پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

جنگ و فلسفه ی مادیگری


جنگ و فلسفه ی مادیگری
درآمد
کشور ایالات متحده آمریکا، تقریبا در تمامی مناقشات و جنگ‏های قرن بیستم و آغاز قرن بیست و یکم دخیل بوده است و حضور تعیین کننده‏ای داشته است. این امپراطور، گاهی خود یکی از طرفین متخاصم بوده است و گاهی از یکی از طرفین جانبداری کرده است، زمانی آتش جنگی نابرابر را برافروخته است که در لهیب سوزناک آن، هزاران بی‏گناه جان باخته‏اند و زمانی شعله‏های جنگی را با حربه «زور» و در راستای تامین منافع مادی خاموش کرده است، که در همه موارد یاد شده، انگیزه منفعت‏طلبی و افزون خواهی نمایان است.
در این نوشته بر آنیم تا ضمن تشریح ابعاد مادیگری، به فلسفه مادیگرانه امریکایی‏ها در ایجاد جنگ‏ها بپردازیم که از نظریات برخی از صاحب‏نظران امریکایی در خلال مقاله بهره می‏گیریم.
الف. مادیگری چیست؟
مادیگری در حقیقت‏با مفهومی که نویسندگان آثار حکمی و فلسفی در معنای فنی و اختصاصی به کار می‏برند تفاوت دارد. مادیگری فلاسفه بر این باور استوار است که هر چیزی در جهان از ماده ساخته شده است، هیچ چیز غیر مادی در جهان هستی وجود ندارد. اما به کاربردن واژه «مادیگر» در مورد امریکایی، به ارزش‏های حاکم بر آن کشور مربوط است که از هنجارهای ثابت آن دیار محسوب می‏شوند.
از این رهیافت می‏توان گفت که ما دیگر کسی است که پول و پدیده‏های مادی را در صدر ارزش‏ها می‏گذارد و مواهب جسمی را بر مواهب روحی ترجیح می‏دهد. سقراط می‏گوید: «مادیگری، یعنی اندوختن حداکثر میزان ثروت و نداشتن توجه به حکمت و حقیقت و منتهای روح.»
ممکن است این پرسش به وجود بیاید که با این اوصاف، مادیگری در حق تمامی توده‏های مردم صادق است؟ بله، همه آدم‏ها به اقتضای زندگی مادی، تا حدودی مادیگر هستند، اما در مورد غرب و به خصوص امریکا، این امر بیشتر صادق است، برای مثال، اگر امریکا را سمبل غرب بدانیم و هند را سمبل شرق، تفاوت‏های دو ملت در مواجهه با مادیگری اظهر من الشمس است، مقیاس ارزش نگری هندوها هیچگاه نظیر مقیاس امریکایی‏ها نبوده است. در هند عشق به خدا و مظاهر الوهیت همیشه از اشیای مادی برتر است. هند تمدنی است مبتنی بر دین و امریکا تمدنی است مبتنی بر ثروت. هر چند این تعمیم‏ها، ناگزیر استثناهایی را دارا است، برای مثال ممکن است‏برخی از مردم هند مادیگرای محض باشند و یا در ایالات متحده نیز برخی در جهت نیل به کسب امور معنوی بکوشند، اما شاکله اصلی این دو کشور، همین ویژگی‏هایی است که ذکر گردید.
ب. ملاک‏های مادیگری
یکی از راه‏های شناخت ارزش‏ها و ملاک‏های یک تمدن، وجود مردان بزرگ و تاثیرگذار در هر تمدن و نیز ستایش یک ملت از بزرگان خویش است. این رویکرد که هر قومی چه کسانی را می‏ستاید، کلیدی برای شناخت آرمان‏های مادی و معنوی هر سرزمین است، برای مثال از قدیم الایام یونانیان و ایرانیان، امور معنوی و فکری نظیر فلسفه، ریاضیات، هنر، شعر و موسیقی را در مقیاس ارزش‏های خود، در مدارج بسیار بالا قرار می‏دادند. مردان بزرگ این دو قوم بیشتر شاعر، فیلسوف و ادیب بوده‏اند. بزرگانی مانند هومر، سوفوکلس، ارسطو، فردوسی، ابن سینا و حافظ سرمایه‏های گرانسنگ تمدن‏های یونان و ایران هستند.
بنابراین می‏توان از مجرای فکری این متفکران و فیلسوفان به جلوه‏هایی از روح و ضمیر این اقوام راه یافت. نگرش‏های اساسی به جهان و زندگی در هنر، هنر و نظام‏های فلسفی یک فرهنگ دیده می‏شود. در هنر و ادبیات به شکل‏های متعین، حسی ظاهر می‏شود و در فلسفه به صورت تفکر انتزاعی تجلی می‏کند. افلاطون مظهر روح یونانی و احساس یونانی درباره زندگی است که به صورت انتزاعی عرضه شده است.
از طرفی ذوق سرشار و نازک خیالی‏های «حافظ‏» ثمره تفکر ایرانی است که در شعر او به صورت حسی تجلی یافته است. اما در امریکا به لحاظ نداشتن تاریخ، مردم آن دیار فاقد چنین الگوهایی هستند. رویکرد مردم امریکا به مادیات (بیش از حد معمول)، شاید به دلیل فقر تاریخی آنان باشد. فلسفه رایج در آمریکا همواره پراگماتیست (عمل گرایی) است که اغلب توده‏های آن کشور حتی بسیاری از فیلسوفان و متفکران، معتقد و ملزم به آن هستند.
امریکایی‏ها عمل‏گرا و یا ابزارگرایی (instumentalism) را توجیهی برای اهداف مادیگرانه خود می‏پندارند، با این رویکرد، در چنین جامعه‏ای حتی مقولاتی نظیر علم، فلسفه و هنر مخالف هدف نیست، بلکه وسیله استفاده عملی است و به طور کلی تفکر غالب این است که «هدف وسیله را توجیه می‏کند». در آمریکا به آنچه «عملی‏» نامیده می‏شود، مباهات می‏شود. اگر هنرمند یا اهل اندیشه به تکه نانی قانع است، آدمی غیر عملی شمرده می‏شود و ارزش و اعتبار چندانی ندارد.
از دیگر علائم مادیگری در امریکا پدیده «تبلیغات‏» است که رشد و گستره چشمگیری نسبت‏به سایر کشورها دارد. البته نمی‏توان منکر آن بود که تبلیغات، گاهی کاربرد مشروعی دارد، ولی تبلیغات در آمریکا اغلب نوعی جنگ سرد و فریب محسوب می‏شود که مردم را دچار عصبیت و تزلزل اعصاب می‏کند، تبلیغات در ایالات متحده، به عبارت رساتر، نوعی شگرد «ماهرانه دروغ گفتن‏» است که سطح نازل اخلاق بازرگانی را به دنبال دارد. تبلیغات گسترده، از طرفی خواسته‏هایی را نیز در مردم ایجاد می‏کند که قبلا وجود نداشته است، خواسته‏های کاملا غیر ضروری که روح تجمل پرستی و گرایش بیش از حد به مادیگری را به دنبال دارد و زمینه ساز توسعه‏طلبی و زیاده خواهی و تورم روانی است. یکی از منتقدان اقتصادی امریکا می‏گوید: «وقتی می‏خوانم یا می‏شنوم که می‏گویند: تمدن امریکا بزرگ‏ترین تمدن تاریخ جهان است و امریکایی‏ها شگفت‏انگیزترین مردم جهانند، متحیر می‏شوم و بیاد مردم یونان باستان می‏افتم و بسیاری از مردم مشرق زمین که دلشان متوجه خداست و این سخنان شاعر در گوشم طنین‏انداز می‏شود که می‏گوید: خدایا! این لاف و گزاف دیوانه وار و این سخن ابلهانه را خودت بر مردم ببخشای.»ج. مادیگری و جنگ
بیش از دو هزار سال پیش، افلاطون گفت که جنگ معلول حرض و آز، به‏ویژه میل به تجمل پرستی است. افلاطون یادآور می‏شود که نیازمندی‏هایی مانند خوراک، پوشاک و مسکن «ما یحتاج ضروری‏» انسان‏ها است و انسان‏ها به الزام زندگی باید برای به دست آوردن آنها بکوشند، اما آنچه از نظر افلاطون موجب جنگ و خونریزی است، تلاش برای دست‏یابی به «مایحتاج غیرضروری‏» است. افلاطون با توجه به نیازهای زمان خویش، از ابزار سرگرم کننده مانند روغن‏های خوشبو، عطرها، زنان روسپی و غذاهای لذیذ، به عنوان مایحتاج غیرضروری یاد می‏کند که موجب می‏شوند برخی از انسان‏ها به حقوق برخی دیگر تعدی کنند.
آنچه افلاطون تبیین می‏کند، امروزه در مورد جامعه امریکا صادق است، تنها هدف آنها تکاثر حداکثر مقدار ثروت است. تبلیغات، افزون خواهی، سطح نازل معنویت، همواره امریکایی‏ها را به سمت جنگ و خونریزی سوق می‏دهد.
اگر بخواهیم سیری تاریخی و مختصر به تاریخ چند صد ساله امریکا داشته باشیم، در می‏یابیم که این کشور از آغاز تکوین تاکنون، اشتهای سیری‏ناپذیری به مادیگری داشته است، به همین منظور دائم در تصرف محسوس و نامحسوس سایر ملت‏ها بوده است. از آغاز سفر به قاره پرنعمت که ماجراجویان پرتوقع اروپایی آن را به استیلای خود در آوردند، تخاصمات نابرابر در گرفت. سرخپوستان بومی در غرب قاره، به علت عدم انسجام و محصور نبودن اراضی، تاب مقاومت در برابر این اروپاییان متمدن و مهاجم! را نداشتند و به زودی کشته و تارومار شدند و یا به حاشیه رانده شدند. هنوز فتح غرب به پایان نرسیده بود که ناقوس فتح جنوب به صدا در آمد، ایالات متحده به زور اسلحه و تهدید سرزمین‏هایی را از مکزیک می‏گیرد که معادل نصف خاک فعلی آن است.
قرن نوزدهم امریکای مرکزی تبدیل به «حیاط خلوت‏» ایالات متحده می‏شود. با آغاز قرن بیستم آمریکا طی فرایندهای متوالی و حسابگرانه و با اهداف ثروت‏اندوزی، تسلط مطلق خویش را برگستره جهان تحمیل می‏کند.
دو جنگ بین‏المللی اول و دوم، فرصتی است تا امریکایی‏ها رقیب و استعمارگر پیر و البته پدر، بریتانیا را از گردونه رقابت‏خارج کرده و حتی به انقیاد در آورد، به‏ویژه پس از جنگ جهانی دوم که امریکا در واقع «پیروز» معرکه است و بیشترین بهره‏های اقتصادی را از ره آورد جنگ به دست می‏آورد.
در سال‏های پس از جنگ با اجرای طرح مارشال، رقیب دیرینه خویش، اروپا را به اقمار خویش مبدل می‏کند که در همه قشون‏کشی‏ها در رکاب امریکا به ستیزه‏جویی می‏پردازند. نبرد ویتنام و قتل و کشتار فجیع مردم آن از سیاست‏های توسعه‏طلبانه امریکای پس از جنگ جهانی دوم است.
سران امریکا در اواخر دهه هفتاد و دهه هشتاد، طرحی دیگر را برای چپاول جهان در انداختند و این بار «نظم نوین جهانی‏» را پی‏ریزی کردند. دونالد ریگان رییس جمهور اسبق امریکا می‏گوید: «من همیشه اعتقاد داشته‏ام که این قاره یک سرنوشت استثنایی دارد، من معتقدم که سرنوشت ما این است که چراغ راهنمای امید بشریت‏باشیم‏». منظور ریگان و هیات حاکمه امریکا از نظم نوین جهانی، حکومت‏بی‏چون و چرای امریکا در جهان است، جورج بوش پدر نیز در ۱۱ سپتامبر سال ۱۹۹۰ یک ماه پس از بحران خلیج فارس، در نشست مشترک نمایندگان کنگره، شعار «نظم نوین جهانی‏» را سر داد و گفت «تاکنون حدود یکصد نسل برای تامین صلح مبارزه کرده‏اند... و امروزه این جهان نو برای پیدایش خود مبارزه می‏کند، جهانی به کلی متفاوت با آنچه ما شناخته‏ایم. جهانی که در آن قانون حقیقی و نه قانون جنگل بر روابط ملت‏ها حکم‏فرمایی کند.» این سخنان جورج بوش به خاطر عملکرد خلاف آن، از طرف حکومت و برخی از نزدیکان وی به پوزخند گرفته شد! پس از طرح «نظم نوین جهانی‏» بود که دوبار کشور عراق و خلیج فارس جولانگاه سرمستی بوش‏های پدر و پسر گردید.
●نتیجه
علت اصلی چالش‏های کشور امریکا در طی دو قرن اخیر با اقوام و تمدن‏های دور دست، مادیگری و زیاده‏طلبی بوده است، هرچند هر بار در شعار و کسوتی عوام‏فریبانه به آنها مبادرت کرده است، اگر امریکایی‏ها به سهم خود در معاملات جهانی قانع باشند، دنیا به صلح فراگیر خود نزدیک خواهد شد.

نویسنده: رضا آزادپور
منبع : باشگاه اندیشه