پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

معمای انسان وار انگاری


معمای انسان وار انگاری
گزنوفانس حدود ۵۷۰ تا ۴۷۰ق.م.، پس از فیثاغورس، دومین متفكر بزرگی است كه در انتقال فلسفه از ایونیا به جنوب ایتالیا سهیم است. او در كولوفون به دنیا آمده و پس از مسافرت ها و جا به جا شدن های بسیار، در شهر الئا مقیم شده و همانجا به نشر اندیشه های خود پرداخته است. گزنوفانس در میان فیلسوفان پیشاسقراطی تافته جدابافته ای است. او از «فلسفه طبیعی» زمانه خود فاصله می گیرد و آنچه را در زمانه ما «الاهیات طبیعی» خوانده می شود را پی می ریزد. با این همه به او نسبت داده اند كه «خاك» یا «آب» و «خاك» را توٲما بن مایه جهان دانسته است. گزنوفانس را متهورترین و بانفوذترین نوآور عصر خویش دانسته اند. اگرچه او در آن دوره تنها بود و صدایش انعكاسی نیافت. به زبان امروز، دغدغه های او بیشتر روشنفكرانه است تا عالمانه و فیلسوفانه. اندك قطعاتی كه از اشعار فلسفی اش به جای مانده، ما را بر آن می دارد كه صاحب این افكار جسورانه و بی باكانه را بستاییم.
ارسطو گزنوفانس را «نخستین هوادار توحید» می نامد. چنانچه در قطعه ای كه از او به جای مانده به صراحت گفته است: «یك خدا هست كه در میان خدایان و آدمیان از همه بزرگتر است و در شمایل و اندیشه شبیه میرندگان نیست. او به همه چیز می اندیشد و همه چیز را می بیند، و بی هیچ گونه دشواری صرفا با اندیشه ذهن خود همه چیز را به جنبش وامی دارد و بر همه چیز فرمان می راند.» سیسرون می گوید: «گزنوفانس از میان كسانی كه به هستی خدایان باور دارند، تنها كسی است كه اعتقاد به الهام و پیشگویی را از پایه نفی كرده است.» بدین سان او را باید به جهت انكار وحی، در عین اعتقاد به خدا، بنیانگذار «الاهیات طبیعی» و نیای اصحاب دایره المعارف و همه دئیست ها خداباوران لامذهب دانست. از سوی دیگر، او با جزمیت گرایی دینی ستیز كرده و معرفت دینی را امری نسبی دانسته است: «مردی كه حقیقت خدایان را بشناسد هنوز پیدا نشده است و هیچ گاه پیدا نخواهد شد... زیرا انسان در این باره فقط می تواند گمان داشته باشد.» در جایی دیگر نیز به طور كلی می گوید: «بگذار همین پنداشته شده ها، چیزهایی همانند حقیقت تلقی شوند.»
اما مهمتر از همه اینكه گزنوفانس نخستین فیلسوفی است كه بر علیه «انسان وار انگاری» anthropomorphism در الاهیات استدلال می كند. مراد از انسان وار انگاری نوعی شخصیت انسانی بخشیدن به خدایان و نسبت دادن صفات اخلاقی و روان شناختی انسان ها به خدایان است. با این توصیف، «الاهیات تنزیهی» نیز به او وامدار است، چرا كه او صراحتا با تشبیه خدایان به انسان ها و به طور كلی قیاس به نفس های انسانی در باب خدایان مخالفت كرده است: «حبشی ها خدایان را سیاه و با بینی پهن، و اهالی تراس آنها را با چشم های آبی و موهای طلایی مجسم می كنند.» «اگر گاوها و اسب ها و شیرها می توانستند نقاشی كنند خدایان را به صورت گاو و اسب و شیر می كشیدند.» او در راه پالایش باورهای دینی به هومر و هزیود كه در واقع، اشعارشان متن مقدس آن دوره بود، می تازد: «هومر و هزیود چیزهایی را به خدایان نسبت داده اند كه در میان آدمیان مایه ننگ و سرزنش است: دزدی، زنا، و فریب دادن یكدیگر.» در واقع، افلاطون در انتقاد از ارزش تربیتی اسطوره های هومر از او پیروی كرده است. گزنوفانس را به یك اعتبار می توان نخستین روشنفكر دینی نیز دانست منتها رادیكال تر از همه اخلافش.

مسعود زنجانی
منبع : روزنامه شرق