جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

وابستگی فرهنگی و انقلاب فرهنگی در نگاه امام خمینی


وابستگی فرهنگی و انقلاب فرهنگی در نگاه امام خمینی
مفهوم « انقلاب » در خیزش ها و حرکت های عمومی و اجتماعی و با اهداف سیاسی و اقتصادی ایجاد تحول و دگرگونی و تغییرات می باشد و رهبران انقلاب در پی آن هستند تا رژیم و حکومتی را مضمحل و نابود کنند و رژیم و حکومتی جدید با اصول و مبانی و قوانینی کاملا متضاد و متفاوت با گذشته بنیان نهند.
در نقطه مقابل انقلاب « کودتا » و « اصلاحات » قرار دارند.
کودتا حرکتی است دفعی و شتاب آلود و یکباره که جنبه نظامی دارد و حکومت و دولتی را ساقط می نماید و رژیم جدیدی را روی کار می آورد که در هر دو مرحله از این حرکت ـ یعنی مرحله تحرک دفعی نظامی برای سرنگونی رژیم حاکم و نیز مرحله روی کار آوردن رژیم جدید ـ تحول و دگرگونی اساسی و مبنایی و متکی به اندیشه ها و برنامه ریزی های علمی و عملی هیچ حضوری ندارند و نقشی ایفا نمی نمایند.
در « اصلاحات » نیز تحول بنیادین و همراه با زیرساخت های فکری و علمی هیچ جایگاه و نقشی ندارد بلکه آنچه مورد نظر می باشد اصلاحات موقت و روبنایی است که در امور مختلف رخ می نمایاند و چاره ساز مشکلات و معضلات کهنه و رنجزا و متداوم نمی باشد.
در انقلاب سیاسی و اجتماعی تحول و دگرگونی خاصی موردنظر است و کودتا و اصلاحات نیز دردها را درمان نمی بخشد ولی در نقطه مقابل و در « انقلاب فرهنگی » تغییرات بنیادی محور و معیار می باشد و زیرساخت ها موردنظر است تا با پشتوانه های اعتقادی و فکری و علمی و طرح و برنامه و روش های کارآمد فرهنگ جامعه و کشور متحول گردد و دگرگونی های بنیادی ایجاد شود.
همواره در کنار انقلاب فرهنگی « کودتای فرهنگی » و « اصلاحات فرهنگی » نیز چهره می نمایانند که اولی حرکت های ضربتی و دفعی و یکباره برای سامان یابی فرهنگ جامعه است و دومی اصلاحات فرهنگی ظاهری و سطحی و فصلی و موقتی می باشد و به طور طبیعی هیچ کدام از این دو حرکت سازنده و تحول زا و مبنایی و بنیادی محسوب نمی شوند.
انقلاب فرهنگی تمام منزلت واهمیت خود را وامدار « فرهنگ » است که اساس و بنیان و محور و مدار می باشد و بدون وجود آن هیچ نابسامانی سامان نمی یابد و هیچ بنیانی مستحکم نمی گردد و هیچ راهی به مقصد منتهی نمی شود.
جایگاه رفیع فرهنگ است که « سیاست » و « اقتصاد » را نیز به چنگ خود می گیرد و در آنها نفوذ می کند و تاثیر می نهد و در نقش ستون های متقن و استوار خیمه هایشان را برپا و برجا می دارد.
انقلاب اسلامی ایران با تغییر و تحول در باورها و ارزش ها و دگرگون سازی مردم شکل گرفت و تداوم یافت و به پیروزی رسید و در جنبه سیاسی به ساقط کردن رژیم ستمشاهی توفیق حاصل نمود و از همان ابتدای پیروزی استمرار دگرگون سازی و تحول زایی در فرهنگ به صورت یک اصل و ضرورت حیاتی و بنیادین را ضروری ساخت .
نظام آموزشی کشور وضعیت دانشگاه ها و مراکز علمی کتاب های درسی اساتید و مدرسین اوضاع و شرایط نشر کتب رسانه های گروهی موسسات و سازمان های فرهنگی جریان های فکری و فرهنگی حاضر در صحنه ها و نفوذکننده در دانشگاه ها و مراکز تعلیم و تربیت و تحرکات مسموم و گمراهی زا و گرایشات و تمایلات غربی و آمریکایی و انگلیسی و ماتریالیستی و کمونیستی آنان و سایر مشکلات و موانعی که بر سر راه تحقق جلوه های مختلف « فرهنگ جامع اسلامی » خودنمایی می کرد ضرورت « انقلاب فرهنگی » را تثبیت نمود.
از آنجا که فرهنگ اسلامی اساس و بنیان نهضت اسلامی را تشکیل می دهدو بدون تحقق آن انقلاب مردم مسلمان ایران نیز به اهداف خود نائل نخواهد آمد رهبر کبیر انقلاب و بنیان گذار نظام جمهوری اسلامی ایران حضرت امام خمینی ضرورت تحقق « انقلاب فرهنگی » به منظور مطالعه و بررسی روش ها و راهکارها برای ایجاد تحول بنیادین فرهنگی در دانشگاه ها و تسری آثار آن در جامعه را اعلام نمودند.
انقلاب فرهنگی برخلاف انقلاب اجتماعی و سیاسی هرگز محدود به زمان و فصل و مقطعی خاص نمی گردد که باید همیشه و در هر عصر تداوم یابد.
زیرا انقلاب در فرهنگ امری سهل و ساده و زودگذر نمی باشد و باید در گستره زمان و همراه با زندگی روزمره انسان استمرار یابد و دچار هیچ وقفه ای نشود.
انقلاب فرهنگی دارای درون مایه ها و ابعاد و جلوه ها و موضوعات مختلفی می باشد که تا هرکدام از آنها به تعمیق درنیاید و جایگاه و نقش و اهمیتشان مورد مداقه قرار نگیرد هیچ طرح و برنامه ریزی و سامان یابی نیز قابل تحقق نخواهد بود. از همین رو لازم است مورد توجه و نظر دقیق متولیان واقع شود تا به این وسیله اهمیت خاص آن نمایان گردد.
انقلاب فرهنگی در مفهوم خاص آن بیشتر با دانشگاه ها و مراکز تعلیم و تربیت ارتباط پیدا می کند و این به آن دلیل است که مراکز آموزش عالی و دانشگاهی در هر کشوری با سرنوشت نهایی ملت پیوند می یابد و اگر رو به اصلاح و تحول نروندو دارای فرهنگی مستقل و زنده و بالنده و غیروابسته نگردند کشور را به طور کامل به سوی انحطاط و رکود و عقب ماندگی می برند و قدرت های استعماری و سلطه جو را بر سرزمین ها و ملت ها حاکم و غالب و مسلط می سازند.
دیدگاه های حضرت امام خمینی درباره انقلاب فرهنگی و ضرورت تحقق آن در مراکز آموزشی و دانشگاه ها از اهمیت ویژه ای برخوردار می باشد و از همین رو به برخی از آنها نظر دقیق می دوزیم .
۱) « ما از حصر اقتصادی نمی ترسیم ما از دخالت نظامی نمی ترسیم . آن چیزی که ما را می ترساند وابستگی فرهنگی است . ما از دانشگاه استعماری می ترسیم ما از دانشگاهی می ترسیم که آن طور جوان های ما را تربیت کنند که خدمت به غرب بکنند ما از دانشگاهی می ترسیم که آن طور جوان های ما را تربیت کنند که خدمت به کمونیسم کنند . » (۱ )
حضرت امام خمینی در این رهنمود از « وابستگی فرهنگی » سخن می گوید و آن را بسیار خطرناک معرفی می کند به گونه ای که محاصره اقتصادی و تهاجم نظامی را موجب خوف و هراس نمی داند و آنگونه که وابستگی فرهنگی به یک ملت و کشور آسیب وارد می نماید حصر اقتصادی و نظامی را تا آن حد آسیب زا و مهلک نمی پندارد.
خطرناک بودن وابستگی فرهنگی نسبت به حصر اقتصادی و تهاجم نظامی از سه زاویه قابل تامل می باشد. زاویه اول اهمیت فرهنگ و رابطه آن با فکر و جان و روح بشر است که به طور قطع با اقتصاد و سیاست قابل مقایسه نمی باشد و از همین جهت است که وابستگی فرهنگی بسیار خطرناک تر از وابستگی در اقتصاد و سایر ابعاد می باشد.
زاویه دوم این است که وابستگی فرهنگی زمینه ساز وابستگی اقتصادی و تهاجم نظامی می شود و اگر فرهنگ دارای هویت اصیل و استقلال کامل باشد ملت را در برابر هر خوف و هراس ناشی از حصر اقتصادی و نظامی بیمه می کند و مانع می گردد که قدرت های استعماری از ضعف و تزلزل فرهنگی ملت ها بهره برداری ناشایست نمایند و در حصر اقتصادی و نظامی خود را پیشاپیش پیروز میدان بدانند!
زاویه سوم این است که وابستگی فرهنگی مانع مقاومت در برابر محاصره اقتصادی و تهاجم نظامی می شود و ملت ها و کشورها را به سرعت مقهور و مغلوب و تسلیم می نماید در حالی که استقلال فرهنگی ملت ها را به استقامت دیرپا می رساند و شکست محاصره اقتصادی و بی نتیجه ماندن تهاجم نظامی را نتیجه و ثمر می دهد.
فرجام و حاصل قطعی و طبیعی وابستگی فرهنگی « دانشگاه استعماری » است که تحقق آن ملت و کشور را به دامان قدرت های سلطه جوی جهانی می افکند و آنان را برای دست یازی و چنگ اندازی به دین و آئین و منابع ثروت ملی توانا می دارد و این امر به صورت تدریجی و با تربیت و پرورش جوانان و دانشجویانی که از قبل به خودناباوری و ضرورت وابستگی به قدرت های ستمگر و انتخاب حیات طفیلی رسیده اند محقق می گردد.
۲) « ما صدماتی که در طول این مدت خوردیم از دانشگاه خوردیم از این که دانشگاه یک دانشگاه متعهد نبوده است . حالا قطع نظر از این که دانشگاه یک تفکر اسلامی در آن حکمفرما نبوده است یک تفکر ملی هم در آن نبوده است » (۲ )
حضرت امام در این رهنمود اشاره به دوران ستمشاهی دارد و سیطره ای که عوامل و کارگزاران این نظام وابسته به غرب و آمریکا بر مراکز آموزش عالی و دانشگاه های سراسر کشور داشتند.
دانشگاه های آن دوران سیاه هیچ برنامه و تحرک سازنده ای برای تسهیل راه های رشد و بالندگی جامعه نداشتند و کشور را به سوی وابستگی مطلق به غرب حرکت می دادند. هم نظام آموزشی و هم کادرهای مدیریت و هم اساتید دانشگاه ها همه در خدمت منافع بیگانگان بودند و ایران در باطن و محتوا مستعمره غرب و در ظاهر و با شعارهای فریبنده و اغواگرانه « به سوی تمدن بزرگ » (۳ ) حرکت می کرد!
دانشگاه در نظام ستمشاهی نه تنها از فرهنگ و تفکر اسلامی تهی بود و برخلاف اهداف و آرمان های والای مبتنی بر قوانین جامع دین مبین الهی حرکت می کرد بلکه فاقد یک تفکر ملی نیز بود. یعنی اندیشه و تفکری که ازمنافع ملت دفاع کند و از فرهنگ بومی و ایرانی سرچشمه بگیرد و در مسیر تحقق استقلال کشور حرکت نماید و طفیلی گری وبیگانه پرستی و خیانت به آرمان های ملت را نفی کند بر مراکز آموزش عالی و دانشگاه های ایران مسلط نبود و با این وصف همه چیز در خدمت غرب و آمریکا و در تضاد و تعارض با منافع ملت و کشور ایران قرار داشت .
این رهنمود امام درباره دانشگاه وابسته به بیگانگان و بیان این واقعیت که صدماتی که در طول دوران حکومت پهلوی متوجه کشور ایران گردید از طریق دانشگاه های وابسته بود یک نمونه از رهنمودهای فراوان درباره نظام آموزشی و اساتید و دانشگاه های ذوب شده در فرهنگ و منافع غربی و بیگانه از فرهنگ اسلامی و ملی می باشد.
۳) « دانشگاه یک کشوری اگر اصلاح شود آن کشور اصلاح می شود ... و با انحراف دانشگاه کشور منحرف می شود . » (۴ )
براساس این دیدگاه از حضرت امام خمینی انقلاب فرهنگی برای ایجاد تحول و اصلاح در مراکز آموزش عالی و دانشگاه های سراسر کشور در ابعاد و جنبه های گوناگون ضرورت می یابد. این ضرورت به گونه ای اساسی و حیاتی و بنیادین می باشد که با « اصلاح کشور » مرتبط می گردد همچنان که این اهمیت و ضرورت در بخش دیگر سخن امام که اعلام می نماید با انحراف دانشگاه کشور منحرف می شود نهفته است .
اتصال « اصلاح کشور » به « اصلاح دانشگاه » اهمیت خاص انقلاب و تحول فرهنگی در دانشگاه ها را نمایان می سازد و با همین عبارت و تعبیر کوتاه به خوبی می توان جایگاه و نقش انقلاب و تحول در فرهنگ حاکم بر دانشگاه های کشور در طول دوران حکومت ستمشاهی را دریافت .
تعابیر دیگر حضرت امام همچون این رهنمود هشداردهنده که اعلام می کند : « اگر دانشگاه در خدمت غرب واقع بشود کشور در خدمت غرب است » (۵ ) به گونه ای دیگر اهمیت تداوم انقلاب فرهنگی در دانشگاه ها و نیز خطر بزرگ هرگونه قصور و غفلت و کژاندیشی در این امر مهم و حیاتی را آشکار می نماید.
با توجه به آنچه از نظر گذشت این نتیجه حاصل می گردد که نفوذ و سیطره فرهنگ بیگانه بر کشور و ایجاد « وابستگی فرهنگی » از حصر اقتصادی و نظامی دشمنان خطرناک تر می باشد و این تهدید و خطر را باید در همه اعصار و زمان ها جدی گرفت و ازاین راه به جایگاه فرهنگ و خطر وابستگی فرهنگی و ارزش و منزلت استقلال فرهنگی واقف گشت .
همچنین به این نتیجه می رسیم که « انقلاب فرهنگی » یک وظیفه و مسئولیت و ضرورت همیشگی محسوب می شود و برخلاف انقلاب اجتماعی و سیاسی که به صورت دفعی و یکباره و در زمان محدود تحقق می یابد باید به صورت مستمر و وقفه ناپذیر امتداد یابد و این ضرورت از اهمیت فرهنگ و همه جانبه بودن انقلاب و تحول فرهنگی ـ که با اذهان و افکار و باورها و ارزش ها و دگرگون سازی در آنها مرتبط است و به طور طبیعی در کوتاه مدت و به صورت مقطعی و فصلی و سطحی و روبنایی امکان تحقق نمی یابد ـ نشان دارد.
نتیجه سوم این که مراکز آموزش عالی و دانشگاه های سراسر کشور از مصادیق بارز و آشکار ضرورت تحقق انقلاب و تحول فرهنگی به شمار می روند و این موضوع به گونه ای حائز اهمیت است که با اصلاح آنها کشور اصلاح می گردد و رو به رشد و بالندگی و پیشرفت می رود و با انحراف و وابستگی آنها کشور منحرف و وابسته می گردد و تمام منافع و ثروت های ملی به کام دشمنان ریخته می شود و طفیلی گری و از خودبیگانگی در همه تار وپود جامعه و ملت و دولت نفوذ می کند و همه چیز را به اضمحلال و نابودی می رساند.
نتیجه چهارم این که انقلاب فرهنگی همچنان که در زمان نمی گنجد در تغییر و تحول های سطحی و زودگذر و بدون عمق و ژرفا و جامعیت نیز محدود و محصور نمی شود بلکه این امر مهم و حیاتی دارای موضوعات و ابعاد و جلوه های مختلف و گوناگون می باشد که باید به طور دقیق و با مطالعه و تحقیق مدام و با بهره گیری از نتایج به دست آمده از مشکلات و معضلات فرهنگی جامعه و مراکز آموزشی و دانشگاه ها و متون درسی و رشته های تحصیلی و موانع امروز و چشم انداز آینده کالبدشکافی و آسیب شناسی شود تا از این طریق موانع راه مرتفع شود و زمینه ها و بسترها برای تحقق این تحول بزرگ فرهنگی مساعد گردد.
نتیجه پنجم این است که انقلاب و تحول فرهنگی در تغییر و دگرگونی در متون درسی مراکز آموزشی و دانشگاه ها محدود نمی شود و مقابله صحیح و همه جانبه با جریان های فکری و فرهنگی وابسته به بیگانه که در هر عصری به گونه ای و در قالب گروه های پیدا و پنهان و با افکار و عقاید مختلف و حتی به نام اسلام و با تظاهر به مسلمانی به فعالیت می پردازند از جمله وظایف و مسئولیت مهم متولیان امور مرتبط با انقلاب فرهنگی محسوب می شود.
اگر در سال های اولیه پس از پیروزی انقلاب « کمونیست های آمریکایی » ! با شعارهای تند و آتشین ضدآمریکایی ! و به منظور مقابله با فرهنگ پویای اسلامی و انقلاب و نهضت سرچشمه یافته از آن دانشگاه ها را به عرصه های تاخت و تاز علیه اسلام و نظام اسلامی تبدیل کرده بودند امروز « اسلام گرایان آمریکایی » ! با تفکرات غربی و برای تامین منافع آمریکا به تکاپو در دانشگاه ها اشتغال دارند و در حال تبلیغ و ترویج اسلام غربی و اسلام آمریکایی و حمایت از عناصری هستند که در عین وابستگی به رژیم ستمشاهی و طرفداری از اسلام شاهنشاهی خود را تبیین گر تعالیم و مفاهیم دینی می دانند و با نشر آثار خود در حال نهادینه کردن اسلام آمریکایی می باشند.
تردیدی وجود ندارد که یکی از جلوه های مهم انقلاب و تحول فرهنگی نه تنها نظارت بر فعالیت های مروجان اسلام شاهنشاهی و اسلام آمریکایی ـ که دو روی یک سکه می باشند و دارای هویت واحد ـ که پاکسازی مراکز آموزشی و دانشگاهی از حضور مسموم و زهرآگین این عناصر بیگانه گرا و استقلال ستیز می باشد زیرا اسلام موردنظر این جریان های مخوف و مرموز و خطرناک که ظاهری آراسته و چهره ای رئوف و بی خطر دارند اسلام مورد حمایت آمریکا و سایر قدرت های استعماری یعنی اسلام خنثی و فاقد جهاد وستیز علیه ظلم و سلطه و تعدی و تجاوز و جنایت است و چنین اسلامی حافظ و گسترش دهنده منافع نامشروع و ضدانسانی استعمارگران خواهد بود.
اسلام آمیخته با صوفی گری اسلام منهای روحانیت اسلام جدا از قدرت و حکومت اسلام معتقد به نظریه صلح کل و اسلام آمیخته با تز استعماری جدایی دین از سیاست از دیگر جلوه های اسلام غربی و آمریکایی می باشد که جریان های فکری غرب گرا در داخل ایران به ویژه در مراکز آموزشی و دانشگاهی به نشر و ترویج آن می پردازند و در نهایت هدف شوم به انزوا کشاندن اسلام ناب محمدی (ص ) و شکست انقلاب و نظام حکومتی مبتنی بر تعالیم و قوانین جامع و رهایی بخش آن و زمینه سازی برای روی کار آمدن حکومت متکی و وابسته به غرب و آمریکا را دنبال می کنند.
پاورقی :
۱ ـ آئین انقلاب اسلامی آرا و اندیشه های امام خمینی موسسه تنظیم و نشر آثار امام ص ۲۴۹
۲ ـ صحیفه امام موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی ج ۱۵ ص ۴۲۹
۳ ـ « به سوی تمدن بزرگ » عنوان کتابی است که محمدرضا پهلوی منتشر کرده است . یعنی کسی که پدرش رضاخان را انگلیسی ها روی کار آوردند و سپس همان ها او را بردند و محمدرضا را آوردند و پس از قیام گسترده ۳۰ تیر به رهبری آیت الله کاشانی و جانفشانی مردم مسلمان ایران و با تنگ شدن عرصه بر این عنصر و مهره دست آموز استعمار غرب و خارج شدن او از کشور با کودتای ۲۸ مرداد به سازماندهی و رهبری آمریکا به کشور بازگردانده شد و در طول دوران حکومتش توسط عناصر به کار گماشته در دربار شاهنشاهی تمام حرکات و سکناتش کنترل می گردید و شدت وابستگی اش به غرب و آمریکا به حدی بود که اعضای کابینه دولتش را سفارتخانه های انگلیس و آمریکا مشخص و معین می کردند و فرمان انتصاب آنان را صادر می نمودند! با این وصف همچنان امام خمینی تصریح می کنند کتاب به سوی تمدن بزرگ را نیز قدرت های استعماری به او دیکته کرده اند تا با این عناوین ظاهری و شعارهای دروغین ماموریت استعماری او را کامل تر نمایند و در واقع « به سوی انحطاط و وابستگی بزرگ » را « به سوی تمدن بزرگ » ! نام نهند.
۴ ـ صحیفه امام ج ۱۵ ص ۴۲۹
۵ ـ همان منبع ص ۴۳۰
از دیدگاه امام خمینی فرجام و حاصل قطعی و طبیعی « وابستگی فرهنگی » « دانشگاه استعماری » است که ملت و کشور را به دامان قدرت های سلطه جوی جهانی می افکند و آنان را برای دست یازی به دین و منابع ملی توانا می دارد و این امر به صورت تدریجی و پرورش جوانان و دانشجویانی که از قبل به خودناباوری و وابستگی به قدرت های استعماری و انتخاب حیات طفیلی رسیده اند محقق می گردد
اگر در سال های اولیه پس از پیروزی انقلاب « کمونیست های آمریکایی » ! با شعارهای تند و آتشین ضدآمریکایی ! و به منظور مقابله با فرهنگ پویای اسلامی و نهضت سرچشمه یافته از آن دانشگاه ها را به عرصه های تاخت و تاز علیه اسلام و نظام اسلامی تبدیل کرده بودند امروز « اسلام گرایان آمریکایی » ! برای تامین منافع آمریکا به تکاپو در دانشگاه ها اشتغال دارند و درحال ترویج اسلام غربی و آمریکایی و حمایت از عناصری هستند که در عین وابستگی به رژیم ستمشاهی خود را تبیین گر تعالیم و مفاهیم دینی می دانند و با نشر آثار خود درحال نهادینه کردن اسلام آمریکایی می باشند
اسلام خنثی و فاقد جهاد علیه ظلم و تعدی و سلطه اسلام آمیخته با صوفی گری اسلام منهای روحانیت اسلام جدا از قدرت و حکومت اسلام معتقد به نظریه صلح کل و اسلام آمیخته با تز استعماری جدایی دین از سیاست جلوه های « اسلام آمریکایی » به شمار می روند که جریان های فکری غرب گرا در داخل ایران به ویژه در مراکز آموزشی و دانشگاهی به نشر و تبلیغ آن می پردازند تا در نهایت برای روی کار آمدن حکومت متکی و وابسته به غرب و آمریکا زمینه سازی کنند
انقلاب فرهنگی تمام منزلت و اهمیت خود را وامدار « فرهنگ » است که اساس و محور و مدار می باشد و بدون وجود آن هیچ نابسامانی سامان نمی یابد و هیچ بنیانی مستحکم نمی گردد و هیچ راهی به مقصد نمی رسد. جایگاه رفیع فرهنگ است که « سیاست » و « اقتصاد » را نیز به چنگ خود می گیرد و در آنها نفوذ می کند و تاثیر می نهد و در نقش ستون های متقن و استوار خیمه هایشان را بر پا و برجا می دارد .
منبع : روزنامه جمهوری اسلامی