یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

سخنی با کیهان‌نشینان


سخنی با کیهان‌نشینان
گزارشهای مهیج شما در کشف توطئه بلا‌د ظلمت علیه کیان اسلا‌م را در صفحات ۳ و ۱۴ آن جریده مورخه ۲۲/۹/۸۶ با عنوان <پشت صحنه اسلا‌م‌ستیزی غرب> به اصرار یکی از دوستان چند روز پس از انتشار خواندم.اگر مبنای آن گزارش‌ها همانگونه باشد که در مورد این کمترین آمده بود، باید به حال کیهان و سرمایه‌ها و اعتباری که هر روز در معرض باد قرار می‌دهد، افسوس خورد.
اینک دیرزمانی است که حتی نمی‌توان آرزو نمود که کاش کیهان با اعتبار گذشته خود چنین معامله نمی‌کرد اما دوران مسوولیت جناب شریعتمداری، مشحون از برخی پرده‌دری‌ها، اتهامات و البته هتک فضیلت‌ها شده است. تلخ‌تر آنکه کیهان این رفتار غیرمنصفانه را عموما با نویسندگان، روشنفکران، هنرمندان، روزنامه‌نگاران و در یک کلمه با نخبگان و فرهیختگان این سرزمین روا داشته است. ‌
صاحب این قلم سالیان درازی است که به داوری‌های خلا‌ف اخلا‌ق کیهان عادت کرده است. از تیترهای صفحه اول تا اخبار مسموم و گزارش‌های یکسویه در این سال‌ها فراوان علیه این کمترین روا داشته شده است. اما فقط در یک مورد که اخیرا نوشته بودند بنده عضو ارشد حزب اعتماد ملی هستم، واکنش نشان دادم، زیرا نمی‌خواستم خوب یا بد اندیشه‌هایم به حساب دیگرانی نوشته شود که در آن نقشی ندارند اما در بقیه موارد به توصیه لقمان حکیم عمل نمودم. ‌
اما در این گزارش جدید و انکشاف عظیم که با نگاه ویژه تهیه و انتشار یافته، دو نکته درباره اینجانب آمده است که علی‌رغم تکذیب آن، کیهان همچنان ساز خود را می‌زند؛ نکته اول مصاحبه با رادیو <زمانه> بود که بنده اعلا‌م کردم این رادیو را نمی‌شناسم. هرچند نویسنده کیهان مدعی شده فایل صوتی بنده را در خصوص مناسبات <شرق و غرب> در اختیار دارد! البته شاید بنده مصاحبه‌ای در حوزه فرهنگ و گفت‌وگوی تمدن‌ها داشته‌ام ولی نمی‌دانستم با رادیو <زمانه> است.
اما از امروز اگر رادیو <زمانه> یا هر رادیوی دیگری با بنده تماس حاصل نماید، بسته به عنوان موضوع و تخصصم، هیچ تردیدی برای اظهارنظر به خود راه نمی‌دهم چرا که مهم منافع ملی ایران، نظام جمهوری اسلا‌می و اسلا‌م عزیز است؛ هیچگاه زندگی‌ام را با توجه به شاقول‌سنج کیهانیان تنظیم نکرده و نخواهم کرد.اما خبر دومی که کیهان در گزارش اول به اینجانب منتسب نمود و در چاپ جوابیه من هیچ اشاره‌ای به آن نکرد، طرح اتهام ملا‌قات اینجانب با مقامات امنیتی سیا در آمریکا می‌باشد! کیهانیان می‌دانند خلا‌ف گفته‌اند؛ دروغ نسبت داده‌اند و افترا زده‌اند اما حاضر نیستند اعتراف کنند اشتباه کرده‌اند و لذا موضوع را مسکوت می‌گذارند.جالب است که روزنامه مدعی ارزشگرایی و اخلا‌ق‌مداری با علم به جعلی بودن خبر و آگاهی از اشتباه خطرناک خود، حاضر نمی‌شود بپذیرد که خطا کرده است و از راقم این سطور عذرخواهی کند.
کیهانیان که زیرو بم زندگی شخصی و عمومی ما را در اختیار دارند می‌دانند که من تا به حال به آمریکا پای نگذاشته‌ام، اما همچنان ساز خود را کوک می‌کنند،حال سوال این است که کیهان به چه دلیل و با چه هدفی دست به تعقیب و مراقبت نویسندگان و روشنفکران این مملکت می‌زند؟ من به دلا‌یل اصلی آن اشاره‌ای نمی‌کنم، فرض را بر این می‌گذارم که کیهان از سر دلسوزی و دینداری بر خود این زحمات را مفروض می‌دارد.از سوی دیگر کیهان با صف‌بندی خود با روشنفکران و نخبگان این سرزمین، شائبه عدم همراهی نخبگان این مملکت با مبانی انقلا‌ب را دامن می‌زند.اگر به عملکرد این جریده در سال‌های گذشته نگاهی بیندازیم، نیاز به هیچ توضیح مضاعفی نیست.
به نظر می رسد این رویه خسارات فراوانی بر پیکره انقلا‌ب اسلا‌می وارد ساخته و بخش وسیعی از سرمایه‌های معنوی این سرزمین را مکدر ساخته است. رفتار کیهان را وقتی با عملکرد لنین در فردای پیروزی انقلا‌ب اکتبر مقایسه می‌کنیم، به نکته جالبی برمی‌خوریم؛ لنین از خروج تولستوی از روسیه نگران بود- تولستوی یکی از بزرگ‌ترین نویسندگان وقت روسیه به حساب می‌آمد- هرگونه موضعگیری وی می‌توانست بر موقعیت انقلا‌بیون اثرگذار باشد. لنین هیاتی را نزد تولستوی فرستاد و از او خواهش کرد به خاطر مردم و تاریخ روسیه در کشور بماند و رمان بنویسد. لنین حتی در نامه‌ای برای تولستوی توضیح داد که کسالت جسمی موجب عدم شرفیابی‌اش نزد تولستوی شده است وگرنه شخصا حضور می‌یافت و متواضعانه از نویسنده بزرگ ملت روسیه می‌خواست که برای انقلا‌ب بنویسد. تولستوی پذیرفت و به روسیه برگشت. حاصل این تجدیدنظر کتاب <جنگ و صلح> یکی از ۱۰ اثر برجسته تاریخ ادبیات قصه‌نویسی جهان است.
کم نبوده و نیستند نویسندگان، پژوهشگران، دانشمندان، مورخان، روزنامه‌نگاران و هنرمندانی که علا‌قه‌مند به اسلا‌م، ایران و ثبات و امنیت این سرزمین‌اند. اما کیهان در سال‌های اخیر با آنها چه کرده است؟ آیا برنامه هویت را به یاد دارید؟ در آن مضحکه‌نامه، به ظاهر آبروی بزرگ‌ترین و فرهیخته‌ترین سرمایه‌های معنوی این سرزمین در معرض تاراج گذاشته شد، اما در عین حال این آبروی دیگری بود که به حراج رفت.
مهم‌ترین دستاورد <هویت> اجرای پروژه‌های خودسرانه بود. بسیاری از نویسندگان و روشنفکران در معرض تهدید و خطر قرار گرفتند. اما از همه مظلوم‌تر انقلا‌ب، ارزش‌ها و باورهای این میراث گرانقدر بود که با سوءرفتارهای اینچنینی صدمات جبران‌ناپذیری متحمل شد.اینک من نگرانم مبادا تجربه قدیمی تکرار شود. نکند جوانان غیرمطلع و پاکدلی تحریک شوند و بخواهند با نویسندگان و روشنفکران این سرزمین کاری کنند که دیگر به قول شما امکان خیانت، جاسوسی و دگراندیشی نداشته باشند!
آیا به نتیجه رفتارهای خود اندیشیده‌اند؟ اگر اسلحه به دستی پیدا شد و به اصطلا‌ح از سر تکلیف دست به عملی خطرناک زد آیا مسوولیت آن را می‌پذیرد؟
امام صادق(ع) به شاگردان خود امر فرمود کاری کنید که به شما افتخار کنیم، آبروی ما باشید. حال من از شما می‌پرسم، آیا رفتارهایتان در سال‌های اخیر موجب عزت، اعتبار و اعتلا‌ی انقلا‌ب و مبانی اصلی آن شده است یا بر دامنه دشمنی‌ها، نقارها و ستیزها افزوده‌اید؟آیا به راستی شما موجب اعتلا‌ و آبروی ارزش‌هایی که از آن دم می‌زنید هستید؟انتظار ندارم با صراحت پاسخی بشنوم اما باز هم تاکید می‌کنم، شرط سلا‌مت و درستی هر کار، صداقت و پاکدامنی است. با هر وسیله‌ای نخواهید که به هدف خود برسید، این طریقت اسلا‌می و راه مومنان نیست. مبادا فردا مصداق خسر الدنیا والا‌خره باشید.
فیاض زاهد
منبع : روزنامه اعتماد ملی