شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

قدرت علمی جهان با تحقیقات سلیقه‌ای!؟


قدرت علمی جهان با تحقیقات سلیقه‌ای!؟
به تازگی، رهبر انقلاب در دیدار با جمعی از استادان دانشگاه‌های کشور، در ادامه بیانات چند ساله اخیرشان در زمینه لزوم جهاد و نهضت علمی‌در کشور، بر تبدیل ایران به قدرت علمی‌دنیا در پنجاه سال آینده تأکید كردند. هرچند با توجه به آموزه‌های مذهبی و آیات و روایات بسیار در زمینه اهمیت علم و تحقیق، این حمایت‌‌ها و تأکیدات، امرعجیبی به نظر نمی‌رسد، با توجه به حاکمیت هزار ساله تفکرات علم‌ستیز و حاکمان دانش‌سوز در کشور‌های اسلامی، سخنان ایشان شعله امید در دل دانشگاهیان و دانش دوستان روشن می‌سازد و وظیفه بزرگ احیای تمدن بزرگ ایرانی ـ اسلامی ‌بر دوش فرهیختگان کشور می‌گذارد. هدف این نوشتار، بررسی موانع و ارایه راهکارهای مناسب برای تحقق این آرمان بزرگ است.
۱) یکی از اساسی‌ترین موانع و مشکلات فراروی بخش پژوهش کشور، مشخص نبودن اهداف کلان علمی، عدم تداوم و پیوستگی فعالیت‌ها و سیاست‌های تحقیقاتی در کشور است. ساماندهی و جهت‌دهی به فعالیت‌های تحقیقاتی در راستای نیازهای کشور، می‌تواند پیامدهای ارزنده‌ای به دنبال داشته باشد که در کشور ما چنین کاری انجام نمی‌شود و بیشتر تحقیقات سلیقه‌ای است. کشور به سازمان و شورایی راهبردی برای سیاستگذاری در امر علم، تحقیقات و فناوری نیاز دارد که برنامه‌ریزی و تعیین اهداف کلان در زمینه آموزش و پژوهش را به عهده داشته باشد و دیگر نهادها مکلف به پیروی از این نهاد باشند. وزارت علوم که متولی اصلی عرصه علم و پژوهش کشور است، نهادی هم‌عرض و هم‌شأن دیگر وزارتخانه‌هاست و عملا قدرت تعیین تکلیف برای دیگر وزارتخانه‌ها را ندارد.
از سوی دیگر، شورای عالی انقلاب فرهنگی به عنوان بالاترین نهاد تصمیم‌ساز و تصمیم‌گیر در زمینه آموزش عالی نیز توانایی اجرایی کردن تصمیماتش در غیر از وزارت علوم را ندارد. بنیاد نخبگان نیز که چند سالی است از تأسیس آن می‌گذرد، بیشتر نهادی خدماتی است تا تصمیم‌ساز و تصمیم‌گیر.
۲) سیاست‌زدگی دانشگاه‌ها از دیگر موانع رشد علمی‌ کشور است که چاره‌اندیشی در این باره بسیار ضروری به نظر می‌رسد. نگارنده ‌این نوشتار، نه تنها مخالف فعالیت‌‌های سیاسی در دانشگاه‌ها نیست، بلکه آن را لازمه نشاط و پویایی در محیط‌های دانشگاهی و تربیت مدیران آینده نظام می‌داند. با وجود این، اعتقاد راسخ دارد که وظیفه و رسالت اصلی دانشجو و دانشگاه که علم آموزی و علم آفرینی است، باید در صدر فعالیت‌‌های دانشجویان و مدیران و استادان دانشگاه‌ها باشد، ولی در بسیاری از موارد، می‌بینم که‌ این گونه نیست و رسالت اصلی، بیشتر در فرع و حاشیه بوده و سیاست زدگی بخش اعظم اشتغال فکری دانشجویان و مدیران دانشگاه را به خود اختصاص می‌داده است.
متأسفانه، بی‌ریشگی و خلق‌الساعه بودن احزاب سیاسی و نداشتن کم‌ترین پایگاه اجتماعی، سبب شده است که ‌این احزاب از دانشجویان به عنوان پل ارتباطی با مردمی ‌که خود توانایی ارتباط با آنان را ندارند، استفاده کنند. در این راه، سیاست بازان نه با تکیه بر شعور سیاسی دانشجو، که با سوار شدن بر امواج پر شور جوانی او، به مقاصد خویش رسیده و دانشجو و دانشگاه با تحمل هزینه‌های فراوان، قربانی مطامع سیاسی خود کرده و می‌کنند.
۳) نسبت استاد به دانشجو در دانشگاه‌های کشور با استانداردهای جهانی فاصله زیادی دارد و افزایش پذیرش دانشجو، این فاصله را بسیار زیاد كرده و عملا دانشگاه‌ها را به سمت دبیرستانی شدن كشانده، از کیفیت آموزشی کاسته و فعالیت‌های پژوهشی را مختل و راکد خواهد كرد. پیش از اجرای سیاست افزایش جذب دانشجو، باید نسبت به افزایش جذب هیأت علمی ‌و امکانات فیزیکی دانشگاه‌ها اقدام کرد و آن گاه متناسب با ظرفیت واقعی دانشگاه نسبت به جذب دانشجوی بیشتر، اقدام مقتضی انجام داد. با توجه به جمعیت علاقه‌مندان ورود به دانشگاه‌ها، در برنامه‌ای کوتاه‌مدت، می‌توان با افزایش ظرفیت دوره‌های غیرحضوری و نیمه حضوری و دانشگاه‌های غیر دولتی، نسبت به برطرف كردن این مشکل اقدام کرد. از آنجا که بخش بیشتر تولید علم کشور، مربوط به دانشگاه‌های دولتی است، افزایش ظرفیت بدون برنامه در این دانشگاه‌ها، می‌تواند نهال نوپای پژوهش در کشور را بخشکاند، برای همین، ظرفیت‌سازی در این دانشگاه‌ها باید در برنامه‌ای میان‌مدت و با توجه به نقش و رتبه هر دانشگاه در تولیدات علمی‌کشور صورت پذیرد.
۴) بر کسی پوشیده نیست که دانشجویان دوره‌های تکمیلی، به ویژه دانشجویان دکتری، اساسی‌ترین نقش را در ارتقای پژوهشی و پیشرفت علمی‌ کشور دارند و یکی از عوامل اصلی جهش علمی ‌اخیر کشور نیز افزایش تعداد همین دانشجویان است، چرا كه افزایش انگیزه‌ این دانشجویان، می‌تواند تأثیر شگرفی در آینده علمی‌کشور داشته باشد. متأسفانه نبود حمایت مالی از این دانشجویان و تضمین نشدن آینده شغلی آنان، روز به روز از انگیزه ‌این افراد کاسته و طبیعتا از کارایی آنان نیز خواهد کاست. برای همین، از جمله تدابیری که توسط معاونت پژوهشی سابق وزارت علوم اندیشده شده و چند سالی نیز به اجرا درآمده، طرح حمایت از پایان‌نامه‌های دانشجویی بود. در این طرح، قرار بود که ماهانه مبالغی به عنوان کمک هزینه به دانشجویان دوره‌های تکمیلی پرداخت شود که در برخی از دانشگاه‌ها نیز اجرا شد، اما در دانشگاه‌های دیگر، به رغم دریافت این بودجه از وزارت علوم، به دانشجویان کمک هزینه‌ای پرداخت نشد. اجرای دوباره و نظارت دقیق بر نحوه اجرای چنین طرح‌هایی، می‌تواند با حل کردن گوشه‌ای از مشکلات مالی دانشجویان، به انگیزه و کارایی بیشتر آنان کمک شایانی كند.
۵) قانونمند کردن و برخورد غیر احساسی با مسأله بازنشستگی استادان دانشگاه، از دیگر مسائلی است که می‌تواند تأثیر مستقیمی‌ در پیشرفت علمی، پژوهشی کشور داشته باشد. همگان اذعان دارند که بازنشسته کردن کسانی که در اوج پختگی و کارایی علمی هستند، غیرمنطقی است، اما بازنشسته نشدن افرادی که هیچ گونه بازدهی علمی، پژوهشی ندارند، به بهانه‌هایی چون احترام به پیشکسوت و ... غیر منطقی‌تر و حتی ظالمانه و زیانبار است، زیرا این افراد، از یک سو با اشغال فرصت‌‌های شغلی، از استخدام نیروهای جدید جلوگیری می‌کنند و جوانان تحصیلکرده کشور، مجبور به جلای وطن خواهند شد و از سوی دیگر، دیگر اعضای گروه، مجبورند جور ناكارامدی این افراد را نیز به دوش بکشند که در نتیجه، ‌این امر بازده علمی، پژوهشی دانشگاه‌ها به شدت افت خواهد کرد.
۶. از مسائل دیگری که فعالیت آموزشی و پژوهشی دانشگاه‌ها را تحت‌الشعاع خویش قرار داده، مسأله حق‌التدریس است. وجود حق‌التدریس در دانشگاه، که اساسا دون شان معلمی‌است، سبب می‌شود رغبت گروهی از استادان به انجام فعالیت‌های پژوهشی کم شده و با ارایه دروس زیاد در یک ترم، عملا کیفیت آموزش را نیز كاهش دهند. با توجه به افزایش حقوق استادان، وجود حق‌التدریس نه تنها هیچ گونه توجیه منطقی ندارد، بلکه هزینه‌های گزافی بر دانشگاه‌ها تحمیل می‌کند.
از سوی دیگر، با وجود این، بسیاری از گروه‌های آموزشی در برابر استخدام نیروهای جدید و جوان از خود مقاومت نشان می‌دهند، در حالی که یکی از اهداف دولت از افزایش حقوق استادان دانشگاه، زمینه‌سازی برای حضور بیشتر جوانان تحصیلکرده دوره‌های دکتری در کسوت هیأت علمی‌ دانشگاه‌ها و جلوگیری مهاجرت این سرمایه‌های انسانی بوده است.
امید می‌رود با حذف حق‌التدریس از دانشگاه، ضمن ارج‌گذاری به شأن و کرامت استادان، زمینه حضور هرچه بیشتر جوانان تحصیلکرده‌ این دیار در مراکز آموزشی و پژوهشی کشور را فراهم کنیم. پیشنهاد دیگری که در این زمینه می‌توان مطرح کرد، حذف یا کاهش واحد دروس پایان‌نامه‌ای است. اجرایی شدن چنین ایده‌ای، مشارکت استادان با تجربه را در ارایه دروس بیشتر کرده و زمینه را برای بهره‌برداری مناسب‌تر از تجربیات گران‌سنگ این عزیران فراهم می‌کند.
گفتنی است، با توجه به محاسبه امتیاز فعالیت‌های مربوط به پایان‌نامه در ارتقای استادان، محاسبه ‌این واحدها به عنوان واحدهای موظف یا حق‌التدریس منطقی به نظر نمی‌رسد.
۷) یکی از مسائلی که می‌تواند پویایی و پیشرفت جامعه علمی ‌نوپای کشور را بیشتر کند، تعامل درست بین دانشگاهیان این جامعه با خود و با دانشمندان جهانی است. چنین تعاملی، تنها در سایه رعایت اخلاق علمی‌به دست می‌آید. امروزه چه در روبط داخلی بین جامعه دانشگاهی و چه در تعامل با جامعه علمی‌ دنیا و انتشار مقالات علمی، ‌شاهد بروز ناهنجاری‌هایی هستیم که چنانچه برخورد درستی با این ناهنجاری‌ها صورت نگیرد، نتایج زیانباری از جمله بی‌اعتباری و انزوای علمی‌کشور را به دنبال خواهد داشت. در عرصه داخلی، شاهد بازتولید روابط قبیله‌ای به شکلی جدید و تداوم سنت‌‌های مکتب‌خانه‌ای هستیم و در مواردی، می‌بینیم در دانشگاه که محل نوآوری و تحول‌خواهی است، با هر اندیشه نوگرایانه به شدت مخالفت می‌شود و گروهی از دانشگاهیان ایجاد هرگونه تغییر در سنت‌های نادرست دانشگاهی کشور را ـ که خوشبختانه هنوز ریشه چندانی ندارند ـ برنمی‌تابند. در عرصه بین‌المللی نیز هر از چند گاهی، شاهد چاپ مقالاتی غیر واقعی، تکراری یا تقریبا تکراری از سوی برخی از دانشگران کشور هستیم. این کار چه سهوی باشد و چه خدای ناکرده عمدی، می‌تواند به مرور زمان، حیثیت و آبروی علمی‌کشور را لکه‌دار کرده، نگاه مثبتی که جامعه علمی ‌دنیا نسبت به پیشرفت علوم در ایران دارد، دگرگون سازد. البته لازم به یادآوری نیست که چنین اقداماتی با اصول مذهبی و اعتقادات دینی ما نیز در تضاد کامل است.