دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

آیا یزید توبه کرد و آیا اصولاً توبه چنین شخصی پذیرفته می‏شود؟


آیا یزید توبه کرد و آیا اصولاً توبه چنین شخصی پذیرفته می‏شود؟
بررسی و پاسخ به این پرسش، به دو بخش تاریخی و كلامی تقسیم می‏شود. اما بررسی كلامی این سؤال، مشروط بر آن است كه از نظر تاریخی، اثبات شود كه یزید از جنایت خود پشیمان شده، به نحوی درصدد جبران آن برآمده، از درگاه الهی، طلب مغفرت كرده است. اگر پاسخ این پرسش تاریخی، منفی باشد، نوبت به بخش دوم پرسش، نخواهد رسید.
در طول تاریخ اسلام، اكثر قریب به اتفاق مورخان، محدثان و دیگر دانشمندان اسلامی، یزید را به عنوان فردی جنایتكار شناخته، او را در جنایات خود، به ویژه پدید آوردن حادثه عاشورا، مقصر دانسته‏اند؛ اما در این میان، كسانی مانند غزالی نیز وجود داشته‏اند كه در احیاء العلوم، سخن از نهی از لعنت یزید به علت امكان توبه او به میان آورده‏اند!
سخن غزالی با وجود شخصیت عظیم او در جهان اسلام مقبولیت نیافت و در همان زمان، بزرگان معاصر او همانند ابن جوزی، با این نظریه، به شدت برخورد كردند و حتی كتابی مستقل با عنوان «الرّدّ علی المتعصب العنید» را پدید آوردند؛ با این حال، در طول تاریخ، گاهی این گونه سخنان، از سوی برخی از خاورشناسان، مانند «لامنس یهودی» در مقالات دایرهٔ المعارف اسلام (چاپ اوّل) بیان شده است. اخیراً نیز در برخی از محافل اسلامی، این سخن به گونه دیگری بیان می‏شود. همه اینها اهمیت بحث تاریخی درباره این شبهه را روشن می‏سازد. عمده دلایلی كه از نظر تاریخی برای توبه یزید آورده می‏شود، عبارتند از:
۱) ابن قتیبه چنین آورده است: پس از رخ دادن حوادثی در بارگاه یزید، او چنان گریه كرد كه نزدیك بود روح از بدنش پرواز كند.(۱)
۲) پس از ورود سرهای شهیدان و اسرای كربلا به كاخ یزید، او را حالت تأثر فرا گرفت و این جنایت را به ابن زیاد نسبت داد و چنین گفت: «خداوند پسر مرجانه (عبیدالله بن زیاد) را لعنت كند كه مرا نزد مسلمانان، مبغوض و منفور كرد و در دل‏های آنان، كینه مرا كاشت»!(۲)
در كتاب‏های دیگر، یزید، شخصی حلیم در مقابل مخالفت‏های امام علیه‏السلام معرفی شده، چنین آمده كه او با كشته شدن امام علیه‏السلام به جهت نسبت امام علیه‏السلام به پیامبر صلی‏الله‏علیه‏وآله، موافق نبود و این عمل را به ابن زیاد نسبت می‏داد.(۳)
۳) یزید هنگامی كه كاروان كربلاییان را به سمت مدینه رهسپار كرد، خطاب به امام سجاد علیه‏السلام گفت:
«خداوند ابن مرجانه را لعنت كند! به خداوند سوگند! اگر من در مقابل حسین علیه‏السلام بودم، او هر خواسته‏ای داشت، اجابت می‏كردم و به هر طریق ممكن، مرگ را از او می‏راندم؛ حتی اگر این‏كار منجر به مرگ فرزندانم می‏گشت!»(۴)
اگر بخواهیم همه این عبارات را بپذیریم و در اسناد آنها خدشه روا نداریم، نكات زیر را می‏توانیم از آنها به دست آوریم:
الف) مقصر اصلی در جریان كربلا، ابن زیاد بود و یزید هیچ فرمانی مبنی بر كشتن امام علیه‏السلام و حتی سخت‏گیری نسبت به او صادر نكرد!
ب) یزید از این عمل ابن زیاد، خشمگین شد و او را لعنت كرد!
ج) یزید از كشته شدن امام علیه‏السلام، اظهار تأسف شدید كرد!
درباره نكته اول، خوشبختانه اسناد تاریخی به جای مانده، به خوبی، دروغ بودن ادعای یزید را اثبات می‏كند؛ زیرا در گزارش‏های تاریخی آمده است كه یزید به محض رسیدن به حكومت و با وجود سفارش‏های پدرش، در اولین نامه خطاب به ولید بن عتبه، فرماندار مدینه، چنین نگاشت:(۵) «هنگامی كه نامه من به دستت رسید، حسین و ابن زبیر را احضار كرده، از آن دو، برای من بیعت بگیر و اگر نپذیرفتند، گردن آن دو را زده، سرهای‏شان را نزد من بفرست».
همچنین در بعضی از نقل‏ها چنین آمده است كه یزید هنگام حضور امام علیه‏السلام در مكه، عده‏ای را مخفیانه به حج فرستاد تا در حین اعمال حج، در كنار كعبه، امام علیه‏السلام را به قتل برسانند؛(۶) چنان‏كه ابن عباس نیز در نامه خود به یزید، به این مطلب اشاره می‏كند.(۷) همچنین در گزارش‏های تاریخی آمده است كه هنگام حركت امام علیه‏السلام به سمت عراق، یزید به ابن زیاد نامه نوشت و از او خواست تا در مقابل امام علیه‏السلام با شدت عمل تمام بایستد.(۸)
عبدالله بن عباس نیز در نامه‏ای به یزید، صراحتاً او را قاتل امام حسین علیه‏السلام و جوانان بنی‏عبدالمطلب دانست و با عبارت‏های زیر، او را توبیخ كرد: (۹) «تو حسین علیه‏السلام و جوانان بنی‏عبدالمطلب را كشتی و مپندار كه من این را فراموش كرده‏ام»!
این مطلب در آن زمان به گونه‏ای روشن بود كه حتی بعدها فرزند او، معاویهٔ بن یزید نیز بر بالای منبر مسجد جامع دمشق، پدر خود را این چنین مورد توبیخ قرار داد: «و همانا یزید، خاندان رسول خدا را كشت»؛(۱۰) به طور كلی، شواهد تاریخی مبنی بر كشته شدن امام علیه‏السلام به دستور یزید، به گونه‏ای است كه جای انكار را برای هیچ تحلیل‏گر منصفی باقی نمی‏گذارد.
درباره نكته دوم (خشمگین شدن یزید از جنایت ابن زیاد) نیز شواهد تاریخی، گویای آن است كه یزید در آغاز از شنیدن خبر شهادت امام حسین علیه‏السلام خوشحال شد و ابن زیاد را مورد تشویق قرار داد! ابن جوزی نیز از تشویق فراوان یزید نسبت به ابن زیاد، فرستادن هدایای گران‏قیمت برای او، شب‏نشینی‏ها با او و نوشیدن شراب و رفتار با او به عنوان یكی از اعضای خانواده خود، سخن به میان آورده است. وی همچنین اشعاری را از یزید نقل كرده كه به صراحت، رضایت و قدردانی او از ابن زیاد را - در مورد كشتن امام علیه‏السلام - بیان می‏دارد!(۱۱) همچنین تاریخ، گویای آن است كه یزید هیچ اقدامی مبنی بر عزل ابن زیاد از عراق نكرد؛ بلكه پس از رخ دادن قیام ابن زبیر در سال ۶۳ ق، از ابن زیاد خواست تا به جنگ او برود.(۱۲)
بنابراین، خشمگینی او از ابن زیاد را باید عملی ظاهری دانست كه تحت تأثیر واژگونه شدن شرایط - به علت سخنرانی‏های حضرت زینب سلام‏اللَّه علیها و امام سجاد علیه‏السلام - و در واكنشی فرافكنانه، انجام پذیرفت تا بدین وسیله، نفرت و بغضی را كه از این جنایت برای او حاصل شده، به گونه‏ای بزداید.
نكته سوم، یعنی اظهار تأسف یزید از كشته شدن امام علیه‏السلام نیز بر خلاف شواهد تاریخی است؛ زیرا تاریخ، گویای آن است كه با ورود سرها و اسیران به دمشق و مجلس یزید، او ابراز شادمانی كرده، با چوب بر دندان‏های امام علیه‏السلام زد!(۱۳) همچنین وی اشعاری خواند كه شعف او از انتقام‏گیری بنی‏امیه از بنی‏هاشم را نشان داد؛(۱۴) زیرا در جنگ بدر، عتبه، جد مادری یزید و ولید، دایی‏اش به دست مسلمانان كشته شدند. در همین اشعار، وی به تكذیب نبوت پیامبر صلی‏الله‏علیه‏وآله پرداخته و آن را دستاویزی برای رسیدن به حكومت دانست.
در شعر خود چنین خواند: «بنی‏هاشم با حكومت بازی كردند و هیچ خبری از آسمان نیامد و هیچ وحی‏ای نازل نشد».(۱۵) بنابراین، اظهار تأسف او هنگامی بود كه اوضاع را دگرگون و اظهار شادمانی بیشتر را موجب عكس‏العمل احتمالی مردم دید.
در پایان این بحث، ذكر دو نكته زیر لازم است:
۱) چنان‏كه از عبارات یزید آشكار می‏شود، اظهار تأسف او صرفاً یك اظهار تأسف سیاسی است و در آن، هیچ عبارتی كه ناشی از توبه، استغفار و بازگشت به درگاه الهی باشد، دیده نمی‏شود. بنابراین، این عمل نیز باید در ظرف سیاسی خود مورد ارزیابی قرار گیرد و به مسئله توبه ربط داده نشود.
۲) اگر بپذیریم یزید واقعاً توبه كرده است، باید آثار آن را در اعمال بعدی او مشاهده كنیم؛ در حالی‏كه تاریخ، ضد آن را نشان می‏دهد؛ زیرا یزید پس از واقعه عاشورا و در دو سال باقی‏مانده حكومت ننگین خود، دست به دو جنایت عظیم دیگر زد كه عبارتند از:
۱) قتل عام مردم مدینه و مباح كردن آن سرزمین برای سپاهیان خود، به مدت سه روز و كشتن بسیاری از یاران پیامبر اكرم صلی‏الله‏علیه‏وآله كه ساكن این شهر بودند كه این حادثه در تاریخ، به «واقعه حرّه» مشهور شده است.(۱۶)
۲) فرمان حمله به مكه كه سپاهیان او با منجنیق به این شهر حمله كردند؛ حرمت خانه كعبه را شكستند و آن را با آتش پرتاب شده از منجنیق‏ها سوزاندند.(۱۷)
بنابراین، از نظر تاریخی، این نكته مسلم است كه نه تنها هیچ نشانه‏ای بر توبه یزید وجود ندارد، بلكه تمام نشانه‏ها، ناشی از عدم توبه اوست؛ بنابراین، همچنان جواز لعنت او نزد اكثر مسلمانان پابرجا می‏باشد.
۱. ابن قتیبه، الامامهٔ و السیاسهٔ، ج ۲، ص ۸.
۲. ابن جوزی، تذكرهٔ الخواص، ص ۲۵۶.
۳. ابن اثیر، الكامل فی التاریخ، ج ۲، ص ۵۷۸.
۴. همان.
۵. تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۲۴۱.
۶. ابن طاووس، لهوف، ص ۸۲.
۷. تذكرهٔ الخواص، ص ۲۷۵؛
۸. ابن عبدریه، العقد الفرید، ج ۵، ص ۱۳۰؛
۹. تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۲۴۸.
۱۰. همان، ص ۲۵۴.
۱۱. تذكرهٔ الخواص، ۲۹.
۱۲. تجارب الامم، ج ۲، ص ۷۷.
۱۳. تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۲۴۵.
۱۴. ابن ابی الحدید، شرح نهج‏البلاغه، ج ۱۴، ص ۲۸۰.
۱۵. مقتل خوارزمی، ج ۲، ص ۵۸؛ تذكرهٔ الخواص، ص ۲۶۱.
۱۶. الكامل، ج ۲، ص ۵۹۳.
۱۷. همان، ص ۶۰۲.
منبع : نشریه الکترونیکی پرسمان


همچنین مشاهده کنید