جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


من فقط یک معمار بودم...


من فقط یک معمار بودم...
در سال ۱۹۳۳ هیتلر که انتخابات سال قبل را باخته بود به دعوت هیندنبرگ صدر اعظم آلمان شد.در همان سال رایشتاک قانونی گذارد که به هیتلر اختیار تام دیکتاتوری می داد و در همان موقع او از "آدولف هیتلر" سرباز و هنرمند اتریشی تبار, به "پیشوا" تغییر مقام داد.او دانشجوی سابق هنر و نقاش بود, به خوبی ارزش هنر را برای تحکیم قدرت خود وافزودن به جنبه نمایشی آن درک میکرد.هیتلراز دوهنربیشترازهمه برای تبلیغ ایدئولوژی اش استفاده کرد ,دو هنر که دراوج توانایی شان برای تغیِیر دادن دنیا بودند: معماری وسینما.او برای رسیدن به مقاصد خود دوعضو حزب,هر دودر آستانه سی سالگی را بکار گرفت:لنی ریفنشتال ِ فیلمساز(۲۰۰۳-۱۹۰۲), (که پس از اِوا بران, دومین زن ِمهم ِزندگی هیتلر بود )وآلبرت اشپیر ِ آرشیتکت.
آلبرت اشپیر (۱۹۸۱-۱۹۰۵)که ازسال ۱۹۲۷ مشغول به کار بود,در ۱۹۳۱به حزب پیوست ودوسال بعد در اولین ماموریت رسمی اش از سوی شخص هیتلر مامور شد تابنایی برای گردهمایی بزرگ حزبی سالِ۱۹۳۴ در نورنبرگ, بسازد.افسانه فاوست بار دیگر زنده شد.هیتلر رابطه ای نزدیکتر از رابطه یک کارفرما و معمار رابا اشپیر در پیش گرفت.در شرایطی که کسی دوستی هیتلرراباهیچ کس ندیده بود,اشپیر دوست نزدیک پیشوا شد و حتی به ییلاق کوهستانی و خصوصی او در آلپ راه پیدا کرد.طرحهای بلند پروازانه که تقلیدی اتیوپیایی از معماری کلاسیک بود در مقیاسهای غیر انسانی و غول آسا سر بر آوردند.بلواری نود متر ی شاهرگ پروژه عظیم شهری پیشوا و اشپیر برای برلین بود .به اشپیر برای خراب کردن هر بنایی در سر راه پروژه اختیار کامل داده شد.همین طور محو کردن محل های یهودی نشین مجاور ان, با نگاه کردن به عکس های باقیمانده از خرابی هایی که برای آماده کردن برلین برای پروژه اشپیر انجام شده, ممکن است تصور کنید که با ویرانی های جنگ وبمباران شبانه روزی برلین روبرویید.
برای هیتلر و در هنر نازی,آفرینش و ویرانی از یکدیگر جدائی ناپذیرند و نوعی بی توجهی مطلق به معیار های انسانی در محصولات بجا مانده از آنها در تاریخ فرهنگ نمایان است.در طرح عظیم اشپیر برلین زنده وپویا تبدیل به کارخانه آدم سازی برای گسترش امپراتوری رایش سوم خواهد شد.
نام این شهر آرمانی "گامانیا"ست.هیتلر واشپیر معماری آلمان را که سرعت ترقی شگفت آورش بعد از جنگ جهانی اول مایه نکاتی اساسی به تاریخ معماری معاصر شده بود را یک صد سال به عقب کشاند.هیتلر از شیشیه متنفر بود واشپیر گوش به فرمان پیشوا از سنگهای غول پیکر برای پوشش دیواره ها و زمین استفاده میکرد که به گفته بازماندگان یکی ازاردوگاههای کاراجباری... "تقریبا …یک نفر …به ازای هر سنگ جان میداد" ...معماری سرد, بی تخیل وتقلیدی ِاشپیر به جای کارهای گروپیوس, مندلسون, میس وندر روهه قد علم کرد.بناهای او فقط برای رژه مناسب بودند .این همان چیزی بود که هیتلر می طلبید, مرگِ روح ِ زندگی و تبدیل آلمان به یک ماشین جنگی ِ سراسر نخوت و خشونت. بسیاری از طرحهای اشپیر با آغاز جنگ ناتمام ماندندو یا از میز طراحی فراتر نرفتند.اشپیر که در مدتی کوتاه به مقام "با قدرت ترین معمار تاریخ" با آزادی نامحدود دست پیدا کرده بود ,آخرین طرحش را اختصاصا برای پیشوا طراحی کرد,یک پناهگاه بتنی در برلین که آخرین منزلگاه هیتلر شد.
پس از شکست آلمان و دستگیری سران ناز ی اشپیر نیز همراه آنان در دادگاه نورنبرگ به اتهام ِاقدام علیه بشریت محاکمه شد.او در دفاعش عنوان کرد که "من فقط یک معمار بودم...!",اشپیر به بیست سال زندان محکوم شد وپس از سپری کردن آن برخلاف اکسپرسیونیست ها ی ِناکام, عمری طولانی در لندن داشت.او دو کتاب پر فروش درباره همکاری خود با نازی ها درانگلستان چاپ کرد.وی در ۷۶ سالگی در لندن از دنیا رفت در حالیکه زمانی طراح "بزرگترین پروژه معماری تاریخ بشر"بود,پروژه ای که عملی نشد.تا به امروز درباره زیان های بی شمار فاشیزم وهیتلر فرضیات فراوانی صادر شده اما کمتر به نقش او در از میان بردن زیبایی ناب وپیچیده ای که هنرآلمان به آن دست پیداکرده بود وجایگزینی ان بانوعی بدوی ازهنراشاره شده است.هنری که ابتداازبین می برد ...کشتارگاهها پس ازآن می آیند..
نقشه های هیتلر برای آینده بشریت در سی آوریل ۱۹۴۵و با خودکشی اش سریع تر از حد تصور به پایان رسید...هفتاد میلیون نفر تنها درکمتر ازشش سال کشته شده بودند...این بزرگترین فاجعه تمدن است که هنوز از آن... فاصله چندانی نگرفته ایم...
"به سر سایت رفتم ,بقیه معمارها دوربین های عکاسی وفیلم برداریشان را آورده بودند... ولی من اصلا علاقه ای به این کار نداشتم.البته که طراح باید از سایت آگاه باشد ,ولی سایت واقعا فقط یک قطعه زمین در برلین نیست...تاریخ ِیهود جایی در زیر ِآن قطعه زمین است ,نه خیلی در عمق... ولی چند سانتی متر زیر ِخاک ِبرلین.این پروژه ای نبود که من بخواهم بروم در کتابخانه ویادداشت بردارم وعکس بگیرم ومطالعات جورکنم تامسیر کار مشخص بشود .مسیر این پروژه از قبل مشخص بوده است ...در دنیا... در فاجعه های نسل کشی وهمین طور در توپوگرافی ودر خود ِمحل...در اسم ها وآدرسها...آدم هایی که با یک شماره شناخته میشوند ...اما زمانی شهروند هایی واقعی بوده اند...
زهرا غیور