سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا


آموزش روزنامه نگاری و بنیادهای در راه


آموزش روزنامه نگاری و بنیادهای در راه
پیشنهاد استاد معتمدنژاد مبنی بر ایجاد «بنیاد آموزش و پژوهش روزنامه نگاری» که چندی پیش مطرح شد از سوی جمعی از علاقه مندان به توسعه مطبوعات، مورد بحث و نظر قرار گرفت. برخی تاسیس آن را مثبت ارزیابی کردند و جمعی نگرانی خود را از تضعیف نقش دانشگاه ها ابراز داشتند. طرح موضوع از سوی استادی پیشکسوت و اهمیتی که مطبوعات در جامعه دارند، بررسی بیشتری را طلب می کند. این یادداشت ضمن همصدایی با هر دو گروه خطر «بنیاد»گرایی و به فراموشی سپردن اصل ماجرا یعنی مطبوعات را یادآور می شود. تا آنجا که حافظه حقیر یاری می دهد در سال جاری این چندمین باری است که درباره بنیاد مرتبط با روزنامه نگاری مطلبی منتشر می شود. بار اول طی مراسمی جوایزی به خبرنگاران اهدا شد. بار دوم خبر تاسیس بنیاد دکتر کمالی پور - استاد ایرانی دانشگاه پردو- تیتر خبری مطبوعات را به خود اختصاص داد. سومین دفعه اعلام تاسیس بنیاد دکتر مولانا - استاد ایرانی بازنشسته دانشگاه امریکن یونیورسیتی- در مراسم بزرگداشت ایشان زینت بخش صفحات مطبوعات شد. نکته جالب اینجاست که در هر سه رویداد استاد معتمدنژاد هم حضور داشتند. اما چهارمین بنیاد را استاد در حضور جمعی از اصحاب رسانه خودشان شخصاً پیشنهاد کردند. بدون شک اولین عکس العمل نویسنده این سطور بر این بود که اگر آخرین بنیاد هم به اسم شخص ایشان نامگذاری شود اقدامی خارج از عرف نبوده و نه فقط کاری شایسته و در خور تحسین محسوب خواهد شد؛ بلکه حداقل پاسداشتی برای زحمات وی خواهد بود. باشد که با این بنیادها از زحمات پیشکسوتان قدردانی شده و در سایه نظر کیمیایی آنان وضعیت آموزش، مطالعات و تحقیقات روزنامه نگاری در ایران سامان بگیرد. اما واقعیت این است که در ذهن نه چندان فعال بنده، هنوز تصویری روشن از کارکرد این بنیادها در ارتقای کیفی مطبوعات و رسیدن به وضعی مطلوب نقشی بسته نشده است.
می دانیم که آموزش روزنامه نگاری در میان آموزش های حرفه یی و دانشگاهی از پیچیدگی خاصی برخوردار است. از یک طرف ایدئولوژی محور است و با تئوری ها سر دعوا دارد و از سوی دیگر عرصه فن و هنر است و در زیر سقف کلاس درس جای نمی گیرد. با این وجود آموزش آن در جهان پیشینه یی بالغ بر یک قرن دارد و روز به روز در دانشگاه ها کرسی بیشتری به آن اختصاص می یابد. در کشور ما نیز نزدیک به نیم قرن است که به شکل رسمی در دانشگاه جای گرفته و طی دو دهه گذشته توسعه کمی قابل ملاحظه یی در مراکز دولتی و غیرانتفاعی پیدا کرده است. طولی نخواهد کشید که سهم فارغ التحصیلان سالانه آن بر ظرفیت جذب بازار فزونی گیرد. مضافاً اینکه تحولات سریع ارتباطات و نقش کلیدی رسانه های جدید در فرآیند تولید و توزیع مطبوعات، آموزش هایی روزآمد را طلب می کند و مشارکت دانشگاه ها، مطبوعات و نهادهای حرفه یی و اینک سازمان های حامی را باید به فال نیک گرفت. اما در قسمت دوم ماجرا که همانا سهم پژوهش باشد کارنامه درخشانی برای ارائه در دسترس نیست.
مصیبت واقعی نیز از همین جا آغاز می شود، چون آموزشی هم که بر پایه تحقیق متکی نباشد بنیانی سست خواهد داشت. سوال را می توان از اینجا مطرح کرد که اصولاً تحقیقات روزنامه نگاری چیست و آیا به دردی هم می خورد؟ فرض کنید یک محقق روزنامه نگاری سوالات زیر را مطرح می کند؛ فلان روزنامه چند نسخه تیراژ دارد؟ منابع مالی آن روزنامه از کجا تامین می شود؟ از کدام حزب حمایت می کند و ارگان چه تشکلی است؟ در نوع تجاری آن از کدام بنگاه تجاری کمک مالی دریافت می کند؟ یک متقاضی تاسیس نشریه با مدرک لیسانس روزنامه نگاری برای دریافت مجوز انتشار حداقل چند سال و حداکثر چه مدتی را باید در انتظار صدور پروانه بنشیند؟ در کدام یک از برنامه های چهارساله توسعه، حقوق مادی یک بنگاه مطبوعاتی با یک بنگاه تولید پفک، برای مثال، یکسان خواهد شد؟ بر مبنای کدام تئوری علمی می توان روزنامه یی با دو هزار نسخه تیراژ منتشر کرد بدون آنکه آگهی داشته باشد، نیمی از آن هم برگشتی باشد؛ در عین حال سودآور هم باشد؟ ما در دانشگاه برای این گونه پرسش ها پاسخی نداریم. ولی ما پاسخ این سوال ها را در مورد نیویورک تایمز و لوموند می دانیم. آیا بنیادهای مزبور برای این گونه پرسش ها و ده ها پرسش مشابه می توانند پاسخی پیدا کنند؟ اگر پاسخ ها مثبتند این گوی و این میدان، بیایند و عقب ماندگی چهل ساله پژوهش روزنامه نگاری را جبران کنند.
شاید بتوانند معجونی را کشف کنند که تیراژ مطبوعات محلی شهری با یک و نیم میلیون شهروند عدد چهاررقمی شود و با نیم قرن پیش برابری کند، بنابراین مشکل را باید ساختاری دید. دولتی بودن بخشی از مطبوعات کشور (برتر از نظر تیراژ، سرمایه و تکنولوژی) و وابستگی اغلب بخشی دیگر به کمک های مالی دولتی موجب شده است مفاهیمی چون مدیریت، خواننده، هزینه و سود، اثربخشی، کیفیت، تیراژ، رقابت و نظایر این که هریک می تواند موضوعی برای پرسش و مطالعه باشد، به عنوان صورت مساله تحقیق پاک شود. مشکلات رفاهی و بیمه یی روزنامه نگاران را نیز اگر بفزاییم جایی برای دغدغه های آموزشی باقی نمی ماند. عامل سومی که به اندازه دو عامل قبلی اهمیت دارد لزوم تفکیک روزنامه نگاری در زمان جنگ و شرایط صلح است تا زبان مطبوعات معیار واقعی خود را پیدا کند و رابطه دولتمردان، روزنامه نگاران و مردم از حالت فوق العاده به وضعیت طبیعی برگردد. همچنین با نیم نگاهی به سیر تحول مطبوعات در ایران و رابطه آنها با قدرت سیاسی می توان نتیجه گرفت که ضعف در زمینه آموزش و پژوهش روزنامه نگاری ایران بیشتر از آنکه به فقدان بنیادهای مرتبط با آن مربوط شود به بی بنیادی نهاد مطبوعات مربوط می شود.
تقویت مطبوعات مستقل، مسوول، حرفه یی، تکثرگرا و رقابت پذیر که بتواند به عنوان رکن چهارم مردمسالاری نقش دیده بانی جامعه را عهده دار شود، آموزش و پژوهش آن را نیز بر بنیانی استوارتر، پویا و نقش آفرین قرار خواهد داد. این دستاورد فقط از دل توسعه سیاسی و درک درست دولتمردان از نقش و کارکرد مطبوعات حاصل می شود. بدون حمایت نهادهای قانونی از رشد و ثبات فعالیت های حزبی، توسعه سازمان های غیردولتی همچون کانون ها، انجمن ها و سندیکاهای حرفه یی بنیادی مستقل بنیان نخواهد گرفت که در سایه آنها توسعه مطبوعات میسر شود. در همین حال انتظار می رود مصلحت اندیشان عملگرا در اولین اقدام به موازات اجرای اصل ۴۴ سهم مطبوعات دولتی را در زنبیل تیراژ مطبوعات در مقایسه با مطبوعات حزبی، تجاری و مستقل آنقدر کاهش دهند تا در ظرف زمانی مشخصی به صفر برسد. در غیر این صورت بنیادهای دولتی هم در کنار مطبوعات دولتی خواهند رویید و وجین آنها دشوارتر است. سرانجام آموزش و پژوهش روزنامه نگاری نیز در همین راه درجا می زند.
حسین افخمی
منبع : روزنامه اعتماد