دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

ملاحظاتی در مورد سخنان اخیر هاشمی


ملاحظاتی در مورد سخنان اخیر هاشمی
۱) کارگزاران سازندگی و مخالفت هاشمی
مخالفت آقای هاشمی رفسنجانی با تشکیل حزب کارگزاران سازندگی خبری بود که توجه بسیاری از فعالان حزبی و سیاسی را به خود جلب کرد. اما این مخالفت، پیش زمینه ها و توضیحاتی دارد که ذکر آنها ضروری می نماید. از این رو لازم است مختصری از تاریخچه این حزب ارائه شود تا توضیحات بعدی گویاتر باشد.
در مجلس چهارم جریان های موسوم به خط امام با مشکلاتی روبه رو شدند که در آستانه انتخابات مجلس پنجم دچار خمودگی و ضعف شدند. ولی در مقابل جامعه روحانیت مبارز از جایگاه مناسبی برخوردار بود و در عرصه سیاسی کشور از سایر گروه ها و احزاب وقت فعال تر بود. آقای هاشمی رفسنجانی نیز در قالب انتخابات ها در لیست جامعه روحانیت قرار داشت. برای انتخابات پنجمین دوره مجلس ایشان پیشنهاد کرده بودند که جهت بازتر کردن فضا و تعدیل لیست جامعه، پنج نفر از چهره هایی که خارج از این لیست قرار دارند به آن اضافه شوند که مورد پذیرش تصمیم گیران جامعه روحانیت قرار نگرفته بود. از این رو جمعی مصمم شدند حزب مستقلی را تشکیل دهند تا بتوانند در انتخابات مجلس پنجم فعال باشند. خیلی از این نیروها از نزدیکان رئیس جمهور وقت و از مدیران اجرایی آن زمان بودند. برخی در قالب مدیران طراز اول یا معاون وزیر و برخی به عنوان صاحب نظر و فعال سیاسی.
وقتی ایده تشکیل حزب کارگزاران سازندگی به طور جدی مطرح شد، آقای هاشمی از طریق آقای ناطق نوری، این تصمیم را به اطلاع مقام معظم رهبری رساندند و ایشان نیز مخالفتی نکرده بودند. اما مخالفت آقای هاشمی رفسنجانی نیز مربوط به تشکیل حزب کارگزاران نبود. به عبارتی ایشان با تاسیس حزب و افراد موسس آن مشکلی نداشتند، زیرا همان طور که مطرح شد تمام اعضای موسس حزب از افراد مورد اعتماد آقای هاشمی و مسوولان اجرایی دولت ایشان بودند. اما تنها نکته یی که باعث می شد ایشان چندان موافق تشکیل حزب نباشند، نگرانی ایشان از وجود انشعاب ها و بروز اختلافات بود. ولی در مجموع وقتی اعضای موسس اطمینان یافتند مقام معظم رهبری مخالفتی با تاسیس حزب کارگزاران ندارند، حزب کارگزاران سازندگی را ثبت کردند. در ابتدا نیز در خصوص اسم این حزب مشکلاتی به وجود آمد مبنی بر اینکه برخی از گروه ها و شخصیت ها اظهار داشتند همه ما جزء کارگزاران سازندگی هستیم، به همین دلیل بود که در ابتدا واژه «جمعی از» به اسم حزب اضافه شد و در نهایت تبدیل شد به «جمعی از کارگزاران سازندگی.»
اما در مورد مخالفت آقای هاشمی و دلیل ایشان، گذشت زمان و اتفاقات به وجود آمده بعد از آن دوران، شواهد و قرائن بیشتری را آشکار ساخته است. آقای هاشمی بسیار تلاش کرد که جریان موسوم به راست در آن زمان که بیشتر محافظه کار بودند با پذیرش سایر نیروهای معتدل، بتواند در درون خود نوسازی ایجاد کند و در دل این جریان، جریان جدیدی را خلق کند اما مقاومت جریان راست و محافظه کار در مقابل مانع از این اتفاق شد. حزب کارگزاران سازندگی نیز پاسخی بود در برابر این مقاومت. تمامیت خواهی جریان راست و محافظه کار در گذشته منجر شد حزب کارگزاران بیش از پیش پا بگیرد و قوت یابد. همین دلیل هم بود که حزب کارگزاران بعد از تشکیل و تثبیت خود از دل راست کنده شد و به جریان های موسوم به خط امام نزدیک شد تا اینکه در شکل گیری حماسه دوم خرداد توانست نقش بسزایی را ایفا کند. هرچند باید یادآوری کرد جریان راست آن زمان یک جریان خالص و یکدست نبود. افرادی چون حسین مرعشی، محمدعلی نجفی و غلامحسین کرباسچی یا مرحوم نوربخش نیز در دل این جریان قرار داشتند. از این رو انشعاب به وجود آمده چندان دور از ذهن نبود. این افراد بیشتر نزدیک به طیف نوگرا، روشنفکر و تکنوکرات بودند و قرابت بیشتری با آقای هاشمی رفسنجانی داشتند.
یکی دیگر از ابهاماتی که در مورد حزب کارگزاران سازندگی مطرح است شائبه دولتی بودن این حزب است که برخی از منتقدان و کسانی که آن زمان در مقابل حزب قرار می گرفتند، آن را مطرح می کردند. اما واقعیت قضیه چیز دیگری است. شاید بتوان گفت حزب کارگزاران در ابتدای تاسیس پیشینه یی دولتی داشت آن هم به سبب اینکه خیلی از موسسان در دولت وقت مسوولیت داشتند اما در ادامه این موضوع شکل دیگری به خود گرفت.
ابتدای تشکیل حزب هم ما با الزامات و محدودیت هایی روبه رو بودیم که شاید آن ملاحظات موجب شد حزب کارگزاران با شائبه دولتی بودن همراه شود. چون در کشور ما سابقه احزاب و موانع متعدد پیش روی آنان باعث می شود یک حزب ناگزیر از دل دولت بیرون بیاید تا بدنه حاکمیت در مقابل آن قرار نگیرد. این نیز برخاسته از نبود تفکر حزبی در کشور است. متاسفانه بسیاری از بزرگان ما هم درک درستی از تحزب ندارند از این رو باید یک حزب در ابتدا از حمایت هایی برخوردار باشد تا بتواند پا بگیرد و در آغاز از پای نیفتد اما حزب کارگزاران سازندگی در ادامه از دولتی بودن خود فاصله گرفت و به کارکرد حزبی نزدیک شد. در ادامه نیز این اتفاق ملموس تر بود تا بعد از دوم خرداد که بسیاری از اعضای حزب کارگزاران از قدرت فاصله گرفتند و به فعالیت های سیاسی خارج از قدرت پرداختند.
ارتباط حزب کارگزاران سازندگی با سایر احزاب و بدنه جامعه نیز از همین منظر قابل بررسی است. زمانی که این حزب تاسیس شد من در دفتر تحکیم وحدت بودم. خاطرم هست ما ارتباط نزدیکی آن زمان با حزب کارگزاران سازندگی داشتیم. البته ارتباط ما با دولت وقت نیز ارتباط مناسبی بود. دفتر تحکیم وحدت در آن مقطع به عنوان یک جریان فعال سیاسی و دانشجویی مطرح بود و اگرچه غیروابسته به جریانات خارج از دانشگاه بود اما سعی می کرد با تمام نیروهای سیاسی خصوصاً نیروهای خط امام ارتباط نزدیکی برقرار کند. با تشکیل حزب کارگزاران سازندگی نیز این ارتباط منطقی تعریف شد و اعضای دفتر تحکیم سعی داشتند با جریانات سیاسی نوگرا و توسعه محور ارتباط بیشتری برقرار کنند تا کمکی باشند در جهت سرعت پیشرفت در جامعه. حزب کارگزاران سازندگی با بدنه جامعه ارتباط مناسبی داشت. البته در حد و اندازه های یک حزب ایرانی. مرور زمان نیز این ارتباط را تقویت کرد که اوج آن در زمان دوم خرداد ۷۶ و زمان اصلاحات بود.
۲) رهبری و هاشمی
یکی دیگر از محورهای سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در دانشگاه شریف اختصاص داشت به ارتباط مقام معظم رهبری و ایشان. متاسفانه در سال های اخیر اظهاراتی مطرح شده بود مبنی بر اینکه خط و فکر آقای هاشمی از مقام معظم رهبری فاصله گرفته است یا لااقل اختلافاتی به وجود آمده است. اما اظهارات صریح و مستقیم اخیر آقای هاشمی، مهر بطلانی بود بر این ادعاهای مطرح شده. اما در مقابل هم برخی می گویند اظهارات آقای هاشمی بدین سبب بود که وی بتواند به رهبری نزدیک شود. این نیز روی دیگر این ادعاهای باطل است. آنها نه از انقلاب شناختی دارند و نه از نیروها و چهره های شاخص انقلاب. شخصیت های بزرگ انقلاب هر کدام هویت مستقلی دارند. البته ناگفته نماند که همه آنان در ذیل امام خمینی که بنیانگذار انقلاب بودند، معنا می یابند.
اما غیر از امام هر کس جایگاه خود را دارد حتی افرادی چون آقای خاتمی و آقای کروبی نیز نیازی نیست خود را به جریان و گروه و شخص دیگری وابسته کنند تا شناخته شوند. آقای هاشمی رفسنجانی نیز از جایگاهی در نظام و انقلاب برخوردارند که نیازی نیست به وسیله دیگری معرفی شوند. همکاری و دوستی قدیمی آقای هاشمی رفسنجانی با مقام معظم رهبری نیز نکته قابل انکاری نیست. هر کس کوچک ترین شناختی از جریان انقلاب و شخصیت های تاثیرگذار نظام داشته باشد به راحتی می تواند این همراهی و دوستی را تایید کند. به هر حال آقای هاشمی رفسنجانی همچون سایر نیروها طبق قانون تبعیت مطلق از رهبری نظام دارند و التزام عملی خود را نیز در تاریخ بعد از رحلت امام نشان داده اند.
۳) اشتباهات و تجربه ها
سومین محور گفت وگو و پرسش و پاسخ آقای هاشمی مربوط است به اشتباهات اول انقلاب و تجربه هایی که از این ۳۰ سال حاصل شده است. من نیز معتقدم افراط گرایی غالب نیروها در ابتدای انقلاب حتی دشمنان نظام و انقلاب، مسیر کشور را به سمتی برد که می توان امروز نقدهایی را به آن وارد کرد. به گمان من مهم ترین دلیل این اتفاق نیز فضای آن زمان و فاصله گرفتن از نصایح و راهنمایی های شخصیت هایی همچون امام خمینی، مرحوم مطهری و مرحوم بهشتی بودند.
اگر می توانستیم کامل طبق نظر و اندیشه این بزرگان عمل کنیم وسعت نظر نیروها و مسوولان نیز بیشتر می شد و شاید خیلی از اتفاقات تلخ و ناگوار گذشته پیش نمی آمد. غیر از این نیز باید شرایط اوایل انقلاب را نیز درک کرد. در بسیاری از انقلاب ها وقایع و اتفاقات کم و بیش شبیه هم هستند. چندان دور از ذهن نیست در فضای انقلابی، حقی ضایع شود و ثروتی مصادره شود یا خونی ریخته شود اما خوشبختانه در نظام جمهوری اسلامی و انقلاب ما این اتفاقات گستردگی چندانی نداشت و با تثبیت نظام به حداقل رسید.
اما اشتباهاتی امروز وجود دارد که می تواند هم پاسخی به این سوال باشد که «پراشتباه ترین تصمیم چه بوده است؟» پرسشی که البته از آقای هاشمی پرسیده بودند و هم هشداری باشد جهت عدم تکرار وقایع گذشته. به نظر من امروز پراشتباه ترین تصمیم، آن تصمیماتی است که به حذف نیروها و چهره های شاخص انقلابی اهتمام دارد؛ نیروهایی که با تمام قوا در مقابل دشمنان نظام و انقلاب ایستادگی کردند و در شرایط بحرانی کشور اعم از جنگ و شرایط تحریم و... نظام را با افتخار نگاه داشتند و حفظ کردند. اگر امروز به قلع و قمع این نیروها بپردازیم معلوم نیست فردا در بحران ها چه کسانی می توانند بیایند و آن را مدیریت کنند.
جهانبخش خانجانی
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید