به گونه ای كه این ابزارها درخدمت انسانها باشد ، نه شكل دهند رفتار ، الزامی بنظر می رسد ، كه البته كار ساده ای نیست. هراندازه رسانه ها ، نجابت بیشتری بخرج دهند وبه سلامت پیام خود اهمیت بدهند ، نمی توانند جای ارتباط چهره به چهره را درمناسبات ارتباطی بگبرند. پس رویكرد خانواده ها باید درجهت كاهش استفاده از ابزارهای رسانه ای واستفاده مهاریافته ازآنها در جهت اهداف قابل كنترل ، سامان یابد. طبیعی است دراین وضعیت ، فضای خانواده برای گفت وگو و هم كلامی آماده می شود.
* روانشناس و استادیار دانشگاه تهران
منابع
• اسحاق ، ویلیام (۲۰۰۱).گفتگو هنرباهم اندیشیدن ،ترجمه محمود حدادی(۱۳۸۰). تهران :دفترمطالعات سیاسی وبین المللی وزارت امورخارجه جمهوری اسلامی ایران.
• بركو، ری ام وهمكاران (۱۹۹۸). ترجمه دكتر سیدمحمد اعرابی و داود ایزدی (۱۳۷۸). مدیریت ارتباطات ، تهران : دفترپژوهشهای فرهنگی.
• پورافكاری ، نصرت الله (۱۳۷۳). فرهنگ جامع روانشناسی وروانپزشكی. تهران : فرهنگ معاصر.
• پورحسین ، رضا(۱۳۸۳). روانشناسی خود. تهران :انتشارات امیركبیر.
فرهنگی ، علی اكبر (۱۳۸۲). ارتباطات انسانی : جلداول ، تهران : موسسه خدمات فرهنگی رسا.
• گاتر ، جان تیلور(۱۳۸۲). تلویزیون وكودكان ، سیاحت غرب ، سال اول ، شماره۷.
• نیومن ، دیوید (۱۳۸۳). تلویزیون وخشونت. ترجمه ساراحبیبی. باشگاه اندیشه.
- Bumeister,R.F.(۱۹۹۹).The self in social psychology.New york:Library of congress cataloging-in-poblication data.
- Huiberts, A., Oosterwegel, A., Meeus, W. & Vollebergh, W. (۲۰۰۱). Individualism and collectivism in relation to parents and pears. Differences between duth and Moroccan adolescence.
- Kagitcibasi, C. (۱۹۸۶). Individual and Group Loyalties: Are they compatible? Selected papers from the Eighth International Conference of the International Association for Cross-Cultural Psychology held on at Istanbul.
- Maukus, H. R., & Kitayama, S. (۱۹۹۱). Culture and the self: Implications for
Cognition, emotion, and motivation. Psychological Review, ۹۸, ۲۲۴-۲۵۳.
- Myers,D.G.(۱۹۹۹).Social psychology :۶th edition.MacGraw-Hill college.
- WWW. turnoffyourtv.com
منبع : خبرگزاری فارس