دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

مرد ناشناس


مرد ناشناس
نسل سوم انقلاب، نام آشنای مردی ناشناس است. مردی که دست کم هر هشت سال یک بار نام او بر سر زبان ها می افتد و تا هشت سال دیگر نه نامی از او شنیده می شود و نه نشانی از او دیده می شود. اما نسل اول و دومی ها خاطرات خوبی از این مرد دارند.
خاطراتی که با آن ذهن نسل سوم را پر می کنند. این غریب آشنای نسل سوم کسی نیست جز میرحسین موسوی نخست وزیر نامدار انقلاب اسلامی که هم اصلاح طلبان او را از خود می دانند و هم طیف کثیری از اصولگرایان.
میرحسین موسوی همان نام مکرری است که هر هشت سال یک بار به منظور اجماع میان نیروهای اصلاح طلب برای کاندیداتوری انتخابات ریاست جمهوری مطرح می شود، هر بار هم دیدارهایی با او صورت می گیرد، او شروطی می گذارد و دیگران سر بسته نمی پذیرند و او نهایتاً به عرصه نمی آید، اما این سناریو هر هشت سال یک بار رخ می دهد و همواره پایانی یکسان دارد. صحنه تکراری این نمایش، تماشاچی های گنگ و گیج آنند.
تماشاچی هایی که نگاهشان به اخبار جسته و گریخته دعوت از میرحسین و عدم اجابت آقای نخست وزیر است. بخشی از تماشاچی ها که از جنس نسل اول و دوم انقلابند این سناریو را از برند و می دانند که سرانجام کار چیست.
اما نسل سومی ها تماشاچی های گنگ را تشکیل می دهند. کسانی که می بینند دعوت کنندگان از میرحسین او را با دست پیش می کشند و با پا پس می زنند. او را مرد استقامت و مدیریت بحران و سربلند از روزگار جنگ می نامند اما از نگرش اقتصادی و سیاست خارجی او بیم دارند. از سوی دیگر رقبای اصلاح طلب نیز چنگ و دندان تیز کرده و با نسبت دادن تزهای اعتقادی میرحسین به خود او را اصولگرا و از جنس خود می دانند.
شخص میرحسین موسوی که نقش اول این سناریوی تکراری را بازی می کند، تمایلی ندارد که اندک دیالوگی را روی صحنه به زبان آورد. او بیش از اینکه روی صحنه باشد، پشت صحنه است. هیچ نمی گوید. آرام و خاموش در میانه این دعوت ها می ایستد و با حرکتی آرام از کنار تمامی آنها می گذرد. آقای نخست وزیر ترجیح می دهد در همایش ها و سمینارهای فرهنگی و مراسم هنری حضوری تماشاگر - و نه در قالب سخنور - داشته باشد و بی آنکه کوچک ترین پاسخی به سوالات مکرر خبرنگاران بدهد، با لبخند با آنها خداحافظی کند.
تماشاگران گنگ این سناریو همچون هر جوینده ای برای آنکه اندکی از ابهام ها و پرسش های ذهن شان را رفع و رجوع کنند، به صندوقچه اسرار یعنی کتب و اسناد مکتوب سال های اول انقلاب رجوع می کنند، هر چه بیشتر می کاوی بیشتر به فاصله او با تزهای اصلاح طلبی امروز پی می بری. او نه برنامه ریزی و بودجه ریزی و اقتصاد باز را می پسندد و نه ارتباط با دنیای امروز و دیگر کشورهای جهان را برمی تابد.
او آنچنان بر استقلال کشور پای می فشرد که حتی در روزگار فروپاشی غرب و شرق همچنان معتقد است که «نه شرقی نه غربی» جمهوری اسلامی. پس چه نسبتی میان آن تفکر با این تفکر هست که اصلاح طلبان او را کاندیدای مورد اجماع خود می خوانند؟
نه میرحسین به این سوال پاسخ می دهد نه دعوت کنندگان از او. پس چه انتظاری است که نسل سوم با وجود تمامی این ابهامات میرحسین موسوی را همچنان به عنوان بهترین کاندیدا و مورد اجماع ترین فرد برای تصاحب کرسی ریاست جمهوری بپذیرند؟ چرا نه خود او را می شناساند و نه آنان که می شناسندش؟
ساقی سعادت
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید