پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


بار سنگین رکن چهارم دموکراسی


بار سنگین رکن چهارم دموکراسی
روزگاری بود كه می گفتند روزنامه نگار به طور مادرزاد، روزنامه نگار است و چنین نیست كه اگر یك نفر را به مدرسه بفرستند، او در پایان روزنامه نگار شود.
مهاتما گاندی هیچگاه قدم به مدرسه روزنامه نگاری نگذاشت اما در آن روزگار وضع فرق می كرد. هركسی با مقداری ذوق و قریحه می توانست خودش را روزنامه نگار معرفی كند.
اما امروزه وضع كاملا پیچیده تر شده است. بی شك حتی افراد مادرزاد روزنامه نگار هم اگر دوره های تخصصی روزنامه نگاری را طی كنند اوضاع تغییر نمی كند. عوامل بسیاری در داشتن یك نشریه حرفه ای در جوامع گوناگون به خصوص در ایران دخالت دارند. هدف این گزارش بررسی این عوامل از نگاه برخی كارشناسان علوم ارتباطات و روزنامه نگاران است.
منظور اول و آخر این گزارش رسیدن به پاسخ این سه پرسش است: «چرا مدتی است در ایران مطبوعات موفق نداریم؟ چرا صفحات اول و آخر اغلب روزنامه های صبح و عصر كشور تقریبا شبیه و در بعضی موارد عین هم است؟ و چرا بیشتر روزنامه ها تحلیلی جامع و درست از وضعیت داخلی و خارجی كشور به مخاطبان خود ارایه نمی دهند؟»
به عنوان مثال روزهایی بود در همین چند سال پیش كه اگر اتفاق یا حادثه ای رخ می داد، روزنامه هایی بودند كه معركه برپا می كردند. منظور آن روزهای ابتدای سال های ۷۷-۷۸ است كه چند سالی است سپری شده و اینك همه باور كرده ایم بازگشت به روزهایی كه مطبوعات طلا یه دار و پیشرو در عرصه خبررسانی بودند محال است و باید با همین روزنامه های امروزی بسازیم.
اگرچه تاكنون تحقیق جامعی درباره آسیب شناسی مطبوعات به غیر از كاری كه مركز مطالعات و تحقیقات رسانه ها در سال ۱۳۸۰ درمورد روزنامه های سراسری چاپ تهران انجام داد، صورت نگرفته است و تازه موضوع تحقیق مركز مطالعات هم، رعایت آموزه های حرفه ای و تكنیكی بود، اما بسیاری از روزنامه نگاران بر این باورند كه مطبوعات داخلی به دلایل مختلف از جمله توسعه و گسترش خبرگزاری ها و سایت های اطلاع رسانی متعدد دیگر، كمتر به جست وجوی اخبار و رویدادها می پردازند و ترجیح می دهند به نقل اخبار خبرگزاری ها و سایت ها اكتفا كنند و این خود یكسانی و یكنواختی محتوای مطبوعات را به دنبال دارد.
اما از سوی دیگر گروه مخالف این نظریه معتقد است روزنامه نگاران ایران در بستری فعالیت می كنند كه از یك طرف در كنش یك سویه و كمتر متعامل با نهاد دولت هستند و از سویی در كنشی مشابه و معكوس با مخاطبان و ملت. این گروه می گوید هنگامی كه به وضعیت حرفه روزنامه نگاری در یك جامعه اندیشیده شود، به گونه ای اجتناب ناپذیر باید به اندیشه درباره دولت و رسانه ها و متعاقب آن به تفكر درباره رابطه دولت و ملت روی آورد.
تنها وجه اشتراك این دو گروه همان نتایج تحقیق مركز مطالعات و تحقیقات رسانه هاست كه نشان می دهد بسیاری از روزنامه های سراسری و محلی كشور حتی در رعایت آموزه های حرفه ای و تكنیكی نیز دچار مشكلات اساسی هستند. هرچند كه این مقوله موضوع بحث این گزارش نیست.
حسن نمكدوست، عضو هیات علمی دانشگاه ساختار رسانه ای كشور را دولتی می داند و برای همین معتقد است روزنامه های ما اغلب سخنگوی دولت یا حكومتند: «از آنجا كه دولت نقش اصلی را در تولید رسانه ای دارد، روزنامه نگار كه یكی از وظایف مهم اش نظارت بر كنش های دولت است خود كارمند همین ساختار است. اغلب روزنامه نگاران هم ترجیح می دهند در قلمرو روزنامه نگاری دولتی فعالیت كنند چون كاركردن برای دولت هم امن تر است و هم محل كسب درآمد، از این هم كه بگذریم تحرك كمتری را می طلبد.»
نمكدوست كه همچنین یكی از اعضای شورای سردبیری خبرگزاری میراث فرهنگی و گردشگری است چهار دلیل دیگر هم برای اینكه روزنامه نگاری حرفه ای در ایران انجام نمی شود را خاطرنشان می كند. او بر این باور است كه از مساله دولتی بودن اغلب رسانه ها كه بگذریم، كسانی صاحب امتیاز روزنامه های غیردولتی هستند كه به نوعی خود دولتند. نمونه اخیر آن روزنامه كارگزاران و اعتماد ملی كه صاحبان امتیاز آن را خودتان بهتر می شناسید. بنابراین دولت دست بالا را هم در سیستم های تامین كننده نیازهای مالی مطبوعات دارد: «تلویزیون، بزرگترین رقیب مطبوعات در جذب آگهی است. بنابراین از آنجا كه سایه دولت همیشه به نوعی بر روی مطبوعات است، نشریات، نمی توانند حرفه ای شوند چون از رانت های مستقیم و غیرمستقیم محروم شده و قدرت ساماندهی خود را از دست می دهند. ساختار غیردولتی هم كه مجال تولید آدم حرفه ای پیدا نمی كند چون تا بیاید خودش را پیدا كند تعطیل می شود.»
اگر خرداد ۷۶ و سالهای پس از آن را محرك اصلی یك سری تغییر و تحول در فضای سیاسی كشور بدانیم بی شك مطبوعات تاثیرگذاری عمده ای در شكل گیری این روند داشتند اما بنابر دلایلی به تدریج از فعالیت آنها كاسته شد و امروز شاهد پس گامی آنها در خبرهای روز هستیم. دیگر اكنون آستانه تحمل مدیران و مسوولان سازمان ها و نهادهای كشور در به نقدكشیدن عملكردشان پایین آمده و مطبوعات برای ماندگاری، كمتر به وظایف و رسالت حرفه ای خود عمل می كنند.
اما گویا این نظریه طرفداران زیادی ندارد. دكتر محمدتقی یاسینی مدرس علوم ارتباطات یكی از مخالفان این تحلیل است. او با این موضوع موافق نیست و برای همین آزمایشی را كه بی اف اسكینر جامعه شناس آمریكایی كه خود را مهندس اجتماع می نامد به عنوان مثال یادآور می شود كه برمبنای آن اغلب افراد در مقابل فشار مضاعف به مرور زمان تسلیم شده و می گویند «به من چه» . به گونه ای كه با این وضعیت عادت كرده و كنار می آیند. مدیر نشر علامه طباطبایی از این مثال نتیجه می گیرد اوضاع مطبوعات در حال حاضر بدین شكل است. زیرا او اعتقاد دارد كه در این حالت اغلب روزنامه نگاران ترجیح می دهند به نیازهای اولیه خود برسند. او تأثیر نیازهای فیزیولوژیكی بر روی رفتار اجتماعی را بسیار مؤثر می داند و جدول طبقه بندی نیازهای اساسی انسان آبراهام مزلو، یكی از رهبران توسعه روان شناسی انسان گرا را شاهد مثال می گیرد: «متأسفانه جامعه مطبوعاتی ما در حال حاضر به اینجا رسیده است.
اگر قرار باشد به ریشه ها توجه شود باید گفت اولویت در نگاه برخی برنامه ریزان اقتصاد است نه فرهنگ. به همین دلیل نیز بیشتر تلاشها برای پر كردن شكم ها است نه مغزها. روزنامه نگارش هم همینطور است. دو سه شیفته كار می كند. مسافركشی می كند، آگهی می گیرد، گزارش سفارشی كار می كند و... موضوع حالا هم نیست مربوط به گذشته است.علت اش را هم واقعا نمی دانم چرا.
از ابتدا قرار بود این گزارش بی طرفانه به موضوع نگاه كند. بنابراین باید پای صحبت افرادی هم كه داخل گود هستند نشست. در گفت وگو با این روزنامه نگاران آنچه بیش از همه جالب می نمود تازگی سوژه و اشتیاق برای حرف زدن در این باره بود. تمامی این همكاران بر روی چند عامل اتفاق نظر داشتند. از نگاه این افراد ازجمله عواملی كه مانع توسعه مطبوعات حرفه ای در ایران هستند می توان به دسترسی به رسانه های خبری دیگر مانند سایت ها ، وبلاگ ها و خبرگزاری ها، عادت به حاضرخوری در مطبوعات، چند جا كار كردن، نبود امنیت شغلی، گسترش عددی روزنامه ها، سرمایه گذاری های محدود، سیاسی شدن روزنامه ها و یارانه دولت نام برد. كه جملگی این عوامل باعث غیرحرفه ای شدن و یكنواختی اغلب نشریات كشور شده است. جالب تر این كه نقش دولت از نگاه این روزنامه نگاران برخلاف عقیده دو مدرس علوم ارتباطات در این گزارش، بسیار كمرنگ دیده شده است.
علت این اظهارنظرهایشان را از زبان خودشان بخوانید. بنفشه سام گیس خبرنگاری است كه سابقه روزنامه نگاری اش به ۱۰ سال می رسد. او می گوید در حسرتم. در حسرت روزهایی كه خیلی زود گذشت. این گزارشگرچشم انداز روشنی را برای دوباره آمدن آن روزها نمی بیند:« متأسفانه چندین سال است كه نتوانستیم از هیچ دبیری چیزی یاد بگیریم. درصورتی كه روزهای اول كارم در روزنامه نوروز در حال یادگیری از استادانی همچون آقای قاضی زاده بودم. »
سام گیس، اغلب روزنامه نگاران جوان امروزی را متوقع و و كم حوصله می داند: «باز هم متأسفم كه بگویم بسیاری از این بچه ها با اخلاق حرفه ای مطبوعات آشنایی ندارند. ما هیچوقت به خودمان اجازه نمی دادیم در حوزه هایی كه مربوط به یك خبرنگار هست، دخالت كنیم و یا در آن نقبی بزنیم اما گویا امروزه این كار نه تنها تداخل در كار خبرنگار دیگر نیست كه نوعی مهارت به حساب می آید. من فكر می كنم متأسفانه نیروهای حرفه ای در مطبوعات نیست كه آدم های غیرروزنامه نگار و غیرحرفه ای یكساله و شاید هم كمتر خبرنگار و دبیر و … می شوند. اسم ما در روزنامه موقعی می آمد كه حداقل یكسال از كاركردن ما می گذشت اما الآن پای هر مطلبی بدون آنكه ارزشگذاری شود نام نویسنده آن می آید. این باعث می شود كه نویسنده مطلب فكر كند به واقع روزنامه نگار است.»
نبود امنیت شغلی از دیگر مسائلی است كه این روزنامه نگار می خواهد درباره اش حرف بزند: «نبود امنیت شغلی باعث می شود كه بسیاری از روزنامه نگاران سطحی نگر شوند. زیرا برای كاركردن مقطعی مجبور می شوی ملاك های دیگری غیر از حرفه روزنامه نگاری از جمله محاسبات مالی را هم مدنظر داشته باشی.»
انتقاد از انجمن صنفی روزنامه نگاران به عنوان اولین حامی مطبوعات به دلیل به نتیجه نرساندن شناسنامه های كار ، به تعویق انداختن وضعیت مسكن اعضا و تداخل كار سیاسی و صنفی، از دیگر موانع توسعه حرفه ای مطبوعات توسط روزنامه نگاران نام برده شد. زهره خوش نمك نیز از اینكه انجمن تا كنون نتوانسته وضعیت خبرنگاران و روزنامه نگاران حق التحریر را با وزارت ارشاد حل كند ،گله مند است.من هم مانند بنفشه سام گیس معتقدم انجمن در بی انگیزگی و غیر حرفه ای شدن اهالی مطبوعات نقش دارد.مسئله شناسنامه های كار را ببینید .خیلی از كسانی كه الآن دبیر و سردبیری یك روزنامه را بعهده دارند بخاطر سوابق كم شان در مطبوعات و اینكه تاكنون كارنامه درخشانی در نشریات از آنها ندیدیم و خیلی مسائلی دیگر در موقع صدور شناسنامه كار رتبه شغلی شان پایین تر از افرادی خواهد بود كه یا الآن بیكارند، یا حق التحریر كار می كنند. اما بخاطر مراودات شان با انجمن مانع سر وسامان گرفتن شناسنامه های كار می شوند.
او نداشتن خبرنگار و نشستن سایت های خبری جای خبرنگار را از عمده دلایل و موانع غیرحرفه ای شدن مطبوعات نام می برد: «اغلب روزنامه نگاران ما خبربیار هستند نه خبرنگار .اغلب خبرنگاران با استفاده از مطالب سایت ها صفحات خود را پر می كنند. كسی به خود زحمت نمی دهد سوژه ای را پیدا كند. به دنبالش برود و به آن بپردازد فقط كافی است بر روی كلمه search كلیك كند همه مطالب آماده است. از این كه بگذریم مسئله معیشت روزنامه نگاران است.
وقتی اغلب روزنامه ها ترجیح می دهند خبرنگارانی را استخدام كنند كه حقوق كمتری را به دلایل مختلف درخواست می كنند چه انتظاری دارید؟ كار خوب، هزینه خوب را می طلبد . از همه مهمتر هیچ كسی رغبتی به نظارت بر كار خبرنگاران نشان نمی دهد. در حالیكه در اغلب كشورهای دیگر مطالب خبرنگاران توسط حقوقدانان، روانشناسان و روزنامه نگاران با سابقه خوانده و ارزشگذاری شده بعد برای چاپ ارسال می شود. آیا چنین كمیته هایی در تحریریه روزنامه ها موجود است. آیا وزارت ارشاد و انجمن صنفی قبل از آنكه نشریه ای بخاطر چاپ مطلبی توقیف شود نظارتی انجا م می دهد؟»
حمید رضا عسگری نژاد، از نسل روزنامه نگاران جدید است. او ارتباطات غیرحرفه ای را در جذب خبرنگاران و استخدام آنان در مطبوعات بسیار موثر می داند: «یادم می آید در روزنامه ای از این افراد به عنوان ژنرال های كوتوله نام برده شده بود. افرادی كه یك شبه ره صد ساله دارند. حالا مناسباتشان با شورای سردبیری سیاسی است یا فامیلی بماند اما آیا واقعا هیچ كجا نیست كه نظارتی بر این امور داشته باشد؟ خود من به دلیل نداشتن هیچكدام از این ارتباطات هنوز نتوانسته ام جایگاه مناسبی در مطبوعات پیدا كنم.
پاسخ پرسش حمید را می توان در لابه لای صحبت های علیرضا اسكندریون برنده جشنواره سال گذشته مطبوعات در بخش سرمقاله چاپ شده در نشریات شهرستان یافت.
اسكندریون اغلب روزنامه نگاران و خبرنگاران را متهم می كند كه روابط را بر كار حرفه ای ترجیح می دهند: «بسیاری از خبرنگاران چند سال گذشته اكنون به درجه دبیری و سردبیری نائل شده اند. این افراد از آنجا كه كل و یا مجموعه ای از كار را كنترات می گیرند به دنبال افرادی با دستمزد پایین و سود بیشتر برای خود هستند. طبیعی است كه در چنین بازاری ضررش متوجه افراد حرفه ای است. برای مدیران مسئول و سردبیران هم خیلی فرق نمی كند آنها فقط می خواهند نشریه شان منتشر شود حالا با چه كیفیتی خیلی مهم نیست.
روزنامه نگاران جدید هم از آنجا كه قدیمی ها با آنان كار نمی كنند دنبال افراد غیرحرفه ای و ارزان قیمت هستند.
برای همین هر روز شاهد افزایش صفحات، ضمائم و ویژه نامه ها ی مختلفی در روزنامه های پرتیراژ بدون كارشناسی هستیم.صفحاتی كه بودن یا نبودن شان تأثیرگذار نیست. فقط حجم زیادی را داخل كیف اشغال می كند.
دبیر گروه رسانه های یك روزنامه صبح بحث آموزش را مهم تر از هر چیز دیگر می داند. او بر این باور است تا زمانی كه روزنامه آزاد و مستقلی برای رقابت روزنامه نگاران وجود نداشته باشد این وظیفه نهادهای مسئول از جمله وزارت ارشاد، انجمن صنفی و دانشكده های ارتباطات و روزنامه نگاری است كه بحث آموزش را جدی تر بگیرند.
او از این كه می بیند در بسیاری از نشریات روزنامه نگار پس از احراز پست دبیری و یا خبرنگاری سركلاس آموزش روزنامه نگاری می نشیند انتقاد می كند و می گوید: «چرا نظارتی بر روی كار كردن این افراد نیست. همه باید كار كنند. خود ما هم از جایی شروع كردیم اما از ابتدا خبرنگار و یا گزارشگر درجه یك و یا دبیر گروه نشدیم. كم كم به این مرحله رسیدیم. متأسفانه عدم تسلط خبرنگاران به تكنیك های كار مطبوعاتی و نداشتن تحلیل و تفسیر در اخبار روزانه باعث شده كه مطبوعات به سمت ساده نگری پیش بروند. اغلب مقاله نویسان ما فقط نویسنده اند ژورنالیست نیستند. به عبارتی موضوع را خوب درك می كنند اما نمی توانند ساده و روان و قابل فهم برای مخاطبان خود بنویسند.
حتماً یادتان هست كه دكتر نمكدوست پنج عامل را مانعی برای عدم توسعه حرفه ای مطبوعات در ایران ذكر كرده بود. بنا بر این حالا كه بحث آموزش روزنامه نگاری در ایران توسط این دبیر گروه پیش كشیده شد، بد نیست دوباره نقبی بزنیم به صحبت های دو مدرس علوم ارتباطات.
دومین عامل از پنج علتی كه نمكدوست آنها را مانعی برای رسیدن به حرفه ای گری در ایران می داند بحث عدم آموزش درست است. وی اعتقاد دارد شیوه كنونی آموزش روزنامه نگاری در ایران كمكی به حرفه ای گری نمی كند: « تا زمانی كه استاد و دانشجو با كمك هم نتوانند روزنامه ای را منتشر كنند و به طور مشترك كار كارگاهی انجام دهند طبیعی است كه این آموزش خیلی مثمرثمر نخواهد بود. منظورم از تولید نشریه درآوردن یك یا چند صفحه فتوكپی یا كاغذ A۴ نیست. چندی پیش آگهی را در یك هفته نامه نسبتاً پرتیراژ كه مخاطبانش جوانان هستند دیدم كه بسیار متعجب شدم. متن آگهی تبلیغ برای شركت در كلاسهای روزنامه نگاری اعم از خبرنویسی و گزارش نویسی و سرمقاله برای كسانی بود كه علاقمند به حرفه روزنامه نگاری هستند. تا اینجای كار مشكلی نیست. اما مدرسان این كلاسها كسانی اند كه یا خود به تازگی در مركز تحقیقات رسانه ها آموزش روزنامه نگاری دیده اند و یا رشته تحصیلی شان در دانشگاه مهندسی است. جالبتر این كه این به اصطلاح مؤسسه روزنامه نگاری گواهی هم _ البته بنا به گفته منشی نشریه _ صادر می كند و شهریه این دوره ها هم كه هركدام به ده جلسه نمی رسد ۳۰ هزار تومان است.»
« مطبوعات ما زایمان ها و طفولیت های مكرر دارند.» این دلیل سومی است كه نمكدوست به آن اشاره دارد: فراز و فرودهای تحولات سیاسی اولین تأثیر خود را بر روی مطبوعات می گذارد. بنا بر این تحولات اجتماعی آنقدر سریع و تأثیرگذار است كه مطبوعات فرصت حرفه ای شدن را از دست می دهند.دلیل چهارم، فرق بین روزنامه نگاری و سیاسی كاری است.
كسانی به خاطر روزنامه نگار شدن، این شغل را انتخاب می كنند اما كسانی كه تعدادشان هم كم نیست روزنامه را ابزاری برای پیشبرد اهداف سیاسی خود می بینند و به این دلیل به روزنامه نگاری روی می آورند. این افراد چون فعالیت حزبی متكثر و فعالی ندارند و حتی خیلی از آنها به خاطر آن كه كنش سیاسی داشته باشند روزنامه نگار می شوند. هدف خوب است باعث اعتلای سیاسی جامعه می شود. اما روزنامه نگار تولید نمی شود. دغدغه ای هم در این زمینه ندارند. برای همین وقتی روزنامه شان توقیف می شود كك شان نمی گزد چون روزنامه محل ارتزاق شان نیست.
به طوركلی پیكره مطبوعات تمایلی به حرفه ای شدن ندارد. چون بدنه اصلی اش از روزنامه نگاران حرفه ای تشكیل نشده است. روزنامه نگاری اصلی ما بیشتر حزبی است نه حرفه ای. اغلب روزنامه های كشور گرایشهای سیاسی دارند. وقتی پیكره این باشد طبیعی است تنش زیاد می شود. اگر معطوف به حرفه ای گری بود این همه تلاطم نداشت و این همه قربانی نمی داد. در حزب است كه اعضا بنا به مصلحت قربانی می شوند، همانطور كه احزاب در ایران روزنامه ها را قربانی می كنند. اگر حزبی قرار است نشریه ای دربیاورد خیلی صریح اعلام می كند كه این نشریه ارگان حزب است.بنابراین تا زمانی كه احزاب مناسبات خود را با روزنامه نگاری روشن نكنند وضع بدین منوال است.
پاسخ «چه كار باید كرد؟» را از زبان محمدتقی یاسینی بخوانید: «به نظرم فرق است بین این كه بدانیم چه كار باید بكنیم و آن كار را چطور انجام دهیم. همه ما بلد هستیم كته بپزیم اما اگر قرار باشد بدون مهارت برای چندصدنفر بپزیم چیزی می شود مصداق این مثل« زیر سوخته، وسط خمیر، بالا خام ». به عقیده من مطبوعاتی كه شما درباره آن صحبت می كنید خردی از یك ساختار كلان است. حتی اگر قویترین آدم مطبوعاتی را هم بالای سر آن بگذارند تغییر خاصی صورت نمی گیرد. چون حداقل صد تا مطبوعات مثل این هست. ممكن است در درازمدت مطبوعات شما بتواند تغییری ایجاد كند اما آنقدر محسوس نیست چون در جامعه هضم می شود. مثل این كه یك قاشق شكر را در یك دیگ گنده آب بریزید. از لحاظ آزمایشگاهی شیرین می شود اما نه آن شیرین كه به آن بگویند شربت. بنا بر این ساختار را باید به سویی برد كه هماهنگ جلو برود. در ساختار كلان ،تغییرات آنقدر زیاد و پنهان است كه نه تنها هیچكس حس نمی كند كه به فرض اگر یك روزنامه ای هم بخواهد آن را بیان كند كسی توجه نمی كند. مگر این كه تغییر ساختار در برنامه كلان حكومت باشد. اگر روزنامه نگار دو یا چندشغله است به خاطر این است كه در ساختار كلان اینگونه تعریف شده، بنا بر این از دست كسی كاری ساخته نیست مگر این كه نگاه عوض شود یا اینكه كسانی كه این وضعیت را بوجود آورده اند بخواهند تغییری در آن ایجاد كنند. اگر چه در این وضعیت دستگاه ها هم نقش دارند.
ممكن است بگویید نقش مطبوعات چه می شود؟ یا در تاریخ مطبوعات داشتیم مواردی كه در جاهای حساس از خود عكس العمل نشان دادند و موفق هم شدند مثل همین چند سال پیش. پاسخ من این است بله. اما آنچه شما می گویید گذشت.
***
راستی نظر شما چیست؟ آیا شما هم با نظرات كارشناسان و روزنامه نگاران این گزارش موافقید؟ فكر می كنید از چه موانعی در راه حرفه ای گری مطبوعات سخن به میان نیامده است؟ نظرتان را برای ما بنویسید. پرسش ما این است: «چرا مطبوعات حرفه ای نداریم؟»
محسن احمدی
منبع : روزنامه همشهری