سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا


سارتر، بر فراز معبد روشنفکری


سارتر، بر فراز معبد روشنفکری
سارتر ادامه دهنده سنتی گرانقدر در سنت روشنفکری فرانسه است که نویسندگانی مانند ویکتور هوگو، امیل زولا، آندره ژید و رومن رولان نمایندگان دیگر آن بوده اند.در این سنت روشنفکر هم ارج و مقامی بالا دارد، و هم وظایفی سنگین. مرجعی آگاه است که حق ندارد در برابر نابرابری ها و ناروایی های اجتماعی خاموش بماند. او در هر "وضعیت" باید "درگیر" شود و به مسئولیت وجدانی خود عمل کند. سارتر در ۲۱ ژوئن سال ۱۹۰۵ در پاریس متولد شد. به خاطر مرگ زودرس پدر، در خانه پدر بزرگ مادری خود آلبرت شوایتزر دانشمند و متفکر انسان دوست، بزرگ شد. کودکی بس تیزهوش، اما گوشه گیر بود. در اثر درخشانی به نام "کلمات" که خاطرات کودکی او را در بر دارد، شرح می دهد که سالهای کودکی را بیش از هرجا میان انبوه کتابها به خواندن آثار مهم ادبی و تاریخی گذرانده است.سالهای اول زندگی را در شهر بندری لوآور گذراند. پس از گرفتن لیسانس، معلم ادبیات و فلسفه شد. با بهره گیری از بورس تحصیلی به آلمان رفت و در برلین به ادامه تحصیل پرداخت. اینجا بود که با فلسفه اصالت وجود (اگزیستانسیالیسم) مارتین هایدگر و پدیدارشناسی ادموند هوسرل آشنایی عمیق تری پیدا کرد. سارتر که در نخستین نوشته های نظری خود، ژرف بینی کم نظیری در درک و تحلیل مسائل فلسفی نشان داده بود، به زودی به عنوان پیشقراول اگزیستانسیالیسم غیردینی فرانسوی شناخته شد.سارتر به نشر ایده های فلسفی خود، که همواره با استنتاج های اجتماعی همراه بود، پرداخت. او در قلمرو اندیشه همواره مدرن و سنت شکن، و در بیان افکار خود پیوسته بی باک بود. در اندیشه سارتر، انسان مرکزیت تام و مطلق دارد. او محکوم به زندگی در دنیایی است که آن را انتخاب نکرده، اما برترین سرور آن است. سارتر در ۱۹۳۸ با انتشار رمان تکان دهنده "تهوع" به شهرتی فراگیر دست یافت. در این اثر دلهره وجود و بیهودگی ذاتی هستی، با جسارتی بی سابقه ترسیم شده است. سارتر برای بیان نظریات فلسفی خود، از قالب های ادبی بهره می گرفت. با این روش تازه می توانست نظریات خود را روشن تر و با کششی بیشتر تشریح کند.در جنگ جهانی دوم با حمله ارتش رایش سوم به فرانسه، سارتر لباس سربازی پوشید، به جبهه اعزام شد و به اسارت در آمد. پس از فرار از اردوگاه اسیران، به جنبش مقاومت پیوست و در صفوف رزمندگان کمونیست به مبارزه با اشغالگران نازی پرداخت.
سارتر در پهنه ادبیات
سارتر بعد از پایان جنگ، خود را وقف نوشتن کرد، و نشریه چپ گرای "دوران مدرن" را منتشر ساخت، که از بانفوذترین نشریات تاریخ مطبوعات فرانسه به شمار می رود. در جریان بحث های داغ پس از جنگ بود که سارتر نظریات خود را صیقل داد و در سطحی وسیع منتشر کرد. او با نشر انبوهی از مقالات سیاسی و فرهنگی، در برابر رویدادهای مهم اجتماعی و سیاسی واکنش نشان داد، و با هر مقاله، در محافل فکری و روشنفکری ولوله به پا کرد. برای سارتر نوشتن نوعی عمل اجتماعی برای تحقق آزادی است. انسان در اندیشه و کنش اجتماعی ناگزیز از انتخاب است. آزادی او از همین "اجبار" بر می خیزد. به گفته او: "انسان محکوم به آزادی است. انسان با آمدن به این دنیا، مسئول تمام کارهایی است که انجام می دهد."برخلاف آنچه رایج است، سارتر نویسنده را به "تعهد" فرا نمی خواند، او نوشتن را در ذات خود عملی تعهد آمیز می داند. از دید او نویسنده در نهاد خود و به اقتضای کنش اجتماعی خود "درگیر" است.
سارتر در میدان سیاست
بسیاری از منتقدان سارتر، اندیشه و آثار او را میان اگزیستانسیالیسم و مارکسیسم سرگردان دیده اند.سارتر را شاید بتوان از پیشروان "چپ نو" دانست، اما اندیشه او بی گمان با "مارکسیسم سنتی" و "کمونیسم ایدئولوژیک" ناسازگار است.سارتر با نوشتن رشته ای از مقالات، به خفقان حاکم در اتحاد شوروی و اقمار "سوسیالیستی" آن سخت حمله کرد. او همچنین تجاوز ارتش شوروی به مجارستان در سال ۱۹۵۶ و اشغال چکسلواکی را در سال ۱۹۶۸ به باد انتقاد گرفت.سارتر اساسا بینش ایدئولوژیک را با آزادی انسانی مغایر می داند؛ با تشکیلات و تفکرات ایدئولوژیک سر سازگاری ندارد. نمایشنامه "دستهای آلوده"، نقد دیدگاه ها و شیوه های رایج در احزاب کمونیست است. سارتر فیلسوفی برج عاج نشین نبود. با اینکه متون فلسفی او در عالی ترین سطوح آموزشگاهی تدریس می شد، اما خود او مرد کافه و خیابان بود. از گفتگو با روشنفکران ناراضی، دانشجویان معترض و کارگران اعتصابی خسته نمی شد. از دید سارتر، اعتراض و نفی شرایط موجود، در سرشت هر روشنفکر واقعی است. دیدگاه های او چه بسا افراطی و گاه جنجال برانگیز بنماید، اما همواره سرشار از صداقت و بی باکی است. سارتر در هر فرصتی مخالفت بنیادین خود را با نژادپرستی، استبداد و استعمار بیان می نمود. از جنبش های رهایی بخش ملی در آسیا و آفریقا حمایت می کرد. از استقلال طلبان الجزایر دفاع کرد. به کوبا سفر کرد و به پشتیبانی از انقلابیون چپ گرا پرداخت. از مقاومت مسلحانه مردم ویتنام در برابر ارتش آمریکا ستایش کرد.سارتر از آزادی بیان در همه جا و برای همه دفاع می کرد. او در حمایت از انتشار روزنامه های چپ گرای افراطی، پشتیبانی از جوانان آنارشیست و حتی جنبش های تروریستی (مانند فراکسیون ارتش سرخ در آلمان) فعالانه پا به میدان گذاشت.سارتر نه تنها در آفرینش ادبی، بلکه در نقد ادبی نیز مقام بالایی دارد. نوشته های او درباره شاعرانی مانند بودلر و مالارمه، و دو کار سترگ او درباره گوستاو فلوبر (به نام ابله خانواده) و درباره ژان ژنه (ژنه بازیگر یا شهید) از بهترین نمونه های تک نگاری های ادبی در قرن بیستم به شمار می روند.
میراث سارتر
ارزش ادبی آثار سارتر یکسان نیست. امروزه برخی از آثار او کمتر خوانده می شوند، و برخی همچنان پرخواننده هستند. برخی از نمایشنامه های او مانند "مگسها"، "دستهای آلوده" و "گوشه نشینان آلتونا" همچنان بر صحنه های تئاتر اجرا می شوند، درحالیکه اثری مانند "شیطان و خدا" به ندرت روی صحنه می رود. جایزه نوبل در ادبیات در سال ۱۹۶۴ به سارتر تعلق گرفت، اما او از قبول آن خودداری کرد. سارتر در سراسر عمر روشنفکری مسئول، بیدار و ستیهنده باقی ماند، و هنجارهای مسلط را رد کرد. او در زندگی خصوصی خود نیز سنت شکن بود. از سال ۱۹۲۹ تا پایان عمر به رابطه ای باز و آزاد با سیمون دوبووار نویسنده فمینیست ادامه داد. هنگامی که در ۱۵ آوریل ۱۹۸۰ درگذشت، بیش از پنجاه هزار نفر از هم میهنانش پیکر او را در پاریس تا گورستان مون پارناس مشایعت کردند. سارتر یک ربع قرن بر زندگی ادبی و روشنفکری فرانسه و اروپا تأثیر گذاشت، اما نفوذ او در سالهای اخیر رنگ باخته است. "تعهد" او در زمانه ای که شک و تردید در تمام ارکان زندگی و اندیشه بشری رسوخ کرده، رنگ و بوی خود را تا حد زیادی از دست داده است.سارتر دهها رساله فلسفی، مقاله سیاسی، داستان، نمایشنامه و فیلمنامه نوشته است. شماری از کارهای او، بیشتر از آثار ادبی و نمایشی او، به فارسی ترجمه شده اند. در این راه فضل تقدم با صادق هدایت است، که داستان کوتاه "دیوار" را به فارسی برگرداند.از برخی نوشته های سارتر به همت مصطفی رحیمی و ابوالحسن نجفی ترجمه های خوبی در دست است. مهمترین اثر فلسفی سارتر به نام "نقد خرد دیالکتیک" هنوز به فارسی ترجمه نشده است.


همچنین مشاهده کنید