شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

تفکر پیشاسقراطی


تفکر پیشاسقراطی
تفکر پیشاسقراطی با چند ویژگی و همچنین گروه و گرایش فکری و نظری، شناخته می شود. با وجود این، این نکات مستقیما از آثاری که متفکران پیشاسقراطی به جا گذاشته باشند، قابل دریافت نیست، زیرا بسیاری از این آثار یا کاملاً از بین رفته اند یا به صورت ناقص در اختیار ما قرار گرفته اند که آن هم بیشتر توسط مورخان فلسفه چون هراکلیتوس و ارسطو و ... به ما رسیده است.
آنچه می خوانید، به ویژگیهای تفکر و فلسفه پیشاسقراطی می پردازد.
۱) اگرچه تفکر پیشاسقراطی نیز از گرایشهای گوناگونی تشکیل شده، اما بخشی از این تفکر درباره جهان تامل فراوانی می کند. این تفکر کمتر به این موضوع که فردی که دارد این جهان را می شناسد چه ویژگیهایی دارد، می پردازد، بخش مهمی از تفکر پیشاسقراطی می خواهد بداند اساس عالم چیست؟
به نظر مورخان اندیشه، دلیل اتخاذ این رویکرد هم تأکید بسیاری است که تفکر یونانی بر تحولات و تغییرات جهان از یک سو و مرگ از سوی دیگر دارد. این تاملات، انسان متفکر پیشاسقراطی را به اندیشه در مورد منشأ جهان رهنمون می کنند. باید چیزی باشد که مبدأ پیدایش تغییرات باشد. این نقطه ای مهم در تاریخ اندیشه است که می خواهد تنوعات را به امری واحد برساند. اگرچه در این نظام خدایان و اسطوره های فراوانی وجود دارند، اما همه تلاشها در راستای وحدت بخشی است. معمولا این تحول را با تحولی که در مورد اندیشه خدا در تاریخ بشری رخ داده است، مقایسه می کنند.
ما با ادیان ابراهیمی شاهد خدای واحد هستیم و این در حالی است که قبل از آن، انسان به خدایان بسیاری قایل بود و بدانها باور داشت.
در این میان، یک (تالس) بر آب به عنوان اساس جهان دست می گذارد و دیگری (آناکسیمنس) هوا، یا دیگری (هراکلیتوس) آتش را ریشه و اساس عالم معرفی می کند. هنگامی که این افراد بر این موارد به عنوان علت جهان اشاره می کنند، بدان معناست که این مواد نه تنها علت جهان هستند، بلکه جهان چیزی جز این مواد هم نیست. مثلا اگر تالس گوشزد می کند که علت جهان آب است، او جهان را چیزی جز آب در نظر نمی گیرد. با این همه، فیلسوف پیشاسقراطی اگرچه بر جهان برای تامل نظری خود تأکید دارد، در حس باقی نمی ماند و تلاش می کند اندیشه را هم برای ساماندهی تأملات و بصیرتهای خود به کار گیرد. به تعبیر دیگر، در این نظام مرز میان فلسفه و علم مشخص نیست. علمی که با استقرا کار دارد و به جهان توجه می کند و فلسفه ای که با قواعد منطقی به سراغ جهان می رود (قیاس)، هر دو در کار متفکر پیشاسقراطی دیده می شوند.
۲) علاوه بر جهان شناسی، تفکر پیشاسقراطی ویژگی خاص دیگری هم دارد و آن عدم تخصص است. هراکلیتوس جمله ای دارد مبنی بر اینکه حکیم فردی است که به بسیاری از امور و نه صرفا تعدادی از آنها علاقه نشان می دهد.
این نکته نشان دهنده آن است که فیلسوف و متفکر پیشاسقراطی به صورت تخصصی با جهان روبرو نمی شود و مانند بیشتر متفکران و دانشمندان پیش از دوره جدید، در بسیاری از حوزه ها وارد بحث و گفتگو می شوند. یعنی فیلسوفی که در حوزه فلسفه به جهان شناسی مشغول است، علاوه بر این به بحثهای زیست شناسانه، نجوم، شیمی و کیمیاگری و ... هم علاقه مند است. این خصیصه متفکران جهان قدیم است که به حوزه ای که متخصص نیستند و علوم و معارف هم به اندازه ای رشد نکرده که تخصص را ضروری جلوه دهد, توجه خاصی نشان می دهند.
۳) «هایدگر» تفکر و فلسفه پیشاسقراطی را از بنیان متفاوت از تفکر پساسقراطی می دانست. در تفکر پیشاسقراطی، شاهد تمایزی جدی میان جهان و انسان نیستیم و انسان و جهان در هماهنگی کامل با هم قرار دارند. به نظر هایدگر، مفهومی چون «لوگوس» در تفکر پیشاسقراطی نه تنها به معنای زبان و تفکر است، بلکه به معنای هستی هم به کار می رود و به عقیده وی، به همین دلیل میان ساحت وجودی انسان و ساحت هستی، تمایز و تفاوتی نیست.
در این جهان، طبیعت همانند وجود آدمی تلقی می شود. تفکر اسطوره ای که آن را به بخشی از جهان پیشاسقراطی نسبت می دهند، کاملاً با این تعبیر قابل توجیه است. در این منظومه که اتفاقا خدایانی بسیار هم وجود دارند، جهان به مثابه یک راز و نه یک مسأله درک می شود. تفاوت راز و مسأله در این است که شما می توانید مساله را از خود جدا کنید و به فهم آن بپردازید، در حالی که در مورد راز این گونه نیست و راز، قابلیت جدا شدن از انسان را ندارد. به تعبیر دیگر، در نظام هایدگری، در جهان پیشاسقراطی به هیچ عنوان با دوگانگی انسان و جهان روبرو نیستیم.
تنها با سقراط و به یک معنا با افلاطون است که انسان و جهان از یکدیگر جدا می شوند. در این میان، سوفسطاییان به عنوان شکاکان جهان یونانی نیز نقشی موثر ایفا می کنند. شکاکان پیشاسقراطی در پرسش مهم این جهان که علت آفرینش جهان چیست، شک کردند و سعی نمودند امکان شناخت ا زجهان خارج را منتفی اعلام کنند. معروفترین عبارتی که موضع سوفسطاییان را نشان می دهد، این جمله «پروتاگوراس» است که «انسان معیار همه چیز است». به تعبیر دیگر، ما معیار درست و عینی برای داوری درباره گزاره ها و احکام مختلف نداریم. فعالیت سوفسطاییان نکته ای مهم را در جهان پیشاسقراطی نشان می دهد. که حاکی از آن است که جهان یکپارچه و هماهنگ انسان یونانی در حال تغییر است و به یک معنا، پرسش از معرفت کم کم دارد جای پرسش از هستی و وجود را می گیرد.
۴) نکته دیگری در باب تفکر پیشاسقراطی اینکه، این تفکر به شدت با شرایط اجتماعی، فرهنگی و سیاسی زمانه در ارتباط است هم بر آن تاثیر می گذارد و هم از آن تاثیر می پذیرد. اولاً این تفکر در جایی که به نام «دولت شهر آتن» معروف است، رشد و نمو می کند: این فلسفه و تفکر در یک گستره نسبتا وسیع به نام شهر یونانی مطرح است که این مجالی را برای متفکران یونانی فراهم می کند که با تعامل و گفتگویی که با هم دارند در مورد جهان و در گام بعد در باب انسان و معرفت وی بیندیشند. از سوی دیگر، نظرات این متفکران تاثیر بسزایی در سمت و سویی که شهر یونانی اتخاذ می کند، دارد و این رابطه دوطرفه میان اندیشمندان یونانی- چه اندیشمندان پیشاسقراطی و چه اندیشمندان پساسقراطی- را باید به عنوان یکی از نقاط قوت تفکر و جامعه یونانی دانست.
در این راستا، رقابتهای نظامی که یونانیان با تمدنهای مختلف - و از جمله تمدن ایران- داشتند، نقشی موثر در سامان فکر یونانی دارند. تمدنها همیشه زمانی به اوج خود رسیده اند که «دیگران» و رقیبانی جدی در مقابل آنها قد کشیده اند و این «دیگری» به قول «ابن خلدون»، عصبیت آنها را تحریک کرده است. این مهم در تفکر یونان پیشاسقراطی رخ می دهد و به همین دلیل شاهدیم که بسیاری از متفکران این دوره یا یونانی نبوده اند و یا با متفکران غیریونانی در ارتباط بوده اند. در این ارتباط گفته اند تمدنهای مصری، بابلی و ایرانی نقشی مؤثر در سامان تفکر یونانی داشته اند. علاوه بر این، تفکرات هندی و چینی هم در کنار آرای دیگر نقشی موثر در ساماندهی فکری یونانی بر عهده داشته اند.
۵) درباره اینکه انگیزه پرداختن به تفکر چیست؟ رویکردهای بسیاری وجود دارد. عده ای «نیاز» را علت اصلی پرداختن به علم و تفکر ارزیابی می کنند. به طور مثال، معتقدند علت پیشرفت مصریان درریاضیات آن بود که آنها برای مساحی و ممیزی زمین و اراضی خود به این علم نیاز داشتند و یا پیشرفت نجوم در طول تاریخ را به دلیل توجه به یافتن مکان و زمان دقیق ارزیابی می کنند. در مقابل این رویکرد، رویکردی است که توجه به نفس معرفت را برای پی جویی آن مهم می داند. به نظر می رسد یونانیان پیشاسقراطی به این جنبه بیشتر اهمیت می داند و توجه به دانش به خاطر خود دانش در آنها بیشتر بوده است.
در این میان مورخان برخی آزاداندیشی و عدم تقید به سنتهای خرافی را هم به یونانیان نسبت می دهند. با وجود این، در اینجا نیز «کاپلستون» معتقد است، دو جنبه در یونان پیش از سقراط یکی اعتدال و هنر و علم جویی آپولویی و دیگری قدرت طلبی و جنون دیونوسوسی، بسیار مشهود است. رویه دوم امری است که «نیچه» هم بر روی آن تأکید بسیاری دارد.
شیدا امینی
منبع : روزنامه قدس