جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


فضای آفتابی شعر


فضای آفتابی شعر
شعر «در کنار رودخانه» از نظر فرم و ساخت و نحوه برخورد شاعر با زبان و جهان، یکی از بهترین شعر هایی است که نیمایوشیج(۱۲۷۶-۱۳۳۸ش) بنیانگذار شعر نو، در دهه پایانی عمر پرتلاش خود سروده است.
شعر در چهاربند بلند و کوتاه سروده شده که هر بند آن نمایی است از فضای پیرامونی شاعر و جهانی که شاعر به تصویرش نشسته است. در این شعر واژه «آفتاب» دوبار به عنوان استعاره از یار و دوست و آشنا به کار رفته است و یک بار در معنا و مفهوم حقیقی کلمه به عنوان «خورشید» و دوبار نیز در حالت مجازی و به مفهوم ظاهر و آشکار بودن یا نبودن.
در بند اول شاعر تصویری ارائه می دهد از یک روز آفتابی، که در آن سنگ پشتی پیر در کنار رودخانه پرسه می زند. نگاه شاعر به طبیعت، نگاهی است از دور و نمایی که ارائه می دهد نمایی است دور از رودخانه و طبیعت: «در کنار رودخانه، می پلکد سنگ پشت پیر روز، روز آفتابی است صحنه آییش گرم است.» در این بند، آفتاب همان آفتاب طبیعی است که در آسمان می درخشد و موجب گرمی جهان و صحنه آییش مورد نظر شاعر می شود. انتخاب رودخانه، آفتاب و کشتزار (صحنه آییش) به عنوان جزیی از طبیعت، در کنار توجه شاعر به جزیی از جهان و ارائه تصویری کلی از جهان، به کمک همین جزیی نگری بسیار زیبا و هنرمندانه صورت گرفته است و تصویری که ارائه می دهد، تصویری است زنده و جاندار. در چنین فضایی است که سنگ پشت پیر، در کنار رودخانه برای خود پرسه می زند.
شاعر با به کار گرفتن واژه ملموس و خودمانی «می پلکد» به جای هر واژه مترادف دیگری، فضایی طبیعی و صمیمی می سازد و به همین دلیل با چنین بیان طبیعی و صمیمی ضمن فاصله گرفتن با هر نوع بیان ادبی، به بیان طبیعی شعر نزدیک می شود؛ همان زمان و بیان طبیعی ای، که خود، در مقدمه شعر معروف افسانه، در سال ۱۳۰۱ از آن به عنوان «طرز مکالمه طبیعی و آزاد» نام می برد. در بند دوم، شاعر به سنگ پشت و طبیعت نزدیک تر می شود، و دوربین اش را روی سنگ پشت زوم می کند و تصویری ارائه می دهد از زندگی خصوصی سنگ پشت در کنار جفت و یارش، جفتی که در اینجا با بکارگیری استعاری واژه «آفتاب» مشخص می شود و گرمایی که در فضای اول از آفتاب طبیعی و واقعی جهان متبادر می شد، این بار به «آفتاب»دوم، یا یار و معشوق سنگ پشت منتقل می گردد. گرمایی که در پناه آن سنگ پشت پیر، پس از پرسه زنی روزانه، می تواند آسوده بخوابد: «سنگ پشت پیر، در دامان گرم آفتابش می لمد، آسوده می خوابد در کنار رودخانه.» در بند سوم، شاعر پس از ارائه تصویری از طبیعت و زندگی طبیعی و حسرت بار سنگ پشت، به خود می اندیشد و تنهایی خود؛ آن هم به دور از یار، دوست، آشنا و یا معشوقه مورد نظر... پس به ارائه تصویری از تنهایی خود می پردازد؛آن هم به دور از «آفتاب» که در این بند نیز مثل بند دوم در مفهوم مجازی و به عنوان استعاره ای از یار، دوست و معشوقه به کار رفته است: «در کنار رودخانه، من فقط هستم خسته درد تمنا چشم در راه آفتابم را» و به دنبال آن به تفسیر و توصیف عمق این درد و غم و چشم انتظاری می پردازد و ادامه می دهد: «چشم من اما لحظه ای او را نمی یابد آفتاب من روی پوشیده است از من در میان آب های دور.» در این بند، شاعر ضمن ارائه تصویری تلخ از تنهایی و چشم انتظاری خود، در دو سطر آخر با اشاره به «پنهان بودن آفتاب» ، از همین پنهان شدن آفتاب در میان آب های دور؛ تصویر دیگری می سازد از غروب آفتاب در میان آب بویژه دریا و به گونه ای هم اشاره دارد، به انتظار طولانی خود در مورد برادر سفرکرده اش «لادن» که در جوانی به آن سوی آب های دریای خزر سفر کرده کوچ کرده است و شاعر خوب می داند که برنمی گردد.
پس با قاطعیت تمام در بند چهارم، یا آخرین پلان شعر از تنهایی خود و پایان ناپذیری چشم انتظاری اش سخن می گوید، آن هم بابه کارگیری ترکیب هایی چون «آفتابی گشته» و «آفتابی نیست»: «آفتابی گشته بر من هر چه از هر جا از درنگ من یا شتاب من، آفتابی نیست تنها آفتاب من در کنار رودخانه.» و شعرش را با دردی تلخ به پایان می برد، ولی با به کارگیری عبارت «در کنار رودخانه» در سطر پایانی شعر؛ که نوعی حرکت دورانی به شعر می بخشد و مخاطب را دعوت می کند تا دوباره به آغاز شعر بر گردد و این بار، با آشنایی با مفاهیم و اشارات نهفته در پشت واژگان و تعبیرهای فردی و عمومی آنها به بازخوانی شعر بپردازد. گفتنی است که در این شعر از نظر فرم، شاعر با استفاده از «فرم تکرار»- تکرار یک عبارت در بخش های گوناگون شعر- ضمن تصویر فضای مورد نظر، به فرم و ساخت شعر استحکام می بخشد و فرم در حقیقت در اینجا نه تنها به خاطر فرم و زیبایی بلکه به خاطر استحکام بیشتر به ساختار شعر و ایجاد حلقه های اتصال بین بندهای مختلف شعر به کار رفته است و شاعر به خوبی هم از عهده آن برآمده است. بویژه این که عبارت «در کنار رودخانه» در دو بند اول و سوم، در سطر آغازین بند؛ و در دو بند دوم و چهارم در سطر پایانی هر بند تکرار می شود و نوعی تقابل و تضاد صوری نیز پدید می آورد که به زیبایی فرم شعر می افزاید.
از سوی دیگر درخوانش مجدد شعر و با رسیدن به سطر آغازین بند سوم و خواندن «در کنار رودخانه، من فقط هستم» است که مخاطب به دلیل انتخاب واژه «پیر» به عنوان صفتی برای «سنگ پشت» در سر آغازین شعر پی می برد. چرا که شاعر خود را پیر می بیند و تقریباً پیر است و لذا برای ایجاد فضای مناسب برای تقابل و تضادی که از نظر دیالکتیکی در شکل گیری تصویر کلی شعر نقش عمده ای دارد؛ از سنگ پشت با صفت «پیر»یاد می کند؛ با این تأکید که سنگ پشت یا هر موجود دیگری در طبیعت- حتی در زمان پیری نیز یار و تکیه گاهی دارد، ولی این تنها شاعر و انسان است، که هنوز «چشم در راه آفتاب» و امید هستی خود است و این همان نوستالوژی طبیعت و زندگی طبیعی است که در اکثر شعرهای نیمایوشیج، حضور دارد، غم و غربتی که گویی هرگز آن را پایانی نیست.
□□□
در کنار رودخانه در کنار رودخانه می پلکد سنگ پشت پیر روز، روز آفتابی است صحنه آییش گرم است. سنگ پشت پیر در دامان گرم آفتابش می لمد، آسوده می خوابد در کنار رودخانه.
در کنار رودخانه، من فقط هستم خسته درد تمنا چشم در راه آفتابم را. چشم من اما لحظه ای او را نمی یابد آفتاب من روی پوشیده است از من در میان آب های دور.
آفتابی گشته برمن هر چه از هر جا از درنگ من یا شتاب من. آفتابی نیست تنها آفتاب من در کنار رودخانه.
ضیاءالدین ترابی
منبع : مازند نومه