یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


افول ستاره ها


افول ستاره ها
حركات و رفتارهای خارج از شئون مرسوم و رایج بسیاری از بازیگران معروف هالیوود در این روز ها مانند لیندسی لوهان، تام كروز و مل گیبسون پایان عصر طلایی ستارگان هالیوود را نشان می دهد، آماده خداحافظی با آنان باشید!
□□□
برخی بازیگران طراز اول هالیوود در سال ۲۰۰۶ ماه های پر فراز و نشیبی را پشت سرگذاشته اند و این نه تنها به دلیل قرار داد ها و دستمزدهای كلان، بلكه به لحاظ وجهه و اعتبار مردمی هم بود. حركات و رفتارهای خلاف عرف در مجالس عمومی، رسوایی های اخلاقی وناتوانی آنها در جذب مخاطبان انبوهی كه زمانی از هواداران پروپاقرص آنها بودند تنها بخشی از افت كیفی این بازیگران به لحاظ شغلی و از دست دادن اعتبار مردمی شان است. آیا واقعاً شاهد بازی نسل آخر ستارگان واقعی در دنیای سینما هستیم.
در زندگینامه تازه منتشر شده ای از جیمی استیوارت آمده است این بازیگر در آغاز كار در دهه ۱۹۳۰ شدیداً به لحاظ اخلاقی زیر نظر استودیو فیلمسازی متروگلدن مایر بود كه با آن قرارداد داشت. آنها كوچك ترین قصور و لرزش اخلاقی بازیگران را نمی پذیرفتند و برگ برنده آنها برای كسب درآمد با این بازیگران اعتبار و ارج آنها نزد مردم بود. آن روزها واقعاً عصر طلایی هالیوود بود. در آن روزهای طلایی ستاره ها به معنای واقعی كلمه ستاره بودند: فرازمینی و دست نیافتنی و در امپراتوری هالیوود برای خود خدایی می كردند و حال جای بسی خوشحالی است كه بزرگانی همچون استیوارت و یا لوئیس بی میار (رئیس كمپانی متروگلدن مایر) در گذشته اند و امروزه شاهد وضعیت اسف بار ستاره ها در هالیوود نیستند. اگر زنده بودند و رفتار دور از نزاكت تام كروز در برنامه اُپرا را می دیدند كه چطور بر بالای كاناپه پرید و از عشق وافر خود به نامزدش در آن روز ها كتی هولمز سخن گفت و از خود صدا های عجیب و غریب درآورد چه می گفتند؟ و یا چه نصیحتی به لیندسی لوهان می كردند كه بت میلیون ها نوجوان آمریكایی است و در فیلم های معروف همچون فیلمی از رابرت آلتمن فقید بازی كرده بود و حال این روز ها به سوژه روزمره نشریات زرد و پاپارازی های پول دوست تبدیل شده؟ در آن سوی این معادله مردم عامی آمریكاهستند كه سلیقه سینمایی آنها تنزل یافته است و از استودیوها و نظام فیلمسازی ای حمایت می كنند كه برای بازی این ستارگان پول خوبی پرداخت می كنند. هالیوود همیشه در معادلات رفتاری خود عجیب بوده است اما این روزها دیگر نمی توان ساختار از هم پاشیده آن را انكار كرد.
رسوایی این ستارگان حقیقت بزرگ تری را عیان می كند و آن تغییر و تحولات گسترده ای است كه صنعت فیلمسازی آمریكا این روز ها با آن روبه رو است. واقعیت تلخ و دردناك است و نفی آن غیر ممكن: آمار گیشه ها حاكی از سود آوری اندك فیلم هاست و عدم استقبال از ساخته های پرهزینه ای همچون «قلمرو بهشت» و «جزیره» -كه امیدبزرگ استودیوهای فیلمسازی بودند- در آمد صنعت فیلمسازی را در سال ۲۰۰۵ به پایین ترین حد ممكن در پانزده سال گذشته رسانده است. فروش دی وی دی ها كه در چند سال گذشته همیشه خیره كننده بوده است به یكباره افت پیدا كرده است. به گفته كارشناسان سینمایی قاچاق وتكثیر غیر مجاز فیلم ها و دی وی دی ها ضربه مهلكی به پیكر این صنعت وارد كرده است و سالانه رقمی در حدود ۱‎/۳ میلیارد دلار از درآمد استودیو ها را تنها در آمریكا به باد می دهد. در همین حال ستاره ها روزبه روز پول بیشتری را برای بازی در فیلم ها طلب می كنند. راسل كرو زمانی گفته بود: «درست است كه كارهای خیریه بسیار انجام می دهم اما برای استودیوها كار خیریه انجام نمی دهم.». در سال ۱۹۹۵ هزینه متوسط ساخت یك فیلم و بازاریابی برای آن ۵۴ میلیون دلار بود اما سال گذشته این رقم به ۹۶‎/۲ میلیون دلار رسید.
ماحصل همه این آمارگیری ها حقایق تلخی را عیان می كند. رونق سال های دهه ۱۹۹۰- كه بروس ویلیس برای بازی در حس ششم بیش از صدمیلیون دلار دستمزد گرفت و یا كیانو ریوز برای ایفای نقش در سه گانه ماتریكس یك قرارداد ۲۰۶ میلیون دلاری دریافت كرد- به سرآمده است. استودیوها این روزها به دنبال كم كردن مخارج فیلمسازی هستند و سقف دستمزد پرداختی به ستاره ها بطور متوسط پایین آمده است. در همین حال فرهنگ جامعه متحول شده است: زمانی بازیگرانی مثل جیمی استوارت الگو و قهرمان شمرده می شدند اما امروزه در جامعه ای زندگی می كنیم كه مردم برای شایعه پراكنی ها و مطالعه مبتذل نشریات زرد و سایت هایی كه زندگی خصوصی ستارگان را رو می كنند حریص و تشنه شده اند.
اگر برای این حقیقت كه هالیوود دچار بحران شده است نیاز به شواهد و مدارك دیگری دارید كافی است به فضاحت و رسوایی ای كه برای تام كروز، یكی از بزرگترین و پردرآمدترین ستارگان هالیوود در چند ماه اخیر پیش آمد نگاهی بیندازید. در ماه اوت، كمپانی فیلمسازی پارامونت به بهانه رفتارهای سبك این هنرپیشه در ملأ عام و در واقع بخاطر كاهش ۱۵ درصدی انتظاری كه از فروش مأموریت غیر ممكن ۳ داشت به همكاری ۱۴ ساله خود با او خاتمه داد. تام كروز نیز برای كسب اعتبار و آبروی از دست رفته از توجهی كه به زندگی خصوصی او می شد استفاده كرد و با ترتیب دادن یك عروسی باشكوه و پر هزینه - كه به عروسی سال هالیوود معروف شد- واكنشهای منفی به اعتبار حرفه ای اش را خنثی كرد.
سؤالی كه در اینجا پیش می آید این است: آیا قهرمانان سینمایی امروز در آینده جانشینی خواهند داشت؟ نگاهی گذرا به موفق ترین و سود آورترین فیلم های تاریخ، حقایق جالب توجهی را در این زمینه رو می كند. تایتانیك با ۱‎/۸ میلیارد دلار فروش در صدر این فهرست است و پس از آن ارباب حلقه ها و دنباله های آن، دو فیلم هری پاتر، یك فیلم جنگ ستاره ها و دزدان دریایی كارائیب به این فهرست راه گشوده اند. چیزی كه در همه این فیلم ها مشترك است و باعث استقبال مردم از آنها شده بر خلاف تصور داستان جذاب آنهاست و نه نام یك بازیگر خاص در تیراژ فیلم. هیچ كس صرفاً به این دلیل كه الیجاوود یا هایدن كریستنس بازیگر یك فیلم هستند به دیدن آن فیلم نمی رود و این خبر خوشی برای استودیوهای فیلمسازی است؟ آنها چرا باید پول و سرمایه خود را برای جذب استعدادهای نوظهور بازیگری خرج كنند در حالی كه می توانند همان پول را برای موارد مهمتری صرف كنند. البته استودیوها این روزها دیگر به این حقیقت ساده واقفند و اختلافات روز افزون این كمپانی ها با بازیگران دلیل این مدعاست. راسل كرو كه گفته بود كار خیریه ای برای استودیوها انجام نمی دهد پیش از این به خاطر اختلاف بر سر دستمزد از بازی در فیلم مولن روژ بازلورمان سر باز زده بود و انگشت اتهام خود را به سمت كمپانی فوكس قرن بیستم گرفت. استودیوها برای صرفه جویی بیشتر در هزینه ها نیز به كلك های خاص خودشان متوسل شده اند. آنها می دانند كه برخی نام ها و مارك ها نظیر سوپر من، جیمز باند و... نزد مردم محبوب و معروفند و دنباله سازی برای این دست فیلم ها فارغ از بازیگرانشان باز هم موفقیت نسبی كسب می كند. وقتی دانیل كریك به عنوان جیمز باند جدید موبور و چشم آبی كه دل نازك هم هست جایگزین پیرس برازنان شد، با وجود واكنش های منفی دوستداران برازنان- هیچ كس فكر نمی كرد بتواند «كازینورویال» (فیلم جدید جیمزباند) را به فروش خیره كننده برساند و در حالی كه برازنان برای بازی ۲۰ میلیون دلار به علاوه ده درصد از سود گیشه ها را مطالبه می كرد، «دانیل كریك» تازه كار یك جیمز باند قانع است كه با تنها ۱‎/۵ میلیون دلار دستمزد حاضر به ایفای این نقش شده است.
«كازینو رویال» به سود آوری خوبی در این هفته دست یافته و مهم تر از همه این كه كمپانی «متروگلدن مایر» از همین راه یك پنجم در كل بودجه فیلمسازی خود صرفه جویی كرده است.
وقتی صحبت از تنزل كیفی كار فیلمسازان می شود هیچ فیلمسازی همچون كارگردان معروف آمریكایی «ام نایت شیامالان» آبروی خود را این چنین راحت بر باد نداده است. او در سن ۲۹ سالگی فیلم «حس ششم» را كارگردانی و فیلمنامه آن را نوشته بود. موفقیت بی سابقه این فیلم در سال ۱۹۹۹ كه تنها با ۴۰ میلیون دلار بودجه ساخته شد و به بیش از ۶۰۰ میلیون دلار فروش دست یافت- صنعت فیلمسازی را تكان داد، به طوری كه بسیاری ها شیامالان را جانشین آتی اسپیلبرگ می خواندند- یك سال بعد این فیلمساز موفق در گفت وگویی با نشریه US Esquire فاش كرد كه به «راز موفقیت فیلم های پر فروش» پی برده و همین گفته كمپانی فیلمسازی دیزنی را به پرداخت رقم ركورد شكن ۵ میلیون دلار برای فیلمنامه نویس و ۵ میلیون دلار دیگر برای كارگردانی «Unbreakable» ترغیب كرد و آزادی عمل كاملی در جریان تولید این فیلم به او داد. این فیلم جدید در كمال تأسف نتوانست موفقیت فیلم «حس ششم» را تجدید كند و دیگر پروژه های فیلمسازی او همچون «زنی در آب» نیز چندان موفقیت آمیز نبود. بعدها مایكل بامبرگر در كتابی به نام «مردی كه صداهایی می شنید: یا چگونه ام. نایت شیامالان با یك قصه پریان حرفه خود را به خطر انداخت» به عوامل مؤثر در شكست شیامالان اشاره كرد و نوشت: این كارگردان با نفوذ روز افزون استودیو دچار مشكل شد و ادعا كرد كه آنها دیگر «فردگرایی» را ارج نمی دهند و برای مبارزان ارزشی قائل نمی شوند. علت دیگر این بود كه دیزنی متوجه شد پول خود را در راه یك كارگردان خود رأی هدر می دهد و از كاربا او صرف نظر كرد. دراین میان منتقدان سینمایی نیز با شیامالان رفتار تندی در پیش گرفتند و او را فیلمسازی با توهمات شخصی درباره خویش خواندند. نتیجه اخلاقی این حكایت این است كه استعدادهای خام هالیوود نیاز به هدایت و نظارت دارند. دیزنی در حقیقت قربانی نظام «ستاره سازی» خود شده بود و وقتی فهمید شیامالان پیش از آنكه یك كارگردان خوب باشد یك انسان است و نیاز به تجربه اندوزی دارد خیلی دیر شده بود. این اصل بدیهی در هالیوود همه چیز حساب شده است بر كسی پوشیده نیست و استودیوهای فیلمسازی نیز در كار خود از این اصل مستثنی نیستند. آنها به دنبال یك پلات خوب و قوانین و فرمولهای طلایی برای تضمین موفقیت و فروش فیلم هایشان در گیشه ها هستند و حاضرند هر استعداد نهفته ای را در این راه كشف كنند. آنها حتی فرمولهایی را برای تضمین موفقیت فیلم ها ارائه داده اند و خیلی فیلم ها همچون تر یلوژی ماتریكس، شیرشاه با اتكا به این فرمول ساخته شده اند. بسیاری از این فرمولهای سینمایی، هالیوود را از بازیگران معروف بی نیاز می كند و بیشتر برفیلمنامه های خوب تأكید می كند. اخیراً یك فرمول طلایی در هالیوود سر و صدای بسیاری به پاكرده است.
«Epagogix» سیستمی برای تعیین پتانسیل موفقیت فیلمنامه ها است كه توسط یك تیم سه نفره ابداع شده است و مشخص می كند چگونه و چطور می توان مرز فروش ۵۰ میلیون دلاری را پشت سرگذاشت. یافته های این تیم حاكی از آن بود كه نه هویت یك بازیگر و نه كارگردان فاكتورهای مؤثر در تضمین موفقیت یك فیلم هستند بلكه به جای آنها چگونگی تكوین پلان، لوكیشن و شخصیت های داستان اهمیت بیشتری دارند. برای آنها نوع داستان فیلم (عاشقانه، جنگی و ...) مهم بود و به نكاتی در پلات اهمیت می دادند كه به نظر آنها در ماحصل كار تأثیر گذار است و برای آنها فرقی نمی كرد نقش اصلی را تام كروز بازی كند یا تام جونز. سیستم Epagogix حامل پیامی خوش برای استودیوها بود: «فیلمنامه همه چیز است. پولتان را برای بازیگران هدر ندهید.»
و این خبرناگواری برای ستاره هایی بود كه به دریافت دستمزدهای كلان عادت كرده بودند. آنها كم كم باید قناعت پیشه كنند و از تخت امپراتوری خود پایین بیایند. اگر هالیوود كم كم به فكر كنار گذاشتن تام كروز و امثال او باشد این مسأله برای بازیگر نوجوان و تازه كاری همچون «لیندسی لوهان» دردناك تر است.
در هر حال هالیوود روز های سختی در پیش رو دارد. بسیاری از دست اندركاران سینمایی این روزها به صرفه بودن اقتصادی فیلم هایی كه با بودجه های بیش از ۵۰ میلیون دلار ساخته می شوند را به زیر سؤال برده اند. در همین حال برخی استودیوها هنوز هم ریسك پذیرند و حاضرند پول خود را برای یك ستاره محبوب و مردمی مثل جولیارابرتز به باد دهند. با این همه یك حقیقت غیر قابل انكار این است كه ستاره ها این روزها رقبای بیشتری در عرصه حرفه ای دارند و همین عرصه كار را بر آنها تنگ تر كرده، بازیگرانی مثل لیندسی لوهان باید برای بقای حرفه ای نام خود را همیشه در مطبوعات زنده نگه دارند، حتی اگر فیلمی بر روی پرده نداشته باشند.
ترجمه: شیلا ساسانی نیا
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید