پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

تحت تعقیب - THE HUNTED


تحت تعقیب - THE HUNTED
سال تولید : ۲۰۰۳
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : ریکاردو مسترز و جیمز جکسن
کارگردان : ویلیام فریدکین
فیلمنامه‌نویس : دیوید گریفیث، پیتر گریفیث و آرت مونتراستلی
فیلمبردار : کیلب د شانل
آهنگساز(موسیقی متن) : برایان تایلر
هنرپیشگان : تامی لی جونز، بنیسیو دل تورو، کانی نیلسن، لسلی استفانسن، جان فین و خوزه زونیگا
نوع فیلم : رنگی، ۹۴ دقیقه


̎آرون هالام̎ (دل تورو) یکی از قابل‌ترین مأموران ارتش آمریکاست که در جنگ‌های تن به تن تخصص دارد. ̎هالام̎ سال‌ها پس از سوءقصد موفقش به جان یکی از جنگ‌سالارهای صرب در ̎کوسوو̎ی اواخر دههٔ ۱۹۹۰، گرفتار خاطرات وحشتناکی از ویرانی و مرگ شده؛ طوری‌که وقتی سرانجام به کشور خودش برمی‌گردد، از اجتماع کناره می‌گیرد و به جنگل‌های شمال غرب آمریکا، به کناره‌های اقیانوس آرام پناه می‌برد و در شرایطی نیمه‌وحشی و بدوی به زندگی‌اش ادامه می‌دهد. در آن‌جا عامداً و از روی نقشه، شکارچی‌های غیرمجازی را که قدم در قلمرویش گذاشته‌اند، تعقیب می‌کند و می‌کشد. وقتی مأموران FBI به تحقیق دربارهٔ قتل‌ها می‌پردازند، سرنخ‌ها آنها را به مردی می‌رساند که هر چه می‌دانسته، به ̎هالام̎ یاد داده است: ̎ل. ت. بانمِ̎ بازنشسته (جونز). در حالی‌که استاد، شاگرد دیوانهٔ سابقش را تعقیب می‌کند، ̎بانم̎ آرام‌آرام اطلاعاتی مهم راجع‌به حوادث زندگی ̎هالام̎ کسب می‌کند، حوادثی که او را واداشته‌اند این‌طور به سیم آخر بزند.
● تریلری پُر از زدوخورد و بی‌جاذبه، یا به عبارتی، یک بازی موش و گربه که تعقیب و گریزهای آن نیمی در شهر و نیمی در جنگل می‌گذرد. متأسفانه این فیلم را کسی ساخته که رابط فرانسوی (۱۹۷۱)، جن‌گیر (۱۹۷۳) و زیستن و مردن در لس‌آنجلس (۱۹۸۵) را کارگردانی کرده و گذشت سی‌ سال از آن زمان تاکنون، باعث از بین رفتن حس آگاهی‌اش شده و نمی‌داند که چه چیزی یک فیلم را از نظر بصری هیجان‌انگیز می‌سازد. فریدکین، با آن صحنهٔ کشدار تعقیب در کوه و جنگل‌های آریگن و خیابان‌های پورتلند، فیلم‌نامه‌ای ناشیانه را به تصویر کشده که در آن، اکشن جائی برای گفت‌وگو نگذاشته و همه، از قهرمان گرفته تا ̎بدمن̎ با چاقو و مشت با یک‌دیگر حرف می‌زنند. البته ردپای آثار قبلی فریدکین را در صحنه‌های تعقیب و گریز می‌توان یافت؛ اما سوای آنها، هیچ‌ چیز دیگر متقاعدکننده نیست. گفت‌وگوهای احمقانه، مِن‌مِن‌ کردن‌های جونز، ژست‌های عجیب و غیرعادی چهرهٔ دل‌ تورو، اکشن بی‌مورد و معنا و یک طرح داستانی بی‌سروته، مواد تشکیل‌دهندهٔ این فیلم است. جونز در این فیلم آن‌قدر آدم خوبی است که وقتش را در نقاط سخت و دورافتاده می‌گذراند، حیواناتی که در دام شکارچیان افتاده‌اند، می‌رهاند، بچه‌ گربه‌های گیر کرده لای درخت‌ها را نجات می‌دهد، و حتی از روی ردپاهای مانده روی برف می‌تواند تشخیص بدهد که چه کسی به دیدارش آمده، اما دل تورو از دست چنین آدمی بارها و بارها می‌گریزد.