یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

لیلهٔ القدر - سِرِّ شب قدر


لیلهٔ القدر - سِرِّ شب قدر
ای آخرین شراب جام الست یاران
وی آخرین شهاب چشم خمار جانان
در سرزمین مستان مستی فزون نمایید
دیگر نمانده باقی رعدی و برق و باران
ما بر هلال این ماه نور وصال دیدیم
برخیز ای خرافی نوری ز می برافشان
مصباح عشق روشن بی مسّ نار گردید
گویا زجاج دل شد خورشید کوهساران
القصّه عشق و مستی در کام ما روان شد
جام جهان نما بود شهد شراب قرآن
حامد زقاف قرآن پایان عشق آموخت
شاید ز سرّ نونش وجوب گیرد امکان
● سِرِّ شب قدر
لیلة القدری که مصادف شده با شب عاشورای علی سِرّی دارد :
اولا لیلة به صورت مؤنث آمده است که این تاء هم در معنای وحدت است ، هم تاء تأنیث مجازی است که به حضرت صدیقه کبری بر می گردد. روح شب قدر حضرت فاطمه است. فمن عرف فاطمة حق معرفتها هر کس به حق معرفت فاطمه را شناخت، شب قدر را می شناسد.
شب قدر، در میان پنج شب ، شب گمشده ای است و به روایتی نیمه شعبان را هم شب قدر می دانند. شب قدر یک روح و یک ظرف دارد، ظرف زمان آن ایام ضربت خوردن امیرالمومنین است و اما روح آن ، اصل است اگر به روح آن رسیدی اما به ظرف زمانی آن نرسیدی مهم نیست زیرا روح آن افضل از ظرف زمان آن است. روح لیلة القدر فاطمه است. حضرت صادق فرمودند: لیلة القدر هی فاطمه یعنی معرفت فاطمه. فاطمه یک حقیقت است. روح فاطمه می شود روح لیلة القدر هر کس آنطور که شایسته است به اندازه ظرفیت خودش فاطمه را شناخت شب قدر را می شناسد.
● بقیة الله رازق کل خلایق
این مطلب را شنیده اید که ارزاق مردم شب قدر تقسیم می شود . اولا مطمئن باشید رزق مادی ما تا ‎آخرین لحظات عمرمان معلوم است . وَ فِی السَّماءِ رِزْقُکُمْ وَ ما تُوعَدُونَ ۲ حتی تعداد جرعه آبی که می خواهی بنوشی و تعداد ثانیه هایی که در این دنیا هستی دقیقا معلوم است . پس اینکه می گویند ارزاق عباد شب قدر تقسیم می شود یعنی چه ؟ دونوع رزق داریم ، رزق مادی و رزق معنوی ، که رزق مادی معین و مشخص شده است و رزق معنوی نامشخص است.
حضرت مولا می فرمایند : من تعجب می کنم از مردم که دنبال رزقی که مشخص است روز و شب می دوند ولی دنبال رزق نامعلومشان که غیر مقسوم است و باید در اثر گدایی آن را کسب کنند نمی روند.
مردم نمی دانند اگر از صبح تا شب تلاش بکنند در آخر آن چیزی که از اول رزقشان بوده به آنها می رسد. پس آن رزق روحی و معنوی است که در شب قدر تقسیم می شود که ما فقط به خاطرهمان خلق شده ایم ، آیا من و تو برای این خلق شده ایم که از صبح تا شب کار کنیم و پولی به دست بیاوریم و بخوریم و زندگی کنیم ؟ نه و الله ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ ۳ و معرفتی بالنورانیة معرفة الله.
تمام علّت خلقت در این سه جمله گفته شده است معرفت علی همان معرفت خدا است .
رزق غیر مقسوم ما شب قدر تقسیم می شود و در دست حضرت بقیة الله حجة بن الحسن العسگری است .
حال چگونه این ارزاق تقسیم می شود؟ در بند صدم زیارت جوشن کبیر آمده است : یا منتهی همم العارفین ای انتهای آرزوی عارفان . یعنی حضرت بقیة الله الاعظم شب قدر به دلت و روحت نگاه می کند که روحت تا کدام افق را می تواند ببیند و آخرین حدی که دارد چقدر است و می گوید رزقش را تا سال آینده می گذارم که به آنجا برسد. همه این ها دست من و شما است و باید تا آنجا که می توانیم افقمان را بالا ببریم ازطرف اوهیچ بخلی نیست و او کریم و بخشنده است او بقیة الله ، ید الله و رحمة الله است ، آمده که ببخشد اما چاره چیست او تا آنجا که افقت می بیند به تو می دهد زیرا اگر بیشتر از افقت به شما بدهند دیگر نمی توانید حمل کنید و ظرفیتش را ندارید .
● آرزوی عارفین ، یک نگاه فاطمه
یک سِرّی برای عاشقان اهل بیت است که ظرفیت و افق روحی آنها را بالا می برد. حضرت حسین و صدیقه کبری رمز این سِرّ هستند. اگر دست به دامان حسین و فاطمه شدی افقت و ظرفیتت را بالا تر می برند ، دائما منتهی همم العارفین را بالا می برند ، کار به جایی می رسد که خدا اولیاء را کنار می زند و می گوید او دیگر حدی ندارد و من خودم حد آن هستم تا آنجا که می فرماید : اجعلک مِثلی او مَثلی انا اقول کن فیکون انت تقول کن فیکون . ۴
فقط از راه حسین و فاطمه می توانید به خدا برسید که سِرّ لیلة القدر است حال اگر بخواهیم همم العارفین را بالا ببریم باید به دنبال شناخت و معرفت حضرت صدیقه باشیم .
● زهرا ، نور السماوات و الارض
فاطمه کیست ؟ دراین روایت اندکی به معرفت حضرت صدیقه کبری می پردازیم:
روزی عباس عموی پیامبر که سطح افق فکری اش از دیگرعموهای ایشان پایین تر بود خدمت پیامبر می رسد و می پرسد فرق من و علی چیست ؟ ۵ مگر ما هر دو از بنی هاشم نیستیم؟ (عباس فردی ربا خوار بود که اثر این عمل در نطفه او هم باقی ماند که خاندان بنی عباس از نسل او بودند) پیامبر می فرمایند : ان الله خلقنی و خلق علیا ، خدا من و علی را خلق کرد ولا سماء و لا ارض ، نه زمینی بود و نه آسمانی ولا جنة ولا نار ولا لوح ولا قلم ، نه بهشتی بود و نه دوزخی نه لوحی بود و نه قلمی (هیچ چیز نبود غیراز نورعلی و محمد؛ آسمانهای هفتگانه بعد از نور علی و محمد خلق شد) لما أراد الله أن یخلقنا تکلم بکلمة خلق منها نورا ثم تکلم بکلمة أخری فخلق منها روحا در آن زمان که خداوند اراده خلق کرد ، تکلم به کلمه ای کرد و نور خلق شد و تکلم به کلمه ای دیگر کرد و روح خلق شد و ثم مزج النور بالروح سپس روح و نور را با هم درآمیخت و فخلقنی و خلق علیا منهما من و علی را از آن نور آفرید فلما أراد الله تعالی أن ینشئ خلقه فتق نوری فخلق منه العرش فالعرش من نوری و نوری من نور الله و نوری أفضل من العرش سپس از نور من محمد شعاعی شکافته شد و عرش از آن خلق شد و من از عرش بالاترهستم چون عرش از یکی از انوار من خلق شد ثم فتق نور أخی علی فخلق منه نور السموات سپس از شعاع نور امیرالمومنین نورانیت آسمانها خلق شد نه اینکه آسمانها خلق شد بلکه نورانیت آسمانها خلق شد وعلی بر نور آسمانها اجل است و ثم فتق نور ولدی الحسن فخلق منه الشمس و القمر از نورانیت حسن علیه السلام نورانیت خورشیدهای آسمانها خلق شد (هر آسمان شمسی دارد و علی بن موسی الرضا شمس الشموس است) .
و ثم فتق نور ولدی الحسین فخلق منه الجنة و الحور العین از نورانیت حسین علیه السلام بهشت خلق شد ، کانت الملائکة تسبح الله و تقدسه و تقول فی تسبیحها سبوح قدوس من أنوار ما أکرمها ملائکه هم که خلق می شدند شروع به تسبیح و تقدیس این انوار می کردند فلما أراد الله جل جلاله أن یبلو الملائکة خداوند می خواست ملائکه را آزمایش کند ( ملائکه از جنس نور محض هستند ) أرسل علیهم سحابا من ظلمة فکانت الملائکة لا ینظر أولها من آخرها و لا آخرها من أولها ابر تاریکی بر آنها فرستاد که ملائکه که خود نور هستند نمی توانستند جلو و عقب و بالا و پایین خود را ببینند و در ظلمت محض فرو رفتند که این ظلمت فقط در مقابل نور محض معنا می یابد ، فقالت الملائکة إلهنا و سیدنا منذ خلقنا ما رأینا مثل ما نحن فیه فنسألک بحق هذه الأنوار إلا ما کشفت عنا ملائکه دست به دعا بلند کردند که خدایا از طرف ما چه قصوری بوده است که ما را به این بلا آزمایش کرده ای ؟ از تو خواهش می کنیم به حق این انوار ما را از ظلمت خارج کنی ، فخلق نور فاطمة ع یومئذ کالقندیل در آن هنگام نور حضرت فاطمة الزهرا همچون قندیلی خلق شد و علقه فی قرط العرش و از عرش الهی این نور آویزان شد فزهرت السماوات السبع و الأرضون السبع و به نورانیت صدیقه کبری آسمانهای هفت گانه نورانی شد (قلب من و شما برای ایشان کاری ندارد) این نور، نوری نیست که ما فکر می کنیم بلکه نوری است که فرشتگان که خود نور محض هستند به سبب آن از ظلمت خارج شدند .
اگر کسی بخواهد به سّر حقیقت برسد باید نور فاطمه در قلبش بنشیند چون نورعلی که اول خلق خدا بود تمام آسمانها و زمین را فرا گرفته بود ، پس این نور با آن نور چه فرقی دارد یعنی ولایة علی بن ابی طالب حصنی باید بیایی در ولایت علی ولی علی سّر دارد و سّر علی فاطمه است ، و سِّر المستودع فیها سِّر ولایت علی ، فاطمه است و سّر عبودیت خدا ، علی است.
حالا چرا سرّ ولایت علی فاطمه است ؟ بعد از رحلت پیامبر آن جبت و طاغوت آن دومی منحوس نجس را چه کسی می توانست نشان دهد به جز فاطمه ؟
من أجل ذلک سمیت فاطمة الزهراء و به خاطر همین فاطمه ، زهرا نامیده شد زیرا به سبب او آسمانهای هفت گانه روشن شدند زهرا یعنی روشن کننده ، پیامبر اکرم نور مطلق هستند یعنی اصلا سایه نداشتند و جسمانیت ایشان هم نورانی بود ، حالا پیامبری که نور مطلق است بعد از معراج ، خدا به او می فرماید می خواهم به توهدیه بدهم او هم فاطمه است و به پیامبری که طاهر و مطهر است می فرماید باید برای حمل فاطمه چهل روز، روزه بگیری و باید چهل روز از خدیجه دوری کنی . بعد از چهل روز که پیامبر از صبح تا شب روزه دار و از شب تا صبح در حال عبادت بودند ، خداوند مستقیم نطفه و طینت فاطمه را از بهشت بدون هیچ گونه آلودگی و با لطافت مطلق به دنیا آورد ( اما نطفه پیامبر و علی از حضرت آدم سلسله وار آمد ) ۶ همان گونه که در زیارت خانم داریم : السلام علیک یا تفاحة الفردوس ، طینت آن حضرت در سیب بود ، و نطفه حضرت فاطمه با خوردن این سیب به زمین آمد .
● قاتل فاطمه ، قاتل علی
امیرالمؤمنین حقیقت محض است و تمام قضایای زندگی ایشان درس است اگر کسی شمشیر بر فرق مولا زد یعنی ضربه بر ولایت و عبودیت زده است. اولین ضربه ای که بر فرق مبارک مولا خورد در جنگ خندق به وسیله عمرو بن عبدود ملعون بود که فرق مبارک حضرت یعنی فرق ایمان و ولایت راشکافت و وقتی مولا در مقابل آن ملعون ایستاد، پیامبر فرمودند : برز الإیمان کله إلی الکفر کله ۷ همه ایمان در مقابل همه کفر ایستاد پس علی همه ایمان است .
ضربه ای که عمروبن عبدود کافر به مولا زد موجب شهادت امیرالمومنین نشد او ایمان را نکشت او فقط ایمان را زخمی کرد. اما یکی از خوارج حافظ قرآن و نماز شب خوان و کسی که پینه های پیشانی خود را با شمشیر می برید ایمان را کشت. پس ایمان را مسلمانانی که ادعای اسلام می کنند از بین می بردند.
اما نه! علی آنجا نمرد؛ حضرت علی بارها فرمودند : والله لابن أبی طالب آنس بالموت من الطفل بثدی أمه ۸ علی خیلی مرگ را دوست دارد علی با مرگ همنشین است در جنگها همیشه مرگ را دیده است. علی مرد میدان جنگ بود و از مرگ هیچ هراسی نداشت و آرزوی او بود که در میدان جنگ و جهاد شهید شود وهرگز در بستر نمیرد. علی مرد میدان است مرد احد و خندق است به محض این که ضربه شمشیر آن ملعون در مسجد بر فرق مبارک مولا خورد، فرمودند : فزت و رب الکعبه ۹ چقدر این ضربه برایم شیرین است . اما علی بیست و پنج سال قبل مرده بود علی را ضربت ابن ملجم به شهادت نرساند. علی بعد از فاطمه اش خالی شد قاتل علی ابن ملجم نبود قاتل فاطمه قاتل علی بود ، کمرعلی را داغ فاطمه خم کرد. کدام فاطمه، فاطمه ای که نور آسمانها و زمین است و تمام وجودش لطافت محض است ، فاطمه ای که نطفه اش را بعد از چهل روز روزه داری محمد از بهشت آوردند.
حالا تصور بکن بر صورت این فاطمه دست آن نا نجیب وارد شود آن وقت علی که غیرت الله است نگاه می کند و سکوت می کند و می فرماید خداوندا تو گفتی من ساکت باشم .
سلمان فارسی نقل می کند که در مسجد کنار امیرالمومنین نشسته بودیم که دیدم آن قنفذ نا نجیب وارد شد نگاه کردم به چشمان مولایم علی ، دیدم که اشک در چشمانشان حدقه زد گفتم مولای من چرا اشک می ریزی ؟ فرمود سلمان این همان نانجیبی بود که با غلاف شمشیرش بر بازوی فاطمه ام زد و تا آخر عمرش این ورم بر بازویش بود و از من می پوشاند.
● شب قدر
أَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوکِ الشَّمْسِ إِلی غَسَقِ اللَّیْلِ وَ قُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ کانَ مَشْهُوداً وَ مِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَکَ عَسی أَنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقاماً مَحْمُوداً ۱
إ ِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ ۲ ما آن را در شب قدر نازل کردیم وَ ما أَدْراکَ ما لَیْلَةُ الْقَدْرِ و چه می دانید لیلة القدر چیست؟
الحمد لله این را بارها شنیده اید که : اللیل هی فاطمه.
إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ ما آن را نازل کردیم . در همه تفاسیر نوشته اند ما قرآن را نازل کردیم و دقیقا هم همینطور است. ما قرآن را در لیلة القدر نازل کردیم وَ ما أَدْراکَ ما لَیْلَةُ الْقَدْرِ کسی نمی فهمد لیلة القدر چیست. کسی به حقیقت قرآن نرسیده که بتواند بطن قرآن را بشناسد که إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ ما قرآن را نازل کردیم در شب قدر یعنی چه؟
لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ است در روایات آمده که لیلة القدر فاطمه است ۳ این چه معنایی می دهد؟ قرآن علی است معنای این چیست ؟
سَنُرِیهِمْ آیاتِنا فِی الْآفاقِ وَ فِی أَنْفُسِهِمْ
در عالم دو نوع آیات داریم : آیات آفاقی و آیات انفسی سَنُرِیهِمْ آیاتِنا فِی الْآفاقِ وَ فِی أَنْفُسِهِمْ حَتَّی یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ ۴ به زودی به آنها آیات آفاقی را و آیات انفسی را نشان می دهیم تا از مجموع آیات به حق برسند .
آیات آفاقی یعنی آسمان ، زمین، علم به جسم و بدن انسان ، کوهها و نجوم و افلاک و... که نشانه هایی هستند که در ظاهر قابل لمس هستند . علوم انفسی هم همان چیزی است که عرفا مشغول آن هستند یعنی سیر باطنی و سیر روحی یا سیر در سینه.
حال کدام یک از اینها واجب است؟ یا اصلا برای رسیدن به حق به کدام یک احتیاج داریم؟ یا اصلا به هیچ کدام احتیاج نداریم ؟
ما هر چه که می دانیم و بر زبان جاری می کنیم جز کلام قرآن و اهل بیت نیست قرآن می فرماید سَنُرِیهِمْ آیاتِنا فِی الْآفاقِ وَ فِی أَنْفُسِهِمْ حَتَّی یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ روش سیر الی الله و الی الحق هم سیر آفاقی و هم سیر انفسی است که قرآن می فرماید هر دو را در کنار هم باید داشته باشیم.
افرادی هستند که به تنهایی گوشه گیری و چله نشینی می کنند یا یک عده هستند که کشکولی بر گردن ، کتابی و تسبیحی در دست دارند و می گویند خدا را در سینه ات پیدا کن! این می شود سیر انفسی که به تنهایی برای رسیدن به حق کافی نیست لَا رَهْبَانِیَّةَ فِی الْإِسْلَامِ ۵ ما شیعیان، کناره نشینی و غار نشینی نداریم ما می توانیم در متن جامعه باشیم و به سیر انفسی بپردازیم اما متاسفانه یک عده سیر آفاقی را می گیرند و سیر انفسی را رها می کنند و فقط می گویند ظاهر روایات کافیست. البته آن چیزی که در ظاهر روایت است، مهم است اما نباید فقط به ظاهر احکام و روایات اکتفا کرد، اینان فقط آیات آفاقی را می بینند و سیر انفسی را رها می کنند اما هر دو این سیرها به تنهایی ابتر است و کسی را به حق نمی رساند.
سیری که تواما سیر افاقی و انفسی باشد، انسان را به حق می رساند وَ یَتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ ۶ این می شود سیر آفاقی و آن ودایع که در سینه گذاشتند آنهایی که با دیدن سیر آفاقی نقد می شود همان وَ فِی الْأَرْضِ آیاتٌ لِلْمُوقِنِینَ وَ فِی أَنْفُسِکُمْ أَ فَلا تُبْصِرُونَ ۷ در زمین و در سینه هاتان و در این فطرت الهی که به همه داده شده آیات و نشانه هایی است .
ما وقتی به این دنیا وارد می شویم به اجبار یک سیر آفاقی داریم چون ناخودآگاه در عالم خارج قرار می گیریم و یک سیر انفسی داریم که بالقوه در وجود همه قرار داده شده است.
آن چیزی که در شب قدر شما را از خواب باز داشته است و در خیمه امیرالمومنین می نشاند. شما چقدر کتاب راجع به امیرالمومنین خوانده اید؟ چقدر ایشان را می شناسید؟ ممکن است خیلی کم ایشان را بشناسید اما عشق علی در وجودتان لبریز است. وقتی نام او را می شنوید این چشمه جوشان می شود. در جاهایی که مردم سواد خواندن و نوشتن ندارند وقتی نام امام حسین را می برید به پهنای صورتشان اشک می ریزند اینان حسین را از کجا می شناسند؟ هرگاه نام اباالفضل العباس ، قمر بنی هاشم را می برید تمام وجودشان خضوع و خشوع می شود، او اباالفضل را از کجا می شناسد؟ آنقدر این اسم مقدس است که هر کس مشرف به زیارت حضرت علی بن
موسی الرضا شود به او می گویند مشهدی. آیا تاریخچه زندگی امام رضا را خوانده اند؟ آیا یک مرتبه امام رضا را دیده اند؟ با حضرت رضا مصادف بوده اند؟
اما این چه عشقی است که در وجود همه نسبت به این خاندان است ؟ این همان سیر بالقوه انفسی است که در فطرت همه انسانها نهاده شده که به عالم الست بر می گردد که فقال أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ و محمد نبیکم و علی إمامکم و الأئمة الهادون أئمتکم ۸ این عهدی است که در عالم الست گرفته شده که من و شما وظیفه داریم درباره دینمان تحقیق کنیم و آنها را یاد بگیریم .
● هفت آسمان وجود
این جلسه در مورد لیلة القدر مباحثی را بیان می نماییم. اگر در قرآن دقت کرده باشید کلمه لیل و نهار و شمس و قمر و نجوم و فلک بسیار به کار رفته است.
آیا قرآن فقط به معنای ظاهر آنها تاکید داشته است که مثلا ماه نورش را از خورشید می گیرد یا... اینها در علم امروز مسائل اثبات شده ایی است پس چه چیزی در این کلمات نهفته است؟
وقتی که سیر انفسی را در کنار سیر آفاقی قرار دهید آن وقت اسرار قرآن برایتان هویدا می شود تو هم مانند آسمانها هفت آسمان در وجودت قرار داده شده، تو هم در آسمان وجودت خورشیدی داری. این حقایق در وجودت است. حضرت علی می فرمایند: تحسب أنک جرم صغیر و فیک انطوی العالم الأکبر ۹ ای انسان فکر می کنی جرم صغیری هستی؟ عالم کبیری در وجودت نهفته است .
کسانی که سیر آفاقی را رها می کنند، نمی توانند به گنجینه های انفسشان برسند چون کلیدش را در بیرون قرار دادند . کسانی که به سینه توجه نمی کنند رشدی ندارند .
در روایات معراجیه آمده که پیغمبر اکرم در آسمان اول که رسیدند یکی از انبیاء را دیدند در آسمان دوم نبی دیگری را و بدین ترتیب در هر آسمان یکی از انبیاء را می دیدند مثلا در آسمان چهارم موسی را در آسمان هفتم ابراهیم را و... اینها نظریات قدیمی نیستند، اینها به یک سری رموز اشاراتی دارد که اهلش می فهمند چیست.
برای من و تو در عالم سیری را فراهم کرده اند این علت آفرینش است ما از خاکیم و هر چه می توانیم باید گنجینه های سینه مان را نقد کنیم و از خاک به نور برسیم. از این خاک به لطافت روح برسیم. از این خاک رها شویم.اگر لذت ترک لذت بدانیدگر لذت نفس لذت ندانیدر آن عالمی که انسان از خاک رها شده لذت هایی را می چشد که به لذت های دنیا می خندد عَظُمَ الْخَالِقُ فِی أَنْفُسِهِمْ فَصَغُرَ مَا دُونَهُ فِی أَعْیُنِهِمْ فَهُمْ وَ الْجَنَّةُ کَمَنْ قَدْ رَآهَا فَهُمْ فِیهَا ۱۰حضرت امیر عالم در خطبه همام در صفات مومنین می فرمایند : آنها کسانی هستند که نقدا بهشت را می بینند، بهشتشان نقد است.● نافله
خطاب به پیغمبر اکرم رسید ، سوره اسراء آیه ۷۸ : أَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوکِ الشَّمْسِ إِلی غَسَقِ اللَّیْلِ وَ قُرْآنَ الْفَجْرِ به پا دار نماز را از ظهر تا شروع شب و نماز صبح إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ کانَ مَشْهُوداً وَ مِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَکَ عَسی أَنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقاماً مَحْمُوداً اما تو رسول الله، نبی و حبیب من باید نماز نافله را بجا بیاوری تا به مقام محمود برسی. به پیغمبر در لیل امر شده نماز نافله را بجا بیاورد.
عن مولاناالصادق در تفسیر کنز الدقائق ذیل این آیه وَ مِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَکَ از حضرت سوال کردند این آیه یعنی چه؟ فرمودند: فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّمَا أَعْنِی صَلَاةَ اللَّیْلِ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ ۱۱ نمازی است که بر پیغمبر واجب است و منظور صلاة الیل (نماز شب) است .
نماز شب یک ظاهری دارد که همه می دانند. شخصی می گوید خدمت امام صادق رفتم و عرض کردم من نماز شب را به دلیل خستگی نمی توانم بجا بیاورم. حضرت فرمودند: قبل از نماز ظهرت قضای نماز شفع و وترت را بجا بیاور(سه رکعت است). بسیار در زندگی ات برکت می آورد.
علامه طباطبایی عارفی بسیار خاضع بودند یکی از شاگردان ایشان نقل می کند که: روزی من علامه را در راه دیدم و به ایشان سلام کردم اما ایشان با چشم پاسخ من را دادند و من در دلم نسبت به ایشان شک کردم بعد از آن اتفاق دوباره ایشان را دیدم و دلیل آن کار را از ایشان پرسیدم. ایشان فرمودند: من در آن موقع مشغول خواندن نماز نافله بودم و مجبور بودم با حرکت چشم جواب سلام تو را بدهم.
نماز نافله نه قبله دارد نه به رکوع و سجود احتیاج دارد. اگر وقتت تنگ است حتی می توانی با چشمت نماز را بجا بیاوری .
این را برای این به ما می گویند که بفهمیم اسلام این نیست که دائم در حال ریاضت کشیدن و سختی کشیدن باشیم بلکه در آن اسراری نهفته است اگر به حقیقت این اسرار برسیم ره صد ساله را یک شبه می رویم.
خاک نشینان عشق بی مدد جبرئیل
هر نفسی می کنند سیر سماوات را
باید به این عشق که بزرگترین سرمایه عالم است برسید و دیگر احتیاج به ریاضت نیست. فرمودند: نافله یعنی صلاةاللیل. اما روح و حقیقت آن یعنی چه؟ آن چه چیزی است که وجود مقدس حضرت محمد مصطفی را به رتبه محمود می رساند ؟
نماز را که خود پیغمبر اکرم آورد نماز شب یازده رکعتی که پیغمبر را به مقام محمود نمیرساند قضیه خیلی بالاتر از این حرفهاست.
خوارج هم نماز شب خوان بودند و از شدت سجده بر پیشانیشان پینه بسته بود، همان هایی که حق مسلم را در شب قدر شهید کردند، پس آن نماز شب چیست؟
در سوره مذمل می فرماید : یا أَیُّهَا الْمُزَّمِّلُ قُمِ اللَّیْلَ إِلاَّ قَلِیلاً ۱۲ لیل را به پا دار.
اگر بنا به شب زنده داری باشد، بسیاری شب زنده داری می کنند و به مراتب بالایی می رسند اما نه رسول اکرم که کائنات طفیلی وجود او هستند، آداب نماز طفیلی وجود پیغمبر است پس نافله چیست؟ نماز لیل چیست؟
حَبَّذَا نَوْمُ الْأَکْیَاسِ وَ إِفْطَارُهُمْ
در بحارالانوار جلد ۲۳ و ۲۴ بابی است به نام فضل صلاة اللیل و عبادته ... که شان نزولش اهل بیت اند . صلاة، روحش یعنی ولایت. تمام شئون نماز یعنی ولایت؛ رکوع ، سجود، قنوت، قیام تکبیر، تمام شئون نماز هستند که اشاره به ولایت دارند.
مطلب اینجاست که حقیقت نماز یعنی ولایت.
اللیل یعنی چه؟ اللیلة فاطمة و القدر الله فمن عرف فاطمة حق معرفتها فقد أدرک لیلة القدر ۳ لیل فاطمه است قدر الله است هر کس فاطمه را به حق فاطمه شناخت به لیلةالقدر رسیده است .
جناب شیخ حسن علی نخودکی که از عرفا هستند این بزرگوار از هشت سالگی همیشه روزه دار و نماز خوان و... بودند ایشان می فرمایند : من تمام روزهای یک سال را احیاء گرفتم تا شب قدر را درک کنم . ایشان کار بسیار خوبی کرده اند اما اگر شما قبل از آن حقیقت لیلة القدر را درک بکنید کافیست .
حَبَّذَا نَوْمُ الْأَکْیَاسِ وَ إِفْطَارُهُمْ ۱۳ امیر عالم می فرمایند: چقدر دوست داشتنی است خوابیدن انسانهای کیس و افطار کردن آنان .
نقل می کنند دومی (لعنةالله علیه) خدمت پیامبر رفت و عرض کرد شما که همیشه از سلمان تعریف می کنید و می گویید او صادق است اما من حرفهایی از او شنیده ام که خودش به آنها عمل نمی کند به راستی که او دروغگو است! پیامبر فرمودند: او چه می گوید؟ دومی ملعون گفت: سلمان می گوید من از شب تا صبح مشغول عبادت هستم اما من می دانم که او شب ها می خوابد او می گوید هر شب قبل از خواب من ختم قرآن می کنم اما من می دانم که اوختم قرآن نمی کند می گوید من هر روز روزه دارم اما من دیدم که او می خورد و می آشامد! حضرت فرمودند: سلمان راست می گوید اما تو نمی فهمی. حضرت سلمان را طلبیدند نزد خود و به او فرمودند: جواب این را بده . سلمان فرمود: بله یا رسول الله من هر شب ختم قرآن می کنم چون خودتان فرمودید اگر کسی قبل از خواب سه بار سوره توحید را بخواند مثل این است که ختم قرآن کرده است. حضرت فرمودند: راست می گویی .سلمان عرض کرد یا رسول الله خودتان فرمودید اگر قبل از خواب با وضو بخوابید مثل این است که تا صبح در حال عبادت بوده اید، من هر شب قبل از خواب با وضو به بستر می روم و مثل این است که تا صبح در حال عبادت هستم .حضرت فرمودند: راست می گویی. سلمان عرض کرد یا رسول الله من اول و وسط و آخر هر ماه روزه می گیرم و شما فرمودید اگر کسی اول و وسط و آخر هر ماه را روزه بگیرد مثل این است که همه ماه را روزه گرفته، پس من هم تمام ماه را روزه گرفته ام . حضرت فرمودند: درست است. چون سلمان حقیقت ولایت در سینه اش نشسته است و به رتبه کیاست رسیده کوچکترین عملش هزاران برابر می شود : مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها ۱۴ حسنه یعنی ولایت الْحَسَنَةُ مَعْرِفَةُ الْوَلَایَةِ ۱۵
● صلاة اللیل محمد صل الله علیه
َو مِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَکَ شبها نماز شب بجا بیاور، و رسول الله می داند منظور چیست . ما در زیارت عاشورا می خوانیم : أَنْ یُبَلِّغَنِی الْمَقَامَ الْمَحْمُودَ لَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ ۱۶ مقام محمود شان تمام اهل بیت است که در روایت یک معنایش یعنی شفاعت .
اما چه شد که به پیغمبر مقام محمود دادند؛ گفتند در شب نافله بجا بیاور عَسی ً شاید أَنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقاماً مَحْمُودا به محض اینکه این آیه بر پیامبر نازل شد شبها سجاده شان را بر می داشتند و در مقابل در خانه فاطمه پهن می کردند و نماز شبشان را در مقابل خانه فاطمه می خواندند.نماز قیام هم دارد هر گاه حضرت محمد نشسته بودند، حضرت فاطمه زهرا وارد می شدند تمام قامت برای فاطمه بلند می شدند. این اقامه نماز لیلشان است. فاطمه را در جای خود می نشاند دو زانو در مقابل فاطمه می نشست، این رکوع صلاة لیلش است. با تمام وجود خطاب به حضرت ام عالم امکان می فرمود: فداک ابوک ، انت ام ابیها، پدرت فدای تو شود، تو مادر پدرت هست این هم می شود رکوع صلاة لیلش و بعد هم خم می شود و دست فاطمه می بوسد این می شود سجود صلاة اللیل محمد؛ این کار هر شب رسول الله است عَسی أَنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقاماً مَحْمُودا تو چنین کن شاید تو را به مقام محمود برسانیم ، که رساندیم .
نه تنها رسول اکرم، تمام اهل بیت مقامشان محمود است چون می فرمایند: نحن حجت الله علی الخلق و امنا فاطمه حجت الله علینا.
این قطره ای از دریای بیکران معرفتش است ما هنوز هیچ چیز راجع به فاطمه نگفته ایم .
● غیرت الله
کتاب اصول کافی کتاب الایمان و الکفر باب من آذی المسلمین و احتقرهم ...حدیث ۷:
مَنْ أَهَانَ لِی وَلِیّاً ۱۷ خدای تبارک و تعالی فرموده است هر کس یکی از اولیاء مرا در زمین خار کند فَقَدْ أَرْصَدَ لِمُحَارَبَتِی در کمین جنگ با من نشسته است .از غیرت خداوند خبر نداریم ما نمی دانیم خداوند چه غیرتی نسبت به مومنینش دارد . بعد از طوفان نوح، کشتی نوح به زمین نشست نوح و یک عده انسان پیاده شدند و آنها باید از طریقی امرار معاش می کردند. جبرئیل از بهشت برای آنان غذا می آورد و می گفت تو برای ثمن این غذاها کوزه ای درست کن من این کوزه ها را به ثمنی از تو می خرم و ثمن آن همان غذاهای بهشتی بود. هر روز وقتی این کوزه ها را به جبرئیل تحویل می داد و غذاها را می گرفت جبرئیل جلوی چشم نوح کوزه ها را می شکست و می رفت تا مدتها به همین منوال بود تا روز شصتم نوح خسته شد و به جبرئیل گفت: من از صبح تا شب زحمت می کشم و اینها را درست می کنم، تو آنها را حفظ کن. چرا کوزه ها را جلوی چشم من می شکنی؟ جبرئیل گفت: از جانب احدیت پیغامی برایت دارم خداوند فرمود: مگر بنده های من نبودند که برایشان عذاب فرستادم اینها را مگر من خلق نکرده بودم که تو برای آنها طلب عذاب کردی، چطور یک روزه تمام مخلوقات من از بین رفتند و آنوقت تو از چند کوزه ناراحت می شوی ؟!
نقل می کنند در قوم بنی اسرائیل جوانی بود که بسیار مرتکب گناه می شد و مورد غضب خداوند شده بود. قوم بنی اسرائیل دچار خشکسالی شده بودند و هر چه دعا میکردند که باران نازل شود، نشد. از جانب احدیت به موسی ندا آمد : یک گناه کار در بین قومت است تا این گناهکار در بین شما باشد من رحمت نازل نمی کنم. موسی به قوم خود گفت جوانی با این خصوصیات در بین شماست که بسیار گناهکار است او را از خود دور کنید تا باران ببارد. به محض اینکه این حرف رازد آن جوان گناهکار در دلش با خداوند خلوت کرد و در دل گفت : خدایا اگر من از این جمع خارج شوم انگشت نمای همه می شوم ، خدایا من اشتباه کردم تو رحیمی، تو کریمی، تو ستار العیوبی، غفار الذنوبی، اشتباه کردم. همین الان من را ببخش و آبروی من را نریز. هنوز حرف او تمام نشده بودکه باران بر قوم نازل شد و به موسی ندا آمد: بگو من او را بخشیدم. چون من خدا می خواستم مناجات او را بشنوم، دلم برای صدایش تنگ شده بود.
این عبارت شاهکار دین خداست: اگر گناهکاران می دانستند من چقدر شوق به آنان دارم از شدت خوشحالی قالب تهی می کردند .
این غیرت خداست مَنْ أَهَانَ لِی وَلِیّاً فَقَدْ أَرْصَدَ لِمُحَارَبَتِی .
در زمان معاویه آنچنان تبلیغات عظیم بود که با ابزار ۱۴۰۰ سال پیش آنچنان معاویه تبلیغ کرده بود که وقتی خبر شهادت امیرعالم به شام رسید گفتند مگر علی نماز می خوانده که در مسجد شهید شده باشد! پس ببینید معاویه در شام چه حکمرانی تبلیغاتی به راه انداخته بود . حال شما باید زیرک باشید تا با همه ابزارهای تبلیغاتی امروز اسیر تبلیغات نشوید و حق را گم نکنید .
خودمان را برای اربابمان حجة بن الحسن المهدی خالص کنیم. به بیراهه ها نرویم هیچ کجا خبری نیست جز :
گدایی در میخانه طرفه اکسیری است
گر این عمل بدانی خاک زر توانی کرد
جز علی و اولادش راه دیگری وجود ندارد، می توانید امتحان کنید. اما مراقب باشید این امتحان نتیجه اش این نشود که سرمایه جوانی ات را از دست بدهی . خداوند به من و تو اختیار داده هر کاری خواستی بکن اما بدان که زمانی به خودت می آیی که سرمایه جوانی ات از دست رفته است .
اولین سوالی که در روز قیامت می کنند این است که می پرسند جوانی ات را در چه راهی خرج کردی؟ کجا وقتت را گذاشتی و به چه نتیجه ایی رسیدی ؟
انسان عاقل و کیس یک مرتبه از سوراخ گزیده می شود اما بعضی ها آنقدر بزرگند که می دانند حتی یک بار هم نباید اشتباه کنند مَنْ کَرُمَتْ عَلَیْهِ نَفْسُهُ لَمْ یُهِنْهَا بِالْمَعْصِیَةِ ۱۸ هیچ وقت خودش را به واسطه گناه خار نمی کند .
● ولایت فاطمی
در این مشکاة عظیم ترین اکسیر عالم را بیان می نماییم بالاتر از این حقیقتی در عالم نیست:
مَنْ أَهَانَ لِی وَلِیّاً فَقَدْ أَرْصَدَ لِمُحَارَبَتِی وَ مَا تَقَرَّبَ إِلَیَّ عَبْدٌ بِشَیْ‏ءٍ أَحَبَّ إِلَیَّ مِمَّا افْتَرَضْتُ عَلَیْهِ وَ إِنَّهُ لَیَتَقَرَّبُ إِلَیَّ بِالنَّافِلَةِ ۱۹ هیچ چیز بنده مومن را به من نزدیک نمی کند مگر واجبات و نافله.
اگر به زندگی بسیاری از افرادی که نافله و واجبات را بجا می آورند بنگرید در می یابید که آنها مقرب نبودند . سّری در این حدیث نهفته است : نافله ولایت فاطمه است ، همان صلاة اللیل محبت و عشق به فاطمه است.هی الحوراء الإنسیة ۲۰ او مانند انسانهای معمولی نیست او حوریه ای است که به صورت انسان در بین شما ظاهر شده است .
وقتی با نافله بیایی به سراغ من به کجا می رسانیم تو را حَتَّی أُحِبَّهُ دوستش دارم فَإِذَا أَحْبَبْتُهُ کُنْتُ سَمْعَهُ الَّذِی یَسْمَعُ بِهِ وقتی دوستش داشتم من گوشش می شوم همان چیزی که با آن می شنود وَ بَصَرَهُ الَّذِی یُبْصِرُ بِهِ چشمی می شوم تا با آن ببیند. یعنی همه عالم را به او نشان می دهم همه اصوات عالم را بشنود وَ لِسَانَهُ الَّذِی یَنْطِقُ بِهِ زبانی می شود تا با آن سخن بگوید و وَ یَدَهُ الَّتِی یَبْطِشُ بِهَا دستش می شوم . کی به این مقام و رتبه می رسد آیا این رتبه همان یَا ابْنَ آدَمَ أَنَا أَقُولُ لِلشَّیْ‏ءِ کُنْ فَیَکُونُ أَطِعْنِی فِیمَا أَمَرْتُکَ أَجْعَلْکَ تَقُولُ لِلشَّیْ‏ءِ کُنْ فَیَکُونُ ۲۱ نیست اللهم العن صنمی قریش الله اکبر ما موجود عظیمی هستیم اما تنها اکتفا کرده ایم به همین ظاهر مادی و غافل شدیم از این همه سرمایه بالقوه وجودمان. ای کاش علی جان در خانه ات را آتش نزده بودند...
در روایت داریم هر سنگی در عالم در جای خودش نباشد در نامه دومی (لعنةالله علیه) می نویسند. هر ظلمی که در عالم صورت گرفته در مقابل آتش زدن در خانه فاطمه هیچ است. فرعون این امت صنم این امت، لات و عزی این امت، آن کسی است که در خانه فاطمه را آتش زده او مرکز ظلمت مطلق است الَّذِی یُوَسْوِسُ فِی صُدُورِ النَّاسِ مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ ۲۲ الجنة ابلیس است و الناس که در سینه ات وسوسه می کند دومی (لعنةالله علیه) است .
اینها حقایق دین ما است و هزاران هزار مرتبه هم با حرف بخواهند آن را خراب کنند خراب شدنی نیست یُرِیدُونَ أَنْ یُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ یَأْبَی اللَّهُ إِلاَّ أَنْ یُتِمَّ نُورَهُ ۲۳ می خواهند با حرفهایشان نور خداوند را خاموش کنند .
بدانید عزیزان جز عشق فاطمه راهی در این عالم نیست و کسی به عشق فاطمه نمی رسد تا اعداء فاطمه را نشناخته باشد تا دشمنان فاطمه را نشناخته باشد تا سرتاسر وجودش از بغض اولی (لعنةالله علیه) و دومی (لعنةالله علیه) لبریز نباشد به عشق فاطمه نخواهد رسید.
امیرالمومنین نیمه های شب در قنوت نماز شبشان می خواندند اللهم العن صنمی قریش و جبتیها و طاغوتیها و إفکیها و ابنتیهما اللذین خالفا أمرک... ۲۴ خداوندا لعنت کن آن دو بت قریش را آن جبت و طاغوت را و کسانی که هتک حرمت خانه خدا را کردند و آن سینه ای که شکستند...
یا امیرالمومنین نفسی فداک علی در خطبه شقشقیه می فرماید می دانی من کیم؟ بعد از پیغمبر و الله لقد تقمصها ابن أبی قحافة و إنه لیعلم أن ۲۵ ابن ابی قحافه (اولی) چیزی را پوشید که حق او نبود و می دانست محلی منها محل القطب من الرحی من درجایگاه خلافت مثل ستون آسیاب بودم که حول محور من می چرخید اما فصبرت و فی العین قذی و فی الحلق شجی أری تراثی نهبا من علی صبر کردم در حالی که در چشمم تیغ بود، در گلویم استخوان و دیدم که چگونه تراثم غارت می شود.
فصبرت و فی العین قذی صبر کردم در حالی که در چشمم تیر بود. می دانید کجا در چشم علی تیر رفت؟ حتما شنیده اید که عباس فرمود: چون چشمان من به این آب افتاد آبی که چشم حسین به آن نافتاد درس عشقبازی به من یاد داد و گفت این چشمانت باید تیر بخورد. حالا آن تیری که به چشم علی خورد چه بود؟ آیا همان میخی نبود که به پهلوی فاطمه رفت، همیشه این تیر به چشم علی بود.
شب قدر، شب عاشورای علی است .
نمی دانم خبر میخ در را شنیده ای یا نه ،
آن درهای چوبی دری که آتش گرفته
و آن دو میخ بزرگ بر در داغ شده ...
یا اباصالح تو چه کشیده ای دورت بگردیم
دری که اتش گرفته میخش افروخته شد
در چوبی از میخ جدا شده
علامه امینی می گوید می خواهی خبر میخ را به تو بگویم می گویم از کجا بپرس از سینه فاطمه بپرس من ایستاده بودم ... ، دستان من بسته بود طناب به گردنم بود خودم با چشمانم دیدم در روی فاطمه افتاده بود دیدم چهل نفر از روی در عبور کردند ... پیغمبر بارها فرموده بود فاطمه حوریه است، جگرگوشه من است ، هر کس او را اذیت کند مرا اذیت کرده . آن ولد الزنای ثانی به معاویه گفت: معاویه جای تو در آن کوچه خالی بود معاویه در آتش گرفته بود، فاطمه آمد پشت در. به او گفتم من با تو کاری ندارم بگو علی بیاید فاطمه گفت: من از این جا جایی نمی روم . معاویه آنچنان لگدی به در زدم که صدای ناله از پشت در بلند شد دلم برای فاطمه سوخت یاد عقده هایی که از علی داشتم افتادم لگد دوم را محکم تر زدم ...
فاطمه افتاد یک ناله بلند شد یا فضه بیا آه یا فضّة إلیک فخذینی فقد و اللّه قتل ما فی أحشائی من حمل ۲۶ .
فصبرت أری تراثی نهبا دیدم دودمانم در حال غارت شدن است و آن در عاشورا بود وقتی دیدم که در عاشورا به دخترم، زینبم ، هتک حرمت می شود.
وقتی فرق مولی را شکافت امام حسن و امام حسین او را به داخل خانه بردند اشاره کرد بچه ها مرا رها کنید من می خواهم به پای خودم وارد خانه شوم ، حضرت حسن و حسین فرمودند: پدر جان تو نمی توانی به تنهایی راه بروی. علی فرمود پسرانم نمی خواهم زینبم من را اینگونه ببیند...
فصبرت أری تراثی نهبا صبر کردم وقتی دیدم دودمانم را دارند هتک می کنند همان موقعی بود که شمر جالس علی صدرک ۲۷ زینب از تل زینبیه دوید و آمد جلو، فرمود: حرامزاده می دانی روی سینه چه کسی نشسته ای؟ این همان سینه ایی است که روی سر پیغمبر جا داشت...
رضا ساعی شاهی