شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

هابز ، زاده وحشت


هابز ، زاده وحشت
هابز در وست پرت كشیش نشینی از شهر مالمزبوری در ولت شایر انگلستان به دنیا آمد. مادرش از یك خانواده دهقان بود و پدرش كشیشی با تحصیلات بسیار اندك كه ظاهراً در دوران كودكی هابز پس از نزاع با یكی از كشیشان با بدنامی و رسوایی خانواده اش را رها كرده و كشیش نشین را ترك گفته بود. از آن پس عموی هابز خانواده آنها را در حمایت خود گرفت و او بود كه خرج تحصیلات دانشگاهی هابز را پرداخت. بخت با هابز یار بود كه تحصیلات محلی خوبی داشت و خیلی زود استعدادش را در زبان های كلاسیك نشان داد.
در ۱۶۰۲ یا ۱۶۰۳ هابز مطالعه در ادبیات و هنر را در مالگدالن هال آكسفورد آغاز كرد. از انتقادات او نسبت به دانشگاه ها در آثار منتشر شده اش می توان به این مطلب پی برد كه او اصلاً دورانی را كه به كالج می رفته دوست نداشته یا حداقل از مدرسی گرایی كه در آن زمان در آكسفورد وجود داشته بیزار بوده است. (مدرسی گرایی امتزاجی از مسیحیت و تفكر یونان باستان خصوصاً اندیشه ارسطو است كه در قرن شانزدهم و اوایل قرن هفدهم بر برنامه درسی مدارس و دانشگاه های اروپا حاكم بود.) با این حال او مطمئناً از برنامه درسی دانشگاه ها بیزار بود. فصل ۴۶ لویاتان كاملاً موید این نظر است.
در ۱۶۰۸ مدركش را اخذ كرد و به خدمت ویلیام كاوندیش ارل اول دنشر درآمد. او ندیم و معلم خصوصی پسر ارل بود. گرچه هابز تقریباً هم سن كاوندیش جوان بود ولی مسئولیت تحصیل و همچنین دخل و خرج او را نیز به عهده داشت. او نماینده ارل در جلسات كمپانی ویرجینیا بود كه خانواده كاوندیش سهام قابل توجهی در آن داشت. او همچنین فرزند ارل را در بازدید طولانی اش در اروپای قاره ای همراهی كرد. در این سفرها این امكان برای او به وجود آمد كه تسلطش را بر ایتالیایی و فرانسوی بهبود بخشد. بر طبق برخی گزارش ها او در میان روشنفكران قاره ای با انتقادات وارد بر مدرسی گرایی آشنا شد.
این مسئله كاملاً مشخص نیست كه این سفر كی پایان گرفت اما هابز در۱۶۵۱ به انگلستان بازگشت. بر طبق برخی شواهد ظاهراً هابز در همین سفرها فلاگنزیو مكلانزیو دوست و دستیار شخصی سیاستمدار و نویسنده ونیزی پائولو سارپی را ملاقات كرد. او همچنین می بایست با مارك آنتونی دو مینیس نیز دیدار كرده باشد. دومینیس مشغول ترجمه آثار بیكن به ایتالیایی بود و همچنین با سارپی نیز مرتبط بود. ایجاد دوستی با هابز احتمالاً به دلیل ارتباط هابز با بیكن بوده است. آنها بدین وسیله می خواستند جزئیات بیشتری از فلسفه بیكن را بدانند. كاوندیش جوان در ۱۶۵۱ قبل از بازگشت به انگلستان مكاتباتی را با میكلانزیو آغاز كرد. هابز این نامه ها را ترجمه می كرد و بدین طریق از نظریه سارپی درباره برتری حاكم دنیوی بر حاكم روحانی آگاه شد. این نظریه علیه «فرمان نهی خدمات مذهبی» از سوی پاپ بود كه بر حق پاپ در لغو تصمیمات حكام محلی پای می فشرد و در انگلستان نیز با انتقادات زیادی روبه رو شده بود. این جریان بازتاب آشكاری در آثار هابز داشته است.
در ۲۰ سال اول خدمت در دنشر هابز اوقات فراغت خود را به مطالعه در شعر و تاریخ می گذرانید. كارفرمایان او كتابخانه بسیار خوبی داشتند و هابز از آن استفاده می كرد. اولین ثمره این تعمق دوباره در آثار كلاسیك ترجمه «تاریخ جنگ های پلوپنز» توسیدید بود كه در ۱۶۲۸ منتشر شد. هابز عقیده داشت توسیدید برای آنانی كه در ارزش دموكراسی راه اغراق می روند و قوت سلطنت را نمی بینند درس های فراوانی دارد و احتمالاً به خاطر بیانیه «درخواست حق» پارلمان در سال ۱۶۲۸ بود كه این ترجمه منتشر شد. «درخواست حق» از چارلز اول می خواست كه بدون رضایت پارلمان مالیات وضع نكند، افراد را بدون دلیل كامل و درست زندانی نكند، سربازان را در منازل خصوصی اسكان ندهد و غیرنظامیان را تحت قانون نظامی مواخذه نكند. در ۱۶۲۸ هابز تاریخ را بهترین طریقه برای فرستادن پیامی سیاسی می دانست اما بعداً در نوشته هایی چون لویاتان علم را بهترین ابزار یافت. در نوشتن تاریخ ممكن است آداب سبك تاریخ نویسی مانع عملكرد عقل شود؛ در حالی كه معتقد بود در نگارش علمی در صورتی كه مخاطبین دقت نمایند و بتوانند سیر استدلالی را دنبال كنند عملكرد عقل تضمین شده است. او در طول زندگی روشنفكرانه اش در مواجهه با مسئله آمیختن سیاست به مثابه فنی بلاغی و خطابی با سیاست به مثابه علم تلاش بسیاری كرد. و بسیاری از آثارش تلاش هایی تجربی برای حل این مشكل هستند.
● در خدمت اشراف
سال ۱۶۲۸ نقطه عطفی در زندگی هابز بود. غیر از انتشار ترجمه توسیدید او با مرگ ارل دوم در سن ۴۳ سالگی روبه رو شد كه منجر به پایان دوره خدمت او در دنشر شد. هابز شغل جدیدی در خانه سر گرویس كلیفتون در همسایگی منزل دنشر به دست آورد و دوباره ملازم اربابش در سفری طولانی شد كه از ۱۶۲۹ تا ۱۶۳۱ به طول انجامید. در این سفر هابز برای اولین بار كتاب «اصول» اقلیدس را دید و مفتون هندسه شد. نمونه های بسیاری در آثار هابز حاكی از آن است كه او «اصول در اقلیدس» را یكی از برترین نمونه های ارائه علمی یك موضوع محسوب می كرده است. و شاید در حین همین سفر بود كه هابز در گفت وگویی بین چند نجیب زاده تحصیلكرده درباره ادراك حسی شركت كرد كه در آن جمع هیچ كس نتوانست به این پرسش پاسخ گوید كه ادراك حسی چیست. هر دو رویداد دارای اهمیت و قابل توجه است چرا كه تحول هابز از اومانیست و ادیب به عالم و دانشمند را نشان می دهد.
شاید مشوق و محرك این تغییر تنها سفر دوم نبود. پس از بازگشت هابز مجدداً به خدمت دنشر درآمد و معلم خصوصی ارل سوم جوان شد. در حدود همان زمان بود كه او با شاخه ای از خانواده اربابش كه در ول بك در نزدیكی هاردویك هال زندگی می كردند وارد مراوده شد. كاوندیش های ول بك به علم علاقه مند بودند. معروف است كه ارل نیوكاسل در اوایل دهه ۱۶۲۰ هابز را برای تهیه كتاب گالیله به لندن فرستاد. برادر كوچك تر ارل حتی علاقه شدیدتری به علم داشت. او چون مشوق و گسترش دهنده آثار علمی عمل می كرد. هابز در این آثار به مطالعات عمیقی می پرداخت و از ایده های آنها تغذیه می كرد. او همچنین با دانشمندان دیگر نقاط اروپا چون مارتین مرسن مرتبط بود. مرسن كشیشی پاریسی بود كه در مركز حلقه ای از عالمان و فیلسوفان از جمله رنه دكارت قرار داشت. پیشرفت علمی هابز در طول سفر دیگری از ۱۶۳۴ تا ۱۶۳۶ به همراه ارل سوم ادامه یافت. در طول این سفر مرسن و چند عضو دیگر حلقه اش را در پاریس و گالیله را در ایتالیا ملاقات كرد. هابز احتمالاً پنج سال پیش از این با مرسن آشنا شده بود. گفته می شود كه در این سفر ذهن هابز كاملاً به طبیعت و آثار حركت مشغول بود و برای اولین بار بود كه فهمید چه پدیدارهای بسیاری معلول حركتند.
در بازگشت به انگلستان هابز پابه پای كارهای علمی ای كه در حلقه مرسن انجام می شد پیش می رفت. «گفتار در روش» و «جستارها»ی دكارت در ۱۶۳۷ منتشر شدند و یك نسخه از آنها برای هابز فرستاده شد. ظاهراً او مطالعه دقیقی از فصل اول «جستارها»- درباره نور- به عمل آورد و وقتی را نیز به نوشتن نظرات خودش درباره این موضوع اختصاص داد. لیكن او فقط در جریان تفكرات علمی قرار نداشت. از طریق ارتباطاتی كه با عده ای از روحانیون، وكلا و اشراف داشت می توانست مباحثاتی را كه حول مشكلات چارلز اول بود دنبال كند. در ۱۶۳۴ شاه بودجه ای برای ایجاد یك ناوگان دریایی تخصیص داد و برای تامین این وجه «مالیات دریانوردی» برای هر ایالت وضع كرد. این افزایش مالیاتی مخصوصاً در ایالت غیرساحلی با مخالفت مواجه شد.
در كنار جدال بر سر مالیات دریانوردی در ۱۶۳۷ چارلز با نتایج تصمیمش در هماهنگ كردن كتاب دعای كلیسای مشایخی با نسخه كلیسای انگلیكان مواجه شد. این مسئله باعث میثاقی ملی در اسكاتلند شد كه بر مخالفت همه جانبه با بدعت های كلیسای انگلیكان تاكید می كرد. در ۱۶۳۹ و ۱۶۴۰ اسكاتلندی ها ارتشی برای پشتیبانی از مخالفت شان فراهم آوردند و چارلز ناچار شد پارلمان را فرابخواند. پارلمانی كه چارلز پیش از آن می خواست بدون آن حكومت كند و موضعی سخت خصمانه نسبت به شاه داشت. هنگامی كه پارلمان علیه استفرد یكی از وزرای پادشاه و مرتبطین ارل نیوكاسل وارد عمل شد هابز بر روی مباحثی كار می كرد كه بتواند موضع هواداران سلطنت را در پارلمان تحكیم كند. حاصل این مباحث رساله «عناصر قانون» ۱۶۴۰ بود. «عناصر قانون» به قصد انتشار عمومی نوشته نشده بود. این كتاب شامل دكترین اصلی هابز در فلسفه سیاسی است.
هابز از بیم تحت تعقیب قرار گرفتن، برای تغذیه فكری سلطنت طلبان به پاریس گریخت و به حلقه مرسن پیوست. چند سال پس از ۱۶۴۰ هابز نوشت كه طرحی برای تشریح تقسیمات فلسفه- در معنای عام- در سر دارد. توضیحات او با طبیعت جسم و آنچه ما شعبات نزدیك می نامیم آغاز می شد، به طبیعت بشر خصوصاً فهم و انگیزش می پرداخت و بخش سوم گفتاری درباره وظیفه اخلاقی و مدنی بود. شاید هابز زمانی كه به پاریس رسید این طرح را تنظیم كرده بود و حتی بخش هایی از آن را نیز عملی ساخته بود. به هر حال آنچه مشخص است اینكه اولین بخش منتشر شده از این طرح قسمت آخر طرح كلی بود؛ بخش اخلاق و سیاست. هابز این قسمت را «شهروند» نامید و آن را در نسخ محدودی در ۱۶۴۱ به لاتین منتشر ساخت. ظاهراً هابز با اكثر اعضای حلقه مرسن از روابط خوبی برخوردار بود و در این میان رابطه خاصی با دكارت داشت. او «تأملات» دكارت را در مجموعه ای به نام «عینیت ها» به نقد كشید، كه بدون نام در «بخش سوم» انتقادات وارد بر تأملات به چاپ رسید. از ۱۶۴۱ تا مرگ مرسن در ۱۶۴۸ هابز خود را وقف باقی تشریح سه بخشی تقسیمات علم كرد.● سال های پایانی
هابز برخی از مواد لازم برای قسمت اول كتاب را فراهم آورد- درباره جسم در ۱۶۵۵ منتشر شد- و موضوعاتی را كه بخش دوم به آنها اختصاص داشت پرداخته كرد. او در ۱۶۴۳ تفسیری انتقادی بر رساله (De Mundo) نوشته توماس وایت كه با مدرسیون مرتبط بود، نگاشت. هابز مباحثی نیز در این زمینه تنظیم كرد كه آزادی با ضرورت علی در طبیعت سازگار است. این بار نیز او در برابر مدرسیون قرار داشت. در ۱۶۴۷ به مرضی صعب دچار شد و در آستانه مرگ قرار گرفت. او در حال احتضار پیشنهاد مرسن برای تغییر كیش به آئین كاتولیك را نپذیرفت.
در ۱۶۴۸ مرسن مرد و فعالیت های علمی گرد او به نقطه پایانی خود رسید. در این هنگام هابز جایگاه مناسبی بین سلطنت طلبان تبعیدی داشت، او و روحانیونی كه به گرد چارلز دوم در پاریس تبعید بودند، در فقر و ضعف به سر می بردند. چارلز در آن زمان مستمری خود را به طور نامنظم دریافت می كرد. در پاییز ۱۶۴۹ تصمیم بازگشت به وطن را گرفت. لویاتان كه هابز در آن كوشید طبق اصول سیاسی اش- كه امروزه خوب از كار درآمده اند- رابطه صحیح بین دولت و كلیسا را استخراج كند در پایان دهه ۱۶۴۰ نوشته شد، زمانی كه خط فكری دولت- كلیسا مورد تائید هابز بود و هنگامی كه نفوذ اسقف ها در دربار در تبعید پاریس در نظر هابز بسیار زیاد بود. در هر حال این واقعیت كه نظر یه این كتاب خط مشی دولت كرامول را در برابر كلیسا از اتهامات وارده مبرا می ساخت بدین معنی است كه لویاتان اثری حساب شده از سوی هابز در هواداری حكومت كرامول به منظور تسهیل بازگشت وی به انگلستان بود. اگر آن طور بود هابز نمی بایست یك نسخه مخصوص برای تقدیم به چارلز دوم تدارك ببیند. در عوض به نظر می رسد آموزه لویاتان تمركز تمامی اقتدار در دست هر قدرت حاكمه دو فاكتو را به دنبال دارد، چه جمهوری و چه سلطنتی. برای سلطنت طلبان پاریسی كه عمدتاً از هواداران سرسخت قدرت سیاسی برای اسقف ها بودند كتاب جدید شدیداً آزارنده بود.
در پایان سال ۱۶۵۱ هابز به لندن بازگشته بود و هر سه روایت فلسفه سیاسی اش در انگلستان به انحای مختلف در دسترس بود. این آثار سیاسی كه در مقیاس وسیعی شناخته و خوانده می شدند پیش از تشریح تقسیمات علم كامل شده بودند. حتی اگر «شهروند» برای تكمیل زنجیره سه رساله درباره تشریح تقسیمات فلسفه طراحی شده بود اما برای فهم آن احتیاجی به خواندن رساله های پیشین نیست و همیشه خوانندگان خاص خودش را داشته است.
هنگامی كه در ۱۶۵۰ دو اثر دیگر این زنجیره به پایان رسید، آنها از لحاظ كیفیت نظیر «شهروند» نبودند. رساله ای كه هابز وقت زیادی را صرف آن كرد اثر آغازین این زنجیره «درباره چشم» بود كه در ۱۶۵۵ منتشر شد. هابز در این اثر تلاش می كرد این مطلب را نشان دهد كه دانش های دقیق هندسه، مكانیك و فیزیك به تاثیرات انواع مختلف حركت بر ماده می پردازند. انتقاداتی كه البته نسبت آنها انگیزه های سیاسی بود خیلی زود ضعف كتاب را در بخش های ریاضیاتی آشكار ساخت و هابز را برای سال ها وارد مشاجرات بی ثمر ساخت. «درباره انسان» بخش دوم تقسیمات و بدون شك نامنسجم ترین آنها در ۱۶۵۸ منتشر شد. این اثر هیچ گاه در مقیاس وسیعی خوانده نشد و تنها چند سال اخیر بود كه یك ترجمه جدید انگلیسی آن منتشر شد.
در ۱۶۶۰ سلطنت به انگلستان بازگشت و در بین اطرافیان چارلز دوم كه به همراه او از تبعید آمده بودند بسیاری بودند كه هابز را یك خائن به آرمان سلطنت می دانستند. البته موضع خود چارلز نسبت به او خصمانه نبود و دیگر افراد موثر نیز نسبت به او نظر مساعدی داشتند با این حال ۱۶۶۶ و ۱۶۶۷ پارلمان در آستانه تصویب لایحه ای شامل حكم نفی بلد برای جرم الحاد و بدعت در دین مسیح بود و لویاتان خصوصاً به عنوان اثری ملحدانه و بدعت گذارانه مورد بررسی قرار گرفت و خطر زندان و تبعید تا پایان قرن باقی بود. این تهدیدات در اضافاتی كه او بر ویرایش آثارش در ۱۶۶۸ افزوده منعكس شد.
هابز استدلال كرد كه مجازات برای بدعت گذاری تحت حقوق انگلستان غیرقانونی است و ماتریالیسم او با اعتقاد مسیحی سازگار است. دو اثر مهم او بعد از ۱۶۶۰ به كار بستن فلسفه سیاسی اش بود. تاریخ جنگ داخلی انگلستان: بهیموث (۱۶۶۸) و گفت وگویی میان یك فیلسوف و یك دانش پژوه قوانین عرفی انگلستان. در زمانی كه این آثار نوشته شد، هابز اجازه انتشار آنها را نیافت، پس خود را با ترجمه آثار كلاسیك و چند نوشته كوتاه خودش در دهه ۱۶۷۰ مشغول كرد. او تقریباً به پایان زندگی كاری اش رسیده بود.
در نودمین سال زندگی اش او مجدداً به فیزیك روی می آورد. آخرین اثرش به سال ۱۶۷۸ پاره ای بخش های «درباره جسم» را در باب اصول و روش شناسی بازگو می كرد.
هابز در سه سال آخر عمرش وقتش را بین دو خانه دنشر در چیث ورث و هاردویك تقسیم كرده بود. در دسامبر ۱۶۷۹ هابز بر اثر عارضه مجاری ادراری درگذشت و جسد او را در كلیسایی نزدیك هاردویك به خاك سپردند.
منبع:
Routledge Encyclopedia Philosophy
ترجمه: محمدعلی كدیور
تام سورل
منبع : روزنامه شرق